پنجم ، شماره 1353 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 11 پنجشنبه 20
|
|
طالقاني نگاه از شورا و استبداد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
طالقاني آيتالله ملكوتي سالروزعروج شهريور مناسبت 19 به
محيطعقدهگشايي ، به تبديل را آن و قدرندانيم را آزادي محيط اگر
شدن پيدا نتيجهاش كرديم ، موضعگيري و همريختگي به و عناد محيط
ميدهد فريب را مردم نان و آب وعده با كه بود خواهد مستبدي
باشند ، همه داشته راي حق همه اگرمردم بشود ، تشكيل شوراها اگر
قابل است مردم بر متكي كه اجتماعي نظامهرم باشند ، داشته نظر حق
باشيم متوجه بايد ما و است آسيبپذير والا بقاست
مگر اما بود ، طاقاني گمشده جامعه ، در انساني كرامت احياي:اشاره
ميشد مگر كرد؟ زنده را انساني كرامت استبداد با مبارزه بدون ميشد
به قرآن آوردن بدون ميشد مگر كرد؟ معنا را انسان شورا ، احياء بدون
انساني ، تكامل و رشد قانون كتاب و مسلمين اتحاد محور عنوان به صحنه
آثار در تا ميدارد آن بر را ما سوالها اين داشت؟ درستي درك انسان از
و انسان انحطاط عوامل و بيندازيم نيمنگاهي نستوه مجاهد آن گرانبهاي
.كنيم مرور ايشان منظر از را اسلامي جامعه
مقالات سرويس
ميدارند نگه راباقي مجتمع هرم اسلامي شوراهاي
و رهبريقرآن به اگر معتقديم ، اقامهقسط و اسلام قسط به ما اگر
هرم نظام اين خود ، حق به كسي هر خود ، جاي به كسي هر معتقديم ، اسلام
اين قاعده مردم ، توده است ، مردم توده بر هرم اين قاعده است اجتماعي
كارمند ، بازاري ، كشاورز ، كارگر ، طبقات ، تمام هستند ، مخروط اين هرم ،
نظام در متاسفانه.است حاكم طبقه مخروط اين راس در ;لشگري كشوري ،
هستند ، هرم اين قاعده و اجتماعند نگهدار و نگهبان كه طاغوتي ، آنهايي
خلاف بر.بشود صادر بايد بالا از هميشه امر.ميشوند واقع فشار تحت در
فشار دربگيرد زير را تودهها تودهها ، مصالح برخلاف تودهها ، منافع
به پايين از بايد عادلانه نظام در ولي بكشد ، را استعدادها بگذارد ،
در.كنند انتخاب مردم توده بايد را اجتماعي نظام و بشود الهام بالا
هنوز ولي شده ساقط بود دربار كه هرم اين راس ما ، اجتماعي نظام
.است باقي قواعدش
حق باشند ، همه داشته راي حق همه اگرمردم بشود ، تشكيل شوراها اگر
بايد ما و است والاآسيبپذير بقاست قابل اينهرم باشند ، داشته نظر
.باشيم متوجه
حاكمشود؟ ميتواند چگونه استبداد
في ما علي الله يشهد و فيالحيوهالدنيا قوله يعجبك من الناس من و
اين به كنيد مراجعه كرديد فرصت شاءالله ان.الدالخصام هو و قلبه
حج ، مناسكاست حج آيات بعداز.است بقره سوره اواسط در كه آياتي
آنان -مومنين به مردمرا گروه دو آيات اين در.فلسفهحج حج ، دستورات
در عنصر دو اين.تذكرميدهد -دارند شنوا گوش و باز چشمان كه
در.الهي انسان يك و مستبد و خودخواه عنصر ، يك.مقابليكديگرند
چگونه مستبد عنصر كه است شده بحث بسيار رواني -اجتماعي كتابهاي
ملتي و مردمي بر گروه ، يك يا فرد يك ميتواند راه چه از و است عنصري
