پنجم ، شماره 1322 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 6 چهارشنبه 15
|
|
حماسه يك غمانگيز پايان
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) ايران در مشروطيت نهضت سالگرد مرداد مناسبت 14 به
اطلاع محض:گفت اعلاميهاي ، صدور طي بهتهران ورود محض به ستارخان
و خود و ندارم پيوندي و خويش قانون ، جز به من ميداردكه اظهار عموم
هستيم قانون مطيع دل و جان از كسانم
نكتهاساسي سه به توجه با ماههمبارزان يازده دفاع و مبارزه اين
:شد انجام
از وهم تعداد لحاظ از هم خصم قوهنيروي جنگها اين تمام در 1ـ
مجاهدان با نهايت در پيروزي ولي داشت فزوني جنگي مهمات و افزار نظر
همه و ميكردند مبارزه آرمانشان خاطر به مجاهدان كه چرا بود
آماده خود ، انساني خواستهاي از پاسداري براي بركف جان و داوطلبانه
يكدست نيروي بود ، مشترك هدفشان و خواست چون و بودند شدن كشته و كشتن
.ميدادند تشكيل را يكپارچهاي و
روحيه در سنگرها و جبهه صفمقدم در ستارخان حضور و وجود 2ـ
ادامهپيكار در را آنها و برجايميگذاشت شگفتانگيزي اثر مجاهدان
زيادتر ، زياد از و كمتر كم از:بود معتقد ستارخان.ميكرد مصممتر
.نميداد راه دل به ترس دشمن نفرات كثرت از لذا و ميشود كشته
زدهبيرون شوق مجاهدان گلوي از !فريادسردارآمد كه سنگري هر در
.ميشد پديدار مبارز قواي وضعيت چشمگيريدر دگرگوني ميآمد ،
همواره ستارخان شدكه ناشي ازآنجا مردمي قدرت اينهمه اما 3ـ
رسيدهامستارخان سرداري به سرپابرهنگان دولت از من:ميگفت
در.داشت مشروطهتعصب لفظ به نسبت او قويداشت ، وطنخواهي احساس
با خواهي مشروطه صحنههايجنگ در و استبداد عمالخودكامه برابر
آذربايجان مقاومت ادامه اوباعث دليري و فداكاري صداقتميجنگيد ،
كرداز متزلزل را عليشاه محمد تبريزكار مقاومت همين چون و شد
جوانمرد ستارخان.است سهمي مشروطه مجدد دراستقرار را ستارخان اينرو
.بود دل ساده و راستگو و گذشت با و
مردمتبريز مبارزات در زنان نقش
پشتجبهه كارهاي در اينكه از زنانگذشته تبريز ، جنگهاي دوران در
در هم داشتند ، گاهي فعاليت غيره و پوكهفشنگ كردن پر قبيل از
از دريكي.ميكردند جانفشاني مردان بهپاي پا نبرد ميدانهاي
مجاهدان چونشد زخمي داشت ، تن به لباسمردانه كه دختري جنگها ،
معلوم...شده كنند ، مانع اقدام زخمهايش برايپانسمان ميخواهند
امر چگونگي از وقتي ستارخان !پسر نه است دختر فردزخمي كه ميشود
تو كه بودم مرده من مگر دخترم ، :ميگويد دختر به خطاب ميشود ، مطلع
.آمدي جبهه به
بهمن ازاواسط كه بود آن مرحله جنگ ، دومين مراحل سختترين از يكي
و محاصره علت به.يافت ادامه نيم و ماه وسه شد شروع ماه 1287
بارسيدن سخت زمستاني سرگذاشتن پشت از بعد مردم آذوقه ، شديد كمبود
مردم زبان به روزها آن از مثل اين و نمودند جوع سد صحرا علف با بهار
هيچ كه زنان زمان اين در گرفتهايم مشروطه خورده ، ينجه:كه افتاد
