پنجم ، شماره 1351 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 9 سهشنبه 18
|
|
بود؟ كي شد خرد اعصابتان كه باري آخرين
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
از دقيقي شناخت و بداند را خود امكانات فرد چنانچه
غبن احساس كه آمد خواهد پيش كمتر باشد داشته خود واقعيتهايپيرامون
.كند
در بيشتر مردان.نيست يكسان مرد و زن در رواني مشكلات تظاهرات
دروني تظاهر خانمها اما دارند بيروني تظاهر مشكلات برابر
كرد حل منطق و صفا و صلح با ميتوان را مسائل ببيند اگر كودك
وجود منطقي كند احساس فرد كه است زماني عصبانيت چون شد عصبانينخواهد
ندارد
او و بودم بازي سالهاممشغول سه كوچولوي دختر با كه وقتي پيش چندي
روبه شوخيهايم به واكنش در يكباره بازيبه حين در ميكردم سرگرم را
از تعجب در من و !شد خرد اعصابم بابا ديگه كن بس:گفت و كرد من
به صرفا يا نموده تجربه دركو كرد ادا كه را جملهاي معني آيا اينكه
.ماندم است آورده برزبان بزرگترها از تقليد
ندارم ، حوصلهشنيدهايد ديگران زبان از را عبارات اين يقينا هم شما
تجربه را ديگران خردي اعصاب نتيجه يا و...و شده خرد اعصابم عصبيام ،
معروف قول به و شدهايد؟ عصبي حال به تا آيا چه؟ خودتاننمودهايد
تا آيا دارد؟ فرايندي چه اعصابخردي ميدانيد است؟ شده خرد اعصابتان
بهچه پديده اين شما نظر از بودهايد؟ خود خردي علتاعصاب پي در حال به
بيرونياست؟ عوامل از ناشي چقدر و بوده دروني ميزان
يا و را خودتان ، ديگران ميدانيد؟ مقصر را كسي چه فرايند اين در شما
گرفتهايد؟ قرار آن در كه شرايطي
:ميكند تعريف راچنين اعصابخردي پديده روانپزشك ، فدايي دكترفربد
است شايع مردم بينعامه اعصاب شدن خرد يا عصبانيت نام به كه چيزي
.است شده نامگذاري پرخاشگري و عنوانتحريكپذيري تحت علمي نظر از
اعصاب روي بر را خود كنترل جزئي محركهاي اثر در كسي اگر كه شكل بدين
ابراز را خود ناراحتي بدني شكلي به يا لفظي صورت به و بدهد دست از
اطلاق تحريكپذير فردي چنين به كلي اصطلاح در شود عصباني سريع و كند
.ميشود
حالت اين اثر در عملا اگر:ميگويد خود تعريف تكميل در وي
موجود يك اذيت و آزار كهموجب بزند اقدامي به دست فرد (تحريكپذيري)
آن روي را پرخاشگري عنوان ما بشود ، تخريباموال يا و ديگر زنده
حس فرد ذهنيكه حالت آن از عبارتست تحريكپذيري جهت اين از.ميگذاريم
ابراز را آن ميخواهد دلش و كردهاست اذيتش چيزي و است ناراحت ميكند
.كند
حاضر حال در كه بازنشستهاي سرهنگ مصلحي آقاي:تحريكپذيري عوامل
بيروني رافشار خود خردي اعصاب علت است كار به مشغول آژانس در
مقصد به را خانم نفر دو سرچشمه از امروز همين:ميگويد و ميداند
و نبود آرژانتين ميدان آنها مقصد گويا اما كردم سوار آرژانتين ميدان
الوند خيابان آخر آنها مسير انتهاي نگفتند من به ابتدا از را اين
سربالايي هم من ماشين و دارد تندي شيب خيابان اين كه آنجايي از.بود
كردم لند و غر آنها با كلي و شده كلافه حسابي نميرود ، بالا خوبي به را
.شد خرد حسابي اعصابم و
تحريكپذيري منجربه كه است عواملي از يكي تنها مصلحي آقاي مورد
بوجود مختلف عوامل اثر در پرخاشگريميتواند و تحريكپذيري و ميشود
عوامل هم و است دخيل دروني عوامل هم پديده اين ايجاد در يعنيآيد
.بيروني
:ميگويد وي.راحتنيست اشخاص با برخورد در -خانهدار -انصاري خانم
با كه باشد غريبه فردي چنانچه تحميلميكند من به را نظرش كسي وقتي
