پنجم ، شماره 1335 آگوست 1997 ، سال مرداد 1376 ، 21 پنجشنبه 30
|
|
راي به تفسير معني
:ميفرمايد كه چنان است مسلمانان همه براي و مردم همه براي كريم قرآن
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
فراگير و شامل و عام و والا قدري به الهي ذات خود مانند الهي كلام
آن در ميشود ، ديده جهان اين در ظاهر به كه چنان متناقضات همه كه است
والاخر شريفههوالاول آيه معني است همين و.ميگيرد جاي
در كه است خويي زرياب عباس دكتر فقيد استاد سخنراني زير ، متن:اشاره
در ايشان نقطهنظرهاي حاوي و شده ايراد كريم قرآن نمايشگاه و سمينار
را حاضر مطلب ايشان ، ياد گراميداشت ضمنميباشد راي موضوعتفسيربه
.مينماييم تقديم خوانندگانگرامي استفاده جهت
معارف سرويس
مجيد تفسيرقرآن درباره حديث و قرآن به علم اهل از بسياري ميان در
مقعده فليتبوا برايه فسرالقران من:ميگويد كه است متداول حديثي
از را خود جايگاه كند ، خودتفسير راي با را قرآن هركه يعني النار من
است اين آن مضمون و است نفرين صورت حديثبهبرگزيند و كند تهيه آتش
.باد آتش در جايگاهش كند خود بهراي تفسير كه آن كه
اين به آمدهاست ، نبوي حديث معتبر كتابهاي در كه چنان حديث اصل اما
به حديث اين النار من مقعده فليتبوا متعمدا علي كذب كهمن است صورت
علي كذب من علي مانندلاتكذبوا آن ، ديگر صورتهاي به و صورت اين
روايت را آن صحابي دو و شصت ميگويند و است متواتر حديثي النار فليلج
اين جز حديثي هيچ و هستند آنها جمله از بشره كردهاندكهعشره
وهيچ باشند كرده روايت را آن بشره عشره از تن ده هر كه حديثنيست
.ندارد وجود تواتر از مرتبه اين در حديثي
خود درتفسير طبري كه است آن ميشود ، مربوط قرآن به كه حديثي اما و
من مقعده فليتبوا فيالقرآنبرايه قال كهمن است آورده عباس ابن از
آماده آتش در را خود جايگاه سخنگويد ، خود بهراي قرآن در هركس.النار
حديث اصل و نيست تفسير از سخن حديث در مشاهدهميشود ، كه چنان.كند
تواترشجاي دليل به كه است پيغمبر به بستن دروغ باره در متواترمشهور
دلايل به و نبودهاست حديث اصل در وراي تفسير.نيست آن در بحثي
است ، متاخران ازساختههاي و باشد نميتواند رسول حضرت خود از متعدد
از هريك و است شده پيدا اسلام مختلف عقايد و آراء كه زماني يعني
كه قرآن از آياتي به خود عقيده و صحتراي اثبات براي آراء اصحاب
.استنادجستنهاند است ، متشابه
لعلهم و اليهم نزل ما للناس الذكرلتبين اليك انزلنا و.
