پنجم ، شماره 1345 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 2 سهشنبه 11
|
|
است آب جويندگان آن از درهها
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
لندن در قفقازي گچي نمايشدايره جديد اجراي انگيزه به
تخيل قوه كهبا آنهاست خوب اجراهاي بهخاطر گروه اين جهاني شهرت
كردهاند تبديل نمايشي تصاوير به را روايتي شگفتانگيزيمتنهاي
در بهتازگي برشت برتولد نوشته گچيقفقازي معروفدايره نمايش
بارسيمون اين نمايشنامهرا اين.رفت صحنه بهروي لندن ملي تئاتر
منتقدان سوي از خوبي بااستقبال و كرد كارگرداني مكبارنيانگليسي
.شد روبهرو اروپا در تئاتر
يك از نمايشنامهاي اساس بر را گچيقفقازي نمايشنامهدايره برشت
پيش ايناست نوشته آن به پيشپردهاي افزودن با و چيني گمنام نويسنده
از استفاده سر بر (اشتراكي)كلخوزي دهكده دو اختلاف درباره پرده
كميسيوندولتي نماينده براي گروه ايندو از يكي.است قفقاز در درهاي
بعد زمان پيشپرده.ميكند اجرا نمايشي تصميمگيرد باره اين در بايد كه
به نمايش خود و نشانميدهد گرجستان در را انقلابسوسياليستي از
و او همسر فرار و حاكمگرجستان قتل ماجراي و وسطي سالهايقرون
حاكم همسر.بازميگردد آشپزخانه گروشاخدمتكار وسيله به حاكم نجاتكودك
از ميان اين در را كودك و است گرانبهايش جمعآورياموال بند در سخت
كودك به حاكم املاك چنگآوردن به براي مدتي از پس اما.ميبرد ياد
به كردهرا بزرگ را او و دلبسته بهكودك كه را گروشا و ميكند نيازپيدا
تنها و است خواستهايدنيوي از وارسته مردي آزداك قاضي.ميكشاند محكمه
قضاوت مسند بر مدتي برقضا دست كه او.ميكند دفاع ديدگان ستم حقوق از
ميشناساند را واقعي مادر گچي ترفنددايره از استفاده با است نشسته
.ميكند صادر راي خدمتكار گروشاي نفع به و
مربوط آن پيشپرده به را نمايش اين بيتشعر چند با پايان در برشت
;ميكند
شنيدهايد را گچي دايره داستان كه شما
شوند كامياب تا دارند مادرانهتعلق محبت به كودكان...
.شوند بارور تا آباست جويندگان آن از درهها و...
چند هرنيازاست مورد برشت هم هنوز:اشپيگل هفتهنامه نوشته به
آزمودن براي وسيلهاي عنوان به بيشتر كشور اين رادر او امروز كه
برشت كه ميشود ثابت هميشه مثل پايان در و ميشناسند تئاتر
برجاي خود از را تاثير سريعترين و قويترين كه است نمايشنامهنويسي
.ميگذارد
در فقط نه برشت ، آثار به علاقه كه وجوددارد دليلي حتما حال اين با
تئاتر گروههاي بين در حتي بلكه عوامانه تئاترهاي تماشاچيان بين
و آلمان غرب در هم كه موضوع ايناست شده كم اندازه اين تا روشنفكري
بسياري بد اجراهاي اثر در مسلما است آمده بوجود آلمان شرق در هم
.است شده برشت كارهاي از كه است
صدمينسالگرد (سال 1998 فوريه دهم)ديگر ماه شش حدود حاليكه در
او آثار به بيعلاقگينسبت احساس تنها شود جشنگرفته بايد برشت تولد
.دارد وجود
كارهايش اجراي براي پاگير و دست سريايدهآلهاي يك فقط نه برشت
كه كرده ايجاد انسامبل نامبرلينر با هم موسسهاي بلكه گذاشته برجاي
مراسم اين حال و ميزند پا و دست جديد مفاهيم براي سردرگم مدتهاست
.ميآيد شمار به آن براي جدي تهديد يك شرايطي چنين در تولد سالروز
عمل دعوتبه لندن ملي سلطنتي ازتئاتر جشنهايش براي موسسه اين
آلمان در قفقازيرا گچي دايره استنمايشنامه قرار آنها و آورده
موجود شرايط با برايموسسه است بزرگي شانس اينموضوع.كنند اجرا
ميتوان كه كرد ثابت لندن در نمايشنامه اين اجراي شب نخستين.آن
نمايشنامهنويسان بزرگترين از يكي هم هنوز برشت كه بود معتقد همچنان
.بود رنگين و حقيقي شاد ، بسيار اجرا ايناست
همراه به نمايشرا اين ساله ، وهنرپيشه 38 كارگردان مكباري ، سيمون
ملي تئاتر همكاري و Theatre de Camplicite نام به سيارش تئاتر گروه
باشد ، پرهياهو و شلوغ خيلي قطعه اين كه نميخواست او.است كرده اجرا
اين.بودند كافي نقش شصت حدود براي هنرپيشه چهارده تنها او نظر به
شرقي آسياي و هندي بوسنيايي ، اسپانيايي ، نژادهاي از هنرپيشهها
اجراهاي خاطر به گروه اين جهاني شهرت.گوناگون كاملا گروه يك.بودند
