پنجم ، شماره 1334 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 20 چهارشنبه 29
|
|
سازندگي سردار از مطبوعات قدرداني آيين
همكار سازندگي ساله هشت دورهء در مطبوعات
بودند دولت خوب
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
با روزدوشنبه كشور مطبوعات اندركاران دست و مسئولان و مديران از جمعي
سردار ارزنده خدمات از رفسنجاني هاشمي آيتالله به سپاس لوح تقديم
.قدردانيكردند سازندگي
دعايي والمسلمين حجتالاسلام نظام مصلحت تشخيص مجمع رئيس سخنان از پيش
سمبليك هديه تقديم با اطلاعات روزنامه مديرمسئول و وليفقيه نماينده
.كرد تقدير وي خدمات از رفسنجاني هاشمي بهآيتالله روزنامه اين
:گفت درسخناني رفسنجاني هاشمي آيتالله
بايد.آله و رسولالله علي والسلام الحمدللهالرحيم الرحمن الله بسم
تشكر و امتنان اظهار ميبينم مطبوعات ارباب از كه ومحبتي ظن حسن از
آنها مصداق واقعا كه اوصافي اين شنيدن شخصااز بنده گرچه.كنم
بسيار من كه نداند من خود اندازه به هيچكس شايد.شرمندهام نيستم ،
دعايي آقاي جناب برادرمان اظهارات در كه هستم حرفهايي آن از ضعيفتر
چند مابشويم محبت اظهار و نظر اظهار مانع نميتوانيم ولي شد مطرح
داشتيم كمكم ديگر و بوديم خودمان مراسم مشكل گرفتار كه است ماهي
گذشه سخت خاطرات ديگر بار يك شما امروز ولي ميكرديم ، راحتي احساس
و بنشيند مدام كه است مشكل انسان يك براي حقيقتا.بازگردانديد را
صورتي همان به كارها.نيست درست ميداند كه بشنود دربارهخودش چيزهايي
بلكه بشوم ، ستايش بايد كه نيستم من اما انجامشده ، ميفرمائيد شما كه
به دست شما خود و رهبر و مردم و نيروهايمديريتي از عظيم مجموعه يك
.ميبريم سويمنزل به را بزرگي بار و دادهايد هم دست
خلاصه.گفتهام كرديم ، برپا قبلا كه مراسمي در مطبوعات درباره را نظرم
بسيار همكار سازندگي ساله دوران 8 در مطبوعات كه است اين نظراتم
همكاري اين انقلاب از بعد و انقلاب دوران در.بودند دولت براي خوبي
.شد آشكار وضوح به من اجرايي مسئوليت دوران در خصوص به و داشت وجود
دولت با مطبوعات خوب رابطه از گويا بسيار نمونه يك همكاري اين شايد
كه كساني.نيفتاد مقايسه فكر به كسي طولاني دوران اين در باشد ،
ندادند انجام كاري زمينه اين در ميكنند تهيه را بينالمللي آمارهاي
.برخوردكردهاند چگونه دولتهايشان با آزاد كشورهاي مطبوعات ببينيم تا
از من و هستيد مطلع آنها از شما كه باشد شده كارهايي هم شايد البته
واقعا نمونه مذكور ، همكاري كه است اين من ارزيابي ولي آنبيخبرم ،
و چاپلوس متملق ، كه كرد متهم را ايران مطبوعات نميشوداست ارزشمندي
در موجود آزادمنشي كه است روشن بسيار من براي.ميكنند كار فرصتطلبانه
آزاد بسيار كشورهاي از بالاتر بسيار حدنصابي ، يك در ما مطبوعات ارباب
به كه ميبينيم را مطبوعاتي دموكراتيك ، بسيار كشورهاي در حتيدنياست
كمپانيهاي در كه آنهايي.است روشن هم تكليفشان و هستند وابسته احزاب
فراواني آزاد رسانههاي ظاهر به و شدهاند ادغام استعماري هدفدار بزرگ
آرماني و مستقل كاملا مطبوعات اما است ، روشن تكليفشان دارند ، هم
.دارند حضور فراوان آرماني افراد ايران مطبوعات در.هستند كم بسيار
تلخي هم اگر.ميزنند قلم عقايدشان خاطر به فقط كه هستند آدمهايي
