پنجم ، شماره 1355 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 14 يكشنبه 23
|
|
عقل مسئله و شيعه فقهاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
حسن والمسلمين حجتالاسلام با گفتگويي - شيعه فقه در استنباط و عقل
(پاياني بخش) طارمي
كه توضيح اين با فقهي ، حكم به رسيدن راه هم و است فقه منبع هم عقل
مييابد در خارجي ، عامل به بينياز و مستقل بهصورت عقل كه حكمي هر
كه است معروفي جمله همان آن فقهي مبناي و الاجراست لازم انسان براي
بهالشرع حكم بهالعقل حكم ما كل:ميگويد
اجتهاد دربارهمنابع آنچه با شما بيان اين ظاهرا:همشهري
:چهارتاست اجتهاد منابع استكه آن مشهور.دارد تفاوت شنيدهايم ،
تا دو به منحصر را منابع شما آنكه حال و ;وعقل اجماع سنت ، قرآن ،
.:طارمي نميشناسيد؟ شريعت در عقل براي جايي هيچ شما گويا و ;كرديد
ديگري و اجتهاد منابع يكي ;است نكته دو متضمن واقع در شما بحث اين
را توضيح اين است ، لازم اول مورد در.اصولشيعه و فقه در عقل جايگاه
اجتهادعبارتند منابع كه است شده مطرح مشهور صورت به كهآنچه كنم عرض
است بوده همراه اندكيمسامحه با عقل ، و اجماع ،(حديث)سنت قرآن ، :از
صحبت يكبار ما ببينيد ، دادهاند آنتوجه به اصول محققان و مولفان كه
راههايدستيابي از صحبت يكبار و ميكنيم ديني احكام يامنابع منبع از
.منابع اين به
عنوان تحت استكه دومي اين ميشود ، بحث غالبا اصول علم در آنچه
بحث مثال ، براي اينجا در.الشرعيهميآيد ياالادله الحجه مباحث
ما ميتواند ، (واحد خبر:اصطلاحا) نفر چند يا خبريك آيا كه ميكنند
(منطقي تمثيل معناي به) قياس راه از آيا برساند؟ واقعي حكم به را
چيست؟ عقل نقش دارد؟ جايگاهي چه اجماع برسيم؟ واقعي حكم به ميتوانيم
مشتمل مباحث همين بر فقه اصول كتابهاي از عمدهاي بخش.قبيل اين از و
در ويژه به اصوليين ، كه است اين كردم عرض كه مسامحهاي آن حالا.است
فقط شرعي احكام به رسيدن راههاي كه كردهاند تاكيد اخير ، قرن دو يكي
هم ديگري راههاي به مذاهب برخي در لااقل يا نيست طريق چهار اين
اجتهاد ميشودمنابع گفته اينكه ديگر ، عبارت به.ميكنند استناد
كلمه قيد و است حكم به دستيابي راههاي منابع ، از مرادشان چهارتاست ،
.چهار در انحصارآن نه است ، عمده و اصلي راههاي ذكر باب از نيز چهار
مسلمانان همه بهاتفاق بنا.احكام منابع از بحث به ميرسيم حالا خوب
استنتاج و استخراج اصلي منبع دو سنت و قرآن فقهي ، مذاهب همه در
دارد ، وجود اختلافاتي جزئيات در البته ميروند ، شمار به ديني احكام
نيز امامان تقرير و افعال و اقوال شامل سنت شيعه ، مذهب در مثلا
منبع شيعه ، فقه اصول در گفتم بنده كه بود زمينه اين در.ميشود
فقهي مذاهب از برخي در كه حالي در ;است سنت و قرآن احكام استنباط
اتفاق موضوع يك بر امت وقتي ;يعني است ، منابع از يكي اجماع عامه ،
كتاب صاحب آمري ، سيفالدين.است شده درست جديد حكم يافتند ، نظر
بوده مذهب حنبلي آغاز در خود كه -اصولالـاحكام في الـاحكام
است كساني از خوداو.است كرده اشاره نكته اين به -است شده وسپسشافعي