تصاوير به را روايتي متنهاي شگفتانگيزي تخيل قوه با كه آنهاست خوب
يا چارمز شولتس ، دانيل ازبرونو آثاري و كردهاند تبديل نمايشي
را گچي ناخواهدايره خواه هم اينجا در.كردهاند اجرا را برگر جان
.كردهاند تبديل روايتي نمايشي به
اين رابه مكباري يكنواخت ، باكارهاي مقابله و نوآوري به تمايل
كارش به خستگيناپذير عشقي او.ميشود شكوفايياش سبب و برميانگيزد كار
تحقق را آن ملي تئاتر كه او آرزوهاي پرهزينهترين از يكي.دارد
صحنه اينبود اليور نامتئاتر با نمايش صحنه بزرگتر تجهيز بخشيد ،
ميان در مدور فضايي در نمايش اين عنوان ضرورت به بنا فقط نه مدور
اين براي و خياباني نمايشهاي از است نمادي بلكه دارد قرار تماشاچيان
سقفي.است مناسب بسيار است ، نمايش در نمايش حقيقت در كه برشت اثر
دكور عناصر از يكي حال عين در و ميپوشاند را سالن فضاي تمام پارچهاي
شب زمستاني ، توفان مانند جلوههايي ايجاد براي است كمكي و است صحنه
چيزي به هنرپيشهها نمايش ، اين اجراي در.هولناك آتشسوزي و مهتابي
خالي نسبتا سن يك در و ندارند احتياج چهارپايه و ميله چند از بيش
گرجستان در وسطي قرون زمان در را درستكار خدمتكار اين گروشا ، داستان
ميان در گروشا چگونه كه است اين نمايش اين موضوع.ميدهند نمايش
مهلكه از را حاكم نوزاد پسر كاخ ، براندازي براي خونين درگيريهاي
فرارگروشا روايت تا است چهارپايهكافي و ميله چند همين و ميدهد نجات
از او حفاظت نگهداريو و گروشا دل در كودك مهر گرفتن جاي و كودك و
بازي گروشا نقش در استيونسن جوليت.بيايد صحنه روي به گرسنگي و خطر
نام با مينگلا آنتوني فيلم نخستين كه كساني همه را او قطعاميكند
به ديدهاند ، را(truly, Madly, Deeply) عميقا ديوانهوار ، صادقانه ،
نقش اين برشت انگار كه است ، نزديك نقشاش به چنان او.ميآورند خاطر
روشن صداي با را خود قدرت هياهو ، ميان در او.است نوشته او براي را
كه ميداند مطمئن و قدم ثابت ترس ، بر غلبه با و ميدهد ، نشان صاف و
.ميدهد انجام را درست كار
كه بهطوري.دارد نمايش ريتم و برايتصاوير زيادي توانايي مكبارني
ترسو با را برايعيدپاك كليسا به رفتن طولانيمراسم صحنه نخستين
و مالپرستي جنون جمله از و ميكند همراه كاخ سرنگوني از ناشي اضطراب
فيالبداهه بازيهاي وجود.ميدهد نشان صحنه يك در را حاكم همسر فرار
نيست ، سادهلوحي انسان مكبارني است ، شده نمايش اين نشاط و تازگي باعث
دنياي يافتن دنبال به جرارد برادرش همراه او.بيراهههاست عاشق او
آن به علاقهاي برشت قطعا كه كاري).است كرده سفر گرجستان به اثر اين
حاصل.ميباشدde Complicite تئاتر صحنه موسيقي مسئول برادرش (.نداشت
(كر) گروهي صورت كهبه آوازهايي سري يك بود ، باارزش بسيار سفرشان
شاد قسمتهايي و ومحزون غمگين آن از قسمتهايي و شدهبود خوانده
بهگوش نمايش اجراي طول در همراهيكنندهاش خاص حالت با موسيقي.بود
.ميرسد
گرجستان كهبه است نوشته نمايشپيشپردهاي اين براي برشت
آن موضوع كه پيشپرده اين.ميشود مربوط پنج و چهل سالهاي سوسياليستي
كشاورزان) دره يك از استفاده سر بر كلخوز دو نمايندگان بين اختلاف
متن به وفاداري براي صرفا است ، (بز پرورشدهندگان مقابل در ميوهكار
اين بين ارتباط هم برشت خود حتي زيرا.است مانده باقي اجرا اين در
با خشك متن اين و است نكرده مشخص خوبي به را گروشا داستان و مقدمه
و دهقانان ، و بيابانگرد چوپانان ميان ازلي نزاع به مكبارني تلاش
.است شده مربوط قابيل و هابيل
يا و آفريقا مركز بالكان ، در بيخانمان هزار صدها كه حالي در امروزه
داستان هستند ، فراري و آواره جنگ از ناشي آشوبهاي براثر قفقاز در
اين آخر قسمت در مكبارني سيمون.بگويد جهان به كه دارد چه گروشا
كمك با او.ميشود ظاهر ماجراجو و شوخ آزداك قاضي نقش در نمايش
هميشه براي را كودك و ميكند تعيين را واقعي مادر گچي دايره آزمايش
نمايش اين آخر نويدبخش و روشنگرانه ابيات.ميرساند پاكدل گروشاي به
در و ميشود خوانده بوده ، او درباره جريانات همه كه كودكي وسيله به
.نيازمنديم برشت به هنوز كه درمييابيم انتها
فتوحي مهرزاد:ترجمه