پنجم ، شماره 1360 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 20 شنبه 29
|
|
دموكراسي و تشكل اصالت تعاون ، فلسفه
اقتصادي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آدم خادم ناصر دكتر
و كمك و تشكيلاتي ، خودياري ساختار در كامل دموكراسي عضويت ، آزادي
ويژگيها از اعضاء ، كامل آگاهي شرايط تحت خودگرداني و اقتصادي همياري
توليد تعاونيهاي و روستايي تعاونيهاي برپايي و تاسيس براي لازم شرط و
.است كشاورزي
اين تركيب از.تشكيلميدهند را دموكراسي مولكولهاي مساوات ، و آزادي
راه سد برداشتن ميان از با آزاديميشود متبلور ملي حاكميت عنصر ، دو
زماني مساوات.ميگردد حاصل او خوشبختي كسب در تلاش و انسان شخصيت رشد
زندگي براي تلاش فرصت و برابر حقوق از جوامع افراد كه ميشود برقرار
راه در را خود توانايي باشند قادر يكسان بطور و بوده برخوردار بهتر
.بندند بكار اجتماعي و شخصي نيكبختي
.است دموكراسيسياسي زمينه وجود اقتصادي دموكراسي ايجاد شرط پيش
تشكيلات آن وسيله به كه مقرراتياست ايجاد اقتصادي ، دموكراسي از هدف
براي تحرك آزادي شرايط امكان تاحد و برداشتهشود ميان از اجباري
تحمل اگرآيد فراهم اقتصادي فعاليتهاي در كننده مشاركت افراد آحاد
در انحصاري سلطه بنابراين باشد ، مردود فردي مطلق حاكميت سياسي قدرت
.بود نخواهد پذيرش قابل نيز حياتي محصولات فروش و نقل و حمل توليد ،
اقتصادي تصميمگيري مقابل در واكنش ويژگي داراي دموكراسياقتصادي
با مقابله آن ، ونمايندگان كارفرما قدرت اعمال با مقابله فردي ، بهطور
كننده تغذيه عمومي دستگاه توسط بازارفروش و كار بازار بر سلطه
.است سرمايه
تحول مقابل در طبيعتا كه است اقتصاد از بخشي كشاورزي ظاهرا
سبب بهميدهد نشان سرسخت مقاومتي خود درون اقتصادي دموكراسي
و مزرعه مدير جوي ، مدت كوتاه تغييرات و طبيعي عوامل به وابستگي
.نيازدارند بيشتري نسبي عمل آزادي به بخش اين در تصميمگيري دستگاه
در ميتوان را توليد اقتصاديدر دموكراسي تصميمگيري نوع مناسبترين
نمايندگان و كشاورزان مشاركت.كرد خودكارمشاهده مستقل تعاونيهاي
برقراريتوسعه لازم شرط مساوي ، راي حق كسب با دراتحاديهها آنها
فني آموزش ويژه به و كشاورزان طبقه عمومي آموزش بسط.است دموكراسي
.است اقتصادي دموكراسي توسعه براي زيربنايي مسايل از
دادن مشاركت جوامعو افراد تشكل و پيوستگي از عبارت تعاوني اصولا
.ميباشد خاصي اهداف به برايدستيابي توليد عوامل ديگر يا و سرمايه
فلسفه.آنهاست دموكراتيك سرشت در آزاد و مستقل تعاونيهاي جوهر
در انسانها تصميمگيري استقلال در آن مفهوم عصاره كه مدني جامعه
دموكراسي مكانيسم طبيعت محتواي با است ، زندگي شيوه انتخاب زمينه
.دارد تنگاتنگ ارتباط
عامل كه هستند شركتهايي تعاونيها:ميگويند تعاوني تعريف در محققان
و بوده اجتماعي تشكل مفهوم به گروهها يا افراد آزاد اتحاد واسطه
آن مديريت.دارند عهده به را اقتصادي واحد اتحاديه اداره نقش همزمان
عبارت آن اصلي وظيفه.ميشوند تعيين اعضاء آزاد انتخابات طريق از فقط
آن اعضاي سوي از شده مشخص نيازهاي و منافع به جوابگويي در كوشش از
.است
در كامل عضويت ، دموكراسي آزادي اساسي براصول تاكيد تعريف اين
.دارد اعضاء اقتصادي وهمكاري كمك ياري ، خود تشكيلاتي ، ساختار
يك در ولي مشابهيكديگرند ، تعاونيها كلي شكل مختلف نظامهاي در گرچه