همه نميگويم.ميكنند فكر اينطور ميكنند ، تمجيد گاهي هم اگر و ميكنند
.دارند را ويژگي اين آنان از بسياري ولي هستند ، اينگونه مطبوعاتيها
از صريح خيلي كار سال هشت از بعد دولتي رئيس اگر فضايي چنين در
كه چرا ;كرد حساب آن روي خيلي بايد كند ، رضايت اظهار روابط مجموع
ما درمطبوعات كه نيست معنا آن به حرفها اين.است توجهي قابل پديده
فراوان هم بسيار انتقاد و نقد مدت اين در.است نبوده انتقاد
غير را آنها از بعضي و نبودم راضي انتقادها همه از هم من بودهاست ،
كمك خيلي مطبوعات كه است اين من جمعبندي ولي.ارزيابيميكردم منصفانه
به من زندگي تاريخ در شد ، اظهار مراسم دراين كه مطالبي و كردند
كه انقلاب رهبر اظهارات مانند.شد خواهد ثبت ارزشمند سند يك عنوان
اسلامي شوراي مجلس همچنينجمعبندي و هستند جامعه سياستهاي كلي هدايتگر
حقيقتا كه ومطبوعات دارد مسئوليت دولت عمليات بر ناظر بهعنوان كه
وارد خودشانرا نيستند حاضر مطبوعات.هستند جامعه عمومي افكار آينه
كارها البته.بگيرد فاصله آنها از عمومي افكار كه كنند مسالهاي
و مسئول هزاران ميان در مسئول يك عنوان به.است واقعاستايشانگيز
خداوند لطف به سال هشت اين در انقلاب و ايران كه حقيقتامعتقدم مدير ،
توانست بود ، كشور در كه ملي وفاق و رهبري و بيدريغمردم حمايتهاي و
بايد كشور كه هدفي سوي به گامهايي.بلنديبردارد و سريع بسيار گامهاي
مطبوعات ، كه ميدانم و كند ابعادانتخاب همه در پيشرفت و توسعه در
كه سفري در.رانداشتند آنها همه به پرداختن ظرفيت و امكانات
و موردبازديد بزرگ و كوچك طرح صدها بودند ، ما همراه نيز خبرنگاران
به ميتواند فقط روزنامه كه است طبيعي.ميگرفت قرار افتتاح
برخي اوقات گاهي.بدهد شرح را طرحها همه نميتواند و كند نامهااشاره
زماني و دولت هفته در.ميدادند بيشتري توضيحات خبرنگاران ، خودشان از
در را مطالب اين همه نميتوانست هم ميشد ، صداوسيما اعلام برنامهها كه
.بگنجاند خود
و كنند متمركز فرهنگي مسائل روي را انتقادشان نقطه بعضيها شايد
.است نكرده پيشرفت چيزها بقيه اندازه به كهفرهنگ بگويند
و ما طبيعت كه چرا ندارم ، قبول و نكردم قبول را مساله اين هيچوقت من
نكته.نشود وادي اين وارد نميتوانست و است بوده دولتمانفرهنگي
معرفي را فرهنگ ميخواهد خودش ديد زاويه از هركس كه است اين اساسي
يك در هم آناست مطرح خاصي انتقادات كس ، هر ديد زاويه از و كند
بخش در من نظر به.روشن متولي فاقد و غيرمشخص و نشده تعريف فضاي
بخشهاست موفقترين جزو است ، بوده دولت به مربوط كه قسمتي آن فرهنگ
.است بوده ديگران اختيار در كه بخشهايي و قسمتها آن به نسبت
و متعدد تريبونهاي و روحانيت كه جايي در و آرماني نظام يك در دولت
هم خيليها و ميدانند فرهنگ متولي را خود فراواني ، دولتي فضاهايغير
بوده كار ابزار آوردن فراهم دنبال به بيشتر طورهستند ، همين واقعا
.است
زمينه در.كرديد اشاره مطبوعات به مربوط بخش به خودتان گزارش در
جمله از و قبيل اين از چيزهايي و آزادي كاغذ ، چاپ ، امكانات تامين
اين در دولت.باشد انتقادي و سئوال جاي نميكنم تصور يارانه ، مقداري
مسئول فعلي شرايط در دولت تحقيقا اما است بوده جلو همواره زمينه
كار آنها روي بايد كه دارد وجود مسائلي.نيست كار نرمافزار و محتوا
