پنجم ، شماره 1332 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 18 دوشنبه 27
|
|
شده فراموش احوال گزارش
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آدمربايي يك كتابگزارش درباره
ونزوئلا در وقايعخاصي از يا بنويسد ، كلمبيا در رخدادي از اگر ماركز
ميكند روايت همهحاشيهنشينهارا زندگي سفيد و سياه پرو ، و بوليوي و
آدم يك گزارش كتاب اطلاعات موسسه انتشارات امسال ماه مرداد:اشاره
منتشر فطانت اميرحسين ترجمه با را ماركز گارسيا گابريل نوشته ربايي
نيز اطلاعات روزنامه ضميمه در پاورقي صورت به آن از قبل تا كتاب كرد ،
.بود شده منتشر
آن جاي كتاب در كه كلمبيا ، فرهنگ و تاريخ بر مروري از پس حاضر مقاله
در كه است كسي لاتيني امريكاي.ميپردازد اثر اين بررسي به است ، خالي
.ميكند زندگي تاريخ حاشيه در غرب حومه
اوكتاويوپاز
جنوبي امريكاي قاره غربي شمال گوشه در كه كلمبيا تاريخجمهوري
نكشيد ديري.يافت استقلال اسپانيا استعمار از سال 1819 در شده واقع
و رقابت نتيجه كه جنگ.برد فرو خود كام در را كشور اين داخلي جنگ كه
.بود محافظهكاران و كشور ، ليبرالها سياسي عمده جريان دو اختلاف
بعد سالهاي در.كشيد درازا به سال مدت 63 به تا 1903 از 1840
كلمبيا در دوباره داخلي جنگ آتش نيز دوم و اول جهاني جنگهاي از
سيصد از متجاوز.يافت ادامه دهه 1960 اوايل حدود تا و كشيد زبانه
در رفته هدر وامكانات نيروها.شدند كشته جنگها خلالاين در نفر هزار
.است كشور آن در قابلمطالعه و مهم موضوعات از هم جنگهاهنوز اين
و آرامشنبيند روي ساعتي استعمار بعداز كلمبياي شدكه باعث اينجنگها
آن مردم تاريخي حافظه از لاينفكي بخش روزمرهو حيات از جزئي خشونت
.باشد كشور
به منطقه كشور معروفترين اما نيست جنگداخلي گرفتار امروز كلمبياي
مواد قاچاق بينالمللي كارتلهاي و گروهها و چريكي سازمانهاي فعاليت
بطنحيات در را خشونت عنصر كارتلها و سازمانها اين دخالت.است مخدر
(1).ميبخشد كشوردوام آن سياسي و اجتماعي
فرهنگ و مردم جغرافيايمتفاوتش ، اقتضاي به فرهنگكلمبيا
كهتنها نكرده رشد تكقطبي بهصورت كشور اين.دارد متفاوتي
بزرگ شهرهاي.باشد شده بزرگ پيراموني ، سايركشورهاي همانند پايتخت ،
متناسب توسعه به اين و دارند بوگوتا ، پايتخت ، با كمي تفاوت ديگر
و روزنامهها فرهنگيكلمبيا حيات عنصر مهمترين.است كرده كمك فرهنگي
تلويزيوني فراوانراديو ايستگاههاي كلام يك در و راديوتلويزيون
دارند زيادي توجه بههنر مردم.دارند مردم نظر بسياردر فرهنگي اعتبار
به كشور اين جاي هر غذاهادر و افسانهها موسيقي ، ورسوم ، آداب و
فرهنگيمردم ، وجوه همه از شاخصتر.ميرود پيش قديم سياق و همانسبك
.دارد رونق و مدرنرواج و سرخپوستي بومي ، بهصورتهاي كه آنهاست موسيقي
غناو لحاظ به بوگوتا.كلمبياست مردم روزمره زندگي جزءاصلي موسيقي
به كلمبياييها.است معروف جنوبي آتنامريكاي به خود فرهنگي گستردگي
فرهنگستان.ميبالند خالصخود زبان به و ميكنند اسپانياييتكلم زبان
مردممصروف زبان سازي غني و جهتحفظ در مستمري كوششهاي زبانكلمبيا
(2).است اسپانيابرقرار زبان فرهنگستان با پيوستهآن ارتباط و ميكند
كه مخدر مواد كارتلهايبينالمللي از يكي سال 1990 كتابدر زمينه
از ربودنعدهاي به اقدام ميكردمسلسلوار فعاليت دركلمبيا
صاحب ازبستگان تن دو يكي آنها با وهمراه كرد روزنامهنگاران
كار اين از هدف.نيزربود را سابق جمهور رئيس منجملهبرادر منصبان
در قوانين وضع و مذاكرات جريان در كلمبيا دولت انداختن درتنگنا
كلمبيا و انجاميد طول به ماه چندين گروگانگيري.بود قاچاقچيان خصوص
ربودن براي روزنامهنگاران انتخاب.داشت نگه بزرگي التهاب در را
اين با.بود مردم نظر در وكارگزارانآنها رسانهها والاي منزلت بنابر