تشكل يا و غربي كشورهاي در آزاداعضاء پيوستگي بهم كه اساسي اصل
.متمايزند يكديگر از باشد ، متمركز برنامهريزي كشورهايبا در اجباري
در را مشاركتاعضاء آزادي كه جملهاتوشيلر از پژوهشگران بعضياز
تشكلهاي از آنميشناسند ، تشكيل لازم اصول از تعاوني به پيوستن
و تعاوني عنوانشبه به متمركز بابرنامهريزي نظامهاي ويژه اجباري
.ميبردند نام كاذب ياتعاونيهاي
و فضايدموكراتيك يك در آن تشكل اصالت در تعاون فلسفه اين بنابر
نهايت در و آگاهي و شناخت شرطآن ، پيش.است آزاد انتخاب شرايط تحت
بلوغ حد به فرايندي چنين كه زماني تا.اعضاست آنتوسط پذيرش و درك
نخواهد شكل واكنشها و كنشها مكانيسم نميگيرد ، قوام تشكلي نرسد ،
تعاوني فلسفه پس.ماند خواهند مسدود هدف به دستيابي راههاي و گرفت
.ميدهد دست از را خود هويت
آن به انسانيوابسته نيروي حجم بخش ، ساختار به توجه با كشاورزي در
نظام از استفاده كشور ، اقتصاد در بخش اهميت گرفتن نظر در با و
مشكلات از بسياري حل براي راهگشا و كننده تسهيل الگويي بعنوان تعاوني
روستايي تعاوني شركتهاي بنيانگذاري از دهه سه از بيش.است ساختاري
بسيار و مترقي روستايي تعاوني اتحاديه وظايف شرح.ميگذرد كشور در
بخش ، نارسائيهاي برداشتن ميان از به توجه با آن فلسفه.است پرمحتوي
و تصميمگيري در استقلال و آزاد انتخاب دموكراتيك ، ساختاري تحت
.است شده طراحي كشاورزان به كشاورزي كار واگذاري
تعاوني شركتهاي ذيل تا مركزي اتحاديه راس از آن تشكيلاتي هرم بافت
اين اجرا در كه صورتي در.كنند عمل خصوصي بخش مشابه بايد روستايي
دولت هزينههاي بار و ميگشت متعادل ديواني تشكيلات ساختار ميشد ، چنين
انضباط توزيع و توليد جريان واكنشهاي و كنشها.مييافت كاهش شدت به
بهرهوري و مينمود پيدا تقليل مسير اين در ضايعات.ميشد روان و يافته
.ميرساند ثبت به را بهبود روند بخش ،
از روستايي راهتعاونيهاي انحراف باعث گذشته ، دهه چند برنامههاي
كلي بطور جديد ، مديريتي تحولات قبلاز كه جايي تاشد اصلي مسير
عقيم سطح ، در آن عملكرد و شد خارج اصلي خط از سازمان فعاليتهاي
.كرد افول حتي و مانده
انجام كه قراراست بخش ، آينده براي اصلاحات برنامه تحت اكنون
به دستيابي براي اصلي وسيله سازمانبعنوان وظايف حيطه در فعاليتهاي
شرايط زمينه كردن هموار با نيز و روستايي جامعه و كشاورزي اهداف
.شود احياء اقتصاد ، در كشاورزي محوري نقش ايفاء امكان
كه است كنيم ، مناسب جهتيابي را اصلاحات مسير بتوانيم آنكه براي
.باشيم داشته كشاورزي بخش تعاونيهايموجود وضعيت در كوتاهي كندوكاو
پيوسته و خصوصي ساختاري داراي يكسو از كشور كشاورزي بخش در تعاونيها
ديواني دستگاه سلطه ديگر ، زير سوي از و بوده روستايي جامعه بافت به
و درك و آگاهي و شناخت تعاوني ايجاد شرط پيش تعريف ، براساس.است
تحول ، لازم شرط همچنين آن ، به افزون.شد شناخته اعضا سوي از آن پذيرش
مفاهيم فلسفه ، با آن به وابسته ديواني جامعه و روستايي جامعه آشنايي
هدف مورد شرايط با ساختاري موجود وضع فاصله تشخيص و اساسنامه
.است تعاونيها
نمودنبستر فراهم و ساختاري راهتكامل سد و اصلي تنگناي آنچه
و جامعهروستايي بيتوجهي و ناآگاهي تعاونياست ، نقش ايفاء امكان
نسبت روستايي اتحاديهتعاوني و تعاوني مركزي تشكيلاتيسازمان بافت