جمعآوري جهت را خود فرزندان نميكردند پيدا منزل در را لايموتي قوت
و.شد مقاومت گسترش باعث امر همين.ميبردند صحرا به خوردني ، گياهان
بر و دادند ادامه بيدادگر مستبدان عليه مبارزه به مردم بدينوسيله
.شدند پيروز خصم
حماسه يك غمانگيز پايان
اسيرسربازان خود ميهن در كه ايناست ملت يك بدبختي دردناكترين
باورود است ، تاريخ كهنگي به كه حقيقتتلخ اين.شود بيگانه
توسطمردم چندمينبار ، براي بهتبريز ، تزاري متجاوز سپاهيان
.شد تجربه ديار اين ستمديده
درحالي شد ، تقسيم روسيه و بينانگليس ايران كه قرارداد 1907 طي
قزاقان شدند ، فارسپياده خليج سواحل در متجاوزانگليس ، سربازان كه
.آوردند تبريزهجوم طرف به جلفا از هم آشامروسي خون
ايناردوكشي درباره مشتركي يادداشت انگليس دولت و تزاري حكومت
مقيم اروپائيان:كردند توجيه چنين را خود تجاوزآشكار و دادند انتشار
نگهباني به روسيه رودولت اين از.مرگاند خطر و معرضتجاوز در تبريز
خود به آرامي وضع تبريز شهر محضاينكه به (!)گماشته همت اهاليبيدفاع
گرديد ، تامين روسي اتباع و كنسول ومال جان حفظ آنكه از پس گيرد ،
.شد خواهد فراخوانده روسيه نظامي نيروي
شهرهمفرا بدبختي روز تبريز ، به سپاهيانروس پيشقراولان ورود با
و جنايات براثر آزاديخواهان ، و وطنپرستان طلايي آرزوهاي.رسيد
.شد كشيده خون و خاك به بيگانگان آزاديكشيهاي
دندانروي كه شدند وادار غيرتمند ديدهو رزم مجاهدان شرايط اين در
دستتجاوزكاران به بهانه و بخورند رافرو خود خشم و بگذارند جگر
.ندهند
و طاقتفرسا دژخيمانتزاري علني تجاوزات شوم ، سال آن محرم در ولي
ملت اصرار تسليم انجمن ، نمايندگان.ساخت لبريز را مردم صبر كاسه
تبريز.كنند دفاع خود مال و جان از مردم كه اجازهدادند و شدند
شهر براي نسنجيده دليري اين تاوان ولي بپاخاست ، ديگر بار قهرمان
توقيف و دستگيري به را آزاديخواهان مداخلهگران ، .افتاد گران خيلي
.كردند تهديد باقرخان و ستارخان
صلاح خاطر به مگرتو:كه سخن اين با را ستارخان انجمن اعضاي عاقبت
روزي چند تو كه ميكند ايجاب مملكت صلاح نگرفتهاي؟ دست به سلاح مملكت
عثماني كشور كنسولگري در كردند مجبور گزيني اقامت بندرخانه شه در
.شود متحصن
فرارسيد بودند ، سرانجام كشيده را انتظارش ستمديدگان كه روزي آن اما
.پايانپذيرفت ظاهر در استبداد كار و
خون لياخوف قزاقان شوشكهي زير كه يكسال از بعد ديگر بار تهران
و اسعد سردار دست به تير 1288 تاريخ 25 در و شد آزاد بود ، گريسته
.شد فتح بودند ، سپرده سفارتي به هريكسر كه فئودال سپهدار
مقارن تبريز در روس سپاهيان آزاديكشيهاي و زورگوييها با تهران فتح
(بودند شده تبريز وارد ارديبهشت 1288 در روس سپاهيان).بود
تهران فتح در ندادتا امكان آذربايجان مجاهدان به سخت ، شرايط اين
.داشتهباشند تعيينكنندهاي نقش مستقيما
