پنجم ، شماره 1327 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 12 سهشنبه 21
|
|
فرارميكند؟ سربزنگاه گلآقا چرا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
بيسواد غضنفر و شاغلام گلآقا ، صابري ، كيومرث با ميزگرد
در ميفرستيم جلو را عوام شاغلام و نميآئيم خودمان ما وقتي:آقا گل
بيائيم؟ بايد چرا.نيستيم عوام او مثل ماكه.ميدهيم واقعپيام
آنچه بر يابنا اطلاعات روزنامه در حرفحساب ستوندوكلمه شكلگيري
نيز و معاصر طنز درادبيات شايستهاي تاثير ستونگلآقا ، است ، مصطلح
.است داشته كارمطبوعاتي
عليرغم ميتواند طنز كه داد سويينشان از ستون اين در گلآقا
سوي ديگر از و باشد ناپاكيزه مفاهيم و واژگان از عاري گزندگياش
اهل ذهني قرمز خطهاي عقبراندن در موثري نقش خود آن تداوم و شكلگيري
.داشت قلم
زمان طول ميزد ، در حرف كه بود فقطگلآقا اين نخست ، روزهاي در اگر
داراي مرور به هريك كه شدند ستون اين حيات عرصه وارد ديگري شخصيتهاي
.گرديدند ويژه كاركردي و هويت نقش ،
در تا برآنشديم ميگذرد مطبوعاتي ستون حياتاين از سال كه 9 اكنون
-بيسواد غضنفر و عوام شاغلام گلآقا ، صابري ، حضوركيومرث با ميزگردي
بيشتر را آنها -شده مفتخر مادرزاد بيسواد لقب به است چندي كه
.بشناسيم
هم ازضبطصوت.بزند حرف صريح و كهراحت دارد عادت صابري كيومرث
مصاحبهاش بخشهايياز كه ميكند عنوان درلحظاتي گاه اما نميترسد
تواضع ، از آميزهاي بخشها اين چاپ از ممانعت براي وي دلايل.نشود چاپ
هرچه امااست خودخواهي گاه و ديگران به احترام ترس ، محافظهكاري ،
كرد عدول خواستهاش از نميتوان است دوستداشتني و صميمي او چون هست
بازآفريني و كردن پياده كه ميشود باعث موضوع همين متاسفانه ولي
هم از جوابها و سوال منطقي رشته حذفها ، اين با چون شود دشوار مصاحبه
.ميپاشد
سالشكلگيري دهمين در بتوانم دادهشايد قول كه همانطور بههرحال
چراكه.نماييم چاپ كنيم ، درج نميخواهد اكنون كه آنچهرا ستون ، اين
اين شكلگيري روند درك در و حساستر شيرينتر ، بسيار بخشها آن ما بهنظر
.است موثرتر گرفتهاند جامعه از آنها كه اجتماعي تاثير و شخصيتها
يك در درخيابان ، ;كرد پيدا را وغضنفر شاغلام چگونه و كجا گلآقا
...يا قهوهخانه
در درثالثما.جان پدر است اسرار اينجزو درثاني هيچكدام ، :گلآقا
بعد روز كه حرفهاييداريم عاليمقداران ، عوامانبيسوادان اين باب
تا دو اين كه بگوئيم آنوقتشايد يعني.گفت خواهيم صدوبيستسال از
هم شايد و گرفتهايم خودمان نظام و حكومت بخشهاي از كداميك از را
.نگوئيم
برايخودشان گلآقا با برخورد در اينشخصيتها است مسلم آنچه:صابري
.ميدانند را خودشان حدود و وحد دارند قرمزهايي خط يك
...آن دليل است مبهم خيلي حسابها كلمهحرف دو اوقات گاهي
است معلوم خوب !ميگويدعوام ما به بروم اينقربانش وقت آن:شاغلام
در ما كه زماني آنگاه ;آنميباشد ابهام در بودنش مبهم ديگر ، راز
ادبي صناعات و فنون زده ، زمين به زانويتلمذ ايشان شخيص شخص محضر
بود چي اسمش راستي...مبحث همين سر بر رسيديم بار يك ميخوانديم ،
تصدقت؟
.گويي درپرده يعني ;ابهام:آقا گل
اوقاتچيزهايي گاهي ايشان يعني ;ايشانگفت كه همين بله ، :شاغلام
يك است قرار فقط كه مينويسد چيزهايي ايشان اوقات گاهي يعني.مينويسد
آن با بعضيها فقط كه دارد هم كليدي كلمات يك.هست بهچي چي بفهمد نفر
.ميكنند برقرار ارتباط
نفر فقطيك كه ميفرمايد مرقوم يكچيزهايي هم اوقات گاهي:غضنفر
از نامه تا صد يكباره شد چاپ كه روزي فرداي ولي بفهمد را آن ميتواند
!هم؟ تو گلآقا ، برادر:كه ميرسد اسمش به مسئول مقام صد
