پنجم ، شماره 1341 آگوست 1997 ، سال شهريور 1376 ، 28 پنجشنبه 6
|
|
نيست عشقي هيچ شبيه كه عشقي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
زندگي شبيه نمايشچيزي كارگردان و نويسنده پناهي باحسين گفتگو
در است مدتي پناهي كارحسين و نوشته زندگي شبيه نمايشچيزي:اشاره
اين اجراي مناسبت به.است رفته صحنه روي شهربه تئاتر اصلي سالن
شجاعي توسطميترا كه داريم هنرمند اين با كوتاهي گفتگوي نمايش
:است شده انجام
كه سبكهايي يا و شيوه لطفادرباره.دارد خاصي هواي و حال شما كار
دهيد؟ ميبريدتوضيح كار به
.بفهمم دقيق را سبك معناي نتوانستهام هنوز بگويم بايد اغراق بدون
تامل و دقت با هم آن تشخيصاند قابل اندازهاي تا نقاشي هنر در سبكها
با كه بودند افرادي سبك صاحب نقاشان.رشته اين كارشناسان خاص
.كردهاند تمام ديگران كه كردند شروع آنجايي از را خود كار هوشياري
پيام و كار مكمل ديگران تلاش و پيام و حرف تكرار جاي به دليل همين به
نو افقي به را بصر چشم كس هر.بيكرانند هنر افقهاي.شدند آنها
ديدگاه دنيا ، تازهاي اشاره هر و ميشود هنر در تازهاي اشاره بچرخاند
.ميگويند سبك آن به گمانم به كه است كسي تازه كشف افق همان و
روي به نو افقي و وروش راه وبرشت ، چخوف تئاتربكت درهنر
و اضطراب عشق ، تكراري مضامين به بااعتراف كردند ، باز تماشاچيان
.تازه زاويهاي از مرگولي
فرهنگ در نو افقي كه نميكنم ادعا و ندارم تجربهاي تئاتر زمينه در من
بزرگان همين تاثير تحت ترديد بدون.دادهام نشان تماشاچيان به نمايش
و درك و شعور و موقعيت كه جايي تا سبكيشان مجموعه ادغام با و
صحنه به و پرداخته ساخته ، را واره ميدادنمايش اجازه دريافتم
وسعم اندازه به كه نكته اين از مراقبت و هوشياري با البته.بردهام
.شوم دورتر و دور تكراري ساختارهاي و تكرار از
تئاتر از متاثر همه طراحيصحنه و دكور لباسها ، بازي ، در بازي شيوه
گرفتهايد؟ الهام تئاتر نوع اين از حد چه تا.است اروپايي مدرن
غيره و صحنه لباس ، دكور ، .نديدهام غربي تئاتر لحظه اين تا اصلا من
معناييكاملا داراي همه و كردهام طراحي خودم دريافتحسي براساس را
سمت به مختاريم ما.است نسبي چيز همه.ندارد وجود مطلق:هستند روشن
بازيگران سفيد و سياه لباس به).روشنايي طرف به يا بخزيم تاريكي
(شود توجه
اين و گلابتون و درمه ، يحيي مرغابي مثلدو شما نمايشهاي اكثر در
كه زن و است زن از عاقلتر و داناتر كه دارد مرديوجود هميشه كار ،
مرد شرمندگي و خجالت باعث حرفهايش و كارها با است روستايي عمدتا
بفرماييد؟ اينباره در لطفا.ميشود
و اشتباهات كهبه باشيم رسيده حدي به سني نظر از ميكنم فكر
و ادامه نتيجه در و مابرايجفتيابي.كنيم اعتراف گناهانمان
.نميكند كتمان را حقيقت اين علمي و مذهب هيچ.شدهايم خلق جاودانگي
جمعي و فردي حركت هر و معاملهها معادلهها ، جنگها ، تلاشها ، خلاقيتها ،
يا خانواده رفاه به فرجامش است شخصي و اجتماعي زندگي معناي كه