ذكر آن در دارد ، مردم همه براي عام شمول كه الناس. كلمه كه يتفكرون
لهم لتبين الا الكتاب اليك انزلنا ما و:است فرموده نيز واست شده
ملل و اقوام به اشاره اختلاف اين معاني از يكي كه فيه اختلفوا الذي
لهم ليبين قومه بلسان الا رسول من ارسلنا ما آيهو با منافاتي و است
تماس و حركت راه چهار در زبان آن به اكرم رسول كه زباني زيرا.ندارد
سايه در هم آن كه نبود ميسر زبان يك به جز داشت ، قرار بشري اقوام
از بيش پهناي در متمدن دنياي مردم و شد شمول جهان الهي قدرت و اعجاز
.شدند آن آموختن از ناگزير مربع كيلومتر ميليون ده
نيست فهم قابل مردم براي هم آيات ظواهر حتي كه بودهاند معتقد كساني
ادله آن رد در علمايدين و است سخيف بسيار قول اين.ندارد حجيت و
بريك فقط من و نيست آن مجالذكر اينجا كه كردهاند ذكر استوار و كافي
ظواهر نبودن صحت به قول يا نبودن ، بهمفهوم قول كه ميكنم اكتفا دليل
آفريننده كه خداوندي مقصود و غرض هم آنغرضاست نقض قرآن
درك از عقول و نباشد بشر فهم براي كتابي اگر زيرا.جهانياناست
بودند كساني بود؟ خواهد آن ارسال در سودي چه باشد ، آنناتوان
وشنوندگان خود وقت كه ميگفتند نامفهوم سخنان و چيستانها و كهمعماها
روي از واقعا بهخدا امري چنين نسبت و ميكردند تلف را خوانندگان و
-را هدايت و شريعت و ونبوت رسالت از مقصود و است ناداني و جهل
پيش سوال اين واضح ، بيان اين ذكر پساز ميكند باطل -بالله العياذ
در تفكر و تدبر و مسلمانان همه درك و برايفهم قرآن اگر كه ميآيد
تفسير معني پس است ، شده نازل اسلامي احكام و بيانشريعت و آن معاني
به نيازي چه دريابند ، ميتوانند را قرآن مردم همه اگر چيست؟و
مقصود گفتهاند ، دين علماي كه همچنان كه گفت بايد پاسخ در تفسيراست؟
است ممكن كه است چيزهايي روي از برداشتن پرده يا قناع كشف ازتفسير ،
بعضي فهم در سليقهاي اختلاف يا.باشد نامفهوم همه ، نه بعضيها ، براي
اين و.باشد داشته توضيح به احتياج كه شود پيدا آيات و كلمات از
قرآن به منحصر و ميآيد پيش اقاويل و كلمات و سخنان همه در معنا
اطهار ائمه و نبوي سنت احاديث عرب ، جاهليت دوران شعراي شعر.نيست
معاني استگروهي ممكن زيرا دارد تفسير به نياز همه فصحا و شعرا وآثار
:حافظميگويد مثلا كه چنان نيابند ، در درستي به را آن
ميانه 2/0 حاشيه 1/0:شعرموازي-:311
است حرف دو اين تفسير گيتي دو آسايش
مدارا دشمنان با مروت دوستان با
ومفاهيم معاني بعضي ، براي است كهممكن جهاني در راحتي و آسايش كه
از منظور ميكندكه ارائه روشنتري معني تفسير.باشد داشته مختلف
آن ، بر علاوه چيست ، دوستان با انساني رفتار و دشمنان با مداراي
اين و است شده نازل قوم لسان به قرآن است فرموده قرآن كه همچنان
هست هم قريش زبان است ، عربي زبان قوم لسان از مقصود كه اين بر علاوه
عرب ادبيات تاريخ در تتبع از ما و بود (ص)رسول حضرت خود قبيله كه
داراي جهان بزرگ زبانهاي همه مانند هم عربي زبان كه مييابيم در
غير لغتهذيل مثلا.است مختلف لغات داراي عربها قول به يا لهجهها
قبايل لهجههاي و لغات و است بوده هم معنايطي به قبيله لغت از
و.است بوده شمالي عرب قبايل لهجههاي و لغات از غير يماني و جنوبي
