پنجم ، شماره 1331 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 17 يكشنبه 26
|
|
فرامادي جهانبيني احياي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) اجتماعي دگرگوني و فرهنگ
تاثير مردم هنجارهايفرهنگي و ارزشها كه ميكنند مشخص موجود شواهد
دارند دموكراتيك نهادهاي نبود يا بود بر را اصلي
:اشاره
به خود كه آنچه از بيش كهمردم موضوع اين بيان ضمن گذشته ، شماره در
آرام و كند روند ميكنند ، زندگي گذشته در باشند ، داشته آگاهي آن
عدم و جهانبينيها ماندگاري.گرفت قرار توجه مورد جهانبيني دگرديسي
با منطبق نيز رفتارها و ذهنيت كه ميشود ختم اينجا به آنها سريع تحول
را آنكشورها طي كه باوري به باره اين دربيابد آرام آنهاتحولي
امروزه و رسيده ارث به گذشته از شدكه اشاره ميشمارد ، رقيب ذاتا
و نوسازياقتصادي ميان رابطه مسئله ، اين دنبال بهندارد واقعيت
نويسنده نظر به.شد بررسي ديگر سوي از فرهنگ و يكسو از تكنولوژي
مولفهها ديگر و است فرهنگ دارد ، عميقي تاثير تحولاتاجتماعي در آنچه
.ميگيرند جاي بعدي ردههاي در
ارزشهاي ظهور چگونگي و ميگيرد پي را موضوع اين مقاله ادامه
.ميكند تحليل و تجزيه فراماديرا
مقالات سرويس
ميماند ، پنهان اصلي متغير تاثير آن در كه دارد وجود نيز ديگري وضعيت
بالاتر درگير ، عوامل همه كه هنگامي مثلا است بسيار اختلاف كه وقتي حتي
با دوباره.است نياز مورد خاص وضعيت آن در كه آستانهايهستند از
قوي استخوانها ميپردازيم ، موضوع توضيح به مقايسهدوندگان از استفاده
از قويتر استخوانهايي دونده چند است وممكن است ضروري دونده براي
سرعت به اضافي نيروي بالاتر ، نقطهمعين يك از اما.باشند داشته ديگران
را نتيجه باشد متفاوت اگربسيار حتي استخوان قدرت.نميكند كمكي بيشتر
در.است كهكمياب است عاملي كننده ، تعيين عامل نميكند ، تعيين
به استكه اكسيژني ميزان كننده ، محدود عامل طولاني مسير با مسابقههايي
تنفس و خون گردش سيستم به اول وهله در نيز اين كه ميرسد ماهيچهها
عوامل مقابل در است ممكن هم سيستم دو اين ولي.بستگيدارد
ببرد دوندهاي را مسابقه دارد احتمال:نشاندهند واكنش برانگيزاننده
.ميكند حفظ اكسيژن كمبود از دردحاصل و خستگي عليرغم را بالا سرعت كه
.است كمياب متغير آن ضروري ، متغير
افزايش صنعتي جامعه اوايل تا و صنعتي ماقبل جامعه تاريخ سرتاسر در
محدود عامل غذا مرحله اين در بود ، غذاييمواجه مواد كمبود با جمعيت
تلاششان و وقت بيشتر افراد اكثر ميكرد تعيين غذايي ذخيره.بود كننده
همچنين.ميكرد معين را جمعيت بزرگي جمعي ، سطح در.بگذرانند چگونه را
زيان به را خود سرزمين كه ميشد وسوسه كشوري يا كهقبيله صورتي در
كه مادامي.ميكرد تعيين را آنكشور خارجي سياست دهد گسترش همسايگانش
جبرگرايياقتصادي است ، مردم بيشتر اصلي مشكل كافي غذاي آوردن دست به
ميرسد درست تقريبا نتيجه اولين به انسان رفتار تبيين براي تلاش در
طريق از جوامع همه اساسا زيرا است نتيجه اولين اينجافقط در حتي ولي
كارساز نسبتا راههاي متقابلو الزامهاي و بخشش مانند هنجارهايي
