پنجم ، شماره 1346 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 3 چهارشنبه 12
|
|
ميشوييم عشق زلال به دل غبار ما
داوري مورد تا ميكنم ، تقديم تاريخ پيشگاه به را غمنامه اين
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
چراغ را وجودمان شمع پيش سال (30) سي از كه گيرد قرار دانشآموختگاني
بازنشسته معلمان براي.ساختيم را آنها تا سوختيم و كرديم ، راهشان
تالاري در بزرگداشتي مجلس تاريخ 14/2/76 در نيشابور شهرستان سال 75
و معمول تعارفات از پس مجلس اين در نمودند ، منعقد بزرگتر خيليخيلي
مفتخر پتو تخته يك حواله دريافت به را بازنشسته معلمان متداول ،
.بسپارند پتو گرماي به را دلشان سيساله سرماي تا نمودند ،
و فرهنگي انساني ، ارزشهاي دهنده انتقال معلمان چون شما سردبير ، جناب
تمام در انسانها تمام مديون هستيد ، نسلي به نسلي تاريخياز
معلمي كسوت پيش ، سال سيننويسيد رابيپيرايه حقايق اگر اعصاريد ،
شتر و كردم انتخاب را او عاشقانه آگاهانهو من بلكه نكرد ، انتخاب مرا
بيابان در شهر پشتدروازههاي در گرانش بار با را دنيا مال و ثروت
آن افسار سيسالسوختن ، پاس به ميخواهند امروز و كردم ، رها بينيازي
مانده ته اگر كه درد و دريغ.كنند هديه من به سخاوتمندانه را شتر
چنين ندارد حق كس هيچ.نمايم معاوضه شتري افسار با را معلمي حيثيت
را انسانها و ميسازند انسانها را جهان.بنمايد معلم با رفتاري
كنند ، ترحم معلم به اگر شدهاند مرتكب را ناسپاسي بزرگترين معلمان ،
به كس دو بردهايم رنجي اگر.ندارد نيز همدردي به حتي نيازي معلم كه
يكي:آگاهند كردهايم ، ايفا هستي در كه نقشي و رنج اين عظمت از نيكي
و (ميورزي كه ارزي آن)است آگاه خويش وجودي ارزش به كه معلم خود
.راستيناند معلمان راستين شناس حق عاشقانه كه دانشآموزان ديگري ،
والسلام.ميشوئيم عشق زلال به دل غبار ما و
نيشابور -ناظر حسين محمد