قول به يا قريش زبان به قرآن در كه لغت يك معني فهم در رو اين از
افتاده اتفاق كه چنان) است ممكن است ، بوده ضاد لغت به حضرت آن خود
از و ندانند را آن معني عرب ، ديگر لغات و لهجهها به متكلمان كه (است
در امروز ما كه چنان هم.است شده قناع كشف و تفسير به نياز رو اين
و كتبلغت به رجوع از ناچار انوري ، حافظ ، فردوسي ، اشعار معاني فهم
.هستيم اشعار آن شروح
ازسورهالفرقان مباركه 33 آيه در يكبار مجيد قرآن در تفسير كلمه
آن يعني تفسيرا احسن و جئناكبالحق الا بمثل ياتونك استولا آمده
و حق روي از مثلي ما آنكه مگر نميزنند تو مثاليبراي يا مثل كافران
مفسران.باشد آنها از بهتر آن تفسير و بيان كه بياوريم برايتو حقيقت
و حق جداييميان و تميز مايه و وضوح و بيان معني به را تفسير دراينجا
كردن روشن و وتوضيح بيان معني به قرآن تفسير لذادانستهاند باطل
و.ميشود ذكر كلي طور به استكه چيزي آن جزئيات به پرداخت و مطالب
قرآن در.ندارد منافاتي آن از فهمعموم و درك و تعقل با معنا اين
شده نادرست بهرهبرداريهاي آن از بعدها استكه آمده هم تاويل كلمه
مباركه 7 آيه است ، آمده آن در تاويل كلمه كه مشهورترينآيهاياست
منه الكتاب عليك الذيانزل ميفرمايدهو كه است عمران آل ازسوره
قلوبهم في الذين فاما متشابهات ، اخر و امالكتاب هن محكمات آيات
ما و ابتغاءتاويله و منهابتغاءالفتنه تشابه ما زيغفيتبعون
عند من كل به امنا يقولون العلم في والراسخون الله تاويلهالا يعلم
الااولوالالباب يذكر ما و ربنا
كه فرستاد فرو تو بر را قرآن يعني كتاب كه است همان خداوند يعني
متشابهات ديگر برخي و است قرآن پايه و اصل كه است محكمات آن از برخي
ميروند متشابهات دنبال به است وكژي انحراف دلشان در كه كساني و است
.است آيات آن تاويل اين كه كنند وانمود وچنين برانگيزند فتنهاي تا
نميدانند دانش در استواران پاي و خدا بجز را آن كهتاويل صورتي در
دردانش استواران پاي و نميداند كسي خدا ، جز را آن تاويل كه يااين
جز اينباره در خداست ، و سوي از همه و گرويدهايم همه به ما ميگويند
.نمييابد در را آن كسي نظران صاحب
انديشه و انظار و افكار كهجولانگاه شريفه آيه اين تفسير در من
كه چيز آن به اينجا در و.ندارم آنرا فرصت و نميشوم وارد هاست ،
يا محكمات آيات.ميكنم اشارهاي مختصرا است ، سخنراني اين از من غرض
درباره و.است معلوم همگان بر آنها معني كه هستند آياتي استوار
و گناهكاران به هشدار و گذشته پيغمبران پيامبر ، اخبار الهي ، احكام
.است شده استوار آن بر قرآن بنياد و اصل كه است نيكوكاران به نويد
بنابر است ، معلوم آن غرض و معني كه آن با كه است آياتي متشابه ، آيات
معاد مانند.بود نتواند معلوم بندگان بر آن تفاصيل و جزئيات مصالحي
آن ، بدون و آمد خواهد حتما كه رستاخيز روز و است دين اركان از كه
كيفر به بزهكاران و نمييابند در را خود نيك كارهاي پاداش نيكوكاران
و.است متشابه است ، نامعلوم آن تفصيل و چگونگي چون اما.نميرسند خود
و جويان فتنه قرآن فرمايش به اما نميداند كسي خدا ، جز را آن دانش
تاويل مختلف گونههاي به را آن است ، انحراف دلشان در كه كساني
روحاني معاد به فقط ديگري است ، قائل جسماني معاد به فقط يكي.ميكنند
