پنجم ، شماره 1349 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 7 يكشنبه 16
|
|
تكرار يك مرور نگاري فرهنگ
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ايران در فرهنگنگاري فرهنگ به نگاهي
:اشاره
دو فرهنگهاي بررسي ضمن فولادوند ، دكتر استاد خامه اثر حاضر ، مطلب
يك معرفي به فرهنگنگاري ، از حوزه اين پيرامون ملاحظاتي بيان و زبانه
.است پرداخته كرد بادوكار تازه فرهنگ
فاخته ، نشر توسط و است جعفري محمدرضا وترجمه تاليف كه نشرنو فرهنگ
هم فارسيو برگردان شامل هم گرديده ، منتشر اخيرا صفحه ، در 1536
بديع به توجه با اثر ، اين معرفي.است انگليسي مترادف معادلهاي
جلب اينمطلب به را گرامي خوانندگان نظر كه گرفته صورت بودنآن
.ميكنيم
فرهنگي و علمي سرويس
از.نيستند نويسيبيگانه فرهنگ با فولاوندايرانيان عزتالله دكتر
ايران ديگرمناطق به خراسان از گسترش آغاز دري زبان كه ق.هـ پنجم قرن
آن نمونههاي ازقديمترين.يافت رواج كمكم فرهنگنويسي كرد ،
ساير ازاست طوسي اسدي فرس لغت و قطران الفرس تفاسيرفيلغه
شد ، صحاحالفرس ، نوشته بعد سال صد چند كهدر لغتنامههايي
و قاطع وبرهان وفرهنگجهانگيري رشيدي وفرهنگ غياثاللغات و
زبانه يك فرهنگهاي تاليفها ، اينگونه.است شايانذكر فرهنگآنندراج
مانند نيزداشتهايم ، (فارسي -عربي) دوزبانه فرهنگهاي اما عامبودند ،
علي احمدبن وتاجالمصادر ق.پنجمهـ قرن در احمدزوزني ابن مصادر
.است شده داده عربي مصدرهاي فارسي دو ، ترجمه هر در كه بيهقي
كه همچونمقدمهالادبزمخشري بودهاند ، نيز ديگري فارسي -فرهنگهايعربي
.برميگرفتهاند در را (وحرف فعل و اسم) عرب كلمات سهگانه انواع
-گوناگون صورتهاي به همواره و نشد ترك درايران فرهنگنويسيهرگز
پژوهان قرآن شاعرانو و بزرگسالان و خردسالان خور در و منثور و ازمنظوم
پديد شاهد كه است داشته ادامه تاامروز -اول و آخر حروف ترتيب به و
عميد فرهنگ و معين دهخدا ، فرهنگ آمدنفرهنگناظمالاطباء ، لغتنامه
.بودهايم
و اخير بالنسبه كاري بهطبع فارسي -اروپايي دوزبانه فرهنگهاي تاليف
ياري به شايد) قاجار شاه ناصرالدين.است غرب با ما آشنايي حاصل
بخشي كه است نوشته فارسي -فرانسه به دوزبانهاي فرهنگ(فضلا از بعضي
فرهنگ دوران ، آن لغتنامههاي ديگر از.ميشود شامل را واژهها از
پزشك اشليمر ، دكتر تاليف دارويي و طبي اصطلاحات فارسي به فرانسه
شمسي ، سال 1309 در.شد چاپ دارالفنون مطبعه در در 1874 كه است هلندي
و كتابفروشي سرمايه به نفيسي سعيد مرحوم فارسي -فرانسه فرهنگ
در و انگليسي -فارسي جامع فرهنگ در1312.رسيد طبع به بروخيم چاپخانه
سليمان شادروان تاليف هردو فارسي ، -انگليسي بزرگ فرهنگ سال 1320
كثيري عده پس ازآن.شد منتشر ناشر ، همان سرمايه به و حييم
و فارسي -فرانسه كمتر فارسي ، -بيشترانگليسي -دوزبانه لغتنامههاي
اينفرهنگها.است يافته انتشار اروپايي ديگر بهزبانهاي معدودي
.نيستند برابر -كيفيت و ومنطق دقت متاسفانه و -حجم جهت از طبعا
و معتبرترند فرهنگهاي از شده رونويسي بهواقع آنها از بسياري
را مثالها زحمتتغيير حتي گاهي نهادهها ، برابر استنساخ بر مولفانعلاوه
فرهنگهاي (انگليسي در) آنها اساسبيشتر و پايه.ندادهاند خود به