بالاترين تا عمومي افكار و شده فراهم دولت براي مشكلات بيشترين انتخاب
اهداف پاكرد كهبه هيجاني همه با واقعه اين اما.ميشد تحريك ممكن حد
قاچاقو باند سركرده سرانجامپابلواسكوبار نبخشيد راتحقق آدمربايان
افراد ازآزادسازي ناچار گروگان چند ازكشتن پس گيران گروگان رهبر
.شد دولتي مامورين به خود وتسليم باقيمانده
وترورها افتاد اتفاق كلمبيا در اوايل91 و سال 90 پايان در آنچه
قاچاقچيان ، يا و دولت جانب از كه وبيرحمانهاي جمعي كشتارهاي و
قاره كشورهاي براي نه و كلمبيا براي نه گرفت صورت آن با مقارن
را ربايي آدم اين كه آنچه اماندارد و نداشته تازگي لاتين امريكاي
جانبنويسنده از كه بود همتي ساخت متمايز خشن رخدادهاي ساير از
ابتداي در چنانكه ماركز.شد آن معطوف ماركز گارسيا گابريل كلمبيايي ،
به دست او وشوهر گروگانها از يكي درخواست به مينويسد حاضر كتاب
كار به آغاز چون و.است زده گيري گروگان ماهه چند وقايع نوشتن
ميبايست كه آنچه به گروگانها همه سرنوشت پيوند كه مييابد كردهدر
سال سه كتاب نگارش و تحقيق و كاوش.ميدهد گستردهتري ابعاد شود نوشته
براي آمده پيش وقايع بر رباييمشتمل آدم گزارش ميانجامدو طول به
.ميشود نوشته انتها به تا ابتدا از گروگانها همه
كار بهترين را روزنامهنگاري ميگويد خود چنانكه بررسيگارسياماركز
علائق بهترين از يكي نگاران روزنامه با اوقات گذراندن.ميداند دنيا
و گرفت شكل روزنامهها در كار با نيز نويسندگياو ابتداي.اوست
سلسله چاپ تجديد واقع در غريق يك سرگذشت كرد منتشر كه كتابي اولين
تحرير به غريق يك سرگذشت از روزنامهها در پيشتر كه بود مطالبي
همه در بعدها روزنامهنگاري حرفه در تجارب اين سنگين اثر.بود درآمده
رمان وي كتاب معروفترين حتي.بود پيدا وضوح به ماركز آثار
است خيالي روستايي تاريخ از گزارش نوعي نيز تنهايي سال صد ماندگار
تاريخ به شايد و لاتين آمريكاي منطقه تاريخ به را آن ميتوان كه
.داد تعميم نيز پيراموني كشورهاي
عنوانگزارش به ايران در كه شده اعلام پيش از جنايت يك نگاري وقايع
است ديگر بزرگ اثر دو تويش هزار در وژنرال شد منتشر و ترجمه يكمرگ
مرگ يك درگزارش.ميشود شناخته كمال و تمام گزارشهايي خود حد كهدر
درواقع كه ميزند قتلي از مفصل گزارشي تحرير به دست بهراستي ماركز
.است افتاده اتفاق
بنمايد رخدادي بازنويسي است ممكن نخست وهله در ربايي آدم يك گزارش
.شود ديده حادثهاي داستانهاي حد در و افتاده اتفاق سرزميني كهدر
داستانهاي و رمانها با نسبتي كمترين كتاب اين و چنيننيست اصلا اما
.ندارد حادثهاي
وسعت با كه مينمايد رخ نويسندهاي سيماي كتاب اين صفحات وراي از
يكايك و جهان بقيه تا است ، جهاني خود كه انسان ، از معرفتش و معلومات
او نمونه براي.ميكند زده شگفت را خواننده پديدههايش ، و مسائل
از پس نفر يك وقتي كه بنويسد و كند تصور ميتواند و ميداند دقيقا
چه مانده جا بر كه كس آن دل در ميشود زندانجدا در دوستش از مدتها
را قضايي دستگاه يا دولت وپويايي محدوديتها دارد ، حالي چه و ميگذرد
صداي نوع ميداند ، را شاكي برابريك در رئيسجمهور احساس ميشناسد ، خوب
اندونزي عتيقههاي ميداند ، از را گلوله ضد خودروي درون در بيرون دنياي
آشناست ، زمينيان احوال بر كواكب و افلاك آثار و نجوم با دارد ، خبر
خشن مردان ميداندكه و ميكند ، وصف را آن كردن صرف آداب و محلي غذاهاي
...و ميكنند خشونت به مبادرت چگونه و دارند احوالي چه
درست بازنويسي در وسواس با و واقعيت به كامل تقيد عين در اينها همه
دليل همين به شايد.ميگذرد خواننده چشم برابر از داده رخ هرآنچه
آثار غمناكترين و مشكلترين را آن كتاب بر خود درمقدمه نويسنده
.ميخواند خود زندگي
مارپيچي و مدور در زماني در اما و است روان و سهل داستان روال
دست ويلاميزار آلبرتو و ماروخاپاچون پيشنهاد به بنا نويسنده.ميگذرد