يك عنوان به و ميدانم مسئول را خودم كه روحاني يك عنوان به من.بشود
متمركزي كار فرهنگ وادي در كه نكردهام پيدا فرصت هنوز اسلام كارشناس
و بود فرصت هم ميكنم فكر اجرايي ، مسئول يك عنوان به وليبدهم انجام
عهده به بايد دولت كه نيز وظايفي آن به.داشت وجود امكانات هم
من دولت به نسبت مطبوعات در كه مثبتي فضاي از.است شده عمل ميگرفته ،
مدت اين در كه خوشحالم و ميكنم افتخار هستم ، راضي بسيار دارد ، وجود
نكردم درگير كنند ، بزرگ را اشكالات بودند مايل كه كساني با را خودم
مطبوعات كه مركزي تنها و مسئول جاي تنها كنوني ، فضاي در ميكردم فكر
.دولت رئيس و است دولت بپردازند ، آن به ميتوانند
ديگر جاهاي و مقامات بقيه جنگ به كه بود سخت قدري مطبوعات براي
محدود را آنها و ميگرفتيم مطبوعات از هم را اين اگر و بروند
ميكردم فكر.ميشد بيجلوه خيلي آزادي و دموكراسي ما كشور در ميكرديم ،
و ميدانند خودشان حق مطبوعات كه چيزهايي از من امثال و من استقبال
نقدها بعضي از من البته.ماست براي جهاد نوع يك ميپردازند ، نقد به
از موثرتر بسيار واقعي معناي به نقد كه بودم معتقد و داشتم شكايت
.ميپردازند اشكالها به فقط كه است اشخاص بعضي حرفهاي
عمل وظايفشان از بخشي به جرياني يا سازمان يك مديران ميبينيد وقتي
.كنيد مطرح دارند كه خدماتي و خيرات كنار در را نواقصي نميكنند ،
دنبال به نويسنده كه دريابد و كند مطالعه را مقالهاي مديري وقتي
حس و شود خاضع شايد است ، اشكال رفع فكر به بلكه نيست ، او شكستن
بلند عداوت شمشير كه كند احساس اگر ولي.شود تحريك او در حقپذيري
.انسانهاست همه طبيعت در مساله اين كه بگيرد ، گارد شايد شده ،
هم كنار در مثبت و منفي نكات به بحثي هر در و مقالهاي هر در اگر
آن بود خوب كه بنويسيم و نكنيم فراموش را ومثبتها كنيم اشاره
بشود ، پيدا ما مطبوعات در فضا اين اگر و ميشد ، مثبت هم منفيها
و جامعه در بيشتر آنان حرف و بود خواهند موفقتر بسيار مطبوعاتيها
.ميكند نفوذ مسئولان
روي بايد و است مهم بسيار نظريه يك عنوان به من براي كه ديگري نكته
آرماني و عقيدتي فرهنگي ، مسائل در معتقدم كه است اين كرد ، حساب آن
ديگر كه كنيم نيرومند ادراك و تفكر نظر از آنچنان را جامعهمان بايد
و شده جامعه وارد نادرست و مسموم افكار اينكه از نباشيم نگران
كردن واكسينه نوع يك به انديشيدن يعني.ببرد خودش با را ما بچههاي
و مبنايي كار يك اين ، آزاد فضاي يك در جامعه اعضاي اخلاقي و فكري
حفاظت به همواره بخواهيم كه نيست مقدور ديگر امروزه.است اساسي
و باشيم بچههايمان گوش به حرف فلان رسيدن مانع و بپردازيم فيزيكي
كارگيري به شايد.شود گمراه كسي مبادا كه بشويم انديشهاي طرح مانع
اما است ، بوده مقدور حدودي تا قاجاريه و صفويه دوران در شيوه اين
باز ارتباطي منافذ آنقدر ديگر حالا.نيست ممكن عنوان هيچ به ديگر حالا
گوش براي مردم و ميشود باز ديگري گوشه ببنديم ، را كدام هر ما كه است
.ميشوند حريص بيشتر نظرات و حرفها آن به دادن
فضاي كه است مطبوعات نفع به هم و جامعه نفع به هم من ، اعتقاد به
فضا اين در.باشد داشته وجود كشور در مردم توسط وباطل حق تميز
سانسور و خفقان محيط در كه قربانياني اما داد خواهيم قرباني مقداري