ديگر فرد كه ميكوشد اوليه طبيعت به انساني فرد هربشود مطلق حاكم
ولي.كند تسخير كند ، استثمار بگيرد ، خود اراده و نفوذ تحت در را
بتوانند گروههايي و ملتي ، برجمعيتها بر جمع يك يا فرد ميشوديك چگونه
علماي همه كه است مسالهاي اين بشوند؟ مطلق حاكم و كنند حكمراني
.كردهاند بحث امروز تا افلاطون و سقراط زمان از فلاسفه و اجتماع
ميتواند چگونه اينكه و استبداد طبيعت درباره متفكريني و متخصصين
كه بحثهايي همه ما اگر كردهاند؟ بحث بشود حاكم و كند باز ميدان
و گفتهاند و نوشتهاند عنصري چنين درباره بشريت عالم و دنيا متفكرين
ملاحظه بكنيم جمع دادهاند ، بيم و كردهاند اعلام عنصري چنين از كه خطري
يعني حج.حج احكام از بعد.است آيه سه دو همين در خلاصهاش كه ميكنيد
:ميخواستند انبياء كه آنچه و اولي فطرت به مردم برگشتن يعني چه؟
(طواف) محور يك اطراف در مردم همه كه اجتماعي توحيدي ، اجتماع يعني
هم از را مردم كه آنچه و بشود الغاء موقتا ، گرچه امتيازات ، و كنند
يك آدم ، يك انسان ، يك همه.برود ميان از است كرده ايجاد فاصله و جدا
كه است نمونهاي اين.بشوند شعار يك حركت ، يك ذكر ، يك درك ، يك شعور ،
روزي شايد تا دادهاند ارائه انبياء و خليل ابراهيم توحيد مناديان
محور يك در همه يعني بيايد ، در صورتي چنين به زمين اطراف و دنيا همه
و لباسي امتيازات ديوارهايباشند داشته شعار يك كنند ، حركت
عناوين و لباس در را خود كه انساني و بشود برداشته ميان از ساختماني
به انسان و برود ميان از اينها همه كرده ، فراموش نژاد و ساختمان و
خواه نمونهاي چنين.برگردد خدا به يعني برگردد خود بهبرگردد خود
اجتماع اين خطر اما.كند پيدا گسترش دنيا در تدريج به بايد ناخواه
و هواها و شهوات كه انساني خودخواه ، انسان مستبد ، از كجاست؟ از
.شده حاكم انسانيش حيثيت و شرف و وجدان بر گسيختهاش بند از آرزوهاي
آفريده آزاد خدا كه انسانهايي و بشر نفوس بر بخواهد كه انساني چنين
.باشد حاكم
.الدنيا الحيوه في قوله يعجبك من الناس من و
به ميتواند چطور كند ، اغفال را ميتواندمردم چطور انسان چنين اين
ميليونها بر را خود فردي اراده ميتواند چطور بشود؟ سوار مردم گرده
يك كه وقتي وضعي؟ چه در نظامي؟ درچه كند؟ تحميل انسانها اراده
است آشكار حج در نمونهاش كه سلمي ،(داد دست از را) سلم محيط جامعهاي
سلامتي ، منزل دارالسلام ، سر لبيك عنوان به (ميگويند) حاج را حج وداعي
شعور يك وجدان ، يك هم با انسانها همه كه محيطي انساني ، سرمنزل
اراده خواستند تدريج به مردمي و خورد هم به محيط اين اگر دارند ،
و عناد كردند ، پيدا اختلاف كنند ، تحميل يكديگر بر را خودشان
كنند ، تحميل يكديگر به را فرصتطلبيها و خودخواهيها و خودپسنديها
مستضعفين و مردم نيروهاي محيطي چنين در كه زماني.ميشود مشوش محيطي
قهرا شد مصروف يكديگر تضعيف و نابودي براي بزرگ و كوچك مستكبرين و
بين در بيچارگي فقر ، گرسنگي ، شد خواهد دگرگون هم مردم اقتصادي وضع