خودم موضع از كه ندارم را آن توان اصلا باشم داشته رودربايستي او
را حرفم نتوانستهام چون علت همين به كنم ، دفاع باشد حق به هرچند
.ميخورم را خودم و شده ناراحت اعصابم بزنم
ما كه آنچه:ميگويد وي.دارد تاكيد نكته اين بر نيز فدايي دكتر
ناراحتي احساس فرد يعني.تحريكپذيراست حالت خود ميبينيم بيشتر
اصطلاح به و نميزند صدمهاي ديگران به اما بروزميدهد را آن و ميكند
كه.آيد عديدهبوجود عوامل اثر در ميتواند اين و ميخورد را خودش
مواجه ناكامي با شخص چنانچه.محيطي فشارهاي از عبارتست آنها از يكي
پيدا خاصي مفهوم و معني او براي و باشد مكرر هم ناكامي اين و شود
اين آن پشتبند و داده دست او به رنجش و ناراحتي احساس باشد كرده
صورت اين در و است گرفته قرار تبعيض يا و بيتوجهي مورد كه احساس
يك اخير مورد كه داد خواهد دست او به تحريكپذيري ناخوشايند احساس
.است بيروني عامل
سرچشمهميگيرد درون از تحريكپذيري حالت اوقات درونيگاهي عامل
كوچكترين اثر در كه رادارد آن براي استعداد و زمينه خودش فرد يعني
عنوان به فقط خارجي محرك يك كه شكل بديندهد نشان عكسالعمل عامل
موارد بعضي در اصولا ميكندو عمل او عصبانيت و پرخاشگري آشكاركننده
رفتارهاي به شروع فرد باشد بيرون در هم محركي هيچگونه آنكه بدون
.ميكند رنجش و عصبانيت از حاكي
يا مضطرب كه افرادي:ميكند بيان چنين فدايي دكتر را جمله اين مصداق
دائما آنها.ميگيرند قرار معرضتحريكپذيري در بيشتر افسردهاند
بهآنها بدي خبر يا و دهد رخ بدي اتفاق نكند اينكه نگرانند ، نگران
.نيستند ديگران توجه و علاقه مورد ميكنند احساس يا و شود داده
رنجش موجب كند تاييد را آنها ديدگاه اين كه كوچك نشانه يك بنابراين
بدني رفتار صورت به رنجش اين كه است ممكن گاهي نيز و ميشود آنها
ميكنند صدا و سر كه فرزندانش دست از مادر يك يعني.كند پيدا تظاهر
خجالت و پشيماني احساس آن از بعد و ميكند تنبيه را آنها و شده عصبي
.ميدهد دست او به
وجود گوناگون عوامل بين تعاملي اوقات گوناگونگاهي عوامل تعامل
پذير تحريك را مغز خستگي ، و است خستگي دچار فردي نمونه براي.دارد
اين كنار در دارد ، افسردگي براي هم زمينهاي فرد حال عين در ميكند ،
فرد كه زماني و است منفي احساس داراي ديگران و خود به نسبت موارد
سرعت به ميگيرد ، قرار تنشآور و نامناسب اجتماعي محيط يك در نظر مورد
و شلوغ محيطهاي روانشناسان اعتقاد به.ميدهد نشان عكسالعمل شدت با و
در كه افرادي.است شدن عصبي عوامل جمله گرماز و سروصدا پر
نور يا و گرماست حد از بيش كه مكانهايي يا و سروصدا پر محيطهايشلوغ ،
پرخاشگري و عصبانيت سريعتردچار خيلي كارند به مشغول ندارد كافي
تلويزيوني -سينمايي نمايش يا فيلم كه شدهكساني ديده نيز و.ميشوند
يك دربرابر بيشتري سهولت با ديدهاند داشته وجود پرخاشگري درآن كه را
عوامل نقش بايد همواره ما جهت اين از.ميزنند پرخاشگري به دست محرك
نظر از كه است چيزي اين چون.دهيم قرار توجه مورد را محيطي
.است تغيير قابل كلي سياست و برنامهريزي
طول در وقتي:ميگويد وي است قضايي حقوق دانشجوي مهاجراني آقاي
زماني ميشوم ، روبرو رعايتقانون عدم با روز هر طي در نيز و زندگي
زندگي مواهب از همه از كمتر اما هستم تلاش در همه از بيشتر ميبينم كه
قابل سختي به كه ميبينم راهم سر در را زيادي موانع وقتي برخوردارم