انحرافي و زيغ بنابر كسي هر و ميكند نفي را جسماني معاد و است قائل
همين راي به تفسير معني.ميكند تفسير يا تاويل را آن هست ، دلش در كه
.است
ديني اعتقادات كه گوناگوني طوايف اسلامي ، فتوحات از پس كه ميدانيم ما
مجادلات و اختلافات دچار اعتقادات اين درباره و داشتند قبلي مذهبي و
قبول كرها يا طوعا را آن و واردشدند اسلام دين به بودند ، كلامي سخت
و تشابه از و ماند دلشان در وفتنهانگيزها زيغها آن ولي كردند ،
شدهاند ، خوانده متشابهات كه آيات بعضي چندبراي وجوهي احتمال
خواستند را خود نارواي مجادلات و باطل عقايد و استفادهكردند
همتوفيق اندازهاي تا و كنند اسلام داخل فتنهانگيزي و برايفتنهجويي
و زشت كارهاي عقاببراي و كيفر مسئله متشابهات ، اين جمله از.يافتند
الهي سابق علم و الهي مشيت قدرو و قضا مسئله با را آن كه است ممنوع
اشتباه باعث و دارند اختلاف هم با بهظاهر كه آياتي و كردند مربوط
و خود راي اثبات براي آن از بهجبر معتقدان و كردند عنوان ميشوند ،
بدان و گرفتند بهره خود عقيده اثبات براي آيات آن از پيرواناختيار
صورتي در.ميدانستند خود وعقيده راي موافق كه آياتي.شدند متوسل
هم هنوز و است غامضبشري مسائل از كه را اختيار و جبر تاويل كهحقيقت
در هرچه است شده ثابت زيرا نمييابد ، كسيدر خداوند جز است ، نشده حل
نود شامل وصد ميشود هم پايينتر مراحل شامل است ، بالاتر ومنزلت مرحله
حاصل هشتاد هفتاد ، براي تناقضي اينمعنا از و هست هم هفتاد و هشتاد و
همهعقايد كه است عامتري و كلي بسيار آيات متشابه يعنيآياتنميشود
يكديگر با خود پايه و درحد مختلف عقايد آن و دربرميگيرد را مختلف
معني و ميشوند يكي هم با شاملتر و حدكليتر در اما مينمايد متناقض
ظاهرا و اعتقاداست معني به عربي زبان اصل در راي.است متشابههمين
آمده اعراب لسان كتاب در.رفتهاست كار به خوارج درباره بار نخستين
و بقولبمذهبهم و الخوارج راي انه اي الراي اهل من فلان:ميگويند است
اعتقاد يا راي به يعني راياست اهل فلاني ميگويد يعني المراد هو
اصحاب محدثان ، نيز و است قائل ايشان بهمذهب و است خوارج طائفه
به مربوط حديثكه در مشكلي كه وقتي يعني ميگفتند راي اصحاب قياسرا
به نمييافتند ، احاديث در بارهحكمي آن در يا ميآمد پيش است ، احكام
آنچه معني به راي بنابراين.ميكردند عمل اعتقادخود و خود راي
است آن ميگوييم ، مقصود راي امروز كه ما يعني.نيست است ، امروزمصطلح
و مدارك به رجوع با آيهاي يا درحديثي تامل و نظر امعان از پس كسي كه
كهدرباره است راي همين و راست او راي كه ميرسد بهنتيجهاي آن ماخذ
به ميشود ، گفته شرع وحكام مجتهدان سوي از شده صادر فتواي و احكام
و ماخذ به رجوع از پس شرع حاكم يا فقيهمجتهد فلان كه معنا اين
رايي به آن ادلهتفصيلي در تامل و اجماع و حديث و قرآن از مداركاحكام
اعتقاد معني به راي آن از غير راي اين فيحقي حكمالله هذا:ميگويد و
دلايل و تاملدرماخذ از پيش يا آپريوري فرنگيها قول به و پيشساخته
حاصل پيشين اعتقاد يا قومي يا اعتقاداتخانوادگي طريق از اشخاص ، براي
جوي و جست در آن براي و دارد عصبيت يا تعصب باره درآن و ميشود ،
قلوبهم شريفهوماالذينفي آيه همان مضمون كه است حديث و قرآن دليلاز
