پنجم ، شماره 1335 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 21 پنجشنبه 30
|
|
!راهي دو سر بر
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
خانواده دادگاه راهروهاي در
شنيدن با.ميگذرد دفتردادگاه در ديدارمان اولين از ساعتي چند
انجام كارهايحقوقي كه ميداند حالا دادگاه دفتر من ، مدير گفتگوهاي
لحظهاي چند شوم خارج قضائي مجتمع اصلي درب از آنكه از پيش.ميدهم
تا مينشينم ميشود ديده قضائي مجتمعهاي در ندرت به كه صندلي روي
را صدايش كه بود نشده تمام كارم هنوز.بگذارم كيفم داخل را برگههائي
امروز !ببخشيد:ميدهد ادامه چنين و ميكند احوالپرسي و سلام.ميشنوم
و كيست نميدانم كه آنجا از بود؟ مطرح حضانت بحث مجلس توي اينكه مثل
طور همين ميكنم فكر بله:ميگويم ميپرسد ، من از را سوال اين چرا
اما بيايد ، خاطرم به بيشتري چيز شايد تا ميآورم فشار ذهنم به !باشه
كرده؟ تغييراتي خضانت مقررات گويا:ميپرسد كنجكاوي با.ندارد فايده
خضانت به مربوط مواد از يكي به مواردي است قرار كه ميآيد يادم
اهميت كم نظرم به فقط مواردي ، چه نميدانم اما شود ، افزوده كودكان
مهمي چيز:ميگويم.نميآيد بوجود تغييري قضيه اصل در كه چراهستند
ميكنم احساس و دارد محترمانهاي گفتار و رفتار كه آنجا از.نيست
به.ميشوم كنجكاو هم من شود ، آسوده كرده نگرانش كه امري از ميخواهد
انگار خوشحالي با.دهد ادامه خودش ميشوم منتظر اما.ميكنم نگاه ساعت
عذرخواهي از پس باشد ، برده پي حرفهايش شنيدن براي من اشتياق به كه
دارم40 خانوادگي مشكل يه راستش:ميگويد و مينشيند صندلي روي مجدد
:ميپرسم.هستم اينها و وكيل و دادگاه و پرونده درگير كه ساله
تاثر و تاسف از حاكي مصنوعي لبخندي با بشي؟ جدا زنت از ميخواهي
اين به پاسخ در.شدهام جدا زنم از كه ساله چهار آقا ، اي:ميگويد
به البته.بدم ادامه نتونستم:ميدهد جواب شدي ، جدا چرا كه سوالم
كه ميكنم فكر خودم پيش.نبود درستي آدم.شديم جدا هم از توافقي طور
.است شده جدايي باعث زن كه باشد استثنائي موارد آن از هم اين شايد
با چطور بگويد ميخواهم او از پس.باشد طور اين ندارم يقين هنوز اما
كليدي دسته با كه حالي در.كردهاند ازدواج هم با و شده آشنا همسرش
اصلا:ميكند تعريف طور اين و ميكشد بلندي آه ميكند ، بازي دستش در
كه زوده هنوز سن سال با 20 ميكردم فكر يعني.نداشتم ازدواج قصد
مادرم خصوص به و خانواده امابدم خانواده تشكيل بتونم و بخوام
از يكي كوتاهي مدت از بعد.بگيرم زن زودتر هرچه كه داشتند اصرار
.گرفتند نظر در داشتيم هم با دوري خيلي نسبت كه رو فاميل دختران
عروسي جشنهاي از يكي در قضا از !كدبانو هم خوشاخلاقه هم:گفتند
بودند گفته كه چيزهايي ظاهرا.بود باوقار و متين نظر به.ديدمش
طبعا نداشتيم ، آمدي و رفت باهاشون قبلا كه جايي اون ازبود درست
قرار.نداشتم همسرم خانوادگي وضعيت و زندگي نحوه از هم زيادي شناخت
و مادرم و پدرشد برگزار تهران در ما عروسي و شد گذاشته مدارها و
خانوم عروس اتفاق به جشن از بعد تا آمدند تهران به اروميه از فاميلم
مدارس از يكي در كه اين دليل به خانوم اما.برگرديم خودمون شهر به
قبول بشن استخدام پرورش و آموزش در بود قرار و ميكردند تدريس تهران
آغاززندگي همون از.بمونيم تهران كردم موافقت نهايت در.نكردند
خودم روي به اماالكيميگيره بهونههاي كه ميكردم حس مشترك
كه طرفيميديدم از.بكشد دست رفتارش اين از شايدخودش تا نميآوردم
من كه چيزهايي اون همه به راحت وخيلي نيست ازدواج از قبل آدم اون
صحبت باهاش.نميده اهميت و نداره توجهي بود پايبند خودش درابتدا و
