پنجم ، شماره 1337 آگوست 1997 ، سال شهريور 1376 ، 24 يكشنبه 2
|
|
شريعت و فلسفه برخورد ماجراي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
داماد محقق مصطفي دكتر ديناني ، غلامحسين دكتر استاد حضور با ميزگردي
اعواني غلامرضا دكتر و
...نقلي علوم نه و گيرد قرار عقلي علوم رده در بايد امروز فقه
در تعقل واجتهاد ، استنباط تفقه ، است ، حكمالله نقل غيراز فقاهت زيرا
.است ديني مسايل
برهاني عرفان ، .كردهاند سود دو هر عرفان و فلسفه متعاليه حكمت در
.نيست موضوع اين در ترديد جاي نشست ، دل به فلسفه و شد
و فلسفه پيرامون در گفتگوهايياست و سخنرانيها حاضر ، متن:اشاره
كتاب انتشار مناسبت نشستبه اين.شريعت و دين با آن وبرخورد مناسبت
و ديناني غلامحسينابراهيمي دكتر اثر اسلام جهان در فكرفلسفي ماجراي
برگزار درفرهنگسرايانديشه دانشور استاد و ايننويسنده از تجليل جهت
همچوناين فرهنگينيز مراكز و مجامع اميدواريمساير.است گرديده
عالمانه و پربار جلسههاي علمو خادمانراستين از تجليل به مركز
دكتر آقاي علاوهبراستادديناني ، ميزگرد ، اين در.ورزند اهتمام
.داشتند حضور نيز اعواني غلامرضا ودكتر محققداماد مصطفي
تحصيلات (اصفهان در متولد 1313)ديناني ابراهيم غلامحسين دكتر
تا و نموده آغاز قم وسپس اصفهان در را اوليه حوزوي و مقدماتي
بزرگي استادان رانزد فلسفه و اصول و فقه.دادند عاليهادامه سطوح
ميرزا و محققداماد آيتالله و طباطبايي علامه ،(ره)خميني امام نظير
درجه اخذ تا دانشگاه در سپس.كردند تلمذ قزويني رفيعي ابوالحسن
را تاليف و پژوهش و تدريس پرداختندو تحصيل به اسلامي فلسفه در دكتري
.خودساختند پيشه
اسلامي ، معاد فلسفه در كلي ميتوانقواعد ديناني استاد آثار ازجمله
اسلامي ، فلسفه در مستقل و رابط زنوزي ، وجود مدرس آقاعلي ديدگاه از
شهود و انديشه حق ، شعاع صفات و غزالي ، اسماء نظر در معرفت و منطق
نام را جهاناسلام در فلسفي فكر بالاخرهماجراي و سهروردي فلسفه در
بااين را معارف صفحه نخستين گرانقدر بهاستاد احترام و ارج ضمن.برد
.مينماييم تقديم معظم حضورخوانندگان به تاملانگيز گفتارهاي
معارف سرويس
از وحمد واژهمدح دو الرحيم الرحمن بسمالله:داماد محقق دكتر.
اندكي آندو ميان فقطتفاوت و است يكي عينا دو هر حروف حيثلفظ ،
دو آن ميان شگرف محتويتفاوت و معني نظر از ولي.است درحروف جابجايي
.دارد وجود
نفرين فضيلت ارباب نظر از و است ناپسند و زشت اخلاقي نظر از مدح
نهفته زور و زر وصاحبان مداح ميان رابطه آن محتواي در چراكه دارد ،
.المداحين فيوجوه احثوالتراب:است فرموده مولايمتقيان لذا واست
در كه چرا.دارد آفرين همه نزد و پسنديده عملي مقابلحمد در ولي
.است نهفته حميده وصفات زيباييها و خوبي و فضائل با آنرابطه محتواي
.نيكوست كرداري خدماتانساني ، از و دانش ، و علم از اززيباييها ، ستايش
زشتترين از بهآنها تقرب انگيزه به قدرت صاحبان كهمداحي حالي در
.است محسوب كردارها
و مرز اين صالح عالمان ازتبار ديناني ابراهيمي غلامحسين دكتر جناب
در حكيمانه اينجمله كه ميداند آشناست ايشان با كس كههر است بوم
.للحرمان والحريصانيس منيع كهالقنيع است ظهوررسيده منصه به ايشان
بلكه.وآز طمع و حرص نه و است مالي و اماني ايشاننه فكر و انديشه در