و كنم حفظ را تعادلم نتوانم كه ميشود موجب عوامل اين مجموعه رفعاند
ميزند بيرون و سربرآورده شكلي به بالاخره فشارها اين تمام هرحال به
در.شماست با ديگر پرخاشگري ، يا بدهيد خردي اعصاب نام آن به شما حال
احساس و گرفته قرار بيعدالتي و تبعيض مورد ميكند احساس فرد اينجا
زندگي:است چنين زمينه اين در فدايي دكتر نظر.ميكند ناكامي
كاهش ميتواندبه بدهد تشكيل را روابط محور قانون كه درجامعهاي
ندارد وجود قانوني بكند اگراحساس فرد آنكه دليل به.كند كمك عصبانيت
هركس يا و ميگيرد قرار تبعيض مورد يا اجحافميكنند او به ديگران و
پيش به را داشتحرفش بدني نظر از بيشتري زور يا و زد داد كهبلندتر
اين:ميافزايد وي.ميدهد نشان وعكسالعمل شده تحريكپذير طبعا ميبرد
اما.ببريم نام ميتوانيم وحشي غرب عنوان به آن از ما استكه نمونهاي
كه هرجا مثلا.موجودباشد نسبي شكلي به است ممكن هم جوامع بقيه در
.نباشد اجرا قابل دارد اگروجود يا و باشد نداشته وجود قانون
امكانات و توقعات تطابق عدم
ازواقعيتهاي دقيقي شناخت و بداند را خود امكانات فرد چنانچه
زيرا.كند غبن احساس كه خواهدآمد پيش كمتر باشد داشته خود پيرامون
انتظار خود ، تواناييهاي و امكانات گرفتن نظر در بدون فرد كه زماني
اين در باشد توقعاتش پاسخگوي نتواند است ممكن دارد خود از حد از بيش
طرز اين بازتاب و شده اجحاف او حق در ميكند فكر فرد كه است صورت
روانشناسان.است عصبانيت جمله از متفاوت عكسالعملهاي بروز تلقي
و داشت خود از حد از بيش انتظار فرد وقتي كه باورند براين اجتماعي
وفق او واقعي امكانات با كه دارد اندازه بيشاز توقع او از جامعه يا
هنر كهبه جواني نمونه براي.ميشود عصبانيت براي عاملي اينهم ندهد
چون بخواند مهندسي كهحتما دارند اصرار خانواده وقتي است علاقهمند
او تحريكپذيري موجب طبعا نميآيد در اوجور ويژگيهاي با رشته اين
ميكندو بدرفتاري خانواده با ديگر زمينههاي در جوان واين.ميشود
در ميگذارد ، وي پرخاشگري و عصبانيت حساب به را عكسالعمل اين خانواده
نشده توجه اوليهاش نيازهاي به كه است اين او عصبانيت مفهوم حاليكه
بين از براي نوجوان و كودك طبيعي خواستههاي به توجه اين بنابر.است
احترام ، به احتياج كودك كه چرااست مهم بسيار پرخاشگري زمينه بردن
زمينههاي حتي و خلاقيت و آفرينش پرورش ، براي زمينه بازي ، عشق ، امنيت ،
را ورزشي امكانات بايد ما.دارد خودش پرخاشگري دادن نشان براي مناسب
چون.كند تخليه وسيله بدين را خود عصبانيت تا ويبگذاريم اختيار در
انسان در طبيعي بهطور كه است ويژگيهايي از يكي هم پرخاشگري بههرحال
در را آن دارد امكان كه است اين در اشكال منتهي دارد ، وجود
فراهم فرصتي كه است اين ما وظيفه و دهد بروز نامناسبي موقعيتهاي
.كنند ابراز را خود پرخاشگري هنري مسائل طريق از كودكان تا كنيم
از ميتوانيم ما ميكند فرياد و داد و ميشود عصباني زود كه كودكي مثلا
كاغذ صفحه روي حالت اين در را خود احساس و حالت كه بخواهيم او
.بياورد
عصباني صورتديگر اين در بكشد را درنده جانور يك او است ممكن
از را آن و است داده عيني يكتجسم خودش عصبانيت به چون بود نخواهد
هم هنر و ورزش مفر از استفاده اين بنابر.است ريخته بيرون خود ذهن
.شود واقع موثر ميتواند عصبانيت برايكاهش
موجودات كودكان ميگويند و بوده مرسوم كه آنچه سنبرخلاف عامل
موجودات پرخاشگرترين كه ميدهد نشان زيادي موارد هستند آرامي و معصوم