جريان اين گاهي.بود خواهند خطرناكتر ميآيند ، بهوجود رمزگويي و
طور اين ما ضمنا.ميبرد خود با را چيز همه و ميشود موج به تبديل
فرهنگضعيفي ما ملت و نكرده ترقي ايران در فرهنگ كه نكنيم القا
اندازه به كه نميشناسيم را ديگري ملت ما.نيست طور اين واقعادارد
اسلامي و اخلاقي معيارهاي و بوده اصول به متكي و هوشيار ما مردم
گوناگوني عقايد و مختلف اديان ايران در بالاخره.داشتهباشد درستي
از گوناگون مكتبي و حزبي تفكرات كشورسابقه اين دردارد وجود
سخنگو و ريشه نيز همه و دارد وجود..و مذهبي تا مليگرا و الحادي
.دارند
لذا.دارند اثر.بشوند گم هم آنها و نبينيمشان ما كه نيست طور اين
ايجاد و مطبوعات فضاي كردن باز براي كه است اين بهشما من توصيه
رشد را افكار و كنيد مطرح را افكارتان آن در بتوانيد كه شرايطي
- بگيريد جدي را انديشهها تبادل و ميزگرد و مباحثه بتوانيد و بدهيد
در انديشه برخورد سالم محيط پاسدار خودتان - است سازنده هم بسيار كه
و شخصي نظر كه معتقدم چيزي به فرهنگ تقويت درباره من.باشيد كشور
اولين بودم ، طلبه كه زماني.دارد اسلام در ريشه بلكه نيست ، من تجربي
توجه احسنه فيتبعون القول يستمعون الذين عبادي آيهفبشر به بار
كه بود مشكل بسيار طلبگي ، و جواني زمان آن در خوردم تكان و كردم
بيفتد ، كه اتفاقي هر و بزند را حرفش كسي هر فضايي يك در بپذيريم
كردم پيدا روحيهاي آن ، پي در و داد تكانم آيه آن است داده روي كفري
تحقيق (ص)سنتپيامبر و قرآن آيات زمينه در.رفتم پيش آن دنبال به و
الرشد تبين قد الدين في اكراه مسالهلا كه ديدم رفتم ، جا هر و كردم
بسيار اسلام در انديشهها با برخورد آزادي.است مطرح الغي من
نبوده چيزها طور اين و عقيده تحميل فكر در اسلام اصلا و گرانبهاست
دفاع.داشت دفاعي حالت بيشتر كه ميگرفت صورت مراقبتهايي البته است ،
مواظبتهاي ببرند بين از را عقيده اين ميخواستند كه كساني برابر در
برخورد جاهايي در ميبينيم كنيم ، نگاه كه اسلام حدود به دارد وجود جدي
هر بهاست مطرح ديگري چيزهاي و گذشته فكري مسائل از ديگر كه ميكند
بسيار ميتواند آراء تبادل و تفكر باز محيط و انديشه آزادي اين حال
اسلام ما است قائل اصالت خودش براي كه مكتبي در هم آن باشد ، كارساز
فطرت دين اسلام ، كه معتقديم عميقا ما نميدانيم بيريشه جريان يك را
را اسلام خوردگي دست موارد آن اگراست سازگار انسانها فطرت با و است
آن پيكره از بستهاند اسلام به كه را پيرايههايي و كنيم اصلاح بتوانيم
اسلام سوي به جوانان همه - نيست هم آساني كار البته كه - كنيم جدا
تفكرات با همسنگ كه ببينيم را مكتبي نميتوانيم جايي هيچ در.ميروند
جديدي مكاتب و يهوديت مسيحيت ، درباشد آن با مقايسه قابل و اسلامي
غير كه انسانهايي براي جذابي نكته..و كاپيتاليسم سوسياليسم ، مانند
وجود هستند انسانيت و اخلاقيات و فضايل دنبال به و ميكنند فكر مادي
.ندارد
و القول يستمعون آيهالذين همان به ميتوانيم برخورد ، درست شيوه با
هم عبادي تعبيرفبشر آن ، از بعد كه كنيم افتخار احسنه فيتبعون
بندههاي دارند ، شيوهاي چنين كه را كساني را ، اين اينها خداوند ميآيد
حركت اين اميدوارم و ميكنم تشكر محبتشما از هم باز ميداند خودش خاص
