پنجم ، شماره 1323 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 7 پنجشنبه 16
|
|
ديدگاهماكس از غرب در دين شدن دنيوي روند
وبر
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
شرايط سلطه زير در بيشتر روز به روز كل يك عنوان به جامعه
ميگيرد قرار كارخانهاي
تحت است كتابي دهم فصل از قسمتي ترجمه زير اشارهمقاله
S.Turner) ترنر.اس برايان اثر (Weber and Islam) عنوانوبرواسلام
توسط در 1974 اولينچاپش كه انگلستان در شناسي جامعه استاد (Brayan
نكاتي حاوي مذكور كتاب.شد منتشر (Routledge, Kegam Paul) انتشارات
هم و آلماني ، شهير جامعهشناس ماكسوبر ، پيراموننظريات هم آموزنده
دينكه شدن دنيوي فصل ولي.است حقوقي و تاريخي و ابعادجامعهشناختي
.است توجه و اهميت حائز است كتاب آن دهم فصل
سياسي ، عرصهمسائل از دين گذاشتن كنار استاز عبارت شدن دنيوي روند
خلاء دچار جامعه و گرفت انجام كاري چنين غرب در..اقتصادي آموزشي ،
.شد ارزشي
مقالات سرويس
فشاركي حسن:ترجمه
درباره وبر توضيح به ناظر واسلام دربارهوبر ما بحث كه وجودي با
موروثي ديوانسالاري مسئله و اروپا در سرمايهداري شرطهاي پيش
صرفا وبر عالمانه كار از جنبه اين ولي است ، اسلام در پاتريمونيال
.نوين سرمايهداري جامعهشناختي محتواي:اصلي موضوع براي است مقدمهاي
درك جامعهشناختي تحقيقات از هدفش كه بود كرده اظهار خود وبر
در راوبر اروپا تاريخي يگانگي !است زمانهاش واقعيت مشخص يگانگي
در بودن معقولميكند خلاصه كردن معقول و بودن معقول مفهوم دو
بر انساني زندگي جنبههاي تمام نظاممند كنترل و روبهرشد محاسبهپذيري
و شور يا سنتي ضوابط به توسل و ميكرد جلوه كلي قواعد و احكام مبناي
صنعتي فعاليتهاي ، مثلا.برميداشت ميان از را كريزماتيك فرهمندي شوق
و كنترل ديوانسالارانه وسائل تحت روزافزون نحوي به بايد سياسي و
سنتي علائق يا فردي ابتكار به آنها وابستگي از تا گيرند قرار نظارت
.شود جلوگيري
و تشكيلات اشكالديوانسالارانه از بابهرهگيري بايد اجتماعي روابط
ديوانسالاري زيرا شوند ، شدنمشخص ورسمي شدن شخصي باغير
مسائل در.ميدهد ارائه را معين اهداف به رسيدن وسايل موثرترين
و قاضي راي بر متكي عدالت مقدس ، سنن جاي عقلايي حقوقي نظامهاي حقوقي ،
به روز كل يك عنوان به جامعه.ميگيرند را تصميم اخذ بودن اختياري
كه معني بدين ميگيرد ، قرار كارخانهاي شرايط سلطه زير در بيشتر روز
جايي در واقع در.ميشود مانند ماشين و كارآمد يافته ، سازمان كاملا
زنده موجود با جامعه شباهت از نوزدهم قرن نظريهپردازان از بسياري كه
ماشين يك همچون را نوين جامعه غالبا وبر ميكردند ، استفاده
:ميپنداشت
.نمايانميسازد را خود مراحل درتمام عقلايي محاسبه اكنون هم از
اندازهگيري صورترياضي به كارگري فرد هر كهعملكرد است آن توسط
از آگاهي با و ميشود درماشين كوچكي مهره به بدل هرانساني ميشود ،
