پنجم ، شماره 1352 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 10 چهارشنبه 19
|
|
بود آنچه از ناشناختهتر
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ايران معماري پير پيرنيا ، محمدكريم استاد درگذشت بهانه به
موسيقيايراني با اگر ميشويد ، واردميدان كه قيصريه سردر از
.ميكنند زمزمه شما براي را شور دستگاه كه ميكنيد احساس باشيد ، آشنا
شاهدخدمات ايران ، در خود چندانديرپاي نه پيشينه با دانشگاه
سرزمين اين شيفتگانفرهنگ و استادان از صميمانهبسياري و ارزنده
طي را عشق و معرفت و تجربه و علم دريايي كه استاداني.است بوده
خلوص و اندوختهاند قطرهقطره خود ، درويشانه زندگي متمادي سالهاي
.است شده آنان نيك ماندننام مهجور سبب بيحدشان
اصيلايراني معماري عنوانپدر بهحق ، كه پيرنيا محمدكريم استاد
بيهيچ كه بود فرهيختگان و مفاخر اين از يكي زمره از اوست شايسته
در بود گردآورده بسياري زحمات و ممارست با كه را دانشي مضايقهاي ،
قرار ايراني اصيل معماري علاقهمندان و دانشجويان از بسياري اختيار
بيماري مدتها از پس ايران معماري پير و استاد شهريور هشتم.ميداد
.درگذشت
و هنرمندايراني و استاد اين زندگيعلمي بر مروري ميخوانيد آنچه
خاصه زمين هنرهايايران پايه پنج درباره ديدگاههاياو به نگاهي
.است اصيلايراني معماري
جهان به ديده يزد شهرستان در سال 1299 در پيرنيا كريم محمد استاد
سپس و پايانبرد به زادگاهش در را متوسطه و ابتدايي تحصيلات.گشود
دانشگاه زيباي دانشكدههنرهاي وارد معماري دررشته تحصيل ادامه براي
نظام بر حاكم روند اعتراضبه در چندي از پس استادشد تهران
علاقهفراوان رغم به را دانشگاه تحصيلدر معماري رشته در آموزشدانشگاه
كه ايراني ، اصولمعماري يادگيري براي مرحله ازاين پس.(1324)كرد رها
قديميبه معماران تجربيات و ازدانش استفاده و بود آن كودكيشيفته از
معارفي ، استاد استاد صابري ، استادابوالقاسم چون فن اين استادان
هيچ من:ميگويد باره اين در خود.رويآورد..و معروفي حسينعلي
موفق و مطالعهميكردم خيلي اينكه با ندارم جديدخود تحصيلات بر اصراري
و خوشحالي باعث و افتخاركنم آن به بخواهم كه اماچيزي بودم ، هم
با كه است قديمي استادان واصطلاحات اطلاعات جمعآوري باشد ، رضايتخاطرم
.ندارد وجود آنانديگر از هيچكدام تاسف كمال
ميراث وبازيافت مرمت و حفظ بر سالهايمتمادي طول در پيرنيا استاد
ساختمان و بنا صدها مرمت و كرد تاكيد ايران اصيل و قديم معماري
خدمات جمله از قيمت ارزان مدارس ساخت و قديمي مدرسه و مسجد و تاريخي
و نقاشي ادبيات ، با استاد اينها بر افزوناست بوده او ارزشمند
توجه آنها اصالتهاي به تمام شيفتگي با و بود آشنا ايراني موسيقي
منطقي و منسجم ارتباط يك در زمين ايران هنرهاي بود معتقد او.ميكرد
.دارند قرار يكديگر با
هنر كههنرمندانما بود آن بر هنرمندانايراني ديدگاههاي درباره
براي چيزي بايد حتماهنر بود معتقد و قبولنداشتند را هنر براي
.گذاشت هنر را اسمش صورتنميشود اين غير در باشد ، ارائهداشته