شرايط روز به روز و كند ادامهپيدا شده ، پيدا مطبوعات در كه تكاملي
.كنيد پيدا بهتري
قويتر را كار هم شما همت.شد نخواهد لنگ ما كار ابزار شاءالله ان
.ميكند
بركاته و رحمهالله و عليكم والسلام
سرپرست و فقيه ولي نماينده دعايي محمود سيد حجهالاسلام مراسم آغاز در
شعري و كرد ايراد سخناني مطبوعات جامعه از نمايندگي به موسسهاطلاعات
.است شده چاپ صفحه همين در كه خواند رفيعرا جلال سروده
پاسخ!كجاست؟ آدم بني بلاسترازكرمنا و ظلم از پر عالم گر گفت
اين ، چيست!بخوان همرزقناهم آنهمحملنا ، كاندر قرآن ، قول آمد
تكريم جز بر؟چيست و بحر در حق لطف با او بشرحمل تكريم راز جز
واسطه با حق فيض گنج ليك ، طيبات؟ از حق اذن با او حياترزق در آدم
پايراه پيش اندر ، بگشايد را خلق دست به را كليدش آرد استبندهاي
آبش و سربهسرخاك سو هر به دريا و خشكي راي و تدبير با بحر ، و بر
چون را باغ درختي باغهر چو خرم كند را صحرا و دشت بشر حمل بستر
شجرآفرين شاخ حجر سخت دل ثمراز ميآرد الرزق طيبات چلچراغ
الهامي عشق ، كز بندهاي بيخلل قرآن تفسير پي عملشد با كو بندهاي بر
او دست به مبينشد قرآن آيات معني گفت رزقناهم شگفتازحملناهم
بود بنيآدم كرمنا بودراز عالم احياگر او دست اينچنين محقق
دعايي آقاي جناب توسط مطبوعات جامعه تقدير و تكريم متن ادامه در
:شد قرائت بدينشرح
منالطيبات رزقناهم و والبحر فيالبر حملناهم و آدم بني كرمنا لقد و
تفضيلا خلقنا ممن كثير علي وفضلناهم
مقدس دفاع سرنوشتساز و خطير دوره دو پايان در را سازندگي دلير سردار
و سنگين مسئوليت پذيرش از ديگري درخشان دوران طليعه در و وسازندگي
و سپاسگزاري به حالي در نظام ، مصلحت تشخيص مجمع رياست دشوار
حق به را او جمهوري رياست ساله هشت دوره كه نشستهايم قدرشناسي
انقلابي.دانست ايران اسلامي انقلاب تداوم بستر در ديگر انقلابي ميتوان
اعطائي كرامت و فضل بازشناسي و آدمي وجودي گوهر بازيافت جهت در كه
را توسعهاي و سازندگي و بازسازي لاجرم و بود آدم فرزندان به خداوند
فيالبر حملناهم و آدم بني كرمنا لقد قرآنيو معناي مجري كه ميطلبيد
در عزيز هاشمي كه سپاس را خداي و باشد منالطيبات ، ورزقناهم والبحر
انقلاب ، معظم رهبر بزرگوارش خلف و راحل امام پربركت هدايتهاي سايه
.آورد بهدست را الهي فيض گنجينه كليدداري افتخار و شد فيض اين واسطه
فراخوان به معنويت و عدالت تشنه انسان بزرگ لبيك اسلامي ، انقلاب
.بود آنان تعاليبخش طريقت مخلص مناديان و الهي انبيايبزرگوار
جامعه و جهان و جان بنائي و معماري رابه انسان انبياء ،
طريق طي منزل به منزل بزرگ ، اينقافله پيشاپيش خود و فراخواندهاند
بشريت دلسوخته جهان ، آموزگار و جامعه بنائي و معماري در كرده
هدايت با بتوانند آدميزادگان كه بود اين پيامبران آرمان.بودهاند
به عالمهبوط اسارت از شدهاند ، خوانده الهي كهحجتين وحي و عقل
است ، دارا را وحي از مرتبهاي كه وارسته ازعقل استعانت با و درآيند
سامان گونهاي به را جامعه و جهان و جان معماري در فعال مشاركت فريضه
.نشوند مستهلك و مستغرق خويش آفريدههاي دنياي در كه دهند سازمان و
در را فرهنگ و صنعت و تمدن و علم رفيع بناي بازآفريني توفيق
نه كه گونهاي به اما دريابند ، ممكن صورت متعاليترين و شكوهمندترين