برخورد روشهاي از بچهها كه باشد علت بدين اين شايد.هستند بچهها
دكتر.نيستند برخوردار ناكاميها با مقابله براي وكاملتر پخته و بالغ
در ميگيرد ياد شخص ميرود بالا افراد سن كه زماني:است معتقد فدايي
.كند رفتار بالغتري و منطقيتر روش به ناكاميها و مشكلات برابر
فرياد و داد نشود برآورده خواستهاش اگر بچه يك:ميگويد ادامه در وي
اما...و ميكند گريه و ميزند لگد ميكوبد ديوار به را سرش و ميزند
پس نميشود ، برآورده فوري خواستهاش كه ميگيرد ياد شد بزرگتر وقتي
زحمت بايد خواستهاش شدن برآورده براي خود اينكه يا كند صبر بايد
.بكشد
بنابراين.دارد فرق مختلف سنين در پرخاشگري تظاهرات دليل همين به
برخورد روشهاي از فرد آگاهي ميزان تحصيلات ، سن ، جنس ، عوامل مجموعه
.است موثر پرخاشگري و عصبانيت نوع در هم مسائل با
از عبارتست پرخاشگري شديد نمونههاي از پرخاشگرييكي نوع شديدترين
ميكند منعطف خودش سمت به را خود خشم كهفرد است زماني آن و خودكشي
.ببرد بين از را خود تا است صدد در و
در پرخاشگري دادن نشان بوسيله هنرمندان اوقات بعضي كه شده ديده
واقع در (داستان قهرمان) او خودكشي بوسيله يا داستانشان قهرمان
و دانشمند شاعر ، نمونهگوته براي.كردند حل را مشكلاتخودشان
نام به دارد داستاني ميلادي و 19 قرن 18 در آلمان معروف نويسنده
صحبت جواني راجعبه آن در و است معروفي اثر كه جوان ورتر رنجهاي
ميزند خودكشي به دست بعد و گرفته قرار عاطفي ماجراي يك در كه ميشود
او كشتن و دستورتر به تپانچه دادن بوسيله گوته كه ميشود گفته و
قهرمان كردن خودكشي بوسيله يعني.است داده نجات مرگ از را خودش
فردي هر بنابراين.كند رها خودكشي فكر از را خود توانست داستان
را خود پرخاشگرا ، و ناخوشايند انگيزههاي هنري بوسيلهآفرينش ميتواند
.كند تخليه
برخوردار كافي خواب از كه عصبانيتافرادي در خواب و تغذيه نقش
زودتر نميخورند كافي غذاي كه كساني.ميشوند و ناراحت سريعتر نيستند
و است پرخاشگري موجبات از يكي قندخون افتادن پايين.ميشوند عصباني
آنجا مردم غذايي رژيم كه ازكشورها بعضي در كه شده ديده آن از جالبتر
بقيه از پرخاشگرتر كلي بهطور مردم است ضروري عناصر از بعضي فاقد
.هستند دنيا نقاط
پرخاشگري كودك كه ميشود ديده مربيانگاهي و معلمان و والدين نقش
والدين و معلم رفتارش با برخورد در كه بدينگونه ميآموزد مدرسه از را
كرده شروع را مدرسه تازه كه كودكي.ميبيند پرخاشگر را خود الگوهاي و
كه خود مادر و پدر معلم ، داده انجام كه اشتباهي كار مقابل در وقتي
طبيعي و بديهي ميبيند پرخاشگر و ناملايم را هستند او الگوهاي اولين
.ميدهد قرار سرمشق و گرفته را خود الگوهاي رفتار كه است
كودك اگر خانوادگي نظر از:است معتقد خانواده مشاور و روانشناس يك
روبرو مادر و پدر طرف از صميميت و مهرباني و آرامش با ابتدا از
ميتوان را مسائل ببيند اگر كودك.شد نخواهد آشنا پرخاشگري با شود
است زماني عصبانيت چون نميشود عصباني كرد حل منطق و صفا و صلح با
يعني بيمنطقي به هم او خود پس ندارد وجود منطقي كند احساس كهفرد
.ميبرد پناه پرخاشگري و تحريكپذيري بهحالت
و پدر اينكه ميشود مشخص مادر و پدر نقش محوريت اينجا در بنابراين
بر مبتني و شايسته طبيعي ، رفتار براي فرزندانشان سرمشق بايد مادر
چاره راه دنبال آمد پيش خانواده در مشكلي چنانچه و باشند صفا و صلح