بزرگتري مهره ميتواند آيا كه است اين ذهنيتش اشتغال تنها اينامر
.بشود
از اورا كه بود مشخص نسبتبهيگانگي وبر فوقالعاده ابهام اين
.ممتازميساخت معاصرانش بسياري
جامعه و موثرطبيعت كنترل امكان سازمانديوانسالاران و بودن معقول
جهاني مورد در نگراني از را او و ميكرد ، عرضه نوين انسان به را
.ميساخت رها جادويي نيروهاي تسلط از و مينمود آزاد پيشبيني غيرقابل
.نشد سياسي آزادي ضامن نيز مانند ماشين جهاني ايجاد وجود ، اين با
كه انجاميده بدانجا ديوانسالارانهسازماندهي اشكال كاربرد برعكس ،
شدهاند ايجاد جامعه توسط نهادهاييكه همان بوسيله انسانها
برخي آرماني اعتقاد كه را وبرآنچه اين بنابر.شوند دستكاري
عموميوسايل مالكيت اينكه بر ميدانستدائر اجتماعي فلسفههاي
.ميكرد رد است ، استثمار و خودبيگانگي با شدن كن ريشه باعث توليد
را شدن ديوانسالاري روند سوسياليستي شرايط تحت اقتصادي عمليات وسعت
طور ، همينميكند تشديد است سرمايهداري اقتصادهاي از برخاسته كه
گسترش به بود كمكي تودهاي احزاب ظهور و كردن دمكراتيك سياسي ، آزادي
.عقلائي تشكيلات
Michels)ميشلز روبرت كه رنجميبرند چيزي از تودهاي سياسي احزاب
برطبق مراتبناميد ، سلسله آهنين وبر ، آنراقانون دوست ،(Robert
ازطريق نخبه گروه يك بهوسيله سياسي توده كهيك است قانون همان
نوين زندگي عقلائي محاسبهپذيري وبر ، نظر از.دستكاريميشود حزبي ماشين
.است آهنين بهوجودآورندهقفسي بلكه نيست ، آزادي خالق
بنابه آنزمان ، خوشبينانه نظريات از برخلافبسياري جهانبينيوبر ،
مابعدالطبيعهاي رنگشفقت ،(Alvin Gouldner) گولدنر آلوين گفته
ولي بود ، عصبي آشكارا زمانهاش نهادي تحولات از كهوبر باوجودي.داشت
ذهني تجربه و اجتماعي آگاهي نوين ، ارزشهاي مورد در بدبينانهاش هراس
مواجه آن با نوين انسان كه مسئلهاي.بود بيشتر بسيار عقلايي جامعه
.شدهاند بيمعني اساسا او خصوصي و اجتماعي جهانهاي كه است اين است
فرمولبندي در ميتوانند عقلايي تشكيلات و علمي معرفت قانون ، تدوين
ولي كنند ، زندگيكمك غايات و اجتماعي اهداف به نيل جهت مناسب وسايل
اهداف بين يا مطلق بينارزشهاي گزينش در شيوههايينميتوانند چنين
روياروييبا زمان در نميتواند معرفتعلمي.باشند ما ياور رقيب
.كند كمك ما به اخلاقي اخذتصميمات در عمل متفاوت جريانهاي
.ندارد خوب زندگي فرمولبندي مسئله به ارتباطي علم نهايتا ،
ارتباطي اخلاقي داوري و عقلايي معرفت بين شكاف مورد در مرزبنديوبر
اخلاقي ، بيطرفي ايده بهويژه اجتماعي علوم مورد ويدر فلسفه با تنگاتنگ
گزاره يك استنتاج كه است مبتني حكم براين وبر استدلال از بخشي.دارد
.است غلط منطقي لحاظ از همواره واقعيتها مبتنيبر ادعاي يك از اخلاقي
اينكه استنتاج به مجاز را جامعهشناس يك اجتماعي ، نابرابري توصيف
تنها را گزاره -بايد يك زيرا نميسازد ، كند تغيير بايد طبقاتي ساختار
