پنجم ، شماره 1353 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 11 پنجشنبه 20
|
|
اجتماعي مناسبات كاسهء در زهري ;تملق
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
زائد القاب و عناوين حذف براي جمهور رئيس تاكيد انگيزه به
سست افراد و مستبد اما ضعيف حكمرانان همواره ملتها ، تاريخ طول در
آوردهاند وجود به را استبداد و تملق باطل چرخهء اماچاپلوس عنصر
زيرپا انديشه نهد فلك گنبد نه...ارسلان قزل ركاب بر بوسه
زند ارسلان قزل ركاب بر بوسه تا
و مستبد پادشاهان سلطه تحت كه پيش سده چند در شاعر ، فاريابي ظهير
دكان بساط شعر ، اين با بود ، روز متاع رايجترين چاپلوسي بيدادگر ،
تمامي نهادن زيرپا با كه كساني.مينماياند را چاپلوسان و تملق
اوج در و ميروند ستمگران پابوسي به انساني ، غرور و منش فضيلتها ،
حاكم ركاب بر بوسه تا ميكشند ، زير به را فلك گنبد نه گويي مجيزه
.زنند مستبد
:ميگويد فاريابي شعر به اشاره با شعري در ما ، بزرگ شاعر سعدي
ترتيب اين ارسلان؟به قزل زيرپاي آسماننهي كرسي نه كه حاجت چه
طلب وقدرت مستبد اما ضعيف حاكمان همواره تاريخ ، گوناگون دورههاي در
نامقدسي اتحاد زبان چرب و چاپلوس اما بيمايه و عنصر سست افراد و
همچنانكه و داشتهاند آدمي منش و شرافت و اجتماعي سالم روابط عليه
مناسبي زمينه قدرت ، تشنه و مستبد حكام ميگويند جامعهشناسان
رابطه ترتيب اين به و ميكنند فراهم چاپلوس و عنصر سست افراد برايجذب
دورباطلي و ميشود بريده مردم تودههاي و جامعه با آنها طبيعي سالمو
اسلامي انقلاب پيروزي.ميگردد حاكم انساني جوامع بر وبيدادگري ظلم از
حذف و انساني و اسلامي ارزشهاي احياي براي مناسبي ايران ، زمينههاي در
مشكل اين نهايي حل اما ، كرد فراهم تملق و تبعيض مناسباتمبتنيبر
و تملق رواج كه چرا دارد عميقتري و گسترده بهتلاشهاي نياز اجتماعي
عناصر رشد و ارزشمند و سالم نيروهاي انزواي شكل ، موجب هر به چاپلوسي
والمسلمين حجتالاسلام اخير تاكيد به عنايت با.ارزشميشود ضد و فرصتطلب
در عناوين و القاب حذف مبنيبر كشورمان خاتميرئيسجمهوري سيدمحمد
اجتماعي مناسبات در تازهاي جهتگيري كه بجاست رسمي ، ومراودات مكاتبات
از ريا و تملق فرهنگ و آيد پديد انساني كرامت و حفظارزشها براي
تهيه زمينه همين در را حاضر گزارش.بربندد مارخت اسلامي جامعه
.كردهايم
جدي ناهنجاري يك عنوان به چاپلوسي و تملق از اجتماعي روانشناسان
فرهنگي روابط و مناسبات از بسياري تنها نه كه ميكنند اجتماعيياد
مخدوش نيز را جامعه بيروني چهره بلكه ميكند مختل اجتماعيرا و
افتاده پا پيش حتي نيازهاي دارند سعي چراافرادي كه اين.ميسازد
ما از بسياري چرا كه اين و كنند چاپلوسيتامين راه از را خود
است مسائلي ميكنيم احساس ديگران تملق به نيازمند را خود نيز انسانها
.كردهايم بررسي حاضر گزارش در كه
پس ميشود تعريف اجتماعي ناسالم رابطه يك عنوان به چاپلوسي و تملق
مردم ميان به است بهتر شود طرح اجتماع در مسئلهاي است قرار كه حال
است اجتماعي ارتباطات لازمه چاپلوسي آيا كه بپرسيم آنها از و برويم
شدهاند؟ متوسل حربه اين به نيازهايشان رفع براي تاكنون آيا و ياخير؟
كار سابقه سال او 25.است خصوصي شركت يك حسابداري كارمند رحيمي داود
وي در انزجار موجب كه موردي تنها خودش گفته به بنا و دارد حسابداري
:ميگويد او.است چاپلوسي ميشود
را كسي مجيز روزيام و رزق خاطر به اما بميرم گرسنگي از حاضرم
به است كرده گم را خودش هويت ميشود متوسل تملق به كه فردي.نگويم