سر خودخواه انسان يك كه است فرصتي اين.كرد خواهد سرايت مردم همه
نكرديم ، قدرداني اگر را آزادي محيط اين سلم ، محيط اين ميآورد ، بيرون
داديم ، قرار موضعگيري و ريختگي هم به و عناد ، محيط عقدهگشايي ، محيط
مستبد شدن پيدا نتيجهاش ميكند ، اشاره آيات اين در قرآن كه همانطوري
ديگر تاريخي ادوار تمام در و ما گذشته تاريخ در كه همانطوري است
كه است محيطي چنين در.كرد نخواهند ما كبير و صغير به رحم.است بوده
از.ميآورد بيرون سر زرنگ ، و باهوش حال عين در و خودخواه ، انسان يك
.نان و آب وعده طريق از ميفريبند؟ را مردم راه چه
انسان اين محيطي ، چنين در آسايش ، وعده مسكن ، وعده نان ، و آب وعده
به را دين.ميكند توجيه را وسيله جور همه هدف ، به رسيدن براي
دروغ ميگيرد ، خود استخدام به را انسانيت و شرف ميگيرد ، استخدام
.ميدهد فريب ميگويد ،
كه ميرسد جايي به مستبد كار بالاثم العزه اخذته اتقالله له قيل واذا
عالم بزرگ محققين و حكما گفته به.نميبيند ارادهاي خود اراده مافوق
مستبدنام مقابل در ديگر:ميگويند ميكنند بحث طبيعتاستبداد در كه
.ميگويد چنان قانون ميگويد ، چنين قانون كه برد نميشود را قانون
اينها بترس ، خدا از ميشود گفته او به وقتي اتقالله له قيل واذا
چون.نكن پايمال را اينها حق هستند ، خدا اينهابندگان مردمند ،
و مشتعل بيشتر ميشد ، برده تقوي نام وقتي است ، گناه گنداب غرقگناه
ميماند؟ طور همين به آيا ميشود ، چموش
.جهنماست مسيرش است ، جهنم وجودش خودش ، جهنم فحسبه
مسير خلاصه اين.كرده فراهم خود براي جايگاهي بد المهاد واليس
ميكند ، حركت حق ، مسير توحيد ، خدا ، مسير اراده برخلاف كه است انساني
.انسانمستبد يعني
ميكند مختل را اسلامي سلم محيط اسبتداد
ليس و جهنم فحسبه العزهبالاثم اخذته الله اتق له قيل اذا و
.المهاد
افزوده طغيانش بر را ، مستبدخودخواهي چنين كني ، نصيحت را او اگر
چيست؟آيات چارهاست جهنم جايگاهش.شده جهنم سراپا چون ميشود ،
يعني.مينماياند را حج نظام اين كردم ، عرض هم قبلا كه طوري همان قبل
را همديگر همه و باشند خود مسئوليت متوجه مردم همه يعني.سلم نظام
نيت و فكر با هم به همهباشند بركنار ازاختلافات همه بدانند ، انسان
اسلام شعار اين.هستيم تسليم ما يعنيعليكم سلام.بگويند سلام صادقانه
.است همين ميگوئيم كه كلمهاي آخرين نماز در.است
همه مقابل در بودن تسليم عباداللهالصالحين علي و علينا السلام
:سلم نظام صلحا ،
.بشويد سلم وارد همه كافه فيالسلم ادخلوا امنو الذين ايها يا
خودخواه ، الجوج عنصرهايالدالخصام اين تا.بدهيد تشكيل سلم محيط
ميدان نتوانند شما ميان در خودپرستي و شهوت و غريزه سراپا خودبين ،
.بيابند سلطه و كنند پيدا
آخرين حج ، اواخر حج ، مراسم در همانطوريكه الشيان خطوات ولاتتبعوا
و شيطان سمبل اين.است شيطان طرف به زدن سنگ ميدهيد انجام كه عملي
جلو گام به گام شيطان.نكنيد تبعيت و برداريد راه سر از را شياطين
مقابل در.نميدهد نشان را جهنم گاه سقوط و كار نهايت وقت هيچ.ميبرد
