پنجم ، شماره 1333 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 19 سهشنبه 28
|
|
ملي فرهنگهاي و جهاني فرهنگ
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
منطقهاي و ملي فرهنگهاي تضعيف موجب نميتواند مخالف جهاني فرهنگ
و ديرپا آنچنان بومي فرهنگهاي هنجاري و ارزشي نظامهاي زيرا شود ،
.نميسپارند رقيب به را خود جاي راحتي به كه هستند قدرتمند
به جهان مكلوهاناكنون زعم به ماهوارهها ، اختراع اشارهبا
و ملي و قومي تمايزات رفتن ميان آناز پيآمد كه شده بدل دهكدهاي
انديشه ، براين بانقدي زير مقاله.ميباشد مشترك جهاني ايجادهويت
فرهنگ و نظام همگرايي موجب رسانهاي ، دنياي عناصر چند هر است معتقد
مضمحمل ملي فرهنگهاي كه نيست معنا بدان موضوع اين اما ميشود ، جهاني
همگرايي روند قادرند محلي و ملي فرهنگهاي پوياي عناصر بلكه ميشوند ،
و تمايز بدون يكدست دهكدهاي تئوري و دهند سوق واگرايي به را مطلق
از همگرايي ، و واگرايي اين در آنچه منتها سازند ، ابطال را تفاوت
دارند سعي ملتها كه است تلاشي ميزان ميباشد ، برخوردار سزايي به اهميت
.كنند اندام عرض جهاني نظام در خود تمدني دستاوردهاي به توجه با
مقالات سرويس
اين كه آنها دارد؟ فراگيروجود و جهاني فرهنگ نام به چيزي آيا
ميتواندر آيا دارند؟ تصوري چه آنها از كارميگيرند به را مفاهيم
شدت با) هم عرض در كه نيزتمدنهايي و كشور هر در ملي فرهنگهاي كنار
و همگرايي نوعي شد؟آيا قائل جهاني فرهنگ يك به دارند وجود(ضعف و
شكلگيري آيا است؟ مشاهده قابل جهان عمومملتهاي در فرهنگي تجانس
فرهنگ نسبت است؟ جهانيوابسته ملت -دولت يك وجود به جهاني فرهنگ
چه گوناگون ملل آداب و سنتها اخلاق ، اين ، با (صورتوجود در) جهاني
فرهنگ يك به ميتوان فرهنگ از تعريفي نوع چه براساس باشد؟ ميتواند
فرهنگ شكلگيري سوي به جهان در فرهنگي تحولات روند آيا شد؟ قائل جهاني
دست به جهان در فرهنگي تفرق و تجمع براي مدلي ميتوان آيا است؟ جهاني
بينالملل سياست و اقتصاد بر تاثيري چه فرهنگ شدني جهاني فرايند داد؟
فرهنگهاي حامل گروههاي ميپذيرد؟ آنها از تاثيري چه و گذاشت خواهد
پيدا سرنوشتي چه ديگر فرهنگهاي و غالب فرهنگهاي درون در ملي
قابل جهاني فرهنگ بحث در كه هستند سوالاتي از بخشي اينها.كردهاند
.هستند طرح
ملي فرهنگهاي اين عموم.انكارناپذيرهستند واقعيت يك ملي فرهنگهاي
باتحولات كه هستند ديرپايي و تاريخي شعائر و برسنتها مبتني
همچنين ميگيرند ، خود نوينيبه چهرههاي و شده بازسازي مختلف ،
بخشيدن جهتمشروعيت ميگيرند ، شكل فرهنگها اين درچارچوب كه دولتهايي
و سياسي ساخت با كه سياسي يكفرهنگ تداوم و ايجاد خويش ،
نيازهاي به وپاسخ باشد نداشته تعارضي آنها نظر مورد رفتارهايسياسي
ترتيبعلي بدين.كنند حمايت خويش ملي ازفرهنگ مجبورند مردم فرهنگي
صور و اشكال كه جامعهاي-فرا و كشوري -فرا فرهنگي فرايندهاي رغم
خويش حيات به ملي فرهنگهاي خودميگيرند ، به نيز گوناگوني
.ادامهميدهند
