پنجم ، شماره 1327 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 12 سهشنبه 21
|
|
بيپايان عشق
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
تئاتر كارگردان صابري پري با گفتوگو
:اشاره
تهيهكنندگي و صابري پري كارگرداني و روايت به منيژه و نمايشبيژن
.است صحنه بر سعدآباد موزه عطار درايوان فرهنگي سازمانميراث
بر را عشق شهر وهفت عرفان باغ به نمايشهايمن اين ، از پيش وي
.است صحنهبرده
:ميخوانيد كه است داده انجام گفتوگويي صابري پري با شجاعي ميترا
آقاي)بازيگر يك به وگرگين پيران متفاوت نقش دو دادن:صابري خانم
متفاوت كاملا شخصيتهاي گرگين و اينكهپيران به توجه با (احمدي خسرو
با را لازم ارتباط نتواند بازيگر ميشود باعث هستند ، متضادي حتي و
كه نقشگرگين در ابتدا احمدي آقاي.كند شخصيتبرقرار دو اين
از يكي نقشپيرانكه در بعد و ميشود ظاهر است مزدور و پليد شخصيتي
كمي تماشاچي براي پيران بودن خوب قبول.است شاهنامه مثبت شخصيتهاي
كرديد؟ را كار اين ميشود ، چرا مشكل
آن دنبال به من كه سبكي اين با بخصوص مدرن تئاتر روش و راه در اصولا
(آن موضوعي كاربرد نه)تعزيه نمايشي كاربرد از تاثيرگيري هستميعني
يك يا لباس كردن عوض با واحد آن در بازيگر يك از ميتواند كارگردان
را قابليت اين هم احمدي آقاي.كند استفاده نقش چند براي كلاهخود
گرگين.نيست منفي هم خيلي گرگين نقش من نظر به ديگر طرف از.داشت
حسود گرگين.درميآيد خويش هوس و هوا و غرور اسارت در كه است آدمي
فقط نيست انگيزي نفرت آدمبيايد كنار زمانه با نميتوانداست
.دارد دروني گرفتاري
ملي حماسه يك شاهنامه.بود بودجه كمبود كار اين براي من دوم دليل
من بودجه اگر.دارد گسترده بودجه و جانبه چند حمايت به نياز كه است
نباشم مجبور مثلا و كنم كار بهتر خيلي ميتوانستم بود بيشتر اين از
.كنم استفاده هم همسرايان گروه در اصلي بازيگر از
اول صحنه در مثلانميشد ديده لازم هماهنگي بازيگران موزون حركات در
صحنه ميان به دارند خود صورت جلوي كه پردهاي با بازيگران كه جايي
پيران كه صحنهاي يا.ندارد هماهنگي هم با سروصورتشان حركات ميآيند
چيست؟ علتنيست موزون اصلا سربازها پاي حركات ميآيد افراسياب نزد
كه است اين ميكنيم ، دنبال كه است سال چندين همكارانم با من كه روشي
اين موسيقي مورد در مثلا.نميكنيم مهيا و آماده قبل از چيزرا هيچ
را نمايش اين موسيقي كار كه ثابتي ابراهيم بهآقاي من كه نيست طور
ايشان بلكه.بنويسيد نمايش اين براي موسيقي يك داشت ، بگويم عهده بر
و صحنه نمايش ، هواي و حال فراخور به و دارند حضور تمرينها تمام در
.مينويسند را صحنه هر موسيقي بازيگران حس
خاصي طراحي قبل از ما طور همين هم شما قول به -موزون حركات مورد در
صحنه وهواي حال فراخور به كار همين در بلكه نداشتيم حركات اين براي
.ميآيد وجود به خود به خود حركات اين
هميشه كه است شادماني و شادي از نمادي آينه تمثيلي ، متون و اشعار در
بزم مجلس در هم آينه از شماميشود ديده طرب مجالس و دربزمها هم
عزايي مجلس در هم كرديد ، استفاده كيخسرو بارگاه به بيژن برگرداندن
براي منظور.بود برقرار بارگاه اين در بيژن شدن ناپديد در كه
.بود چه ماتم و عزا مجلس يك در آينه از استفاده
جهان حقيقت انعكاس آينه.نميگويد دروغ آينه.است حقيقت انعكاس آينه