سال 1371 در تا داشت ادامه كمابيش روال اين بود ، و حييم زندهياد
ديگر كيفيتي بااسلوبو باطني محمدرضا دكتر فارسي -انگليسي فرهنگ
.يافت انتشار
و ازدانشآموزان نسل چند گردن به مسلم حق بنده ، عقيده به حييم
كسي شايد.است داشته مترجمانايراني و دانشپژوهان و دانشجويان
يافته سروكار آن با مناسبتي به و آموخته انگليسي ايران ، در كه نباشد
حييم فرهنگ البته بودهام ، بينياز حييم به مراجعه از بگويد و باشد
بود انفرادي كاري ثانيا و فارسي -انگليسي جامع لغتنامه نخستين اولا
جديد روش و اسلوب كه شده نوشته پيش سال شصت نزديك ثالثا و
مانند دشواريها و بود نيافته استقرار ما كشور در هنوز فرهنگنگاري
منظم تحصيلات او خود رابعا و نبود آشكار تجربه اثر در امروز
به اصطلاحاتفارسي و واژگان خامسا و نداشت لغتنامهنويسي زبانشناسيو
.نبود امروز گستردگي
كمبودها ، همه بااين چگونه مرد آن كه است اين باشد ، شگفتي جاي اگر
و روز آن احوال و اوضاع نسبت به و زد دشوار چنين كاري به دست
.شد كامياب حد اين تا خالي ، تقريبا زمينه با و شخصي تواناييهاي
زحمت و بيشترينياندوختند علمي مايه و نرفتند بعدي نويسان فرهنگ اگر
است ، بوده ايشان از گناه كردند ، راتكرار او خطاهاي و نكشيدند كافي
وپيشينههاي نيست تازهاي حديث ما سرزمين در بيتصرف تقليد.حييم از نه
. است شده رنجها مايه و دارد دراز
هزار هشتاد خودشداراي گفته به آورد ، فراهم فرهنگي زمان آن در حييم
سيهزار و آنها فارسي معنيهاي و انگليسي زبان در مثل و اصطلاح و لغت
اين كه پذيرفت بايد دستوري نكات توضيح و نمونه براي عبارت و جمله
او فرهنگ البته است ، بوده گرانقدر كاري از 1320 ، پيش سالهاي در كار
است ، نادرست و نادقيق معاني از بعضي و دارد كمبودهايي لغت حيث از
پسينيان برعهده و اونيست به ايرادي بازچندان گفتيم ، كه دلايلي به اما
سالهاي در را مثبت گام.كنند جبران كاستيهارا و كژيها اين كه بوده
ازدانشوران تني از كه برداشته موسايي آقاي مانند باهمتي ناشر اخير
آن مختلف فرهنگهاي روزآوردن به و تهذيب و تصحيح به است درخواسته
اقدام آنها چاپ تجديد به گزاف صرفهزينههاي با و بكوشند شادروان
-انگليسي چندفرهنگ تاليف سفارش كرده ، او كه ديگري خدمت.ورزيدهاست
است بوده حقشناس دكتر و باطني ماننددكتر دانشمنداني به ديگر فارسي
بهفرهنگهاي روزافزون نياز.است رسيده دست به آناكنون ميوههاي كه
هيچكس بر -تخصصي و عام دوزبانهو و زبانه يك از اعم -كاملتر و بهتر
.نيست پوشيده
كه برميخورم غريبي و عجيب و مغلوط ترجمههاي به كه هنگامي گاهي ، بنده
پركرده را بازار و تراويده مترجمانناشي قلم از اخير دهههاي در
به و داده خرج به همت وقتي تازه ايشان اكثر كه ميدانم چون است ،
حييمانداختهاند ، فرهنگهاي از يكي به نگاهي كردهاند ، لغتنامهمراجعه
آن و نزد كمر به همت دامن پيشرادمردي سال سيچهل چرا كه ميخورم دريغ
خورد به ياوههايي چنين ديگر تا نكرد پالايش و ويرايش را فرهنگها
هركجا از را ضرر اينكهجلوي حكم به باز ، و نشود داده محترم خوانندگان
فارسي -انگليسي لغتنامههاي زودتر ميكنمهرچه آرزو است ، نفع بگيري
بلكه تا بگيرد قرار مترجمان دسترس در پاكيزهتري بهترو و بزرگتر
ديگر و كوچكترشود دستكم يا برچيده بازار ، آشفته اين خدا بهخواست