ديگر كه بگذارد پا زير هم را كسي حقوق راه دراين اگر آنكه ويژه
.است بيوجداني نهايت
نيز بودن اجتماعي لازمه و اجتماعي است موجودي انسان كه ميدانيم همه
اين شدن برقرار به كه آنچه اما است همنوعان با ارتباط برقراري
اگر كهاست متقابل احترام و ادب ميباشد آن حافظ و ميكند كمك ارتباط
آلوده را انسانها روابط كه ميشود تبديل آفتي به شود خارج حدتعادل از
.ميكند
بايددر را سويه دو اعتدال اين از شدن خارج علت معتقدند روانشناسان
انتخاب نيازها اين رفع براي فرد هر كه مختلفي طرق و انسانها نيازهاي
.كرد جو و جست ميكند
وسيلهاي تملق واقع در:ميگويد اجتماعي آسيبشناس لاجوردي محمد دكتر
و غيرقانوني راههاي از خواستهايشان به افراد رسيدن براي است
چاپلوس فرد هم كه است مرضي يعني دوسويه است ضعفي البته كه.غيرمعمول
هر به اما.شود واقع تملق مورد دارد ميل كه كسي هم استو مبتلا آن به
چنانكه.است آن به عادت و تكرار ميزند دامن اينمشكل به كه آنچه حال
.درآيد جامعه يك عمومي فرهنگ از جزيي صورت استبه ممكن مدتي از پس
براي:ميگويد شناسي مردم ارشد كارشناسي دانشجوي شكراني مريم
كمبودهاي سراغ به بايد ابتدا مردم بين در تملق گسترش ريشهيابيعلت
اگر فردميبيند كه جايي.رفت جامعه در موجود ومديريتي رواني
تقسيم عادلانه شكل به وامكانات ميشود ظلم حقاو در نكند چاپلوسي
ضعف دچار مديران وقتي.ميرود پيش تملق سمت به تدريج به نميشود
و ميگيرند قرار متملقان تاثير تحت راحتي به هستند مديريتي و شخصيتي
براي افراد كه جاست اينميكنند وارد خود اقتدار حيطه در را تبعيض
از تقليد به مجبورند خود مشروع خواستهاي حتي خواستهايشان به رسيدن
محروم امكانات از صورت غيراين در.بدهند رفتار تغيير نورچشميها
باشد خالي معنوي دستآويزهاي جاي مردم بين در اگر طرفي ازشد خواهند
تملق كه شد خواهند مادي صرفا پشتوانههاي به متوسل افراد راحتي به
.است توسل اين راههاي از يكي
يك در تملق پيامدهاي از نيز را ديوانسالاري و استبداد بتوان شايد
طاغوت حكام ويژه به گذشته حكومتهاي تاريخ بر مروري با.كشوردانست
داشتن دست در با مستبد فرمانروايان گهگاه كه مييابيم ستمگردر و
بر آنان از يكي كه بار هر و ميشدند حاكم مردم جان و مال بر قدرت
را او كه ميكشيد يدك خود دنبال به را زيادي مينشست ، افراد قدرت سرير
در و ميگذاشتند بياطلاع مردم زندگي و اجتماع احوال و اوضاع از كلي به
عناوين به و ميراندند حكم مردم بر كه بودند درباري متملقين اين واقع
افزايش روز به روز استبداد كه بود اين.ميكردند اغفال را حكام مختلف
.ميآورد وجود به حاكمان و مردم بين بزرگ خندقي و مييافت
ارابههاي راندن صداي هنوز:ميگويد تاريخ استاد شايسته غلامرضا دكتر
مستبدي كه جا هر شنيد ميتوان را تاريخ عمق از جويي برتري و استبداد
و ميكردند لانه او كنار در متملق و چاپلوس افراد ميشد حاكم مردم بر
و ميرفت پيش به استبداد چه هر طرفي از ميزدند دامن استبداد اين بر
تنها كه چرا ميآوردند روي تملق به بيشتر مردم ميشد وسيعتر آن گستره
مطلق قدرت داراي كه بودند اجتماع از طبقه يك يا گروه يك نفر ، يك
حربههايي به نيازهايش رفع براي بود مجبور جامعه ناچار به و بودند
بود استبداد آورنده بوجود تملق هم بنابراين.شود متوسل چاپلوسي چون
يكديگر ملزوم و لازم دو هر و ميشد پديده اين تسري موجب استبداد هم و
.بودند
به زياد كه مسائلي از يكي نوين مديريت مباحث مديريتدر و تملق