ديني بيان يك به مستند حتما يكامر بر امت فقهاي اجماع ميگويد كه
اين معنايش دهد ، روي اجماع هرگاه معتقدند عدهاي ميگويدكه سپس و است
واقع ، دراست كرده موفق درست حكم يافتن بر را آنان خدا كه است
به رسيدن راه را اجماع غالبا عامه ، اصول علماي كه بگوييم ميتوانيم
را نظريه اين شيعه علماي آنگاهديني حكم منبع نه دانستهاند ، حكم
در معصوم حضورامام اجماع ، در اصلي ملاك كه كردهاند تصحيح صورت بهاين
مسامحه بگويم ، بدهيد اجازه اعتبارندارد ، خود خودي به اجماع و است آن
بگويند آنكه جاي به بعضيها ;يعني جاست ، داده ، همين روي كه ديگري
.احكام منابع گفتهاند احكام ، به راههايدستيابي
فقه اصول در متن قديمترين كه كرديم اشاره باشيد ، داشته خاطر به اگر
امروزه كتاب ، اين الفقه ، باصول نامالتذكره به نوشت ، مفيد شيخ را
-ششم قرن دانشمند -كراجكي را آن از گزيدهاي فقط و نيست دست ، در
.رادارد تفكيك همين رساله آن در مفيد شيخ.است مانده بودهكه نوشته
گفتههاي و نبوي قرآن ، سنت:تاست سه ديني احكام منابع:مينويسد او
راههاي:ميگويد سپس -ميكند سنتبرگشت همان به واقع در كه -امامان
ترتيب ، اين به.اخبار و زبان عقل ، :تاست سه منابعنيز اين به رسيدن
اين.ميكند جدا منابع آن محتواي به رسيدن راههاي از را خودمنابع
.است مهم بسيار
بود ، آمده پيش كه را ابهامي باشم توانسته طولاني بحث اين با اميدوارم
.كنم طرف بر
فقه ، در عقل نقش و جايگاه ;يعني پرسش ، دومين به باشيد ، موافق اگر
بخواهيم اينكه بدون بپردازيم ، كردهاند ، مطرح اصول علماي كه آنگونه
در شيعه ، فقهاي و عامه فقهاي از اعم را ، فقها آراي اختلاف و مناقشات
دين مخاطب كه كنيم شروع اينجا از است بهتر بكشيم ، پيش خصوص اين
مكلفين افعال دانش كهفقه ، ميگويند فقه تعريف در.است عاقل انسان
در بعد و دارد سروكار مكلف انسانهاي با فقه كه معناست بدان اين.است
از برخورداري بودن ، مكلف اصلي شرط كه است شده تصريح فقه منابع همه
و ميگويد سخن عقلا با فقيه دارد ، سروكار عقل با فقه پس است ، عقل نعمت
.است افراد همين از يكي نيز خود
عقل ، تعدادي نعمت از برخورداري دليل به عاقل انسان اين حالا ،
را بديهي احكام برخي(نظر مقام در) دارد عقلاني بديهي دريافتهاي
فهم براي نظري صورت به را روشهايي برآن علاوه ،(عمل مقام در) ميشناسد
به كه اربعه اشكال از اول شكل مثل ميبندد ، كار به مسايل درك و
زندگي در را روشهايي اينكه مهمتر ، آن از و است الانتاج اصطلاح ، بديهي
ابداع آن امثال و دادوستد اخلاق ، حوزههاي در اجتماعي ، مناسبات و فردي
صورت به مردم ، ديگر با مناسب تعاطي يك در بتدريج كه ميكند
واقع ، در قراردادها اين از بسياري.ميآيد در اجتماعي قراردادهاي
سيره آنها به اصول علماي اصطلاح در كه انسانهاست خردورزيهاي تبلور
استنباط روشهاي در هم و فقه در هم امور اين همه طبعا.ميگويند عقلا
مثل مباحثي كه ميبينيم فقهي و اصولي كتابهاي در لذا دارند ، نقش فقهي
چند.است شده مطرح عقلي وبرائت عقليه عقليه ، غيرمستقلات مستقلات