بهنظر جنبه ، اين از.نمود استنتاج ديگر اخلاقي گزاره يك از ميتوان
هيوم ديويد بايد -مسئلههست معرفت تحليل دنبالهرو وبر كه ميرسيد
مرتبط اخلاقي تصميمات با را علمي معرفت نتوانيم هرگز ما اگر ولي.است
مورد در خاصي بسيار مسائل نوين جوامع ميكند فكر چراوبر پس سازيم ،
ميآورند؟ بهوجود زندگي (معناي و) مقصود
جستجو شدن دنيوي محتواي از توصيفوبر در بايد را مشكل اين پاسخ
.كرد
و نوين جامعه وضعيت ،(shiller)شيلر اصلاحات از بهپيروي وبر ،
انسانها كه بود آن منظورش و ناميد جهان از راافسونزدايي دنيوي
اساسا.نيستند محصور فوقطبيعي و جادويي نيروهاي مقدس جهان در ديگر
تاثيري كه ندارد وجود محاسبهاي غيرقابل اسرارآميز نيروي هيچ ديگر
به توسل به نيازي ديگر نوين انسان...باشد داشته زندگيش و برانسان
برخلاف ندارد ، بدانها التماس يا ارواح بر تسلط براي جادويي وسايل
بدانها اسرارآميزي نيروهاي چنين بهوجود باورش بهخاطر كه بدوي انسان
معني بدان شد ، ممكن علمي پيشرفت كهتوسط تمدني و ترقي ولي.داشت نياز
زندگي براي اجتنابي غيرقابل يا طبيعي مرز و حد هيچگونه ديگر كه است
خرد و اعتقادات فردي كه نيست آن بهمعناي ديگر بلوغ.ندارد وجود فرد
كه است معني بدان بيشتر بلكه باشد ، فراگرفته را خود جامعه يا قبيله
عهد ريشسفيدان درحاليكه.باشد شده غافلگير معرفت فزاينده انبوه توسط
قابل كه را آنچه چون ميمردند ، و ميشدند زندگي از سير عتيقپيرو
زندگي صرفااز معاصر جامعه بودند ، انسان كرده تجربه بود تجربه
.است گذرا بناچار زندگي از نصيبش چون ميشود خسته
بنابراينمرگ و است ، نامسلم و هموارهگذرا ميآورد چنگ به آنچه
متمدن است ، زندگي بيمعني مرگ چون و.بيمعنياست رويدادي او براي
به بودنش همانپيشرونده بهعلت زندگي اين ;بيمعنياست نيز متعارف
.ميزند را بودن بيمعني داغ مرگ ،
بلكه است كهخدامرده نيست آن اصلي شدنوبر ، سخن دنيوي بحث در
نه كه ميكند خلق را ومتعارض متعدد خدايان نوين كهجامعه آنست
و علم روبهترقي تحول.جمعي نهبهصورت و دارند قدرت فردي بهصورت
تفاسير و بيشمار جهانبينيهاي موجد معرفت ، حوزههاي تمام فزاينده تخصص
تفاسير اين كه علت همين به دقيقا ولي.ميشوند واقعيت از بيشماري
.باشند مطلقي ارزش هيچگونه مدعي نميتوانند نامتناهياند ،
سپرده چندگانه جهاني به را خود جاي يوناني تمدن و مسيحيت متحد نظام
قانعكننده و منسجم معنايي نميتواند ارزشها از مجموعهاي هيچ آن در كه
تجربه درقالب مطلب ، اين.كند اعطا اجتماعي و فردي سطح در زندگي به
وجود اخلاقي اوج يا تعاليفرهمندي لحظات كه است معني بدان شخصي ،
افقايستاده بدون و بيكران دشتي نويندر انسان آن ، بهجاي:ندارد
سطح يك در دنيويشدن ، .غايي معناي دنيويفاقد ابديت يك:است
پرشود علمي پيشرفت نميتواندبا كه ميگذارد بهجا خلايياخلاقي عمومي ،
و ارزشهاينهايي دقيقا:گردد تسخير قديمي خدايان توسط نميتواند و