تصوير شاغلام وغضنفرفقط شخصيتگلآقا ، شاغلام سه ميان از چرا
دارد؟
راتصوير او اگر چون.باشد داشته گلآقاتصوير نخواستيم ما:صابري
قضاوت آنبه براساس كه بوديم چهرهايداده مردم به ميكرديم
ميكرد ايجاب ضرورتكار اما باشد داشته نبايدچهره گلآقامينشستند
چرا نيستيم موافق اينتصوير با كه هرچندبدهيم شاغلامتصوير به كه
.نيست امروز جامعه به متعلق لباس نوع اين كه
بزند ، اما حدس چهرهاي او براي حرفهايشهركس ميان از ميخواهد گلآقا
را او مظلومشمردم ظاهر بهخاطر كه باعثشده شاغلام تصوير اكنون
بيشتر شاغلام به علاقهمندان ميزنم حدس حتي و داشتهباشند دوست خيلي
هستم مطمئن صددرصد كه جوانان مورد در.باشد گلآقا به علاقهمندان از
.گلآقاست به علاقه از بيشتر آنها در شاغلام به علاقه
شاغلام تجربهتصوير.هستيم بررسي همدرحال غضنفر از تصويري مورد در
او شخصيتي واقعيت از غضنفر تصوير نبايد اينبار چون.كرد محتاط را ما
از گروهي مويد كه هستيم طرحي دنبال به غضنفر از غير البته ، .شود دور
باشد؟ مردم
مردم؟ از گروهي چه
اين بر را بنا ظاهرا و داريم وزير يكتعداد ما !ببينيد:صابري
آيا اما.وزراست همين سر زير دارد وجود مشكلي هر كه گذاشتهايم
ايرادي نوع هر از عاري ملت ، بهعنوان ما آيا است؟ همينطور انصافا
.هستم مردم پاي خاك من:ميگفت كه ميشناسم را طنزپردازي.هستيم
آيا ملت ، كدام پاي خاك:پرسيدم وي از اما نميكند ريا هستم مطمئن
جوي داخل را آن پوست و ميخورد را هندوانه كه فردي آن داري؟ تعريفي
را راهآب هندوانه پوست همان جلوتر متر صد وقتي و مياندازد آب
درست طوري را جوي چرا كه دادن ناسزا و فحش به ميكند شروع ميبندد ،
خاك تو كه همانهاست جزو هم اين آيا كند؟ حركت بهراحتي آب كه نكردند
تصويري تهيه دنبال به ما گفت؟ را عيب اين نبايد آيا..هستي؟ او پاي
طرح يا قيافه كه است اين مشكل البتههستيم آدمها نوع اين براي
.است خليفهالله انسان چون باشد تحقيركننده نبايد مذكور
را پرسش اين حرفحساب كلمه دردو حضورگلآقا عدم و حضور بررسي
و كرده ترك را مقاطعيآبدارخانه در گلآقا چرا كه بهوجودميآورد
و گلآقاست؟ بودن ترسو جهت به آيا ميسپارد ، شاغلام به را همهامور
از آيا بگيرند را او جاي كه ميپذيرند -غضنفر او از پس و -شاغلام چرا
ندارند؟ اطلاعي اوضاع
غضنفر آنندارد هم سياسي سواد.شاغلام اين است عوام.نخير:آقا گل
هر است ، مابسته جان به جانشان خيلي كه نه اما.هكذا به بيسوادهم
موقعيت يك نبوده ، كارساز هم رفتن جريده گرديده ، تنگ عافيت گذرگاه جا
.ميكنيم اختيار تفويض ما ميآيد ، پيش گونهاي گيرم پيش صبر و بنشينم
.بيسواد آن و عوام اين دست ميدهيم را آبدارخانه امور زمام يعني
ترسيده ما شده هيچ دراز ، ساليان اين طول در شاغلام ، برادر ضمنا
؟...چي كه مينمايي من و من و تمجمج بسته ، زبان ديگر دبگو...باشيم؟
....ميكنهها شك گرمان مصاحبه برادر اين
كه غضنفربيسواد اين مثل ماعواميم ، ولي.نشده.شم فدات نه:شاغلام
شيره را سرما مواقع بعضي در عالي حضرت كه ميفهميم فلذا.نميباشيم
دوست را شما خيلي كه نه منتهي.بلا عذاب توي مياندازي را ما ماليده ،
ولي ميچرخد هم بيشاغلام مملكت امورات كه ميشويمچرا بلا سپر.داريم
...نچ نع ، ، ، اصلا ابدا هرگز ، حاشا ، آقا بيگل
شاگردانم از يكي به روزي.بودم انشاهم معلم انقلاب از قبل:صابري
طرف يك از.است نوشته تند خيلي ديدم.بخواند را گفتمانشايش
كمي ميخواستم طرفي از و هستيم خفقان درشرايط بفهمدما ميخواستم
خودم اينطوري.بخواني را آن نداري حق است ، تند تو انشاي گفتم.بترسد