ميافتد ، جلو و برميانگيزد را هواها ، انگيزهها ، تخيلات ، وهمها ، انسان ،
لكم انهبرساند گاه سقوط به كه وقتي تا ميبرد جلو گام به گام
(عدومبين
دست از را سلم محيط هم ما كردم ، اگر عرض كه طور همين سلم محيط
يا فرد مصلحت فداي را كل مصلحت باشيم ، درگير هم با همه و بدهيم
خود و عقدهها ببينيم ، را امروز همين نباشيم ، آيندهنگر بكنيم ، گروه
مانده باقي ما در گذشته زمانهاي از كه ماندگيهايي عقب و خواهيها
بيشترش و هست خطر همين بازهم بكنيم ، اعمال يكديگر به نسبت بخواهيم
جامعه يك درون از كه استبدادي به است ناظر قرآن اينكه براي هست ، هم
.ميآيد بالا متخاصم بدبين پراكنده مختل خودخواه
درآئيد سلم محيط به هم با همه
الشيطان خطوات تتبعوا ولا كافه افيالسلم ادخلو امنوا ايهاالذين يا
.عدومبين لكم انه
(بقره ، 208)
ما.نگهداريد را سلم محيط اگر !بشويد ، همگي سلم وارد همه مردم ،
سلام هم به كه كنيد ، همانطوري حفظ را وحدت داشتهباشيد ، تفاهم هم
يك ميتواند باشيد ، سعادتيكديگر و رضايت تسليم ميگوييدواقعا
گسترده شما سر بر خدا سايه شما ، بين در نمونههايي شخصيتها ، چنين
دشمني ، عادت ، محيط به كرديد تبديل را سالم محيط اگر ولي بشود ،
و خارج عوامل دست به مستبدين خونخواران تا باشيد منتظر كه اينجاست
.بشويد عذابي چنين گرفتار مرتبه دو و بشوند مسلط شما بر داخل
است ، حقيقتتاريخي يك اين است ، دعوتقرآن اين خواهرها ، برادرها ،
كه كرده بيان قرآن استكه اجتماعي سنن از يكي الهياست ، حقيقت يك
صورت هر به كه شياطيني -حركتكنيد شياطين گامهاي اگردنبال
انتظار در -بشوند ظاهر دين چهره در است ممكن هم گاهي درميآيند ،
يعني ميكند ، مسلط ملتها بر هميشه كه عذابي همان خداوند كه باشيد
فرود خودتان گرده به شده فراهم خودتان دست به كه عذاب تازيانه
چه كردم فكر چه هر آمدم كهاينجا امشب متاثرم بسيار من.بيايد
خاطرمگذشت ، از هم آيه چند اين نميرسيد ، فقط نظرم به چيزي بگويم
آن كه ملتي بهحال كنم گريه.كنم گريه اينجابنشينم ميخواستم فقط
بتدريج داشت كه شوري آن و حق مقابل در تسليم آن آنيكانگي ، وحدت ،
به وابسته ديگر اين.ميشود عداوت و جبههگيري خصومت ، به تبديل
اين كه نگذاريد.خواهرهاست شما برادرها ، شما مردم ، شما هوشياري
به ما اعجابانگيز انقلاب اين ما ، توحيدي انقلاب اين ما ، عظيم انقلاب
بيفتد ميخواهند خودشان براي را چيز همه كه خودپرست خودخواه مشتي دست
.بشوند مسلط شما سوبر هر از مستبدين بعد و
ملاحظه همه ، با مخالفين ، با رفتارعلي علي ، سخن ،(ع)علي زندگي
براي است سرمشق اينها بوده ، چگونه خلافتعلي عمر سال چند اين كنند ،
.ما
-(ع)علي والا-برسد هدف به بخواهد هروسيلهاي به كه نيست ديني اسلام
گول فريب ، دروغ ، .توجيهميكرد هدف به رسيدن رابراي وسيلهاي هر
ازهمان.است دور به اسلام از اينهااصلا بازي ، ديپلمات زدنمردم ،
.بكند بيعت ميخواهد كس هر فرمودند كردند ، بيعت علي با كه اولي روز
اين ابنداهي -مغيرهبنشعبه هم بعد.است آزاد نكند ، ميخواهد كس هر