هست زندگيمون تو كمبودي يا اومده پيش مشكلي اگر خواستم ازش و كردم
.هستم همسرش و زندگي شريك هستم ، شوهرش كه انگار نه انگار ولي.بگه
خوبي تاثير ميكردم فكر اومد دنيا به كه دخترمون.كردم صبر هم باز
بچه با مرتب چون.نشد بد خانوم براي البته.داشت خواهد ما زندگي روي
ديپلمه من.نميشد تنها وقت هيچ ديگه تقريبا و ميرسيد بهش و بود
ميكردم تصور وقتايي يه.بود فرهنگي هم همسرمآزاده شغلم و هستم
قبول رو اين هم خودش اما !كنه ايجاد ما بين فاصلهاي موضوع اين شايد
گرفت تماس تهران از.داشتم اروميه به سفري ازدواجمون دوم سال.نداشت
ساختن براي (تومان ميليون يك حدود) پول مقداري ميتونم اگه كه گفت و
فرهنگيان اختيار در مناسب قيمت به پرورش و آموزش رو زمينش كه خونهاي
پول داشتم ، كار شهرستان هفتهاي دو يكي خودم چون.كنم تهيه داده قرار
ساختن كار كه بعد مدتيفرستادم بانكي باحواله براشون رو نياز مورد
براي گرچه البته.گرفت خودش نام به رو اون رسمي سند شد ، تمام خانه
پايان به خودش اسم به رو كارها همه من نظر بدون كه بود ناخوشايند من
در هم با ميتونيم ميكردم تصور كه چرا نكردم ، اعتراضي هيچ امارسوند
.بود طور همين مدتي براي.داشت نخواهيم مسكن مشكل و بشيم ساكن اونجا
ناراحتي اظهار و قبلي حرفهاي مجدد تكرار به كه نكشيد سال يك به ولي
مالكيت و خونه هم وقتها بعضي.پرداخت مشتركمان زندگي از نارضايتي و
توجهي قابل بخش كه نميآورد خودش روي به اصلا و ميكشيد رخم به رو اون
.كردهام تقبل بنده رو اون ساخت هزينه از
رو موضوع كنيم ، حل وكدخدامنشي گفتگو طريق از رو مسئله اينكه براي
.گذاشتم ميون بودمدر قائل براشون خاصي احترام كه ومادرش پدر با
متوسل برادر به ناچار و نذاشتن پيش همپا من خوشي دل براي حتي
من گردن رو تقصيرها خواهرشون با گفتگو جاي به هم اونها.شدم
خانوادهاش و خانوم خوب خيلي كه بود احوال و اوضاع همين تو.انداختن
با.داشتم اونها از باورانهاي خوش تصورات چه كه فهميدم و شناختم رو
نگذاشته پا زير كه حقوقي چه و بودند نكرده كه كارهائي چه كلك و دوز
به تا بسازم مشكلات تمام با ميكردم سعي اوصاف اين تمام بابودند
.بشه راه به رو چيز همه طوري
ازش كه بود چيزي اينتنها و بود بزرگتر من از هم سالي دو يكي
خودش عليه مورد يه اين ميكرد تصور شايد كه چرا.نميكرد استفاده
كه اونجايي تا.بود كوچكمون دختر براي من نگراني بيشترين.ميشه تموم
مادرش كه وقتي اون هم و خوراكش و خورد به هم.ميرسيدم بهش ميتونستم
.رفتن پارك و سينما و تفريح به نميشد مانع
زيادي طاقت و صبر واقعا:ميگويم ميرسد اينجا به كه جوان مرد حرفهاي
شرايط اون در مشترك زندگي ادامه براي قوي انگيزه هم شايد.داريد
جدا كه زمانيه منظورم واقع در كشيد؟ دادگاه به كارتون كي.داشتيد
.شديد
طولاني و متعدد گفتگوهاي از بعد كه ميشد سالگي شش وارد داشت دخترم
از منو واقع در اواخر اون اينك ضمن.بشيم جدا هم از كه كرديم توافق
مجتمع به مراجعه با.كرد بيرون ميدونست خودش به متعلق كه خونهاي
توافقي طلاق درخواست ونك ، ميدان در خاص مدني دادگاههاي ويژه قضائي
پرداخت رو مهريه از اعم خانوم مالي حقوق و حق تمام.كرديم تنظيم
.شد صادر طلاق حكم برسد نتيجهاي به داورها صحبتهاي اينكه بدون و كردم
و موند مادرش پيش بود ، نرسيده سالگي هفت به هنوز دخترم كه اونجا از
مورد در مجدد تصميمگيري براي سالگي هفت به رسيدن از بعد كه شد قرار
.بودم محروم دخترم با ملاقات حق از بنده يكسال تا.كنيم مراجعه بچه
وقتي سال يك از بعد بالاخره.ميشدند مانع مختلف بهونههاي به كه چرا
