پنجم ، شماره 1331 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 17 يكشنبه 26
|
|
ميشود؟ زنده چگونه صحنه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
حال رمانعرض بر مروري
صادقي مدرس جعفر(رمان)حال صادقيعرض مدرس جعفر نوشته
ريال صفحه ، 6200 مركز 190 نشر
.است شده منتشر مدرسصادقي جعفر از كه است كتابي تازهترين حال عرض
كله كسرا ، سفر جرم ، شريك خوني ، گاو)رمان تعدادي او از اين از پيش
و داستان مجموعه و رمان چند ترجمه داستان ، يكمجموعه (..و اسب
.بود شده فارسي ، منتشر ادبيات كهن كتابهاي شده ويرايش متون هفتجلد
خانوادهاي در كه است نوجواني پسر صادقي ، مدرس رمان اين اصلي شخصيت
از سال چند سپس و ميشود ، وبزرگ آمده دنيا به حاشيهنشين و فقير
مرفه نسبتا خانوادهاي سرپرستي تحت را خود تانوجواني كودكي دوران
اوست ، جواني دوران آغاز كه داستان ، پايان در بالاخره.ميگذراند
شخصيت رستم ، .ميكند آغاز را ديگري زندگي ديگر ، خانهاي در دوباره
گاوخوني ، ) صادقي مدرس داستانهاي اغلب مانند داستان اين نوجوان اصلي
به زندگي يك از و جايي به جايي از مدام (...و اسب كله كسرا ، سفر
خود خانواده از) برش و دور همه با و ميشود ، كشانده ديگري زندگي
و تعارض در (سرپرستش خانواده و كوچه و مدرسه محيط تا گرفته
اين او موقعيت داستان آخر صفحه در سرانجام كه چنان.است ناسازگاري
جا همه.نيست او جاي بود ديده بود ، رفته كه هرجا:ميشود تشريح چنين
و ماشينها و خيابانها و جادهها و دهها و شهرها از -بود بزرگترها مال
كوچهها پس كوچه و مدرسهها تا بگير بزرگ و كوچك خانههاي و ساختمانها
.تماشاخانهها و سينماها حتي فروشيها ، اسباببازي حتي مغازهها ، و
كل درونمايه واقع در جملات اين.ص 189.بود آنها مال هم قبرستان
گرچه) ميشود گفته رستم ذهن از صراحت به و خلاصهوار كه است داستان
درطول ولگرديهايش و رستم زدنهاي در آن و در اين تمام داستانو كليت
گفتن به احتياجي وقاعدتا كردهاند القاء را مفهوم اين كاملا داستان
.(نيست داستان پايان در آن
نگاهي با زمانيوقايع ، بستر عنوان به چهل دهه انتخاب با صادقي مدرس
اما.ميكند نگاه اطرافش آدمهاي و داستان كودك مسائل به غمخوارانه
دوران به نويسندگان از عدهاي نگاهنوستالژيك برخلاف نگاه ، اين
تلخ تاحدودي حتي و واقعبينانه بلكه نيست ، حسرت با توام كودكي ، نگاهي
بسته محيط در كه ميدهد روياهايينشان و مصائب همه با را رستم و است ،
.مواجهاست آنها با زندگياش
زندگيشخصيتهاي فلسفي جنبههاي به معطوف نه داستان توجه البته
تاريخ تحليل يا مرور ومثلا جامعهشناسانه جنبههاي نه و است داستان
براي است ممكن كه است سادهاي تجربيات وقايعو بازگويي بلكه ;معاصر
به.باشد آمده وجود به رستم موقعيت در نوجوانان و كودكان از بسياري
بلكه نيستند ، منحصربهفرد و غريب داستان وقايع فقط نه بهتر عبارت
از خلاصهاي معمولا يعني.است همساده شخصيتها و وقايع پرداخت شيوه
ديگران ، و او درونيات توضيح ضرورت به هم وگاهي رستم روزمره زندگي
كه) شيوهروايتي اين.ميشود روايت داستان كل داناي راوي بهوسيله
صفحه 91 حدود تا كه بهتنهايي ، رفتنش سينما و رستم سالگي تا 15 بخصوص
(ميشود ديده آن در كامل گفتگويي يا صحنه بهندرت و ميانجامد طول به
درنتيجه و ميشود رستم عاطفي و حسي تجربههاي از خواننده باعثدوري
به وقايع اين درطول رستم متضاد احتمالا و عميق و متعدد احساسات
شخصيت با نميتواند خواننده عبارتخلاصه به.نميشود منتقل خواننده
بعد به صفحه 91 از.بگذراند سر از را او وتجربههاي شود يگانه داستان
زنده باگفتگوهاي جمله از) بيشتر جزييات با داستان مهم لحظههاي استكه
.ميشود نزديك رستم بهدنياي خواننده و شده آورده (آدمها بين
طبعا رستم ، شخصيت با متناسب داستاني زبان انتخاب داستاني ، چنين در
خود قول به كه كند كاري و بدهد نشان را او ذهني جهان ميتوانست بهتر
طول در نويسنده.شود ظاهر خواننده چشم جلوي زنده طور به صحنه داستان
به را رستم ، قاعدهاي نمايش كار درباره مدرسه مدير قول از داستان
براي است قاعدهاي بلكه نيست ، يافيلم نمايش خاص كه ميكند عنوان درستي
را بيننده يا خواننده ميخواهد كه روايتي ، كار كردنهر زنده و عيني
اين در مدرسهرستم مدير.كند درگير خود داستاني شخصيتهاي باتجربيات
را تفريح زنگ كه وقتي قصهتا اول از بفرماييد باور:ميگويد باره
هم من خود.ميدادند گوش رستم بهقصه و نزدند جيك بچهها زدند ،
تعريف خوب خيلي.گذشت طوري چه ساعت يك اين نفهميدم اصلا.همينطور
كه ميكرد كاري..ميداد شرح جزييات همه با را صحنهها همه.ميكرد
با و صحنه بودن زنده.ص 132ظاهرميشد چشمتون جلوي زنده طور به صحنه
لحظههاي تمام در لااقل ميبايد كه است اتفاقي آن ، دادن شرح جزييات همه
.نميشود چنين (اول صفحه در 90 بهخصوص) البته كه ميافتاد ، داستان مهم
سناپور حسين