برايهنر هنر فكر طرز نفي بهعنوان نبايد نكته اين بيان البته
احتياج كه را چيزي هر ميكردند سعي هنرمندانما بلكه.شود تلقي
.كنند ارائه نحو بهترين به داشتند
است جايكسان همه در هنر ويژگيهاي بعضياز بود معتقد پيرنيا استاد
را زمين ايران هنرهاي اقليمي خصوصيات او.است ديگراقليمي پارهاي و
عموميت هنر تمامي در آن خصيصه چهار كه ميدانست استوار پايه پنج بر
هنرهاي مشترك ركن چهار او.است معماري خاص آنها از يكي تنها و دارد
:ميداد توضيح گونه اين را ايراني
مثلاهيچوقت.انساني مقياس يعنيداشتن واري مردم:واري مردم -1
در را تختخوابش كه نميكند سينمايي سالن ساختن به اقدام معمار يك
كند ، گريه خود غربت بر و بنهد آن بر خواب اتاق اسم و بگذارد كنارش
ايرانيهاست خواب اتاق عموما كه دري سه يك در كه است اين واري مردم
تاقچه در را لازم ووسايل ميشوند داده جا هم كنار بچههادر و شوهر و زن
ووسايل بگذارند بالا تاقچه در نيازاست مورد كمتر كه را واشيايي پايين
زائد فضاي يكميليمتر بنا كه ميكشند خط يك ودورش پستو در را زائدشان
ارتفاعي چه در را كهپنجرهها ميكنند بررسي هم نور ازلحاظ.ندارد
.باشد نوردهيداشته چقدر و باشد چهاندازه پنجره خود ارتفاع قراردهند ،
به منحصر امر اين و تعجبميشود باعث كه است قدريمردمي به مسئله اين
.است ميشده رعايت نيز مكانهايديگر و مساجد در حتي خانهنبوده ،
آن از كاملا ايراني هنرمندان كه است دوم ركن بيهودگي از پرهيز -2
چه و نقاشي در چه نبودهاند ، آن انجام به حاضر هرگز و ميكردند پرهيز
زندگي و پول با معمارانايراني اساسا.ديگري هنر هر يا و معماري در
.نميكردند مردمشوخي
خيلي چيزهاييكه از استفاده در سعي يعني است ، سوم ركن خودبسندگي -3
كوههاي در موجود وگچ آهك سنگ و لاشه سنگ بوده ، مثلا دسترس در راحت
ميپختند را آنها كهداشتند بوتههايي همان با و راميآوردند نزديك
.ميكردند واستفاده
دنيا جاي همه در ميدانيد كه همچنان است ، چهارم اصل درونگرايي -4
قرار باغ داخل در كه قفس شبيه يكي شدهاند ساخته شكل دو به ساختمانها
شبيه.كرد مشاهده را بيرون فضاي ميتوان قفس اين شبكههاي از و گرفته
به هممشهور ساختمانها بعضي زمين ، كوشكهايمشرق و زمين مغرب پاويونهاي
مثلا ميتوان آنجا واز است ايوان منزل دور تا يعنيدور.هستند بنگالور
برعكس ميشود ، گفته بناهابرونگرا گونه اين به.كرد راتماشا جنگل
گرمبسته آغوش يك صورت به همه هستندو درونگرا ساختمانها درايران
حياطهاي اگرميخواستند كنيد فرض مثلا لطفدارند ، بسيار كه هستند
آياامكانپذير بسازند ديگري وسعت ماهانبا در را ولي بنايشاهنعمتالله
جايي تا ساختمان تادور دور كنيد نگاه كه بنا باماين پشت از شما بود؟
ديده هم خشك يكتيغ حتي و است بيابان كارميكند چشم كه
وباغچهاي حوض يك حياطش در و محدودكرده را بنا معمار بنابراين.نميشود
.است چيده آن راپيرامون ساختمان گوناگون واندازههاي كرده احداث
و كهتالارها خانههايي در مخصوصا ديگريدارند ، لطف درونگرا اينبناهاي
كنيد نگاه اينساختمانها به كه بيرون ازرودرروداشتهاند اتاقهاي