زندگي متعالي اقليم وارد يا رفتهاند ، كنار عمومي زندگي از والاتر
.شدهاند مستقيم و شخصي انساني روابط برادرانگي وارد يا عرفاني
و جمعي ولي هستند فردي و صميمي ما هنرهاي بزرگترين كه نيست تصادفي
.نيستند باشكوه
دنيوي در را مرحلهمهم سه نوين ، آگاهي خود اجمالي بررسي در وبر
و پارگي چند افسونزدايي ، :از كهعبارتند ميدهد قرار توجه مورد شدن
.جزيي بينجهانبينيهاي كشمكش
قرن آغاز در ودوركيم شدنوبر دنيوي نگرش ميان خيرهكنندهاي تشابه
تغييرات كه كرد توجه موضوع بدين نيز دوركيم.دارد وجود بيستم
ميبخشيدند انسجام و معني زندگي به كه را سنتي مرزهاي و حد اجتماعي
سخن نيز واقع امر اين مورد در دوركيم همچنين ، .است برداشته ميان از
خدايان و مردهاند قبلا يا ميشوند پير دارند كهن كهخدايان گفت
نظمهاي بين گذار دوره در.نيامدهاند دنيا به هنوز نيز ديگري
و ناهنجاريها جمعي ، وجدان جديد اشكال و سنتي هنجارآفرين
خودكشي ميزان افزايش در بازتابش كه آمد خواهد وجود به بلاتكليفيهايي
مذهبي موجدخيزشهاي آينده ميكرد فكر دوركيم اما شد ، خواهد نمايان
كه ميكرد استدلال چنين مقابلوبر در.بود خواهد خلاق غليانهاي
مثلا ، .بود خواهند رياكارانه و مصنوعي بسيار نوين ، تودهاي جنبشهاي
سر از علاقهاي كه ميكرد شكوه كافهنشين آنروشنفكران از تلخي با او
آن براي بيشتري احترام ولي.داشتند مذهبي تجربيات به نسبت سرگرمي
روشنفكرانه بهفداكاري تن بودند آماده كه بود قائل دانشگاهياني
وبر همه ، از بالاتر.بيفكنند كهن كليساهاي درآغوش را خود داده
جهاني با صادقانه مواجهه در آلماني جوانان آشكار ناتواني نگران
روزانه زندگي عهده كهاز بود مشكل آنها براي ;بود زدوده افسون
مقابله سازمان خشن باجديت نتوانيم كه است ضعف اين زيرا.برآيند
ميآمد شمار به جديد ايماني تقريبياز برايوبر كه جنبشي تنها.كنيم
بيمعني به خودوبر پاسخ.بود روسيه روشنفكرانانقلابي جنبش همانا
شغلي مفهومتعلق پيرامون بود بحثي محور زدوده افسون جهان بودن
.اخلاق نوع دو و (Vocotion)
متعارض و نسبي باارزشهايي اجتماعي جهاني در نوين انسان كه حالي در
با ميكند ، زندگي بدهند ، حيات به نهايي هيچگونهقطعيت نميتوانند كه
ارزشهاي گزينشميان از ناشي مسئوليتهاي پذيرش با ميتواند اينوجود
تعلق گزينش با انسان.شود نائل وجودي اعتبار از مرتبهاي به ثانوي
مرتبهاي به واقعيت با مردانه رويارويي در ميتواند مادامالعمر ، شغلي
در كه گزينشي زندگيوبر ، آخرين سالهاي در.يابد دست اخلاقي منزلت از
زندگي و تولستوي مطلق صلحطلبي ميان گزينش داشت قرار او نسل مقابل
برفراز موسي موعظه نظروبر ، از.بود سياسي مسائل در درگيري با توام
خشونت بازور ، سازشي هيچگونه كه است نهايي اهداف تجسماخلاق طور كوه
.ميكند رد را دنيوي جهان مدعاهاي بنابراين و ندارد اجبار يا
كه هرآنكس بنابراين و خشونت كاربرد به است متكي سياست بدبختانه ،