دوستش و ماروخا كتاب سطور و كلمات نخستين لذا و كتابزده نوشتن به
هر شدن ربوده از قبل لحظات بيخبري در خودرو بر شدن سوار حال در را
شده توصيف قوي نيست كم كتاب در نظايرش كه صحنه اين.ميكند توصيف دو
.است رويت قابل فيلمي آغازين صحنه همچون و
عقب و جلو به پرشهايي با سپس و گذشته دو اين بر آنچه نقل با داستان
هم را گروگانها بقيه گذشته و حال احوال تا مييابد ادامه زمان ، در
ناشي تكان خواننده كه است استادانه و نرم چنان پرشها.نمايد بازگو
گروگان از نويسنده بگذريم كه گروگانها از اما.نميكند حس را آن از
كه ميشود نقل آنها درباره نكاتي تنها و نميدهد اطلاعي هيچ گيران
اين به.ولاغير دريافتهاند فراست به و مكرر تماس اثر در گروگانها
شخصيتهاي اوصاف به را كتابش از سطوري نميشود حاضر نويسنده ترتيب
پسپردهابهام در واقعيتشان همانند را آنها و دهد ، اختصاص منفي
ميان به ذكري ابدا نيز خودش فعاليتهاي از همچنانكه.ميگذارد
براي كه ملاقاتهايي و گريها ميانجي از را خواننده نميآوردو
بيخبر داشته (گيران گروگان -دولت)طرف هردو با گروگانها آزادسازي
و قوي و زنده چنان گروهي حضوررسانههاي كتاب اين در (3).ميگذارد
و رسانهها از دنيايي ميتوان كتاب به كلي نگاهي در كه است گسترده
رشك جزء زنده رسانههايديد روز ، يا شب در كجا ، هر در را آنها فعالان
.هستند كلمبيا فرهنگي حيات آور
صفحه چندين گذشت از پس كه ميشود نقل رخدادهايي كتاب از جاهايي در
راوي پابهپاي كه خواننده.ميشود روايت ديگر كسان نظر و ازچشم دوباره
مشاهده حال در و مكاني در را خود ناگاه به حوادثاست تعقيب در
از اين.است ديده نيز ديگري زاويه از راقبلا آن كه مييابد اتفاقاتي
را زمان واقعه ، يك نقل از پس كهميتواند است ماركز اختصاصي شگردهاي
و ببرد ديگري مكان و زمان به باخود را خواننده كرده متوقف همانجا در
به نهايت در آنچنانكه ديگربرآيد مكانهاي و زمانها در حوادث تعقيب به
عين امااست شده جادوعملي و سحر با گويي اينها.شود ختم قبلي نقطه
كه چشمي اما.يافتميشود فوريت به جا همه كه واقعيتي.است واقعيت
داشته را اينواقعيت وصف قدرت كه قلمي و ببيند نحو همين به را واقعيت
.نيست شايد يا است كمياب باشد
اطراف.نيست استثنايي رخدادي شده ، روايت ربايي آدم يك گزارش در آنچه
دردآور ، رخدادهاي و خشونتها اين از لحظه هر در ما حاشيهاي دنياي ماو
كه وقيحي آدمهاي دريدگيهاي و بدخلقيها از آدمها ، دلتنگي سركوب ، از از
.است سرشار ماست عصر مختص مهيب نتيجهسركوبهاي رفتارشان
زندگي از شده فراموش رخدادهايي ربايي آدم يك گزارش اينكه كوتاه سخن
كجا هر در حاشيهاي انسان.ميكند بازگو را شده فراموش حاشيهنشينان
در فيليپين يا و ميانه شرق در عراق تا غرب در ازكلمبيا باشد كه
در شدگي فراموش همانا كه دارد مشتركي وسرنوشت است يكي دور ، شرق
انسان.اوست خود خاطره و ياد در حتي خاطرههاو همه در و جهاني تاريخ
آن به نه نهببيند ، را ميرود او بر آنچه كه است آموخته حاشيهاي
اما ماركز.باشد داشته ذائقهاي آن براي نه و بچشد را آن نه بينديشد ،
يا بنويسد ، دركلمبيا رخدادي از اگر او است فراموششده هويت اين منادي
همه سفيدزندگي و سياه ، پرو و بوليوي و ونزوئلا در خاصي وقايع از
دارد تعلق همه به او اعتبار اين بهميكند روايت را حاشيهنشينها
احوال و اتفاقات از گزارشي حال عين در ربايي آدم يك گزارش و
.است حاشيهاي فراموششدهجهان
بيرجندي فاضلي محمود
و زد در كه رسيد خبر كلمبيا از روزها همين در نمونه براي -1
تحولي در.شدهاند كشته نفر شورشيان 26 با دولتي مامورين خوردهاي
در را قاچاق بينالمللي باندهاي يكياز كرده سر شد موفق ديگرپليس
.كند دستگير مردادماه اواسط
Journal, vol.XII,No.summer- Encyclopaedia Britanica
- World Policy