كل در.تعلقاتش و جفتها يعني خانواده و ميشود ختم خانوادهها ويراني
دو...جفتها اصل ماندم ، وفادار اصل همين به شلختهام نوشتههاي
پر كه بيون ، بي نازي و ديوار ، من بزرگ ، گوش..مه در مرغابي
...زندگي شبيه تئاترچيزي همين و جورواجور جفتهاي از است
را بيكرانه جهان چيزاين هيچ تو حضور جز كهبه نوشتهام اعتقاد با
.كردهام نگاه بدبيني با عشق به وهميشه را عشق حتي.نگرفتم جدي
است هووييشده زنان آسمانياشبراي فرا معناي عشقعليرغم زيرا
.ميكند كور عينيشان و علمي و واقعي حضور بر را چشمها كه نامريي
و فراغت هميشه علمي تجربههاي در چه و عملي تجربههاي در چه مردان
كهنه زنان ميخوانند ، كتاب مردان كه وقتيداشتهاند بيشتري فرصت
درباره كنفرانسها و سمينارها در كه هنگامي و ميكنند عوض را بچهها
تخممرغاند و مرغ صف در زنها ميكنند مجادله و بحث آسمان مشكوك اجرام
بودن نامرغوب درباره يا و ميكنند پاك لوبيا و عدس آشپزخانه در يا و
.است مفصلي مبحث اين.ميكنند نامفهوم غرولندهاي خود با بادمجانها
كه ولايتي از.ميگيرم زادگاهم از را نوشتاريام الگوهاي من.مفصل خيلي
.همهاند شبيه نيز شدت به و نيز قهرشان و نيست عشقي هيچ شبيه عشقشان
كشيده؟ وحسرت بودند همهزن عاشقها چرا نمايش اين در
برند از را عشق اعظم اسم كهزنان ميگويم باز ولي است تكراري چند هر
انسانيزن جوامع در موجود آسيبپذيرترين.بد زنان حتي مادرند چون
فقر دليل به كه هستند پاكي و ارزش با احساسات قربانيان بد زنان.است
تا و ميافتند بيراهه به راه از غلط تربيت و وتنهايي انتقام و فخر و
با كه خوبهايشان و هستند ، خود شخصيت ويراني سوگوار قطعا نفس آخرين
است نوزادان وقاوق تكهتكه خوابشان هميشه و ميكنند تب بچهها كردن تب
.ديگر مورد صدها و گوشههاشان جگر آينده نگراني زجر و زايمان درد و
چرا؟ ميشود ، تمام شخصيتها از يكي مرگ با نمايش اين صحنههاي همه
است فرصتهايي دادن ازدست مرگ از منظورم و ميشوند ختم مرگ به بله
شدن غرقميروند دست از بيدليل بحثهايي و غفلتجر در ابد براي كه
.بگيرند ياد را غرقهاشنا اين تماشاچيان كه اين براي
بفرماييد؟ داريد ديگري صحبت اگر پايان در
هم فهم اين ولي.ديرفهميدم خيلي نيستند هم كم كه را كار معايب
تئاتر هنر دشواريهاي بر علاوه زيرانسبياست چيزها بقيه مانند
.است زمينه اين در تجربهام اولين گفتم كه همانطور
ما تئاتر آيا.ميافتم بهوحشت گاه تماشاچيان كمنظير استقبال از
همينقدر ولينميدانم ميدهد؟ را اعتماد و همهاشتياق اين پاسخ
بازي در نگارش ، در ما ودلگرمي پشتوانه تنها استقبال اين كه ميدانم
.داريم سهمي آن در ما كه است هنري هر در و
صادق هميشه بهايرانيان ميتوان كه است كاري كمترين نوآوري و صداقت
از بزرگتر برابر صد كه حرفهايي اينكرد عرضه تاريخ نوآور هميشه و
مصاحبه امكان استكه بيادعايي و گمنام هنرمندان حرف پناهياند حسين
.بيابند كه يانميخواهند و نيافتهاند را هنري كار و