كه هستيم مواجه نيز فرهنگهايمنطقهاي با ما ملي فرهنگهاي بر علاوه
و ديدگاهها شكلگيري ساز زمينه هم و تمدني حوزههاي برخي بيانگر هم
آمده پديد ملي فرهنگهاي تلاقي از فرهنگها اين.هستند منطقهاي نگرشهاي
ميتوان را منطقهاي فرهنگهاي.ميشوند تازهاي فرهنگي جريانهاي موجب و
نزديكتر يكديگر به را ملتها چراكه دانست جهاني فرهنگهاي طليعه نوعي
منطقهاي فرهنگهاي ولي.ميكنند مهيا را ستد و داد شرايط و كرده
.شوند نيز فرهنگي تفرق نوعي موجب ميتوانند ملي فرهنگهاي همانند
منطقهاي و ملي فرهنگهاي تضعيف موجب نميتواند فينفسه جهاني فرهنگ
و ديرپا چنان آن بومي فرهنگهاي هنجاري و ارزشي نظامهاي كه چرا.شود
فرهنگهاي.نميسپارند رقيب به را خود جاي راحتي به كه هستند قدرتمند
با ديني نظريههاي و اخلاق شدن هماهنگ و بودن زايا و مولد صورت در ملي
با تلاقي در و داده ادامه خويش حيات به ميتوانند جديد مقتضيات
يك اگر ولي.بيفزايند خويش پويايي بر منطقهاي و جهاني فرهنگهاي
نمودار باعث صرفا جهاني فرهنگ باشد ، رخوت و ركود حال در ملي فرهنگ
را فرهنگ يك انحطاط گناه.بيشتر نه و ميشود ، رخوت و ركود شدن
.نهاد ديگر فرهنگهاي عهده بر صرفا نميتوان
در ملي فرهنگهاي وانجذاب جذب به معتقد كه گرايانه تكامل ديدگاههاي
تجانس و همگرايي سوي به جهان كه معتقدند هستندو جهاني فرهنگ
از ديگر بخشي و دارند تكيه شواهد از برخي بر ميرود پيش فرهنگي
حلقه نميتوان نيز را منطقهاي فرهنگهاي.ميگذارند مغفول را شواهد
اولا كه چرا دانست جهاني فرهنگ در ملي فرهنگهاي انجذاب در واسطهاي
ثانيا و دارند مفروض جهاني فرهنگ با متفاوت هويتي منطقهاي فرهنگهاي
فرهنگ شكلگيري فرايند با اصولا منطقهاي فرهنگهاي افول يا رشد فرايند
.است متفاوت فرهنگ شدن جهاني يا جهاني
چنداني كارايي ديگر فرهنگي دركتحولات براي دوتايي منطق از استفاده
پراكندگي وحدت ، تفرق ، تجمع ، تجانس ، عدم تجانس ، مثل تعابيري.ندارند
در را آخر حرف دادهها ، تحليل و تفكيك به كمك عين در آنها مانند و
در و هم با ميتوان را تعابير اين عمومنميزنند فرهنگي تحولات تبيين
در فرهنگي تحولات فهم براي.داد نسبت فرهنگي واقعيتهاي به واحد آن
سياسي ، ساخت اقتصادي ، شرايط بايد ملي و منطقهاي ، بينالمللي ، سطح
جدالهاي فرهنگي ، سنتهاي و تصورات خلاقيت ، الگوهاي فرهنگي ، نيروهاي
مورد منطقه و كشور در را آنها ميان وابستگيهاي و فرهنگها خرده ميان
.داشت خواهد جهاني ظهوري و بروز عوامل اين برآيند.داد قرار بررسي
در كه است فرهنگي نيروهاي از دسته آن مورد در تحقيق بررسي ، اين مكمل
ناشران و بصري -سمعي بزرگ شركتهاي.ميكنند عمل بينالمللي سطح
از شركتها اين.هستند نيروها اين فعاليتهاي كننده منعكس بينالمللي
توجه بينالمللي شاخصهاي به فرهنگي ، كالاي توزيع تا ايده كشف مرحله
.ميگيرند نظر در انسان هو بما راانسان خويش كننده مصرف و داشته
توليد مرحله در هم هستند اروپايي و امريكايي عموما كه شركتها اين
فرهنگي كالاي) ميگيرند ياري ملي نيروهاي از توزيع مرحله در هم و