.است زيردستان و مديران ، كارمندان بين ايجادفاصله ميشود پرداخته آن
را آن يا آورد وجود به را فاصله اين عواملي يا و عامل چنانچه و
كلان سطح در امر اين.ميشود محسوب سالم مديريت براي آفتي كند تشديد
اگر.ميدهد نشان بيشتر را خود جامعه يك و ملت يك امور اداره مثل
و خود بين از را فاصلهها و واسطهها نتوانند جامعه يك مسئول مديران
و ميمانند بيخبر اجتماع صادق و صحيح احوال و اوضاع از كنند حذف مردم
به.بگيرند تصميم كرده ، برنامهريزي درستي به نميتوانند نتيجه در
دادن جلوه وارونه طريق از كه هستند طلب فرصت عدهاي هميشه كه آن ويژه
سود و موقعيت و برسند خود اهداف به آن كردن تار و تيره يا و حقايق
.كنند پا و دست خود براي مناسبي
نقش مورد در ايران توسعه و مديريت مركز عامل مدير ميرلوحي محمود سيد
مديريت در علت اين به تملق مسئله:ميگويد مديريت تضعيف در تملق
از بسياري دارندو بيشتري قدرت عملي نظر از مديران كه مهماست
در تملقگويي مسئله هم دليل اين به.آنهاست اقتدار حد در اختيارات
و باشند عادل و هدفمند مديران اگر.ميگيرد شكل بيشتر آنها اطراف
نفي جهت در را قدم اولين كنند توزيع عادلانه را امتيازها و امكانات
.برداشتهاند چاپلوسي جمله از ناسالم ارتباطات
يكي:ميكند اضافه چاپلوسي به افراد رويآوري علل مورد در همچنين وي
و آگاهي در باشد پديده اين پيدايش زمينهساز ميتواند كه ازعواملي
و جامعه سطح در اطلاعات صحيح نشدن توزيع.دارد ريشه شعوراجتماعي
براي تا ميكند وادار را افراد واجتماعي ، فردي حقوق آگاهياز نداشتن
.شوند وارد تملق در از خواستهايشان افرادو يكسرياز به دستيابي
بعضي.است چاپلوسي ديگر علتهاي از برابرقوانين در تمكين عدم همچنين
تملق دچار حالت اين در و بزنيم رادور قوانين ميدهيم ترجيح ما از
.ميشويم
مديريت در امروز كه بحثي:مديريت آفت (تملق1 سازماني ضررهاي
خود زيردست نيروهاي همه بايد مدير و مشاركتياست مديريت دارد وجود
در تملق اثر اولين.كند ايجاد عمل انگيزه آنها براي كرده هماهنگ را
و ميكند سلب مدير از را زيردستان اعتماد كه است اين سازمان يك
.ميكند خودجدا مجموعههاي زير از را مديران
و مساوي طور به امكانات توزيع عدم و عدالت نشدن برقرار موجب (2
را دسترسش در امكانات از بخشي تا باشد مستعد مدير اگر.ميشود متناسب
شايسته تملق ، .ميشود تملق براي زمينهسازي كند عرضه محق غير بهافراد
قرارميدهد سالاري پول و سالاري خويشاوند سالاري ، رفيق برابر رادر سالاري
گاه هر.ميكند مخدوش ملي سطح در را سازماني وحدت و نهايتامنيت در و
ارتقاء خود ، افرادچاپلوس همان روزي تا ميشود موجب تملقپذيرباشد مدير
افراد نهايت در و نيستند آن شايسته برسندكه بهاقتداري و كنند پيدا
اين نتيجه.گيرد شكل سازماني روابط از چرخهمعيوبي و شده حذف لايق
بيمصرف كلان بودجههاي صرف و سازمان آن ونادرست ضعيف عملكرد معيوب دور
.است
ميخواهد كه نيازمندي انسان طرف يك.است طرفه دو نياز يك تملق مسئله
به نيازمند كه ديگر طرف و كند دستاندازي خود حقوق از بيشتر حدي به
سخره رابه چاپلوسي فرهنگي مدار ارزش و مستقل مديران.است تملق شنيدن
و فرهنگي فقر) است فقر همزاد تملق كه داشت اعتقاد مديري.ميگيرند
.است كرده رشد بيشتر سوم جهان در آفت اين دليل همين به (مادي فقر
و است مخربتر آن گفتن از گاه تملق شنيدن است مسلم كه آنچه حال هر به
ميگذارند پا زير را ضابطهها ديگران چاپلوسي خاطر به كه انسانهايي
.نيستند تكريم شايسته گاه هيچ
آلآقا شيخالاسلامي -م:از گزارش