.بماند باقي نويسي پريشان براي عذري كمتر
اميدبخشي نشانههاي است ، ولي نيامده نفسي مسيحا چنين هنوز البته
از وبراستي گذشت آن ذكر كه باطني دكتر يكيفرهنگ:ميشود ديده
به باطني دكتر نگرش.است واديگشوده اين در نو راهي جهات برخي
غالب كه بوده اين بيشتر نظر مطمح.است زبانشناسانه لغتنامهنويسي ،
اينكه نه ميگويند ، چه (لهجهها و گويشها از گذشته) معمول طور به مردم
از را باطني فرهنگ -تجويزي نه و -توصيفي نگرش اين.بگويند بايد چه
فرهنگ به نيز اشكالاتي.است كرده برخوردار معادليابي در بيشتري غناي
خرداد) كلك مجله در امامي كريم آقاي ارجمند فاضل كه است وارد او
كه هست نيز ديگري ايرادهاي.است كرده اشاره آنها اغلب به (1372
آمد ، خواهد دنبال به آنچه در بعضا شايد و نيست بحث مجال فعلا اينجا
.بود او جامعتر تاليفات منتظر بايد هرحال به و شود آشكار
آقاي ترجمه و تاليف نشرنو ، فرهنگ انتشار ديگر ، اميدبخش نشانه
ولي نيست ، فرهنگنگارمتخصص يا زبانشناس جعفريجعفرياست محمدرضا
و نشر كار در دراز سوابق علت به.است آشنا امروزيهادرد اصطلاح به
(مترجمان بويژه) زبانان فارسي كه است دريافته تجربه به ويرايش ،
از گره بايد چگونه و برميخورند انگليسي در اشكالهايي چه به معمولا
.است داده قرار پايه را انگليسي فرهنگ دو او.گشود مشكلشان
-Longman Dictionary of contemporary English
-Longman Handy Learner,s Dictionary
مقايسه منظور به نيز ديگر امريكايي و انگليسي فرهنگ چهار از بهعلاوه
فارسي معاني خودش ، براي نوشته به.كردهاست استفاده معاني گسترش و
و علمي واژهنامه و فرهنگ صد بر علاوه نيز آنها كاربردي جنبههاي و
و معين محمد دكتر تاليف فارسي ، فرهنگ..از عمدتا فني ،
شامل است فرهنگي كار ، حاصلاست برده بهره فارسي دايرهالمعارف
فارسي معني و 180000 انگليسي معاني با اصطلاح و تركيب و لغت 45000
زبانه يك يا فرهنگ معمولا.بنمايد شگفت آغاز در است ممكن اثر عنوان
واژه هر برابر در كه معنا اين به چهمعنا؟ به.زبانه دو يا است
و انگليسيميدهد به را آن شواهد و مفاهيم يا مفهوم نخست انگليسي
ممكن كار اين.ميكند ذكر ترتيب همان به را فارسي معاني آن ، زير سپس
ولي برسد ، نظر به زائد دارند ، آتش بر دستي دور از كه كساني نزد است
برابر درباره را شبههاي هر نخست ، .است موجه و پسنديده دليل ، چند به
يا) كرد برطرف انگليسي شرحالاسم به نگاه يك در ميتوان فارسي نهادههاي
نظر به اگر دوم ، .(است آمده پيش فارسي در خطايي كجا كه ديد احتمالا
براي ميتوان بلافاصله نيست ، درست يا دقيق كاملا فارسي معادل كه رسيد
را كار ، مولف اين خود سوم ، .كرد رجوع ديگري مرجع به اشكال رفع
بر هنوز كه كساني چهارم ، .ميكند امانت و دقت رعايت از ناگزير بيشتر
در دستوري يا لغوي جهت از نكاتي به است ممكن احاطهندارند ، انگليسي
دانشجويان كه ديدهام بندهشخصا.بيفتد سودمند كه بربخورند انگليسي
و ميشوند شگفت در ميكنند باز را كتاب اول وقتي انگليسيدانان ساير و
.ميپسندند را ترتيب اين بعد
يا ماشيننويس كه دهد نشان تا شده تقطيع هجاها به انگليسي واژه هر
جاي و شده واقع سطر پايان در اگر)را كلمهاي ميتواند كجاها حروفچين