خوارج زيرا ابتغاءتاويله و الفتنه ابتغاء منه ماتشابه فيتبعون زيغ
متشابه آيات به عليهالسلام دربارهعلي خود خاص اعتقادات نتيجه در مثلا
بود انحراف و زيغ ايشان دل در كه همانهاييبودند اينها وكردند رجوع
معتقدان است طور همين و شدند هم موفق و كنند ايجادفتنه ميخواستند و
عالم وحدوث قدم و امامت درباره فاسد اقاويل و قدر و جبر آراءاهل به
را آن طرفداران كه آن غير و تعطيل و تشبيه و صفات اثبات يا نفي و
به تفسير معروف حديث كه اينجاست از و ميخواندند مقالات و آراء اصحاب
مقعده فليتبوء برايه القران فسر كهمن است شده گفته و پيدا راي
.منالنار
جزائي دوم قسمت و شرعياست آن اوليه قسمت كه دارد قسمت دو حديث اين
قرآن كسي اگر كه است اين حديث معني يعني.خبر نه است انشا حكم در و
كه اين باد ، نه آتش در او مقعد كند ، تفسير خود راي رابرمبناي
آن مضمون كه بگويم بايد حديث اين مضمون درباره.است آتش در او مقعد
كساني يعني زيغ قلوبهم في الذين فاما:است آيه اين از ماخوذ درست
با را آن خواستهاند داشتهاند ، منحرفي و كج مذهب يا عقيده قبل از كه
ميآيد نظر به آن انشائيد جمله و تفسير و راي كلمه.دهند تطبيق قرآن
في صحيح تفسير درست گفتيم ، كه چنان اگرچه ، و است شده ساخته بعدها كه
رسول حضرت زمان از نبايد متني و ذاتي دلايل به اما است زيغ قلوبهم
به عصر آن در تاويل معني به تفسير و اعتقاد معني به راي زيرا باشد
گفتيم كه چنان هم و است توضيح و بيان معني به تفسير و است رفته كار
و نفرين يا انشائيد جمله نيز و است آمده فرقان سوره در فقط بار يك
حديث اهل كه كساني خشم و غضب از است ، رفته كار به آن از پس كه لعن
كه است زمان آن در و.است شده ناشي بودند ، اطهار ائمه اصحاب يا
.شدهاند پيدا سنت اهل و شيعه ميان در كلامي مختلف آراء و مقالات اصحاب
و خطابيه جمله از را غلات و بدعت اهل بارها (ع)صادق حضرت كه چنان
شريفه آيه همان راي به تفسير معني اصل.است فرموده نفرين را ، ديگران
را نكته اين اينجا دراست متشابهات و محكمات درباره عمران آل
و فصاحت والاي درجه و بالاتر كلام هرچه كه دهم توضيح بيشتر ميخواهم
هم فاسده آراء اصحاب چنانچه.است بيشتر آن عموم و شمول باشد ، بلاغت
فلسفي جمله اين فلسفي معاني از يكي و.كنند آناستناد به ميتواند
الهي كلامهميناست منها بشيء ليس و الاشياء كل الحقيقه بسيط
همه كه است فراگير و شامل و وعام والا قدري به الهي ذات خود مانند
.ميگيرد جاي آن در ميشود ، ديده جهان اين در بهظاهر كه چنان متناقضات
به ميفرمائيد ملاحظه كه الاخر و شريفههوالاول معنيآيه است همين و
استجامع همين و الباطن و والظاهر الاخر و هوالاول.است ظاهرمتناقض
اين جاي و آن متضادنظاير وصفات لطف و قهر و غضب ، و رحمت صفات بودن
الاشياء كل الحقيقه بسيط.مابعدالطبيعهاست يا اولي فلسفه در معنا
و ملل و آراء و اهوا صاحبان از يك هيچ آنكه خلاصه منها بشيء ليس اما
كه كند تطبيق قرآن به قطعي صورت به را خود نميتوانندعقايد نحل
و ظاهرمختلف به كلمات اگرچه.است آشوبانگيزي و فتنه همانابتغاء
اشياء حقيقت انعكاس ايناختلاف حقيقت در اما است آمده قرآن در متفاوت
.است تكوين عالم در