سطحدانش ارتقاء و رقاء براي سعي و درتلاش ميشود خلاصه زندگيش مجموعه
و.صفا و صداقت و رفاقت و خضوع ، دوستي انساني ، فضايل با همراه
و علم ستايش حكم به بنده.هم نيز آن و دارد اين ما يار:بقولحافظ
.ميكنم ابراز دربارهايشان را عبارات و جملات اين وتواضع ، اخلاق دانش ،
فكر ماجراي ايشان اخير كتاب به و كرده بسنده دراينجا مقدار همين به
.ميپردازم فلسفي
و نحلهها گروهها ، وبرخوردهاي روياروييها از است گزارشي اثر ، اين
اين كتاب ، آغازين صفحات در ايشان.فلسفي فكر با انديشه ، صاحبان
نوشتهاندصرفنظر ازجمله.كردهاند تقسيم دسته سه به را روياروييها
با مخالف جهت در همواره تاكنون ، خود پيدايش آغاز از كه سفسطه از
زمره در غالبا فلسفه جدي ستيزهگران و منتقدان است ، كرده سير فلسفه
اديان ، به معتقدان و مومنان;اول طايفه...دارند قرار طايفه سه يكياز
همت وجهه اصولاعتقادات ، مورد در حتي را ديني ظواهر بر كهجمود آنها
به را ديني درمعاني انديشه يا و تدبر و تعمق وهرگونه ساخته خويش
كه سلوك اهل و عرفا از بسياري ;دوم دسته.ميدانند مردود و محكوم شدت
شرط را آن از رهاشدن و دانسته معرفت حجاب را فكري سعي و عقلي استدلال
.ميشناسند مقصد به وصول
و علمي قضاياي به تنها كه كساني كليه و مذهبان تحصلي ;سوم دسته
است بيرون تحصلي و علمي تجربه حوزه از آنچه براي كرده ، تكيه تجربي
...نيستند قائل اعتباري كوچكترين
را فلسفه مخالفان گويي احصاءهستند ، مقام در اينجا در چون ايشان
.كردهاند دسته سه اين در بطوركليحصر
در ;كه است اين ميكنم بحثمطرح افتتاح براي اينجا در من كه سوالي
عرصههاي كهچنين تاريخ ، صحنه اين در و -ايشان بقول-ماجرا اين
جهان در انديشه و فرهنگ تاريخ از گوشهاي بهعنوان را پرماجرايي فكري
آيا كرد نظريهپردازي چگونهميتوان سرانجام كردهاند ، مطرح اسلام
فكر نفع به آيا است؟ دربرداشته نتيجهاي چه تنازعها و اينكشمكشها
فلسفي؟ فكر زيان به يا شده تمام فلسفي
شدن جاري به گاهي خودشان بقول كه -شيرين و تلخ كشمكشهاي اين آيا
نفيبلد و بسياريخانهنشين و رفته دار بالاي سرها و خونانجاميده حمام
كرد؟ ميتوانارزيابي چگونه فلسفه نسبتبه را اينكشمكشها نتيجه -شدهاند
طرف هردو كه فرهنگي و علمي دوجانبه اينكشمكشهاي اصولا سخن ديگر به
زيانهر به آيا است؟ شده چه نتيجه انديشهبودهاند صاحب و فكر ارباب از
به آنكه يا و يافته؟ پايان دوسوي هر سود به آيا شده؟ تمام سوي دو
است؟ گشته منتهي ديگري زيان به يكيو سود
پرداخته مسئله اين به اينكتاب از جايي در ايشان كه نديده بنده
موضوع اين من اما مطرحكنند ، صورت اين به بعدي مجلدات در شايدباشند
اظهارنظر اينزمينه در كه ميخواهم استادان ساير واز ميكشم پيش را
به خودمرا نظر است شده داده من به بحث چونمجال اينجا در.بفرمايند
.مطرحميكنم مسئله همين درباره اختصار
به كمتر؟ يا بود بيشتر فلسفه رشد نميآمد پيش كشمكشها اين اگر آيا
هر درباره تفكيك به ميبايد سوال ، اين پاسخ به رسيدن براي ميرسد نظر
مرحله و سرانجام به را بحث آنگاه ;كنيم بحث دستهها اين از يك
دستههاي اين فكري نزاعهاي نتواندرباره شايد.سازيم نزديك جمعبندي
به قائل كه برسيم ايننتيجه به مالا و.كرد اظهارنظر شكل يك سهگانهبه