عكسالعمل او خوشبختانه.شود اوضاع متوجه او تا بردم سوال زير از را
:گفت و آمد.بخواند انشا بيايد گفتم او به بعد هفته يعني.داد نشان
!ميخوانم را قبل هفته انشاء همان
.ندارم جديد انشاء:گفت.بنويسي جديد انشاء بايد و نداري حق:گفتم
ساعتهاي تمام در سال آن..ميكنم كم تو ادبيات از نمره پنج:گفتم
قبلي انشا گفت او و بخوان گفتم.كردم صدا اسم به را او انشا
.ميكنم كم تو از نمره پنج گفتم من و..راميخوانم
دست از خيلي.دادم پانزده او به من و بيستشد او ادبيات نمره بالاخره
هم سلام من به حتي.بود آمده بدش من از.بود ناراحت و منعصباني
در چرا تو:گفتم.كرديم بحث و كشيدم كناري به را روزياو...نميكرد
فكر:گفت نميترسي؟ معلم از كلاس امادر ميترسي آجان از خيابان
دمكرات و آزاد محيط يك كردهايد فراهم كلاس در شما كه محيطي ميكردم
و بگيرم را ژست اين اگر:گفتم.زد حرف راحتي به ميتوان كه است
بازي يك در نميكني فكر آيا بزني حرف آزادي به اينجا توبيايي
هزار و 648 ميليون يك وسعت به كشوري در ميكني قبول چطور..افتادهاي
اجازه تو بكشي ، نفس باشي نداشته حق تو خردهاي ، و مربع كيلومتر
در تو به بيايم من وقت آن كني استفاده حقوقت ازكمترين باشي نداشته
آزادي هم شما كلاس در بفرمائيد پس:گفت.بدهم را حق اين كلاس اين
هزار و 648 ميليون يك آن از متر الي 20 ما 19 كلاس:گفتم.نيست
هم اينجا در نباشد آزادي آنجا در تا.است خردهاي و مربع كيلومتر
فردا و نمره امروز 5بدهي بايد چيزي آزادي براي اما.بود نخواهد
.توست انتخاب ديگر اين...بدهي را سرت شايد
در ميفرستيم جلو را عوام شاغلام و نميآئيم خودمان ما وقتي:آقا گل
مگر بيائيم؟ بايد چرا.نيستيم عوام او مثل ماكه.ميدهيم واقعپيام
ادعا كس هر من اعتقاد به كه ميكنم عرض بنده افتادهاست اتفاقي چه
مملكت و ملت اين به خائن او دارد وجود ديكتاتوري ما جامعه در كندكه
بنده امانيستيم و نبوده گذشته دوران فشار آن در امروزه ما.است
جا فلان در محقق فلان:مينويسد روزنامهاي وقتي !نميكنم امنيت احساس
را او زبان كني كاري نميآيي چرا روزنامه ، فلان آقاي تواي و زده حرفي
چرا كه ميدهد كد ارشاد وزارت به ميآيد روزنامه فلان وقتي يا ببندند
ميزند حرف روزنامه يكي اين مخالف كه - را روزنامه يكي آن مسئول مدير
پدرجان؟ بترسم ، نبايد چرا...نميفرستيد ويژه دادگاه به -
همكاران طرف از اما ندارد ، وجود دولتي مفهوم به ديكتاتوري ما دركشور
هر به نشريهاي يك وقتي اينكه جاي به.دارد وجود چيزهايي مطبوعاتي
آن جلوي چرا كه بكنند قانوني و علمي بحث يك و بيايند.شد توقيف علتي
هم را روزنامه يكي آن جلوي چرا ميگويند و ميآيند گرفتهاند ، را
!نميگيريد
كردم خطر احساس انتخابات جريان در نويسنده آقاي گل عنوان به خودم من
خراش را سياسي شخصيت فلان چهره تو:نوشت من مطبوعاتي كههمكار وقتي
.ميبينم نويسنده جلوي كندن چاه نوعي اينرا من.ميدهي
هيچ روزنامهنگار يك عنوان به و نميبينم ديكتاتوري جامعه در:صابري
آقاي گل كه نگويم خواننده به چطور اما.نبودهام سانسور زيرتيغ وقت
خطراست؟ معرض در آنها
و كرد مدارا مقداري وبايد است طنز ;بگويد اينكه عوض به نشريهاي وقتي
دستشان از چيزي دارد امكان است روزنامهنگاري كار چون بگويد اينكه يا
آي:ميگويد اشتباهي كوچكترين و كمترين مشاهده محض به برود ، در
خواب مگر نميگيريد را اينها جلوي چرا ارشاد وزارت...بگيريد بياييد
زير ميخواهد و ارد د دست در بمب يك بدستي قلم هر انگار...رفتهايد
مواقعي چنين در خب.كند منفجر مملكت اين فرهنگ يا و ارشاد وزارت پاي
باشد؟ بايد چرا.نيست آقا گل
دارد ادامه