يك سطح در را فرهنگي ملي نيروهاي ولي (نيست متصور مكان و زمان بدون
جهاني فرهنگ نام به واقعيتي اگر.ميدهند سازمان بينالمللي فعاليت
طلايهدار شركتها اين باشد داشته وجود يابتواند باشد ، داشته وجود
در توليد تامرحله را توزيع مرحله عموما و هستند آنها
از بحث و ميگويند سخن فرهنگ شدن روندجهاني از كه كساني.برميگيرد
را تودهاي مصرفي وفرهنگ فرهنگها شدن امريكايي فرهنگي ، امپرياليسم
همچنين.ميگيرند خويش شاهد را فعاليتها همين عمدتا ميآورند ميان به
به سازند مطرح فرهنگ عرصه در را توطئه تئوري بخواهند كه كساني
اشاره توزيع و توليد در آنها قدرت و شركتها اين به مربوط شواهد
.ميكنند
تنوع ، بر ميكنند نگراني احساس شركتها اين فعاليت از كه كساني
و مقررات و مردمي و محلي گفتمانهاي و فرهنگها غناي و پراكندگي
از آنها.دارند تاكيد (زيباست كوچك) دروني نظم به مربوط آيينهاي
ميرسانند ، واهمه ياري فرهنگ شدن جهاني به كه نيز ديگري عوامل
مانند و ديوانسالاري شدن ، شدن ، عقلاني صنعتي توسعه ، نوسازي ، دارند
برجلوههاي علاوه و مييابند سرايت ديگر كشورهاي غرببه از آنها
خورند كه هستند معيشت حيات از شيوهتازهاي زمينهساز تمدن ، گوناگون
.است غربي (فرهنگي كالاهاي جمله از و) مصرفي كالاهاي
ميسازد طرح قابل قالبيجهاني در را فرهنگ بحث كه عرصههايي از يكي
بهبيان نظريه ، اين در جهاني سيستم.است سيستمهايجهاني نظريه
لايقف انباشت نيز منطق آن استو متكي خاص منطق يك بر والرشتاين ،
وجود به فرهنگ براي را مسائلي طبيعتا انباشت اين.است سرمايه
فرهنگ براي نويني سازي مفهوم به بود خواهند مجبور محققان و ميآورد
صرفا فرهنگ ، از او تصور كه معتقدند والرشتاين منتقدان.يازند دست
.است جهاني سيستمهاي نظريه محض عينيتگرايي از اشتقاقي و بازتاب
ميدانند سياسي اقتصاد نوع آن از ديگري بيان را والرشتاين مدل آنها
كه فرهنگ ترتيب بدين.نميگيرد بازي به كافي اندازه به را فرهنگ كه
قومي درون دشمنيهاي و دوستيها مليگرايي ، واقعيت ميتوان آن چارچوب در
.ميكند پيدا اندكي نقش فهميد را
صرفا مبنايي روابطبينالمللي ، نظريه مانند جهاني سيستمهاي نظريه
.غفلتدارد فرهنگي روابط و قدرت روابط از داردو سودانگارانه
بينالمللي سيستم به و تمركزداشته دول رواني روابط بر دوم نظريه
بيتوجهيها و غفلتها اين از پرهيز براي.است بيتوجه آن فرهنگي شكل در
.گفت سخن شدن فرايندبينالمللي جاي به پديدهفراگيرشدن از بايد
تا ميماند باقي ملي فرهنگهاي براي نيز جايي شدن فراگير پديده در
و ترس اين هميشه شدن بينالمللي فرايند در ولي بخشند ، گسترش را خود
پخش و توليد سيستم كه آنها و جهاني غالب قدرتهاي كه دارد وجود واهمه
و ضعيفتر روز هر ملي فرهنگهاي دارند اختيار در را فرهنگي كالاهاي
يك پذيرش بينالمللي ، نهادهاي و سازمانها تعداد افزايش.شوند ضعيفتر
توسعه بينالمللي ، جوايز و رقابت ايجاد پيوسته ، هم به و فراگير عصر
واهمه و ترس بر انسانيت مفهوم و حقوق شهروندي ، براي معيار مفاهيم
.ميافزايند فوق