را آنها حتي ندارند ، جلبنظر براي چيزي و سادهاند كهخيلي ميبينيد
.بهشتاست يك كدام هر كه ميشويدميبينيد كه داخل اما نميكردند كاهگلهم
.است ايراني معماري هنر خاص كه هستند ، پنجم ركن پيمودن و نيارش -5
مجموع در را ساختمان فن و مصالحشناسي ساختمان ، محاسبات استاتيك ،
و تناسب طرح ، لحاظ از اينكه يعني پيمودن كمك به كه ميگويند نيارش
به.ميدادند انجام را كارها باشد ، گرفته انجام درست چيز همه محاسبه
قاجار ناصرالدينشاه دوران تا پنجگانه اصول اين پيرنيا استاد اعتقاد
تقليد بعد به دوران اين از اما داشت وجود معماري خاصه ما هنرهاي در
بود آن بر استاد.كرد خراب را چيز همه مغربزمين از بياصول و بيمنطق
و ميدادند ترجيح بد ابتكار به را خوب تقليد هميشه ما ، كههنرمندان
خود كار در تعصبي هيچ بدون را زمان تكنيك پيشرفتهترين كه ميكوشيدند
چيزهاي و كنند (استرليزه) برسو خودشان قول به را آنها و برند بكار
كه كنند ، اضافه آن به را دارد كم كه چيزهايي و حذف را آن زيادي
چنان را كار اين باشد سرزمين اين اعتقادات و باورها با متناسب
را خودشان آثار ديگر اثر ، اصلي صاحبان مدتي از پس كه ميكردند
و نداشت آن اصل به شباهتي ديگر كه ميشد ايراني چنان و نميشناختند
.است سرزمين اين طبيعي ميكردي فكر واقعا كه ميشد پرداخته چنان
همبستگيميان به توجه پيرنيا جالباستاد سنجيهاي نكته ديگر از
يك او نظر به.است دستگاهي موسيقي بارديفهاي ايراني اصيل معماري
منطبق نميكرده سعي اينكه يا و نبوده موسيقيدان ضرورتا قديمي معمار
كار با عملا او كار نتيجه بلكه دهد انجام را خود كار موسيقي اصول با
نقشجهان ميدان طراحي هميشه استاد.است ميشده يكي قديمي موسيقيدان يك
كه قيصريه سردر از:بارهميگفت اين در و ميآورد مثال اصفهانرا
باشيد ، احساس آشنا ايراني باموسيقي اگر ميشويد ، ميدان وارد
اولطاقنماهاي.ميكنند زمزمه شما براي را شور دستگاه كه ميكنيد
هم نزديك پرده چند در كه است شور درآمدهاي واين ميبينيد را موزون
ميرسيم عاليقاپو به يكدفعه تا ميرويم پيش آرامآرام ميشوند ، نواخته
به ميرسيم باز و ميآيد فرود و زيرافكن به بعد است شهناز همان كه
گوشه كه لطفالله شيخ مسجد بعد و است اوج گوشه همان كه امام مسجد
.قيصريه سردر به ميرسد دوباره تا ميكند تداعي را سلمك
كنند همت سرزمين اين جوانان تا داشت آرزو هميشه عمر اواخر در استاد
استاد اعتقاد به.دهند پيوند هم به را گسسته رشته دو اين دوباره و
در بلكه بايدبيافتد معماري و موسيقي حوزه در تنها نه اتفاق اين
با اوآيد بوجود همبستگي و پيوستگي چنين بايد نقاشينيز و ادبيات
كه ميرسد روزي هستم مطمئن من:ميگفت باره اين در فراوان اميد
نقاشي و منطق با و اصيل معماري گذشته ، موسيقي به بالاخره ما جوانان
يك وقت آن و ميگذارند كنار را بيمعني تقليد و برميگردند خود قديم
.ميگيرند پيش را اساسي كار
هرگونه از دور به كه بود بازماندههاينسلي آخرين از پيرنيا
را اينسرزمين اصيل آموختههاي و شهرتطلبيدانش و ريا و خودخواهي
.داد آموزش جوان نسل به فراوان علاقه و شيفتگي با
باد گرامي يادش