را اول كردهاند ، دسته مطرح ايشان كه طايفهاي سه دراين.بشويم تفصيل
دادهاند ، ظاهرا قرار موردبحث و ناميده بهاديان معتقدان و مومنان كه
نفهميده اشتباه اگر من و.فقهاميباشد و متكلمين از اعم نظرشان
;دادهاند قرار -بهاديان يعنيمعتقدان -دسته يك در را دو باشم ، هر
خويش وجهه اصولاعتقادات مورد در حتي را ، ديني برظواهر جمود كه آنها
كرد ، تلقي ازهم جداي را دسته دو اين كه ميبود البتهممكن.ساختهاند
.است متفاوت دودسته اين نقطهنظر كه چرا
.نكردهاند موضعگيري فلسفه روياروي نقطهنظر يك از فقها و متكلمين
حال هر به ايشان ولي.است بوده خاصي جهت متوجه نظرشان كدام هر بلكه
.دادهاند قرار رده يك در را ايندو احصاء و حصر مقام در
اسلام ، از قبل فلسفه ، و برخوردعرفان بيشك ;هستند عرفا كه دوم دسته
و مشائيين ميان ازاسلام بعد و ارسطوئيان ، و افلاطونيان مابين
و عالي رشد و يكرقاء به منتج حكما ، و عرفا به وسرانجام اشراقيين
نبايد و.شد متعاليه حكمت نام به دلانگيزي ميوه و شيرين ثمره يك
درخشاني ستاره و ذيجود موجود نبود ، كشمكش اين اگر كه كرد انكار
بيشك پس.نميدرخشيد اسلامي انديشه تاريخ در صدرالمتالهين همچون
يكديگر ، عليه گفتن شعر و هجو گوشهزدن ، نزاع ، تلخگويي ، حتي درگيري ،
.نداد بدي نتيجه
حكمت ثمر و شد منجر عقل وراه دل راه ميان تلفيق و آشتي به سرانجام
فلسفه هم حكمتمتعاليه ، در من عقيده به.نشاند بار به متعاليهرا
صدرالمتالهين كه باشند معتقد افرادي است ممكن.عرفان هم و كرد سود
متعاليه حكمت در كه معتقدم من اما كرده ، عزل بودن فلسفه از را فلسفه
دل به فلسفه و شد برهاني عرفان ، كردهاند سود دو هر عرفان و فلسفه
مفصل بسيار كه بحث اين جاي نيستو موضوع اين در ترديد جاي.نشست
.نيست اينجا در استالبته
عرض كه همانطور چطور؟ بهاديان معتقدان درخصوص يعني اول گروه اما
و فقها دسته يك.كنيم تقسيم دسته دو به را اين ما بهتراست كردم
و كشمكشهايخونين عليرغم من ، نظر به امافقها ، متكلمين سپس
متخصصان چه و عقل اهل چه -يكديگر نسبتبه طايفه دو صريح تلخگوييهاي
دربرداشته تلخي بسيار نتايج ظاهرا يكديگر با آنها رويارويي -فقه
معقول ، اهل وشدند اعدام يا و ارتداد به محكوم بسياري افراد.است
انتقادهاي طنزگونهو شعرهاي آنهمه نيز ، فلاسفه و عرفا از اعم
عليرغم.نهادهاند برجاي ما فرهنگ و تاريخادبيات در بنيادبرانداز
كه ميرسد نظر به اولا.برد ازياد نبايد را مطلب چند اينهمه
در جالبي بسيار رشد از علومعقليه ، با نزديكي درنتيجه و فقهروياروئي
نزديكشدن اثر در ومطلوبي شيرين ميوه يك.است شده فقهبرخوردار تاريخ
واقعا.است فقه هماناصول كه آمده بهوجود عقلي ، مباحث حكمتو به فقها
حقوق دنياي در كهامروز Legal Teory با مقايسه قابل هرگونهتعصب ، بدون
بسيار اصوليين گفتفكر ميتوان جرات كمال با و.استنميباشد مطرح مدرن
در چه و الفاظاست ، فلسفه درواقع كه الفاظ مبحث چهدراست پيشرفتهتر
در واين.قراردادها تفسير يا و قوانين مباحثتفسير مثل ;مباحث ساير
.عقلياست مباحث به شدن نزديك اثر
در بايد امروز ، فقه كه گفت ميتوان بهطوركلي فقه ، خود مورد در ثانيا
نقلي علوم معناي اگر البتهنقلي علوم نه و گيرد قرار عقلي علوم رده
حكم نقل از غير فقاهت اما ;است درست ميانديشد نقليات روي كه است اين