روي از نداشت مردم بين در پايگاهي كه ميرزا محمدعلي.شد فتح تهران
از تهران فاتحين طرف از و برد پناه انگليس و روس پرچم زير به ناچاري
.رفت ايران از و شد خلع سلطنت
بيبازگشت سفر
نبود ، صلاح درتبريز مشروطه دشمنان ديد از باقرخان و ستارخان ماندن
لازم تبريز ، از را دو آن شدن دور كه حال عين در سپهدار ، و اسعد سردار
.نداشتند تهران به ايشان آمدن به هم علاقهاي چندان ديدند ،
عمل به دعوت تهران به رفتن براي باقرخان و ستارخان از حال هر به
خود زبده سواران از تن پنجاه هريكبا سالار و سردار ترتيب بدين.آمد
عزت هيچ از عزيزان آن بدرقه در تبريز مردم.حركتكردند تهران طرف به
-سالار و سردار با كه ميدانستند گويي.نكردند فروگذاري شكوهي و
را وداع آخرين و ديدار آخرين -بودند آنها حقوق مدافع كه همانهايي
.ميكنند
شايستگي به ازآنها راه ، سر شهرنشينان و روستاييان مسافرت ، طول در
ملي ، سرداران زندهباد بافريادهاي و كردند استقبال و پذيرايي
.داشتند گرامي را آنها مقدم بادمشروطيت ، پاينده
در.رفتند پيشوازسرداران به قزوين تا تهران مردم از زيادي عده
و زده چادرها آنجا در و برگزيده را مهرآباد تهرانيان انبوه تهران ،
گروهي و دسته هر از توده ، انبوه و خواهان آزادي و مجلسيان و دولتيان
آواز و فراگرفته را جا همه شادي خروش.بودند چيده جداگانه دستگاه
.مينواخت را گوشها باد زنده
محض:كرد صادر بدينمضمون اعلاميهاي تهران ، به ورود محض به ستارخان
و ندارم پيوندي و خويش قانون ، جز به كهمن ميدارد اظهار عموم اطلاع
ازكسان يكي اگر.هستيم قانون مطيع دل و جان از وكسانم خود
موضوعه قوانين با مخالف كه شود حركتي مصدر معمول خلاف به اينجانب
بايد كنند ، رجوع اينجانب به اينكه بدون امور مصادر باشد ، مملكتي
.دارند مجري وي درباره را قانوني مقررات
كه داشت اعلام مجلس ، ستارخان در مجاهدان سلاح خلع قانون تصويب از پس
ديگران همگي و او سپس بود خواهم من بندد كار به را آن كه كسي نخست
.ننمايند نافرماني دولت به كه كردند ياد سوگند
كارها ولي بود مهلتداده اسلحه تحويل براي ساعت هشت و چهل دولت
وارد اتابك پارك به مجاهدان دسته دسته.نكرد طي را خود منطقي روال
پارك به را سردار مجاهدان از عدهاي.ميگرفتند را سردار سراغ و شده
حدود.ديد رادگرگون اوضاع شد پارك وارد سردار كه هنگامي.آوردند
.بودند شده پناهنده سردار به مختلف دستههاي مجاهدان از نفر هزار
تشريح با و برقراركرد مجاهدان بين را آرامش بود ، نحوي هر به سردار
آمده گرد پارك در كه مجاهدان وموقعيت كشور در موجود احوال و اوضاع
نظرگرفته ، در را كشور و خود مصالح كه كرد پيشنهاد آنها به بودند ،
از تن چند حتي ازستارخان گذشته.نشوند شاخ به شاخ دولت با فعلا
ولي كردند مذاكره مجاهدان سران با و پاركآمده به هم مجلس نمايندگان
.نشدند خلعسلاح براي آنها كردن بهمجاب موفق