بپذيرد ، را متفاوتي اخلاق بايد لزوما برگزيند سياست در را شغلي تعلق
سياسي مسئوليتهاي در را اصالت است ممكن فرد.مسئوليت يعنياخلاق
در يافتهاي تربيت انعطافناپذيري است تعيينكننده كه زيراآنچه بيابد
از و واقعياتي چنين با مواجهه توانايي و زندگي ، واقعيات با رويارويي
به نسبت اخلاقي اعتماد و شخص اصالت حال اين با.است برآمدن آنها عهده
.بمانند باقي حساس و ظريف و نسبي بايد زدوده افسون و دنيوي جهاني
و ندارند اقتداري ديگر ارزشها كه است گرفته انجام حالتي در گزينش
.نميشوند تضمين فرهمند نبوت يا كهن سنت توسط ديگر
خطابه و درد آنرا كهوبر زدوده افسون جهان از زمخت تصوير اين
اخلاق كتاب در در 1905 قبلا خلاصهكرد در 1919 سياست و علم پيرامون
در بود معتقد وبر.بود شده پيشبيني سرمايهداري روح و پروتستاني
در و عقلايي سرمايهداري براي لازم شرط پيش يك پروتستاني اخلاق كه حالي
حال اين با است سرمايهداري توليد شيوههاي تمام مناسب نتيجه
.متكينيست پروتستاني جهانبيني تداوم بر يافته سرمايهداريتوسعه
پروتستانتيسم بدون معنايذاتياش دادن دست از بهاي به سرمايهداري ،
و معمولي صرفا اصطلاحات با اقتصادي فعاليتهاي.يافت خواهد ادامه
در كه ميكرد استدلال وبر.ميشدند تعبير شغلي تعلق حس هيچگونه بدون
.است كرده پيدا را ورزشي مسابقه ثروتخصيصه ايجاد امريكا
به نياز شدو خواهد خود محرك خود سرمايهداري شرايط ، اين تحت
جامعهاي چنين درباره.نخواهدداشت مذهبي هدف و مشروعيت هيچگونه
موجود اين بيعاطفه ، هواپرستان روح ، فاقد گفتمتخصصين ميتوان براستي
.است نبوده دسترس قابل قبلا كه رسيده تمدن از سطحي به ميپندارد پوچ
معناي بدون عقلايي شيوههايي و ماشيني است جامعهاي موجد سرمايهداري
همانند تقريبا آن در انسانها كه جامعهاي ارزش ، بدون و دروني
به نزديكتر اين از توصيفي ميتوان سختي بهميكنند كار بيفكر مهرههاي
حال ، هر به ولي.داد ارائه انسان خودبيگانگي از مورد در ماركس نظريه
راه گونه متناقض نحوي به پروتستانتيسم كه ميدانست هم را اين وبر
امضا نيز را خود قتل حكم راه اين از و است كرده هموار را شدن دنيوي
و مناسك اهميت كردن محدود با جادو ، محو با پروتستانتيسماست نموده
كهن مقدس نظام اعظم قسمت دنيوي و امرقدسي روشن تفكيك با و نمادگرايي
قرون انسان آئيني و جادويي جامه پروتستانتيسم.است كرده نابود را
نمايان خالقش مقابل در عريان را او تا آورده بيرون تنش از را وسطايي
.است كرده هموار را اقتصادي انسان ظهور راه كاري چنين با و كند
نظر به طور اين كم دست.بازار بيرحم نيروهاي مقابل در عريان انسان
اينگونه افسونزدوده و عقلايي جهان از وبر ذهني تصورات كه ميرسد
.باشند
دنيوي مورد در نظريهوبررا بتوانيم كه هستيم موقعيتي در اكنون ما
موجد كردن ، عقلايي تجسم بهمثابه سرمايهداري ، .كنيم مطرح شدن
سياسي ، گوناگون اجتماعي حوزههاي فرهنگي و تخصصهاينهادي و تمايزات