در تعقل اجتهاد ، و استنباطنيست خدا حكم يك نقل تفقه.است الله
انديشيدن را الفاظ ظواهر ماوراي و ژرفانديشي تفقه ، .است ديني مسائل
.است
شيخ فقه و مفيد شيخ فقه مقايسهميان اينجانب مدعاي شاهد بهترين
مباحث از بسياري خصوصي ، حقوق مباحث در انصاري شيخ فقه.است انصاري
.است محسوب حقوق مصاديقفلسفه از آن
تلخي روابط كه ، است اين عرضكنم مايلم فقه قضيه در كه ديگري مطلب
چه توسط ميآمد فلسفيبهوجود فكر جامعه و فقهي جامعه درميان كه
اين به كهدامنزدن شود دانسته است جالب بهوجودميآمد ، كساني
نه و ميشده انجام الناس عوام توسط ناسزاها ، و دشواريها و تلخيها
.كرد نظر كافي تحقيق و مطالعه با بايد زمينه اين درفقيهان توسط
اين.باشيد داشته ملاحظه و توجه قمي ميرزاي زمان به شما مثال براي
ملاحظه شما ;است مشهود بسيار فقهي فكر با فلسفي ، فكر درگيري كه زمان
حكمايي از دفاع به و ايستاده عوام مقابل چگونه قمي ميرزاي كه كنيد
اگر شما.مينمايد ديگران و كاشاني فيض ملامحسن و صدرالمتالهين همچون
ديد خواهيد كنيد دقت شده بدل و رد آنان مابين كه جوابهايي و سوال در
كوه مثل بزرگ فقيه آن اما ميزدند دامن قضيه اين به زيادي عده كه
.ميكرد دفاع و بود ايستاده
در كه ميخوانم برايتان جملهايرا اينجا در بحث ، شدن روشنتر براي
سوالات.است شده قبلچاپ سال حدود 20 يكبار فقط و نيامده جامعالشتات
پنجم سوال.است ميرزايقمي از ركن ، سيد به معروف عليمازندراني مولي
در.شيرازي آخوندملاصدراي به مربوط ششم سوال و فيضكاشاني به مربوط وي
درنار ، خلودكفار عدم به است معتقد كه كاشاني كهفيض ميگويد پنجم سوال
اوبگوييم به بايد يا عليهالرحمه؟ اوبگوييم به هستيم مجاز ما آيا
عليه؟ ما عليه كنيمبه اكتفا بايد يا عليهاللعنه؟
فيض عقيده تحليل با و بهآرامي نامه ، صفحه دو طي قمي ميرزاي مرحوم
ميگويد پايان در كردهو بيان را فيض كلام جان تمام زيبايي با كاشاني ،
...و هستند اهلنجات ايشان.كنيد نفي را ايشان مجازنيستيد هيچوجه به
ميكند گامطرح به گام را مقدماتي البته.فيض تجليلاز به ميكند شروع
.گردد روشن عوامالناس نظر كه
آقا ، ;كه ميپرسد آخوند درباره ركن سيد.است ملاصدرا درباره ديگر سوال
ملامحمد آخوند و شده عشره اصول به قائل كافي اصول شرح در ملاصدرا
دين ضروري منكر باشد عشره اصول به قائل كه هر ميفرمايد باقرمجلسي
موضوع اين بيشتر ، تفصيل به قمي ميرزاي خير؟ يا كافرند ايشان پس است ،
اينكه حاصل و;ميگويد زيبايي و نرمي به آخر در و ميدهد توضيح را
و ادله ، تشابه جهت به باشد ، محتمل ملاصدرا مثل حق در شبهه هرگاه
و را ، مزبور نهج به اخبار فهميدن خاطر ، در حكمت طريقه رسوخ اقتضاي
كه است آن منافي پيامبر دين كه نشود حاصل او براي يقين سبب اين به
.كرد او كفر به حكم نميتوان است فهميده
شخصيتي كه ميكند احساس وانسان.است نوع همين از سوال اين 12 تمام
و داشته قرار تفكرعاميانه از موجي چه دربرابر قمي همچونميرزاي
ملاعلي مرحوم اينكه ، نتيجه ميآمد ، پيش جرياناتي چه نميبود ايشان اگر
ملاصدراشناس بهترين مطهري مرحوم بقول كه (نوري علي جمشيدبن) نوري
گوئي و ميپرسند قمي ميرزاي از سوالاتي چنين كه زماني در است ، بوده
ايشان از را ملاصدرا لعن جواز تا گذارند فشار تحت را او ميخواهند