ناگوار ازپيشامدهاي جلوگيري براي پارك در را خود وجود سردار
اكثر به را خود نظر زياد ، بحث جرو از بعد او.ميديد لازم احتمالي
شروع تفنگها تحويل.كرد روبراه را كار مقدمات و قبولاند مجاهدان
از تن كهدو بود نشده گرفته مجاهدان از تفنگ چند از بيش ولي شد
و درآمدند آنجا به بيك جمال و بيك جميل نام به عثماني سفارت كاركنان
به بيرون از عدهاي رسوخ آنها بر علاوه.ايرادكردند تحريكآميز سخنان
بدخواهان شوميازطرف ماموريت آنها از بعضي مسلما كه ميانمجاهدان ،
.رسد خونريزيبهپايان بدون كار نگذاشت داشتند ،
گلوله شليك و پايانرسيد به دولت ساعته هشت و چهل مهلت سرانجام
هم ستارخان (زانوي) پاي به يافت ، جنگادامه.داشت اعلام را جنگ آغاز
كهمحكمترين وسط عمارت وقتي.بازماند حركت از مرد شير خوردو تيري
امان باقرخان امانخواستند ، مجاهدين درآمد ، تصرف به بود ، سنگر
معالجه براي پزشكي فورا تيرخورده ، ستارخان كه شد معلوم چون و طلبيد
هم عدهاي و شدند كشته عدهاي يافت ، پايان جنگ حال هر به.شد روانه او
.نمودند فرار
مشروطيت جنبش صفحاتتاريخ سياهترين از يكي كه اتابك پارك فاجعه خبر
از ملامتآميز تلگرافهاي.تركيد ايران سراسر در بمب چون ميباشد ، ايران
تهران مردم.گرفت باريدن وزراء و نمايندگان سر بر ايران سوي هر
به لب و بستند بود ، شده اعلام نظامي حكومت شهر در آنكه با را بازارها
.گشودند اعتراض و شكايت
درماندند زخمش درمان در پزشكان خورد ، تير پارك در آنكه از بعد سردار
پايش بريدن به سردار ولي كنند جدا تن از را پايش كه شدند آن بر و
.گذشت دردانگيز و پرملال سردار ، عمر روزهاي آخرين.نداد رضا
و دار از دور واو رسيد بسر سردار نشيب و پرفراز زندگي حال ، هر در
جنت خيابان در واقع اجارهاي خانه يك در تهران ، از گوشهاي در ديار ،
بود نگذشته عمرش از سال از 48 بيش كه حالي در آبان 1293 در 25 گلشن ،
.گفت بدرود را زندگي
صورت وحزنانگيزي پرابهت تشريفات با سردار سپردن خاك به مراسم
بود ، گفته دريغ او زنده از كه را ارجشناسي و نوازش ايران دولت.گرفت
بيرون را او جنازه آبان ، پنجشنبه 27 روز در و نگفت دريغ مردهاش از
دستههاي و قزاق و ژاندارم آن در كه سپاهيانه پاسداريهاي با و آورده
گروه و بودند همدست دبيرستانها شاگردان و بختياري سواره و پياده
به تا ميرفتند ، راه ايشان دنبال تهرانيان و آذربايجان از انبوهي
برپا باشكوهي ختم دولت دستور با سپس و رسانيدند جاويدانش خوابگاه
.شد سپرده خاك به عبدالعظيم شاه طوطي باغ در سردار جسد.كردند
:منابع
انتشارات -ناهيد عبدالحسين-رئيسنيا رحيم -مشروطه جنبش مبارز دو 1ـ
تبريز 1348 -ابنسينا
تهران -انتشاراتتوس 1352 -ابرامي هوشنگ -ملي سردار ستارخان 2ـ
-علمي جاويدان انتشارات -صفائي ابراهيم تاليف -مشروطه رهبران 3ـ
تهران 1344
اميركبير انتشارات-كسروي احمد -آذربايجان ساله هيجده تاريخ 4ـ
1353