.برنگزيند خدايي به را ، هيچكدام را ، فرهنگ و تمدن نه و صنعت و علم
در تا ميبايست ، هاشمي همتي را صعب طريقت اين پيمودن كه بود چنين
جولان به سازندگي ساحت در را ملي ايمان و اراده علوي ، سايهولايتي
ملتي دروني استعدادهاي و روحي گنجينههاي بااستحصال و درآورد
براي پايانناپذير ، تكاپويي بستر در را مردم آحاد جوانمرد ، و كهنسال
دفائن:(ع)علي امام تعبير به داده ، سوق ساختن و يافتن و شناختن
قواي و برانگيزاند بيقرار و شيفته و شيدا جانهاي اعماق در را عقول
روشنگري با و ولايت مقام حمايت و هدايت بركت به را جامعه تعاليدهنده
و باطني رسول كه وارسته ، عقل پيامآوري و نورافكني و چراغداري و
.بخشد فعليت است دروني پيغمبر
هدايت و ملي اراده با حياتبخش ، حركت اين طليعه كه سپاس را خداي
كه گرانقدري معنوي ميراث از اغتنام با هاشمي فداكاري و رهبري
برجاي عليه تعالي رضوانالله خميني امام حضرت اسلامي جمهوري بنيانگذار
انقلاب بزرگوار رهبر زبان از اگر كه است چنين و شد آشكار گذاشت ،
رفسنجاني هاشمي كه ميشنويم را شهادت اين خامنهاي آيتالله حضرت اسلامي
و موثر نقش عظمت و جايگاه رفعت پيش از بيش است ، انقلاب اركان از
و درمييابيم فداكاري و خدمتگزاري گسترده عرصههاي در را او محوري
دوم) انتخاب روز بامداد در نيز رهبري سخن اين راز و رمز به آنگاه
با شود جمهور رئيس مردم آراي اكثريت با كس هر:كه ميبريم پي (خرداد
هاشمي آقاي با سال چند اين در كه داشت خواهم را رفتاري همان او
.شد نخواهد هاشمي آقاي من براي هيچكس ولي.داشتهام رفسنجاني
- ارتباطات و فرهنگ بزرگ خانواده اعضاي و مطبوعات اصحاب - نيز ما
شهادت و ميطلبيم گواهي به را قلم اهل شغلي شرافت و كاري وجدان
با متناسب جمهوري ، رياست سالهاي در را هاشمي چند هر كه ميدهيم
مديريت خيرهكننده و چشمگير وجهه به بيشتر سازندگي ، عصر اقتضائات
آنجا تا او بلندپرواز نظر و دورپرداز نگاه اما شناختهاند ، اقتصادي
راهكارهاي به رويآوري ميداد اجازه موجود محدوديتهاي و ظرفيتها كه
مطبوعاتي و فرهنگي تضييقات ايجاد جهت در را خشونتگستر و غيراخلاقي
و قانونمدار تكثر و تنوع كه درمييافت وضوح به همواره و برنتافت
اجتماعي تحرك لاينفك لازمه نشر ، و طبع و فرهنگ و فكر ساحت در ارزشمند
.است بعدي چند همهجانبه توسعه و اقتصادي تحول و
كه شد خواهد ضبط و ثبت هميشه براي او فرهنگي كارنامه در افتخار اين
با عقيدتياش مرزهاي ترسيم و تبيين در قاطعيت و صراحت باوجود
اقبال ستاره او شكايت و شكوه با و او فرمان به و او نام به ديگران ،
سبزي سر هيچ و نيفتاد تعطيل و توقيف محاق به روزنامهاي و مجله هيچ
قوانين براساس حتي گاه اگر.نرفت باد بر سرخي زبان هيچ كيفر به
هر نميكرد ، پنهان را تاثرش و دلآزردگي ميآمد ، پديد محدوديتي مصوب ،
.ميداشت پاس را قضاء و قانون حرمت چند
يا بياطلاعي از گرفته نشات را نوشتهاي يا سخني گاه البته هاشمي
رسايش و بليغ خطبههاي در و ميدانست نويسندهاش و بيانصافيگوينده
را واقعيت اين همگان اما ميراند ، زبان بر باب اين در شكوهاي
خدمت در تنها گدازش و سوز همه با او لسان و لحن كه درمييافتند
جاي به غالبا او.است دوستانه درددلي و صميمانه بثالشكوايي