ما بين كه الفتي وجود با كردم احساس ميديدم ، رو دخترم جمعه روزهاي
علتش يه البته.ميگيره فاصله من از دخترم ناخواسته طوري به بود ،
و مادرش ميآورد زبون به وقتها بعضي كه طور اون اما بود ، من از دوري
چيزهايي بهش بودند زنده كه روزي اون تا بزرگش مادر و بزرگ پدر حتي
و پدر مهر ولي.بشه بدبين من به نسبت بيشتر تا ميدادن يادش و ميگفتن
.نميره بيرون كدوم هيچ دل از آسونيها اين به كه فرزندي
نه؟ يا گرفتي رو بالاخرهبچه گذشت؟ طور چه سال دو اون خوب
از بعد.بمونم تهران سعيميكردم شده كه هم بچه ديدن براي كه من
اون.داره سكونت دايياش خونه مادرش با دخترم همسرم ، و من جدايي
برن قراره كه شنيدم البته.افتاده خالي ساختيم كه هم رو خونهاي
سالگي ، هفت سن از بعد بودم مطمئن اينكه به توجه با.بشن ساكن اونجا
بهآينده بيشتري اميدواري با ميشه ، واگذار من دخترمبه نگهداري
براي زندگي مناسب شرايط فراهمآوردن در سعي اينكه ضمن.ميكردم فكر
كه چرابودم سابقمنگران همسر براي مقداري يه حتي دخترمداشتم ،
به دخترم سن رسيدن با.نداشت خودش زندگي مشخصيبراي برنامه اصلا
كردم مراجعه خاص مدني دادگاه شعبه به سالگي به 8 ورود و سالگي هفت
و شده عمومي دادگاهها تمام كه گفتند كنم اقدامي آنكه از پيش ولي
فرستاده رسالت قضائي مجتمع در شعبهاي به نظر مورد شعبه پروندههاي
پيدا رو پرونده و جديد شعبه شدم موفق جو و پرس كلي از بعد.است شده
مشورت دادگستري وكلاي از يكي با سريعتر و بهتر نتيجه گرفتن براي.كنم
نيست خوب زياد نيستي تنها و كردهاي ازدواج اخيرا گفتندچون.كردم
رو خودم و منه حق اين:گفتم من.بدهند شما به رو بچه كني تقاضا كه
جلسه در وقتي حال هر به.كنم نگهداري دخترم از كه ميدونم مكلف
عزم همگي مادرش و پدر و سابقم همسر و دادگاه قاضي شديم ، حاضر دادگاه
نگه خودشان پيش را دخترم شده كه نحوي هر به تا كردهاند جزم را خود
ديدم ، را دخترم صورت كه بعد ولي كردم ، مقاومت ابتدا من البتهدارند
قرار يعني.باشه مادرش پيش ديگه سال دو تا كه دادم رضايت بياختيار
هم ديگه سال بايد 2 بنابراين.كنه نگهداري ازش مادرش سالگي تا 9 شد
مونده باقي اون پايان تا ماهي چند كه آخر سال دو اين ولي.كردم صبر
و شدهام ديگري فرزند داراي هم دوم همسر از چون.گذشت سخت خيلي
راهي دو سر.ميكنم حس دوشم روي همچنان رو زندگي دو هر مسئوليت
چون.بشه تنها خيلي مادرش ميكنم تصور بگيرم رو دخترم اگر.موندم
هم اگر نه؟ يا كنه ازدواج دوباره ميتونه يا ميخواد نميدونم هنوز
از مهمتر و حالا هم ميترسم بدم ، مادرش به سالگي از 9 بعد رو دخترم
از اون به توجه بدون داشته ، پدري چه كه كنه فكر بعد سالهاي اون
اين تو نميدونه كه حالي در.ديگه زندگي يك پي رفته و شده جدا مادرش
.دارم حالي چه و اومده من سر به چي سال چند
يادآوري ميكنم تحسين رفتارمنطقي خاطر به رو جوان مرد اينكه ضمن
نفقهفرزندتان جدايي ، از بعد حتي كه داشتيد كهشماوظيفه ميكنم
كه كنيد تامين ديگر ضروري موارد و مسكن و خوراك و پوشاك از اعم را
هم ، دخترتون مورد در.دادهايد انجام خوبي به را كار اين خوشبختانه
بدهند ، شما به رو دختر بخواهيد سالگي از 9 بعد نميتونيد كه بگم بايد
رسيده ، سالگي سن 9 به دخترتون چون مورد اين در.روشنه هم اون دليل
ميتونه و رسيده بلوغ سن به حالا اينكه براي.بگيره تصميم خودش بايد
با.بگيره تصميم پدرش پيش يا بمونه مادرش پيش كه اين مورد در كه
براي تلفن شماره ارائه با و ميكنم ساعتم به نگاهي آخر جمله گفتن
.ميكنم خداحافظي او از ضروري ، تماس