امروز تا قديم از اصول ، كتابهاي در معروف بحثهاي از يكي:بزنيم مثال
نسبت انسان ، كه است اين اوليه اصل ميگوينداست اصلي موضوعبرائت
مگر باشد ، نداشته خاصي تكليف ميشود ، رو به رو آن با كه كاري هر به
اين مستند مهمترين.شود يافت خصوص اين در حكمي ديني منابع در آنكه
يا العقلي عنواندليل با را آن روگاهي اين از است ، عقل اصل ،
بسيار فقهي فعاليتهاي در اصل اين به توجه.ميكنند ذكر دلالهالعقل
بيشتر عقلاني حكم اين جايگاه است ، رفته پيشتر زمان هرچه بوده ، كارساز
آخرين حكم ما براي عقلاني استدلال اين كه داريم توجه.است شده شناخته
.راهگشاست اما نيست ،
شيعه ، علماي استو كلامي بحثهاي ازمعروفترين كه عقلي وقبح حسن موضوع
عقل مستقل احكام از رايكي آن و پذيرفتهاند را آن عليالاغلب ،
-فقهي احكام از بسياري.دارد نقشمهمي فقه و اصول در ميدانند ،
امانت ، در خيانت حرمت يتيم ، مال خوردن حرمت ظلم ، بدي:مثل اخلاقي ،
در طبعا و است عقلاني دريافت همين از برآمده..و عهد به وفاي لزوم
انسانها كه گفتيمميشود لحاظ دريافت همين همواره نيز آن چون و چند
با مواجهه براي مناسب روشهاي يافتن و خود زندگي امور اداره براي
تجارت ، مثل بستهاند ، كار به زمان درازاي در را طرحهايي همنوعانشان ،
مورد آن كليت كه است عقلايي سيرههاي اينها...و زراعي قراردادهاي
برخي در كه آن مگر راميپذيرد ، آنها عليالاصول فقه ، و است قبول
معروفش مثال.باشد رسيده شرع سوي از اصلاحاتي و توضيحاتي جزئيات ،
نيز درفقه.هست و بوده رايج مردم نزد فروش و خريد.بيعورباست همين
مردم اما ;است فروش خريدو اين قوانين به ناظر است ، آمده كه احكامي
قضا ازاست كرده نهي را آن شارع كه فروشربويداشتهاند و خريد گاهي
موارد دراغلب كنيم ، رابررسي عقلايي سيرههاي در شارع دخالت اگرموارد
.رادريابيم آن پسند عقل موجبات و حكمتها ميتوانيم
از يكي ما فقه در.كنم تمام را بحث اين مثال يك با بدهيد اجازه
حدود حجاب ، ايناست حجاب مسئله -مردان حتي و -زنان براي جدي احكام
توصيههاي و فقهي نبايدهاي و بايد از آميختهاي كه دارد هم مشخصي
عمومي دريافت يك بستر بر حجاب كه است اين مهم نكته اما است ، اخلاقي
ديني اگر حتي جامعه.است عفاف آنلزوم و است شده نهاده بنا عقلا
گرو در امنيت اين از بخشي و است اخلاقي امنيت نيازمند نباشد ،
بدان بايد خود اجتماعي مناسبات در مردان و زنان كه است رعايتهايي
چونعفاف و چند تعيين دارد ، تاكيد برآن فقه آنچه حالباشند پايبند
.بس و همين است ،
منابع يا منبع بحثاز يك ما داديد ، اين از پيش كه توضيحي:همشهري
اين طبقمنابع آن به روشهايدستيابي از بحث يك و داريم فقه
ميگيرد؟ جاي كدامدسته در عقل تقسيمبندي
حكم به رسيدن راه هم و است فقه منبع هم عقل ;يعني.هردو:طارمي
به بينياز و مستقل صورت به عقل كه حكمي هر كه توضيح اين با فقهي ،
همان آن فقهي مبناي و است لازمالاجر انسان براي درمييابد خارجي ، عامل
هر) الشرع به حكم العقل به ماحكم كل:ميگويد كه است معروفي جمله
واقع ، در(دارد را حكم همان نيز شرع ميكند ، حكم بدان عقل كه چيزي