در فايده اين).ببرد بعد سطر آغاز را بقيه و بشكند (نداشت وجود كافي
آوانگاري الفباي با تلفظ.(است نشده روشن كافي قدر به فرهنگ مقدمه
اصلي ، زبانهاي در حتي آوانگاري ، شيوه.است شده نمايانده بينالمللي
و فرهنگ و باطني دكتر مثلا.است مختلف فرهنگهاي اختلاف به
الفباي از استفاده.كردهاند ابداع خودشان براي بسترالفباهايي
و جامعيت دليل به ولي باشد ، سختتر آغاز در است ممكن گرچه بينالمللي
و ابهامها و ميشود آسان ممارست چندي از پس و است مرجع احيانا دقت
و املاء و تلفظ بوده ، لازم جا هرندارد را سيستمها برخي اشكالهاي
شده داده تفكيك به امريكايي انگليسي و بريتانيايي انگليسي كاربرد
مثل امامي ، ما آقاي قول به زيرا ، است ، بزرگ مزيتي خود اين كه است
زبان به اروپا ، و سوم جهان كشورهاي تحصيلكرده افراد از تن ميليونها
ابزار و وسيله همچون بلكه خاص ، كشور يك زبان صورت به نه انگليسي
در هم آن خصوصيات از كه ميخواهيم و مينگريم بينالمللي ارتباط براي
كلمه دستوري هويت به ميرسيم سپس باشيم ، آگاه امريكا در هم و انگليس
و صفات مشتقات املاي افعال ، مشتقات ،(اينها جز و صفت فعل ، اسم ، )
مطابقه متعدي ، و لازم افعال تفكيك ناشمارا ، و شمارا اسمهاي قيدها ،
.غيره و غيره و فاعل و فعل
اولا است ، زده دست سودمند و ظريف كار چند به مولف فارسي ، قسمت در
.است كرده تفكيك هم از ويژه نشانههاي با را معنايي برشهاي
شمارههاي 1 با را فعلي و اسمي معاني اول ،Sneakواژه برابر در مثلا
رفتن دزدكي -شرح1 بدين است ، آورده را دورتر بعد و كرده جدا و 2
كردن ، خبركش كردن ، چغلي -كردن2 بلند رفتن ، كش دزديدن ، آمدن يا
دو فعل مقام در واژه پس خور چغل چغل ، كن ، چغلي بچهخبرچين ، -گفتن
معنا چهار مقاماسم در و شده ذكر اول متداولتر معناي كه دارد معنا
معنا بودم اگر بنده كه نماند ناگفته) است آمده تداول ترتيب به باز
Sneak.است گستردهتري مفهوم مصداقهاي از معناي1 ميگرفتم ، عامتر را
گذاشتنچيزي از اعم بگيرد ، انجام جلي زير و دزدانه كه است حركتي هر
چغلي.اينها جز و شدن جيم يا رفتن كش يا كردن نگاه دزدكي يا جايي در
اين و ميرود كار به كودكان زبان ودر است بريتانيايي انگليسي هم كردن
فعلي و اسمي معاني اينكه نكته آخرين.شود نمايانده ميبايست ، ويژگي
سخن سطح كه است كوشيده مولف (.نشدهاند تفكيك وضوح به يكديگر در 2از
مترجمان بخصوص زيرا است ، وضروري مستحسن بسيار كاري كه كند رعايت را
برابر در مثلا و ميشوند اشتباه دچار زمينه اين در اغلب كمتجربه
يا ميبرند كار به فارسي در عاميانه واژهاي انگليسي ، ادبيدر واژهاي
و انگلستان بحثدر مورد واژه.ميكند بياندام را ترجمه بكل كه بعكس ،
يا عاميانه زبان و "colloquial" خودماني گفتار يا محاوره در امريكا
در را سطح همين كه بوده اين بر مولف سعي.كارميرود به (slang) لاتي
ايشانبودم ، جاي به اگر من اينكه گو) باشد داشته نظر در نيز فارسي
هرچه ، مولف ثالثا.(نميگذاشتم را فعلدزديدن اصل ، همين بنابه
براي بويژه كار اين.است متعددآورده و متنوع معادلهاي توانسته ،
بظاهر همه معادلها گرچه ميبينند گاهي كه است سودمند مترجمان
بقيه از عبارت ، سياق و متن به مربوط خاص دلايل به ولييكي مترادفاند ،
.است كارسازتر