بچهها گردن به را تقصير يا و كرده متهم را يكديگر اينكه بگردندنه
به مشكلات با كه آموخت خواهد رواني نظر از كودك صورت اين در.بيندازند
.كند برخورد آرامش با و صورتمنطقي
گروهي رسانههاي نقش
.گرفت نميتوانناديده پرخاشگري كردن كم در را گروهي رسانههاي نقش
انتظارات كه باشد شكلي به گروهي رسانههاي عملكرد چنانچه نمونه براي
واقعيات با كه آورد پديد مردم در شخصي و اجتماعي نظر از حدي از بيش
و رنجش احساس موجب مساله اين باشد نداشته انطباق آنها زندگي
فيلمها داستانهاي اگر مثال عنوان به.شد خواهد توهم و تحريكپذيري
و باشند برخوردار تفريح و امكانات بيشترين از كه باشد افرادي درباره
جور يك نتيجه در كند قياس فيلم شخصيت زندگي با را خود زندگي فرد
و ميداند مقصر را ديگران جا اين در و ميآيد بوجود برايش تبعيض احساس
و واقعيت به كه زماني و باشد داشته مشابه امكانات ميخواهد دلش چون
شد خواهد فشار متحمل كند ، منطبق را خود نميتواند مينگرد خود امكانات
.است پرخاشگري تخليهفرد براي راه كوتاهترين صورت اين در
واقعيتهاي ارائه در مهمي نقش رسانهها:روانشناس يك اعتقاد به
افراد به را ناكاميها با مقابله راه ميتوانند حتي آنها جامعهدارند
مطرح الگو عنوان به را افرادي ميتوانند گروهي رسانههاي.بياموزند
دارند كه ديگري مثبت ويژگيهاي و پشتكار و سليم خاطرشخصيت به كه كنند
و هنرمندان عبارت اين مصداق.باشند موفق درزندگي توانستهاند
.جامعهاند مختلف درعرصههاي تلاشگران و دانشمندان
فزونطلبي ، الگوهاي ايجاد در ميتوانند گروهي رسانههاي اين بنابر
.منفي نقش هم و باشند داشته مثبت نقش هم پرخاشگري و بيقيدي
جنس عامل
آيا.ميشوند عصباني زودتر زنها از مردها كه ميشود گفته عموما
يكي زنان و مردان در واكنش و تاثيرپذيري آيا است؟ گونه اين واقعا
چگونه؟ دارد فرق اگر است؟ متفاوت يكديگر با اينكه يا است
و زن در رواني مشكلات تظاهرات:است معتقد باره اين در روانپزشك يك
اما دارند بيروني تظاهر مشكلات برابر در بيشتر مردان.نيست يكسان مرد
اما است تاثيرگذار جنس دو هر در خاص موضوع يك.دروني تظاهر خانمها
تاثير اين بنابرعصباني را مرد يك و كند افسرده را خانمي است ممكن
در پرخاشگري ديگر طرف از.ميكند فرق آن ظاهر اما هست نيز واكنش هست ،
مرد يكآشكار تظاهر آقايان در اما دارد پنهان جنبه بيشتر خانمها
برد حمله ديگري به و كند اعلام را خود ناراحتي بلند صداي با است ممكن
اخم بوسيله يا كرده اعلام را ناراحتياش زيرلب است ممكن خانم يك اما
با يا و دهد نشان را عصبانيتش همسرش به نسبت ورچيدن لب يا و كردن
صورت به را ناراحتياش بچهها به رسيدگي عدم يا منزل امور به بيتوجهي
.دارد اعلام غيرمستقيم
نتيجه
جامعهاي طوركلي به گفت ميتوان جمعبندي يك در فدايي دكتر عقيده به
قانوني روابط و بوده برخوردار خوب تربيت يك از كودكان آن در كه
برخوردار سالم تفريح و استراحت و خواب از افراد و باشد حكمفرما برآن
يا و بود خواهيم روبهرو كمي پرخاشگري با ما جامعه آن در طبعا باشند
جهت اين از.داشت خواهند پرخاشگري براي كمتري زمينه جامعه افرادآن
جنبههاي در افراد اوليه نيازهاي رفع و تعادل كردن تامين هدفبايد
و كافي بهداشت از افراد اگر.باشد جسمي و رواني اجتماعي ، خانوادگي ،
كه بيماريهايي ايجاد براي زمينه باشند برخوردار زندگي استانداردهاي
.داشت نخواهد وجود ميكند عصبانيت ايجاد غيرارادي بهطور
ملي ليلا از گزارش