در ازدواج سن بر حاكم هنجارهاي طريق از جمعيت ، رشد كننده محدود
راه هنجارهايي چنين.كنند مقابله كميابي بر كه هستند صددراههايي
با تطابق و گروهي انسجام حفظ خشونتداخلي ، رساندن حداقل به قطعي
.است كميابي
از قيود و مذهبي سنتي هنجارهاي غرب ، در شدن صنعتي اوليه فراگرد در
ساخت ، پيش از موجهتر را صرف اقتصادي جبرگرايي موضوع اين.رفتند ميان
مشاهده قابل قبل از كمتر و شده ضعيفتر فرهنگي قيود كارايي زيرا
تك الگوي كه تاريخ از نقطهاي در ماركسيستي مدل ترتيب بدين.بودند
يك يافتن توانايي.آمد پديد مينمود موجه نسبتا جامعه از متغيري
تاثير توجيه به كه داد ماركس به بسياري برتري موجه ، عاملي تك الگوي
واقعيتداشت از جهان سراسر مردم تفسير چگونگي بر او كه فوقالعادهاي
از پيچيدهتر را واقعيت خودش شك بدون ماركس اينكهميكند كمك
بود جسورتر كه مواقعي در.است موضوع از ميديدخارج اقتصادي جبرگرايي
قابل و است ، صرف جبرگرايياقتصادي واقعيت ، گويي كه ميكرد صحبت چنان
مردم درك و پسند مورد كه بود گونهاي به تفسير اين كه است درك
هرچه الگو زيرا.است داشته فراواني سياسي و اجتماعي تاثير و واقعشده
انسان سرنوشت و تاريخ همه كه مدلي و مينمايد توانمندتر باشد سادهتر
ميداد توضيح ضروري و مهم عامل يك مبناي بر فهمي قابل طرز به را
نفر ميليونها توسط كه بود ساده قدر آن مدل اينداشت بسيار جذابيت
شده تشكيل عامل يك از تنها كه دليل بدين اين ، از گذشته ;فهميدهميشد
كه صورتي در.بود متغيري چند هرتبيين ذاتي ابهامات از خالي بود
تاريخ:مبهمميشوند نتايج باشد عامل يك از بيش مستلزم واقعيت توضيح
رقابتي ، كالاهاي ميان موازنه ايجاد به شر برابر در خوب ساده تضاد از
.مطلقي اخلاقي نسخه نه دارد ، وجود سادهاي راهحل نه يافتهاست ، تغيير
پيشرفته جامعه در اقتصادي جبرگرايي اعتبار از مهم تحول دو علت به
نقطه به اقتصادي رشد آنكه ، نخست.كاستهميشود روز به روز صنعتي
كه مقداري آن از بيش جميعت از فزايندهاي بخش.است رسيده نزولي بازده
عامل وجه هيچ به اقتصاددارند اختيار در است نياز خوردن براي
كسب ميشود اقتصادي كالاهاي درخواست سبب هم هنوز آنچه.محدودكنندهنيست
دست به ميتوان هم ديگر اشكال رابه اين اما است ، اعتبار و حيثيت
از مراتببيش به غذايي ذخيره صنعتي پيشرفته جامعه در آنكه ، دوم.آورد
است ، مانده باقي ثابت اقتصادي رشد آنكه با حتي است جمعيت افزايش
اين در پس ، .است رسيده جايگزيني از پايينتر سطوح جمعيتبه رشد زيرا
رشد بلكه است ، زندگي سطحگذران از بالاتر بسيار عرضه تنها نه جوامع
پيشرفته جامعه در اقتصاد نتيجه ، در.است شده متوقف هم تقاضا
و اجتماعي حيثيتنيست تعيينكننده عامل ابدا اما دارد ، صنعتياهميت
خود تحقق و اجتماعي حيثيت بر كه ازآنجا.ميشود برجستهتر خود ، تحقق
رفتارانسان بر فرهنگي عوامل نفوذ ميگردد ، تصريح فرهنگي لحاظ از
.ميشود قطعيتر
اما.نداريم كافي دادههاي هنوز ما زيرا است ، مشكل فرهنگ تاثير سنجش
تاثير مردم فرهنگي هنجارهاي و ارزشها كه ميكنند مشخص موجود شواهد
.دارند دموكراتيك نهادهاي نبود يا بود بر را اصلي