اميرالمومنين يا گفتند آمدند ديگران و زيادبنابيه ،-عرب سياستمدار
براي بشو متوسل وسيلهاي بههر يعني كرد ، جنگ نميشود جبهه چند با
باشم حاكم من هم روز يك نه فرمود.كني حكومت بيشتر روز چند اينكه
.بكنم مصالحهاي و بدانم روا را ناروايي يك نميتوانم
بودند ، پركرده را كوفه كه معاويه خوارج ، عوامل درباره ، حال عين در
يا ميدادند گزارش شرطهالخميس ، واصحابش اميرالمومنين شهرباني رئيس
توطئههايي و دارند سويي نيتهاي خوارج شده ، خطرناك وضع اميرالمومنين
ابنملجم وقتيكنيم زنداني بگيريم ، را اينها ما بدهيد اجازه دارند ،
.شدند متوجه......اميرالمومنين اصحاب شدههمه كوفه وارد مرادي
او بدهيد اجازه.دارد سر به خطرناكي خيال آدم فرمودنداين
نميتوانم من.نداده انجام كاري كه هنوز !نه فرمود.كنيم زنداني را
صداقت سياست اسلام سياست است ، اين اسلام سياست.كنم جنايت از قبل قصاص
چه اگر است اين سياستمان مسلمانيم ، ما اگر.است اسلام سياست اين است ،
نخورد ، شكست علي كه همانطور نيست خوردني شكست حق ولي بخوريم ، شكست
دروغ معاويه مثل بخواهم من اگر:فرمود امام.نخورد شكست ولي شد كشته
نيست اين من راه ولي سياستمدارترم ، معاويه از بدهم فريب و بگويم
.شد صداقتش كشته علي شد ، عدالتش كشته علي بالاخره
است پيروزي علتاصلي منكر از نهي و معروف به امر
عنالمنكر والنهي بالمعروف ، الامر لاتتركوا
عادي فرد يك حتي قشري ، يك نه طبقهاي ، يك نه است عمومي مسئوليت اين
نهي و معروف به امر است واقع مملكت راس در كه كسي به نسبت ميتواند
دادن ، نشان راه.گرفتن بيجهت ايراد نه شكني ، كار نه.كند منكر از
گفتيد كه كلمهاي اين برويد ، راه اين بايد است اشتباه راهتان اين آقا
گوش مرا سخنان گوش ، هزارها صدها ، نشستيد ، كه شما هميناست نادرست
بگوئيد من به.مسئوليد شما فرد فردكنيد قبول تعبدا نبايد.ميدهند
طور اين مگر اسلام صدر مسلمانهاي.است بوده نابهجا كلام اينجاي
آن كنيد راست مرا شدم منحرف من كه گفت دوم خليقه وقتي مگر نبودند؟
علي مگر ميكنيم؟ راستت شمشير اين با نشدي راست اگر گفت نشد بلند فرد
تذكر از پستتريد شما نكنيد خيال بدهيد؟ تذكر من به دائما:نميگويد
.شما تذكرات شنيدن از بالاترم من و دادن
اسمهاي اين كه اسلام عظيم اينسرمايه منكر ، از نهي و معروف به امر
كند ، درست جامعهاي چنين هيچنميتواند اينها و دموكراسي معمولي
انتخاب را عده يك اگر.داشتهباشند مسئوليت بايد همه كه جامعهاي
راانتخاب عدهاي اگر شده ، مسئوليت رفع شما از نكنيد خيال كرديد ،
فرد فرد.شده رفع شما از مسئوليت نكنيد خيال شورا مجلس براي كرديد
اينها اعمال مراقب گوشتان و چشم و شعور تمام با بايد مسئوليد ، شما
.باشيد
است جامعهاي اين است ، آزاد جامعه اين.منكر از نهي و معروف به امر
هم عليرفت خواهد بين از جامعه اين در ناصالح و ناباب افراد رشد كه
(شراركم عليكم يولي) كرديد ترك اگر كه ميفرمايد بعد:ميگويد را همين
.ميشوند مسلط شما بر مردم رذلترين و پستترين