ميگردد ، معرفي ارشادي عنواناحكام به ما اصول كتابهاي در كه آنچه
تاكيد آنها لزوم بر نيز شرع در كه نيست عقلاني احكام همين جز چيزي
به را اصولي دادههايديني ، فهم براي عاقل انسان طرفي ، از.است شده
مثل عقليه ، ملازمات قوانين و فهمزباني ضوابط قبيل از ميبندد ، كار
به دستيابي روشهاي اينها...و حرام كار بودن وفاسد واجب مقدمه
نقش همين به كردم ، نقل مفيد شيخ از كه جملهاي دراست فقهي مواد
كرده معرفي احكام استنباط راه سه از يكي را عقل و بود شده توجه عقل
بيشتر عقل كار از جنبه اين به معمولا نيز اصول كتابهاي در.بود
نقش:كردم اشاره قبلا كه است همان نيز عقل ديگر نقش يك.پرداختهاند
توضيح اصليه برائت عنوان با كه است همان سلبي ، نقش از من مراد.سلبي
اين عقل نظري دريافتهاي از يكي كه ميافزايم را نكته اين حالا و دادم
مرتكب باشد ، كرده بيان كار يك درباره را حكمي آنكه بدون خدا كه است
تعالي خداي درباره فقط عقلي ، دريافت اين.نميكند مواخذه را كار آن
به كار ، يك آثار از كردن آگاه بدون را كسي نميتوان اساسا نيست ،
.بلابيان عقاب قبح:ميگويند را اين.كرد مواخذه آن ، دادن انجام خاطر
به كه كاري هر به نسبت فقه ، كه ميشود موجب نيز عقلاني دريافت اين
عقل اينجا در.كند اعلان روا را آن انجام باشد ، نرسيده شرعي بيان
حكم عدم و دارد سلبي جنبه اما نميآفريند ، حكم و ندارد ايجابي جنبه
.ميكند اعلان را
فقهي نظر عقلاز عملا كه نميپذيريد آيا ترتيب ، اين به:همشهري
باشد؟ عمل راهنماي نميتواند و ندارد كارايي چندان
نبوت مربوطبه استدلالات به ما اگر.نيست اينطور خير ، :طارمي
بوده امر همين اين ، مابه رويكرد مباني از يكي كه ميبينيم برگرديم ،
و درستي نظر از خود ، كارهاي ازاحكام بسياري به نسبت ما كه است
كلي احكام از شماري جزئيات تعيين به نسبت نيز و نداريم وقوف نادرستي
دليل همين به دقيقا.رفتهايم دين سراغ به رو اين از.ناتوانيم عقل
از كمتر مراتب به رفتاري وظايف تعيين براي عقل از ما انتظار كه است
ما كه باشيم دورداشته نظر از نبايد اما وحيانياست ، دادههاي
(فقه اينبحث ، در و) دين سراغ به عقلاني دريافتهاي از بامجموعهاي
نقش طبعا و است ماهمراه با مراحل همه در همواره عقل ، رفتهايم
اما گفتم ، پيشتر را مثالهايش كه كنندهدارد تعيين يا كننده تاييد
جانشين نيز آنها كمااينكه نميشود ، سنت و جايگزينقرآن هرگز
.عقلنميشوند
بوده رشد نيزروبه عقل كاركرد درباره ديدگاه اين ظاهرا:همشهري
و داشتهاند انتقاد جهت ازهمين براصوليها اخباريها مثال براي.است
و پيشرفت از فقه بازماندن سبب مخالفتها همين كه نميكنيد گمان آيا
باشد؟ شده تحول
عقلبا از ما تلقي كرديد ، مطرح كه همانگونه بلي ، :طارمي
اخباريها انتقاداتتند از يكي و است بوده روبهرو مخالفتهايي
كه معناست بدان نه اين اما برميگردد ، عقل موضوع همين به براصوليها
بحث اينبودهاند مخالف عقلي استدلال هرگونه با كلي طور به آنها
از يكي (منطقي تمثيل) قياس عامه ، فقه اصول در كه است اين خلاصه بهطور
