پنجم ، شماره 1331 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 17 يكشنبه 26
|
|
بكنيم فكري جوانان آينده براي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
.اقتصادي و اجتماعي امور محقق نه گزارشگر ، نه هستم ، نويسنده نه من ،
آن به موفق موفق ، ساله و 25 فرزند 23 دو با هستم عادي شهروند يك من
است واقعيتي.دارند تعبير آن از من نسل خانوادههاي كه معني
بسته ، زندگيهاي جمله ، از چند دلايلي به ما سالههاي كه 50 انكارناپذير
سرمايهگذاريهاي عمدتا..تفريح سفر ، سيدن ، بخودر امكانات نداشتن
.بودهاند فرزندانشان زندگيشان ،
و اجتماعي اوضاع ميتوانم وسيعتري ديد با ساله من 50 كه جامعهاي در
من باشم ، جوانم آينده نگران كه است طبيعي كنم ، بررسي را اقتصادي
پايان از بعد كه سالهاي جوان 18 ميبينم؟ چگونه را فرزندم آينده
ميرود ، سربازي خدمت به بشود ، دانشگاه راهي نميتواند دبيرستان تحصيلات
دوره يك گذراندن از بعد باشد ، خوشاقبالي فرد اگر كند؟ چه آن از بعد
ميدهندكه او به حقوقي ميشود ، استخدام شركتي يا ادارهاي در كارآموزي ،
تا.برآيد پوشاكش هزينه و آمد و رفت كرايه پس از حتي بتواند مشكل
بتواند تا دهد ادامه شرافتمندانه كار همين به سال چند تا سال؟ چند
سالههاي و 50 نميتواند هم باز كه ابد تا دهد؟ تشكيل زندگي خودش براي
بدني توان و (!باشند داشته اگر) مالي مايههاي از بايد چنان هم ما
گرم كانونهاي وخرم ، خوش همچنان همگي بتوانند تا بگذارند مايه خود
.نمايند حفظ خود ساله و 30 فرزندان 20 با را خانوادگي
هزينهاجاره ميدانيم همگي كه درجامعهاي نداريم ، كه دربايستي رو
جوان يك كارشرافتمندانه يك حقوق از كردن برايزندگي اطاق يك فقط
رفت؟ زندگي دنبال به تنهايي به ميتوان چگونه است ، بيشتر كار تازه
دهد؟ تشكيل زندگي ازدواج ، سن در جواني كه داشت انتظار ميتوان چهطور
به.پسرم براي كه نگرانم همانقدر دخترم براي من نميكند ، تفاوتي
در ما كه ندارد شنيدن به نياز اندازه اين به تا انساني هيچ من عقيده
ميآموزد ديدن با ما فرزندميشنويم و ميگوئيم همچيز به اجتماع اين
بايد شوند ، كتابخوان بچههايمان ميخواهيم اگر.شنيدن با كمتر و
به مدارس در اگر اينكه يا وبياموزد فرزندمان تا بخوانيم خودمان
درمان را دردي بخوانيد كتاب يا برويد كتابخانه به بگوئيم آنها
.نميكند
شد خواهي وچنان چنين آينده در تو مبهمكهفرزندم مساله اين گفتن
من ساله فرزند 20.درماننميكند را دردي نيز كن بروجواني حالا تو
كه ميبينيد معهذا و ميباشد مادرش بدني قواي رفتن تحليل شاهد كه
جواني ميتواند چطور ندارد ، زندگي گذران براي بيشتر تقلاي جز چارهاي
نباشد؟ خودش آينده زندگي فكر به و كند
در خدمت سابقه سال و 25 دانشگاهي باتحصيلات انسان دو شوهرم و من
كه نيازي مورد ده هر از و بازنشستگي از بعد بكار مشغول همچنان دولت
آن تامين به قادر چون گرفتهام ، نديده را تايش نه داشتهاند ، فرزندانم
نياز يك دادن اولويت همواره من نظير والدين ذهني مشغلههاي.نبودهام
و ميشود تكرار روز هر كه است زنجيرهاي اين و است خانواده نياز ده از
عوض در و است من قدرشناس ميكند ، درك را اين خوشبختانه هم من جوان
سفر روز دو براي تومان هزار لااقل 20 مثل ديگر ، مالي نياز يك اينكه
به تنيس ، زمين اجاره جهت تومان هزار چند ساعتي يا و شيراز به
ذهنيش مشغله و ميكند صرفنظر جواني اين از نمايد ، اضافه ديگر نيازهاي
والدينش دوش از را زندگي فشار تا بكند ميتواند چكار كه ميشود اين
.بكشد را زندگي بار بتواند خودش كه بكند ميتواند كار چه و بردارد
ماليپشتوانه نظر از نتوانند ومادري پدر چنانچه من عقيده به
ما ، جامعه وسيعياز بسيار قشر كه) فرزندانشانباشند براي محكمي
روش با بخواهند كه سالميباشند انسانهاي اينفرزندان و (نميتوانند
وجود كشيدن سختي جز جوانان براي راهي هيچ متاسفانه كنند ، كار انساني
والدينش با هنوز كه سالهاي دختر 30 و پسر براي ميكنم فكر چه.ندارد
از را خودشان تنهايي بايد هستند آنها كنار در هنوز و ميكنند زندگي
.است مشقت جور يك هم واين ببرند ياد
ب -آ