:كند مي خطاب چنين نامه در و ميپرسد قمي ميرزاي از سوال يك.بگيرند
را كنيزكي خانه ، در شدن محرم براي اينجانب ملاذالاناما ، حجهالاسلاما ،
و (محرميت صيغه) كردهام صيغه صغيرم فرزند براي ساله پنج و چهل
راحت را ايشان ميخواهم شدهام ، پشيمان دارد چون رنگي و آب فيالجمله
سپس خير؟ يا كنم مدت بذل ميتوانم آيا كند ، انتخاب شوهر برود و كنم
ولي ميتواني ، گفتهاند..و كلباسي جعفر شيخ همچون عدهاي ميگويد
چه تو تا گوشيم همه.باشم داشته را مسئله جواب شما از كه مايلم
حكيم نوري ، ملاعلي آنستكه منظورم.هستم تو فرمان فرمايي ، مطيع
را او و ميكند خطاب قمي ميرزاي جناب به مودبانه اينگونه بزرگوار ،
.مينمايد تعظيم و تكريم
هجري سيزدهم قرن معروف عارف قمشهاي محمدرضاي آقا مرحوم ديگر ، نمونهء
ميگفتند بزرگوارشان استاد قول از مطهري استاد مرحوم كه عارفي.است
رضاي محمد آقا قوت به عربي محيالدين از بعد عرفان تاريخ در
:مينويسد ابوالفضلتهراني ميرزا شاگردش او زندگي در.قمشهاينديدهام
اهل از يكي وقتي متعابده و اليهم ويرجع ويحبهم الفقهاء لعظم وكان
و پرداخته گويي بهتلخ قشمهاي مرحوم عليه عام ملاء در تهران جموددر
عليكني ، ملا حاج مرحوم مينمايد ، تحريك ازشريعت دفاع بهانه به را مردم
ميگويد اعتراض به و ميكند رااحضار دولتي مقامات و زمان فقيهان از
حق كس هر كنيدكه تعيين الاسلام شيخ يك تهران براي كه بارگفتم چند
دولت از حال هر به.نگردد قائل برايخود امور اينگونه در مداخله
.بزنند تازيانه را 50 مزبور محرك ميخواهدكه
و انديشه با فقها هيچگاه كه بگوييم قاطعيت با ميتوانيم كلي بطور پس
و بوده صحيح تفكر و تعقل مدافع همواره بلكه نكردهاند ، مخالفت تعقل
.هستند
از مانع فقه ، و معارضهحكمت و مواجهه آن وجه هيچ به آنكه خلاصه
فقه درگيري در من نظر به بنابراين ، .نميشود فقها از فقهي كامل اطاعت
به تعقلي رنگ نيز فقاهت و رسيده اصول به فقه ترديد ، و بيشك فلسفه ، و
.است پذيرفته خود
اصول و فقه بين جمع اصفهانيكه حسين محمد آشيخ مثل عاليقدري شخصيت
فلسفه امروز كه آنچه و.است جريان نتيجههمين كرده ، فلسفه و
و اعتباريات و فلان فلسفهرابطه حق ، فلسفه مالكيت ، فلسفه حقوق ،
به نزديكيفقه نتيجه است ، مطرح حقوق فلسفه در كه..و انتزاعيات
.داشتهاند عدهاي كه شد تلخي منكرموضعگيري نبايد البته ، .است فلسفه
چسبيدند اخبار ظواهر به فقه ، در اخبارگيري عنوان تحت كه گروهي بويژه
مقلدانبه آنهانبودند فقيه اصلا -پدرم مرحوم بقول -واقع در آنها و
اگر ديگري اخباردارد كهاجتهاد است كسي آن فقيه.بودند معنا تمام
موجود فقهپيشرفته از اثري ابدا امروز ميرفت ، اسلامپيش تاريخ در
.نبود
در فلسفه كه بكشيم همپيش را پرسش اين كه باشد لازم اينجا در شايد
باببسيار اين در نظر اظهار است؟ برده چهبهرهاي فقه با تنازع
آن نيست ، پرورده هنوز چون كه دارم زمينه اين در نظري من.است مشكل
.نميكنم راطرح
در فقه ، با فلسفه بازهمنزديكي نتيجه در و مواجهه اينجانب نظر به
ازمسائل بسياري كه چرااست داشته عقلي برايعلوم هم منافعي كل
در ميدهد ، تشكيل را اسلامي معارفعقليه از بخشي حقيقت در كه عقلي
.نيست و نبوده مطرح فلسفي كتب در وجه هيچ به كه شده بحث اصول
دارد ادامه