از ما ولي هستند خام نقشهها.ميآورد پديد را دنيا نقشههاي فرهنگ
كه درك اين و مقصد به رسيدن در مارا زيرا ميكنيم ، استفاده آنها
تلاش هستند ، خام ضرورتا نقشهها اين.ميكنند كمك چيست زندگي معناي
بلند اندازه همان به بشري موجود براي جهان و طبيعت تبيين براي
دور مورچگان لانه از صدمتر از بيش هرگز كه مورچهاي كه است پروازانه
.دهد توضيح را هستي عالم بخواهد است نشده
آيين در ميتوانيم ما.ميشوند تكميل تدريج به اما هستند خام نقشهها
جهانبيني در.بيابيم خدا از را انسان تصورات تكامل يهودي -مسيحي
در دنيوي عوامل تحليل و ميگويند ترك را صحنه غيردنيوي ملاحظات ماركس
جستجوي اما ميشود ، خدا جايگزين تاريخ ميگيرند ، قرار توجه مركز
به معاصر ستارهشناسي و فيزيك.ميماند باقي اصلي مضمون رستگاري
انسان هوش از مهيجي نمايش كه است رسيده هستي جهان مورد در ديدگاهي
در سال ميلياردها و فضا در نوري سال ميلياردها بررسي با آنها است ،
نخستين در كه يابند آگاهي چيزي آن بر فقط تفصيل به توانستهاند زمان
داده روي شده جهان پيدايش موجب كه بزرگي انفجار آن از پس دقيقه بيست
اينجا به چگونه ما اينكه درباره و است مسحوركننده حادثه گزارش.است
اين صدد در حتي اماميدهد ما به حيرتآوري بسيار اطلاعات آمدهايم
كه است پرسشي اين و آمدهايم اينجا به ما چرا بگويد ما به كه نيست
.است اهميت با كاملا فيزيكدانان جمله از انساني هر براي
چنانكه آن دين بودند ، توجه مورد نوزده قرن در دنيوي ملاحظات چند هر
تا گرفته لهستان و برزيل از برعكس ، .مياننرفت از ميشد پيشبيني
گرديده ظاهر مختلف هياتهاي در تازهاي ملاحظه قابل نيروي با افغانستان
اروپاي در بهويژه و صنعتي پيشرفته جامعه در كه مينمايد چنين.است
در دقيقا اما است ، شده كم جوانان ميان در سنتي كليساي جاذبه غربي
علاقه كه جهانبينياي برآورده ، سر فرامادي جهانبيني كه است زمان اين
ملاحظات به دوبارهاي اهميت داده ، نشان زندگي مفهوم به وافري نسبتا
نه ميبيند انسان سرشت و نهاد در را امور اين گرچه ;ميدهد غيردنيوي
دانستن به ميل دارد ، عموميت زيبايي به ميل كه قدر همان.كليساها در
خود زندگي چگونه كه پرسش اين شايد.است انسان سرشت در نيز وفهميدن
چرا اينكه ولي ميكنند ، خود از مردم كه باشد پرسشي اولين بگذرانيم را
.بود خواهد ما با هميشه كه است پرسشي احتمالا ميكنيم زندگي
هنوز داريم ما آنچه اما است ، گذشته از بيش امروز نقشهها وسعت
درستي از بخواهيم نااميدانه است چندممكن هر.است تقريبي برآوردي
اين ما ازاينكه آينده نسلهاي احتمالا ولي يابيم ، اطمينان نقشهمان
براي هنوز حيات مفهوم.ماند خواهند شگفت در بودهايم اشتباه در همه
است انسان:باشد نهفته محيط سرشت در مفهوم اين شايدنيست روشن ما
مهارت چنانچه.است نيافته پايان كار و ميبخشد معنا جهان به كه
آنصورت در بريم كار به انسان نوع انقراض براي را خود تكنولوژيكي
مراتبي به هم شايد.بنمايد ظالمانهاي شوخي بشريت داستان است ممكن
فرشتگان از كم كه شرافتي به نداريم ، آن از هنوزتصوري كه يابيم دست
.است نرسيده فرا هنوز پاسخ زمان.نيست
وتر مريم:اينگلهارتترجمه رونالد:نوشته