جاي به ديگر عبارت به و سلاح و سنگر بهمثابه قضا و قانون از بهرهگيري
قانوني بستهاي و بند با بستن دهان و بهدست را آن و اين بخواهد كه آن
طريق از تا ميداد ترجيح كند ، تطميع ديگر گونهاي به يا تهديد قضائي
آوردن ، زبان بر دوستانه را دوستانه دلآزردگيهاي و كردن درددل
دلسوخته و خيرخواه مخاطبان روي به موجود واقعيت از ديگر دريچهاي
.بگشايد جمعي ارتباط وسايل و مطبوعات عرصه در خويش
يا كلمه هيچ براي جمهوري ، رياست و مجلس رياست طولاني سالهاي همه در
غفلتي و غلط حتي اگر و نكرد پرسشي ميشد ، مربوط وي شخص به كه جملهاي
گواهان خصوص اين در مطبوعات عموم.نياورد كسي روي به بود ، كار در هم
خاطر به را ظرافتها اين همه مطبوعات تاريخ و هستند و بودهاند صادقي
.سپرد خواهد
متبرك شبهاي روحاني عطر از كه فضايي در سالانه ديدارهاي در حتي او
بزرگ خانواده اعضاي صميمي جمع در متقابل گفتگوهاي بود ، رمضانسرشار
يادآوري با و ميداد ترجيح يكطرفه سخنرانيهاي بر را رسانههايگروهي
حكومت سالهاي در نويسندگي و مطبوعاتي و فرهنگي وشيرين تلخ خاطرات
اعلاميهها تكثير و انتشار تشيع ، مكتب مجله جملهانتشار از استبدادي
عبرتآموز كتاب تاليف انقلابي ، و ديني و سياسي روشنگر بيانيههاي و
ارجمندكارنامه كتاب ترجمه استعمار ، با مبارزه قهرمان اميركبير
عضويت كارنامه و سوابق خاطرات ، اين نظاير و فلسطين در استعمار سياه
پلي بهمثابه را جمعي ارتباط وسايل و مطبوعات بزرگ خانواده در خويش
.ميداد قرار تذكر و تاكيد مورد بهتر و بيشتر پيوند براي
همواره مختلف افكار با مواجهه در هاشمي ممتاز سماحت كه شهدالله
و ميرفت بهشمار آراء تبادل براي مطلوبتر و مطلوب فضاي نويدبخشظهور
همزيستي راه گوناگون انتقادات تحمل و نقدپذيري در او والاي ظرفيت
بطن در موجود مشكلات منطقي هضم و حل طريق و متنوع انديشههاي و آراء
وادي اين در او سلوك و سير و ميداد نشان را انقلاب از برآمده جامعه
عرف الاراء وجوه استقبل من:فرمود كه بود (ع)علي امام كلام از ملهم
.الخطاء مواضع
از كشور گروهي رسانههاي بزرگ خانواده اعضاي با ديدار آخرين در هاشمي
با و فرهنگي خانواده اين با خود انديشه و احساس ديرينه خويشاوندي
از قبل عاطفي ، لحاظ از:گفت و گفت سخن درد و درك ايناهلبيت
هميشه.است بوده مطبوعات عالم با ارتباطم بيشترين رياستجمهوري ،
هم حروفچيني ، و چاپخانه و كتاب و مجله و مطبوعات با كه كسي بهعنوان
انس احساس شما با داشته ، سروكار ناشر بهصورت هم و نويسنده بهصورت
سياسي قدرت زمام كه سالهايي در او صدر سعه دلائل از يكي شايد.ميكنم
پيشينه الفت و انس همين و ديرينه خويشاوندي همين گرفته دست در را
مساعدتهاي مطبوعات ، وضعيت به نسبت روشن و عميق درك اين.است بوده
نيز اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت كه حالتي در حتي را تنگناها در ويژه
.است ميشده موجب داشته ، مضائقي
پيروزي از پيش.نبردهاند ياد از را نزديك و دور گذشتههاي مطبوعات ،
نشر والاي جايگاه از بزرگ ، تمدن بهاصطلاح عصر در آنكه انقلاب ، عليرغم
چاپ دستگاه سه از بيش تهران ميآمد ، ميان به بسيارسخن انتشار و
در بهويژه انقلاب پيروزي از پس نبودو ميزبان را روزنامه ويژه
روزنامه دو با هاشميهمزمان تصدي و تلاش بهيادماندني سالهاي