عنوان به اجتماعي زندگي كه حالي در.است شده -اخلاقي مذهبي ، اقتصادي ،
بوده خودمختار فعاليت از قلمروي هر ميشود ، محاسبه قابل بيشتر كل يك
داشته گروهي اقتدار يا عام اخلاقپذيري مورد در ادعايي اينكه بدون
افراد ميدهند ، تغيير را انساني تجربه نهادي دگرگونيهاي اين.باشد
.كنند گزينش پذيرند تغيير و نسبي كه ارزشهايي بين ميشوند مجبور
آنجايي از.زندگي معناي در وجودي بحراني از بود خواهد عبارت نتيجه
گزينش علمي ، محكم اساس نه و دارند اقتداري نه ديگر ارزشها كه
كه جايگاهي تنها دنيوي جهاني در.است غيرعقلايي و دلبخواه نهايتا
.عمومي تا است فردي متقابل روابط حوزه در بيشتر ميماند مذهب براي
ارزشهاي كثرت متضمن طرف يك از شدن دنيوي كه مورد اين در تزوبر
طرف از و است خصوصي صرفا گزينشهاي به مذهب نهادي تنزل و متخاصم
تحقيقات مبناي است ، پروتستانتيسم و سرمايهداري اجتماعي محصول ديگر ،
.است شده ما روزگار در فراواني شناختي جامعه
در موجود وسيع پذيرشرهيافت با ،(Peter L.Berger) برگر.پيتررال مثلا ،
با را مقدس امر از دوركيم مفهوم تا كوشيد مذهبوبر ، جامعهشناسي
شدن دنيوي كلي نظريه يك در بيگانگي خود با مورد در ماركسيستي نگرش
(مذهب تنزل و ساختاري انزواي) عيني شدن دنيوي ميان برگر.كند تلفيق
تمايز (انساني تجربه سطح در مذهبي اعتبار فقدان) ذهني شدن دنيوي و
و باورها نمادها ، انحصار ديگر سنتي مسيحيت كه آنجايي از.شد قائل
متضادي ايماني نظامهاي دچار آنچنان انسانها ندارد ، دست در را مناسك
اين.كنند هدفمند موفقيت با را اجتماعي واقعيت نميتوانند كه هستند
شكننده مذهبي ديدگاههاي نمايي موجه كهساختار است اين خاطر به امر
شدن دنيوي كه شد متوجه همانندوبر نيز ، برگر.ميشوند مشكوك و
.است شده آغاز سرمايهداري و پروتستانتيسم بوسيله كه است روندي
توسط كه اقتصاد از بخشهائي آن در است نهفته شدن دنيوي پيدايش منشاء
بخش اين از شدن دنيوي...گرفتهاند شكل صنعتي و سرمايهداري فرآيندهاي
اين توجه جالب نتايج از يكي.است كرده سرايت جامعه عرصههاي ساير به
اين بخشهاي خصوصيترين و عموميترين ميان شدن بهقطبي مذهب گرايش امر
.خانواده و دولت نهادهاي ميان بويژه است ، بوده نهادي نظم
ازكنترل حقوق و سياست صنعت ، عموميمسلط بخشهاي نظربرگر ، از
صورت رابه جهان ما كه بدانگونه رهاشدهاند ، مذهبي اهداف شديد
بنابراين ، ميان.ميكنيم تجربه وناپايدار پاره چند چيزي
تجربي خلاء و سرمايهداري توليد برخاستهاز ساختاري دگرگونيهاي
رابطهمهمي ميشوند ، اختياري روزبيشتر به روز كه اخلاقي ، باورهاي
اخلاقي آنتعهدات مولد اجتماعي پارگي كهچند ديدگاه ايندارد وجود
عملي تاثير و اخذميشوند خصوصي هوسبازانه بوسيلهتصميمات كه است
شناختي جامعه نوشتههاي شكليدر بهترين به احتمالا چندانيندارند ،
.است دادهشده نشان (Alasdair Mac Intyire)اينتاير آلاسديرمك
دارد ادامه