روي هيچ به روش اين كه گفتيم و است شده شناخته استنباط جدي روشهاي
شد موجب شيعه در اصول علم پيشرفت اما است ، نشده پذيرفته شيعه فقه در
اين.ميكنند حركت قياس برپايه ما فقهاي كه كنند گمان چنين عدهاي كه
علم به نسبت شديدي واكنش و آوردند پديد را اخباريگري جريان عده ،
نيز عقلي مستقلات از بسياري منكر كه طوري به دادند ، بروز خود از اصول
ميتوان واقع در.گفتند پاسخ آنها به ما اصول عالمان بعدها كه شدند
عكسالعملي عقلي ، مباحث در اصول ، علماي با اخباريها مخالفت كه گفت
اما ميرفت ، كار به اصول در آنها گمان به كه فقهي قياس برابر در بود
همان (تفاوت اندكي با) برائت:مثل عقلي ، احكام برخي به نسبت آنها
.داشتند را ديدگاه
نيازمند فقهشيعه ، جريان بر آن تاثير و اخباريگري از بحث البته
به.است شده اشاره آن به تاريخفقه كتابهاي در و است ديگر فرصتي
فقه پيشرفت و تحول مانع اخباريگري ظهور كه بگوييم نميتوانيم كلي طور
آن ، از گذشته و گرفت قرار اعتراض مورد پيدايي آغاز همان از چون شد ،
برجاي سودمندي آثار و تحقيقات اخباري ، فقهاي زمينهها برخي در
پدرشمولي و مجلسي علامه از بايد اول مورد در مثال براي.گذاردند
بودند معاصر اخباريگري جريان موسس هردو كه ببريم نام مجلسي محمدتقي
انتقاد وي تندرويهاي از ميپسنديدند ، را او آراي برخي آنكه با و
بايد بحراني يوسف شيخ اخباري ، فقيه آخرين به دوم مورد در.داشتند
اشتمال نظر از بويژه را فقهي منابع استوارترين از يكي كه كنيم اشاره
دورههاي در كتاب اين الناضره نامالحدائق به آورد ، فراهم روايات بر
.است بوده استفاده و توجه مورد همواره بعد ،
آنكه براي فقيه كه ميدانيم.بپردازيم ديگر موضوع يك به:همشهري
اصول علم در بايد دهد ، انجام را اجتهاد و استنباط كار بتواند
ديگري علوم به آنكه يا ميكند ، كفايت مقدار اين آياباشد صاحبنظر
مباحث برخي كه كرديد اشاره خود گفتار خلال در شما است؟ نيازمند نيز
.ميگيرد قرار فقها استفاده مورد كلامي
در و تقدميدارند جنبه استنباط براي كه هستند علوم برخي:طارمي
كردهاند ، اشاره آن به وتقليد اجتهاد بحث در اصولي و فقهي كتابهاي
شما.است كلام علم اينها جمله از..و عربي ، رجال ادب ، تفسير ، :مثل
اين.است كلام آنها اصلي خاستگاه كه ميبينيد اصول كتب در را بحثهايي
مطرح اصول علم در خاص طور به بوده ، فقها موردنياز چون كلامي مباحث
از يكي مسلمانان براي (ص)پيامبر عمل حجيت بحث مثال براي.است شده
رفتارشان يا بودهاند دين ناقل صرفا (ص)پيامبر آيا است ، مسائل همين
نپذيريم؟ را (ص)پيامبر از رواياتي ميتوانيم ما آيا است؟ بوده ملاك هم
يك دارد؟اينها وجهي چه آنها به نكردن عمل يا آنها به عمل آيا
مورد اصول علم در ميشود ، اما كلام به مربوط كه است بحثهايي سلسله
خود كتاب در صدر باقر سيدمحمد شهيد مرحومآيتالله.ميگيرد قرار بحث
پيداييمباحث زمينههاي از مناسبت به الجديده نامالمعالم به
.دادهاند توجه اصول پرباركردندانش در كلام علم جدي تاثير به اصول ،
مباحث برخي رشد و پيدايي در اصول علم بارز آثار به كه همچنان
.كردهاند اشاره زبانشناسي