تك جريان يك از آنرا كه دارد مشخصي ابعاد فراگير فرهنگي جريان
نخست.ميكند جدا ملي فرهنگهاي براي شكل يك مسيرهاي توصيه و فرهنگي
شكل فراگير فرهنگ درون در را خاصي قومي قلمروهاي جمعيت جريان آنكه
درون در خارجي كارگران و تبعيديان پناهندگان ، مهاجران ، ;است داده
را خويش بومي فرهنگ ميكنند تلاش و داشته حضور امروزي غربي فرهنگهاي
مليتي چند شركتهاي توسط تكنولوژي انتقال جريان دوم مسئله.كنند حفظ
غير كشورهاي نيز فرهنگ بخش در كه ميشود موجب جريان اين.است ملي و
.كنند پيدا را خود فرهنگي كالاهاي توزيع و توليد امكان بتوانند غربي
فرهنگ چارچوب در ملي سرمايههاي.است سرمايه انتقال جريان سوم مسئله
كنند كار ملي فرهنگهاي جهت در و داشته اندكي تحرك ميتوانند فراگير
.(آن فرهنگي چارچوب در ولي كشور يك از خارج در كتاب يا فيلم توليد)
چارچوب در ملي رسانههاي فعاليتهاي امكان آمدن فراهم چهارم مسئله
آن يك در ميتوانند اكنون ملي روزنامههاي از بسياري.است بينالمللي
كوچك كشورهاي از فيلم انتقال ويديو ، رسانه.شوند منتشر جهان سطح در
به درگذشته.است گردانيده ممكن نيز را قدرتمند كشورهاي به ضعيف و
رسانه در ولي بود دشوار فيلمها اين توسط اكران امكان آوردن دست
و ايدهها انتقال پنجم مسئله و.ميشود انجام آسانتر كار اين ويديو
-ذن حاضر حال در.است جهاني فرهنگ سطح به ملي فرهنگهاي نگرشهاي
.بازكند فراگير فرهنگ درعرصه را خود جاي است توانسته بخوبي بوديسم
نگرشها و ايدهها از دسته آن شيوع و گسترش امكان نشاندهنده امر اين
نداشته تعارضي امروز جهان اجتماعي و سياسي اقتصادي ، ساخت با كه است
.باشند
ياد جهاني فرهنگ مقوم عناصر و اجزاء بهعنوان معمولا فوق مسئله پنج
مرغوب كالاهاي سرمايه ، تكنولوژي ، كارآ ، و موثر جمعيت كه چرا ميشوند
انتقال هسته به پيراموني جهان از معنوي نگرشهاي ايدهها ، و فرهنگي
كتاب ، فيلم ، ) نوين فرهنگي كالاهاي صادرات سيل ديگر سوي از و مييابند
اين از بهرهبرداري.دارد ادامه پيراموني جهان سوي به (... و مجله
صرفا شده ذكر عناصر همه كه ميدهند نشان ملي فرهنگهاي نفع به عناصر
آنها ، به ملي فرهنگهاي دستيابي صورت ودر ميكنند عمل ابزار بهصورت
.آمد خواهد پديد دوسويه جريان امكان
دادوستدفرهنگي و جهان در شدنفرهنگ فراگير مهم مشكلات از يكي
هر ملتها -دولت.است فرهنگي ميان ازارتباطات ناشي حقوقي پيامدهاي
نظام از برآيندي حقوقي ايننظام و دارند متفاوتي نظامحقوقي كدام
مواجهه صورت در حقوقي نظام اين.آنهاست جاري عرفهاي و سنتها اخلاقي ،
از گوناگوني عكسالعملهاي بينالمللي نظامهاي نيز و نظامها ديگر با
در فرهنگ فراگيري و فرهنگي دادوستد از مانع گاه:ميدهد بروز خود
نظام زيادتر تحرك و بيشتر فعاليت.است آن تسهيلكننده گاه و جهان
آن حقوقي فرهنگ كه شدهاند باعث غرب دنياي در متحولتر واقعيت و حقوقي
روياروييها در و باشد داشته پيراموني كشورهاي از زيادي فاصله
غرب فرهنگ گسترش از واهمه بر امر همين شود ظاهر پرقدرتمندتر
.ميافزايد
دارد ادامه ـ محمدي مجيد