جهان جام از بيژن يافتن براي كيخسرو كه است چنين شاهنامه در.است
در.است تمثيلي چنين يك من براي نما جهان جام.ميكند استفاده نما
آوردن پس ميبينيد را چيز همه فردوسي نماي جهان جام همان يا آينه اين
.دارد تمثيلي مفهوم يك مجلس آن در آينه
پيشه عاشق يكزن شما نظر به آيا چيست؟ منيژه شخصيت از شما برداشت
اراده؟ با و قوي زن يك يا احساساتي ، و است
به كه دارد خاصي شهامت و جسارت منيژه.دارد را جنبه دو هر منيژه
اينكه با ميگذارد پا زير را خانوادهاش بر حاكم قوانين عشق ، خاطر
.ميشود عاشق ولي است مرگ او خانواده در بيگانه به عشق سزاي ميداند
جا هر شاهنامه در بيانتهاست فردوسي عشق واقع در.ندارد پايان او عشق
.است چنين هم منيژه عشق و ندارد مرز ميبينيم است عشق از سخن كه
اين كه ميآيد وجود به انتظار اين منيژه از شما تعريف به توجه با
بيژن با كه آنجا مثلا ببينم نيز منيژه صداي و لحن رادر دوگانگي
كه جا آن و باشد داشته جذاب و دلنشين و لحنيآرام بايد ميگويد سخن
تنم نديده برهنه افراسياب دخت منم منيژه)ميگويد را معروفش جمله
چرا؟ نيست ، چنين ولي باشد ، داشته آهنين و محكم لحني بايد (آفتاب
سخن چاه درون در بيژن با چاه بالاي منيژه كه جايي مثلا.نيست طور اين
تماشاچيان خود از من را اين.ميلرزاند را تماشاچي دل ضجههايش ميگويد
.باشد قرن 19 رومانتيك زن مثل نميتواند است پرقدرتي زن منيژه.شنيدم
دارد ثروت.زيباست.است پادشاه يك دختر.معمولينيست زن يك منيژه
نازك دل دختر يك منيژهبرسد عشقش به تا ميگذارد چيز همه روي پا ولي
بر عشق چون ميرود هم عشقش نهايت تا و است اختيار و اراده صاحب.نيست
.است حاكم او
خواني شاهنامه معمول طور به.كنيم صحبت نمايش موسيقي مورد در هم كمي
يك در جز به -شما كه حالي در ميشود اجرا چهارگاه دستگاه در هميشه
استفاده شور و همايون از بيشتر.نكرديد استفاده دستگاه اين از -مورد
چرا؟.كرديد
قصد عنوان هيچ منيژهبه و آوردنبيژن صحنه روي با كه گفتهام هم قبلا
ببينم كنم نگاه را تاريخي كتابهاي بروم مثلا كه نداشتهام مستندسازي
هم موسيقي براي.است بوده پوشيده لباسي چه يا بوده طور چه رستم ريش
ما ولي باشد چهارگاه دستگاه در بايد خواني شاهنامه بلههمينطور
موسيقي كه ميطلبيد نمايش وهواي حال.كنيم استفاده اينطور نخواستيم
.باشد چنين
در را عربي تمي كه است طوري آن صداي طنين اما است ايراني ساز يك عود
استفاده عود از چرا خاصيت اين به توجه با.ميكند القا ذهنشنونده
كرديد؟
نظر به را تغزلي قسمتهاي اما است ، زورخانه ضرب نمايش موسيقي اصلي تم
به را كار و نيستم موزيسين من البته.كند پياده ميتواند خوب عود من
كار عهده از خوب هم ايشان ميكنم وفكر سپردم اثباتي ابراهيم آقاي
به من.نيستم مستندسازي دنبال من گفتم قبلا همكه همانطور.برآمدند
آهنگ كه لحظه آن كه است اين مهم برايمن نميروم مكتوب نتهاي دنبال
چيزي باآن مطابق ميگذارد تماشاچي بر كه احساسي تاثير ميشود نواخته
سازهاي از ميخواست دلم من البته.ميافتد اتفاق صحنه در كه باشد
كمبود علت به اما...و سورنا و كرنا مثل كنم استفاده بيشتر كوبهاي
اين از استفاده براي.كنم نظر صرف چيزها خيلي از شدم مجبور بودجه
سازها اين ماهر نوازندگان و شهرستانها در برويم بوديم مجبور سازها
.ميطلبيد زيادي بودجه اين كه بياوريم را