جرايدحتي از بسياري كيهان و اطلاعات كثيرالانتشار و كثيرالسابقه
مالكيت نعمت از نيز دولت برابر در مخالف موضع داراي نشريات
سايه در مطبوعات انتشار تكاملي سيرشدند برخوردار بزرگ چاپخانههاي
چاپ امكان كه رسيد مرحلهاي به گرفته انجام حمايتهاي و مساعدتها
عليرغم نيز داخل در البته و آمد فراهم قاره چند در نشريات همزمان
را قبل روز دو روزنامه استانها و شهرستانها از برخي سابقا آنكه
همچنين و استانها مراكز در همزمان چاپ امكان مقدمات ميكردند ، دريافت
.است شده فراهم كشور سراسر در همزمان چاپ
سوي دو از فرهنگي بناي استواري در هاشمي موثر نقش اساسا گفت بايد
نظر مقوله اين به مستقيما كه آنسوي از هم.است تامل و تاكيد قابل
قرار تاييد و تاكيد مورد اين از پيش چند نمونههايي و نمودها و داشته
اقتصادي سازندگي و فرهنگ متقابل رابطه به كه ديگر آنسوي از هم.گرفت
مواجهه در اصالتش و استقلال و تقدم همه با فرهنگ.دارد نظر اجتماعي و
بدون و است آسيبپذير شدت به استضعاف و محروميت و فقر بحران با
است چنين.بازميماند كامل استقلال و رشد از اجتماعي عدالت و سازندگي
رشد خويش جوهر در سازندگي و توليد و توسعه بزرگ جهاد گفت ميتوان كه
.است داشته مدنظر نيز را فرهنگي قوام و
با اجتماعي و اقتصادي كهتوسعه پذيرفت بايد و نيز را واقعيت اين
از برخي در گاه است ، مترتب آن بر كه عواقبي و معايب معضلاتو همه
چنانكه داشته ، ديگر مراحل از چشمگيرتر جهشي و جنبش خويش حركت مراحل
شناسايي در كيفي و كمي تلاش همه با گروهي رسانههاي گفت ميتوان
از ايراني جامعه نوسازي و بازسازي دوران پيشرفتهاي و دستاوردها
و صوتي امواج از سازندگي كاروان و بازماندهاند كامل و كافي معرفي
.است گرفته پيشي تصويري
تصدي سال هشت كارنامه به نگاه با ايران مطبوعاتي جامعه اكنون
كه ميكند بدرقه حالي در را او هاشمي ، سنگينرياستجمهوري مسئوليت
يكديگر از و درآميخته هم به نامانقلاب و هاشمي نام ميداند
نه مينهد ، پاي كه مسئوليتي هر مسند بر هاشمي.است شده تفكيكناپذير
او براي.ميگيرد اعتبار او شخصيت از مسند بلكه مسند آن از او شخصيت
همه با نظام ، مصلحت تشخيص مجمع رياست و جمهوري رياست و مجلس رياست
را خدمت شيفتگان فقط كه است واحدي مسئوليت ظاهرياش و اسمي تنوع
مشكلات و نميخوانيم هست آنچه از برتر را او مااست برازنده
كه ميدانيم اما نميكنيم ، انكار نيز را فرهنگي و اقتصادي طاقتفرساي
بشارتدهندهولقد تفسير و انساني كرامت توسعه هاشمي مطلوب توسعه
يعني هاشمي زيرا است ، هاشمي همچنان اوهمواره و بنيآدماست كرمنا
خداوند رضاي تحصيل براي پايانناپذير تكاپوي مسئوليتو و خدمت و تلاش
از نشانههايي گويي (ع)علي عميق كلمات.شايستهاش بندگان خشنودي و
ماويالكرم ، وعاءالعلم ، المومن:كه ميدهد سراغ را او امثال وجود
للاحسان ، مفتوحالباب باذلالمال ، عاطفاليدين ، ثابتالحلم ، سليمالقلب ،
.قليلالنوم كثيرالتفكر ، دائمالحزن ، كثيرالتبسم ، لطيفاللسان ،
نهضت سالهاي خاطره كه چهرهاي هاشمي ، نشاطبرانگيز و آرامشدهنده چهره
احياء عموم اذهان در را اجتماعي سازندگي و مقدس دفاع و انقلاب و
ميدهند گواهي مطبوعات و ماند خواهد باقي ايام دفتر در همواره ميكند ،
.او دوام عالم جريده در است كهثبت