تعاونيهاي اساسنامه تحتعنوان آنچه يعني.است فلسفهتعاوني به
بحثاصلي ، .قراردارد راكد بايگاني دروضعيت است ، موجود روستايي
ماخذ بر آن موجود دروضعيت اصلاحات و تعاوني بابرپايي ارتباط در
.بود عضويتخواهد متقاضي كامل داشتنآگاهي به مشروط و اساسنامه
خودجوش ، حركت يك بايد كشاورز سوي از شده درك تقاضايعضويت بنابراين
مشاركت از ناشي مثبت جنبههاي شناخت و تعاون فلسفه در آگاهي به مبتني
اقتصادي و اجتماعي عملكردهاي كردن بهينه بهمنظور متفاوت شاخههاي در
.باشد مشخص اهداف به دستيابي
ادعاي ولي خودآگاهي فرض با ديواني ، دستگاه ناآگاه افراد كه اين
علم تعاوني تابلوي او قيم بهعنوان تعاوني ، اهداف به كشاورز ناآگاهي
نهضتي حقيقت به نباشد ، خبري هدف محتواي از كه حالي در كنند ،
توسعه ساختار بافت به بلكه است ، سهل كه گرفت نخواهد نضج درتعاوني
براي درگذشته ، روندي چنين طي نتيجه از چنانچه.ميشود وارد جدي آسيب
توسعهباقي نقشمحور ايفاء در تواني روستايي ، جامعه و كشاورزي بخش
.است نمانده
اصل.شود متحول كاملا بايد تعاوني تكامل برپاييو نگرش سياست پس
آن با مرتبط افراد تمامي يعني عموم داشتن آگاهي پذيرشفرضيه آن اساسي
فلسفه از روستايي جامعه افراد مجموع نيز و ديواني دستگاه ساختار در
توسعه اهرم بهعنوان كشاورزي بخش در تعاون باشد قرار اگر.است تعاوني
:است ضروري ذيل نكات به توجه برگردد ، اصلياش نقش به
به را بخشكشاورزي در سياستگذاري وظيفهطراحي كشاورزي وزارت -الف
عملا.دارد بهعهده اهدافبرنامه به دستيابي دولتبراي نيابت
.سياستگذاريهاست اين مجري بخشكشاورزي ، به وابسته روستايي جامعه
و سياستها اعمال و تدوين طريق از دولت كه پيامهايي براساس يعني
با روستايي جامعه و كشاورزان ميدهد ، اهداف به دستيابي براي وسيلهها
ازمبدا حركت مسير و منطقهاي توزيع توليد ، تركيب بايد آنها دريافت
محوري ايفاينقش عملا پس.كند تنظيم خودرا نهايي مصرف تا توليد
به كشاورزي انتقالسياست و پيوند بهوسيله اينبخش توسط توسعه
مكانيسم راستا اين در.خواهدداشت تحقق امكان جامعهروستايي ،
براي تعيينكننده عملكردي با نقشوسيلهاي روستايي تعاوني ساختار
آمدن فراهم براي بنابراين.باشد داشته ميتواند بهاهداف دستيابي
تعاوني ساختاراتحاديههاي و كشاورزي ميانوزارت نقش ، ايفاي امكان
.بماند برپا مستمر پاياپايو مستقيم ، رابطهاي روستاييبايد
وظايف براساسشرح بايد تحول و تغيير و اصلاحات برنامهريزي هرگونه -ب
.يابد مصوبتحقق شده تعيين
شركتهاي دولتاز اقتصادي سلطه ميانبرداشتن از هدف با بنابراين -ج
چارچوب در بايد تعاونروستايي مركزي سازمان روستايي ، وظايف تعاوني
نقش و شود محدود ترويج و آموزش هدايتگري ، و سرپرستي حسابرسي ، نقشهاي
اتحاديههاي تشكيلاتي ساختار در خودگرداني امكان بستر ايجاد در را خود
مسئوليت استثناء به نهايت در و برساند اتمام به روستايي تعاون
جامعه و روستايي تعاون شركتهاي به را سايرمسئوليتها دامنه نظارت ،
.دهد انتقال آن به متعلق
كشاورزي وتوزيع توليد به مربوط تماميعمليات بار نهايت در -د
در يافته آگاهي بهكشاورزان و شده برداشته دوشدولت از بايد
.يابد انتقال روستايي تشكلهاي مسئوليت زير خودگردان ساختاري
عظيمو تغييرات و اصلاحات وانجام ورود امكان است ، بديهي - هـ
درساختار دگرگوني به منوط ضرورياست ، تحولات براي كه حجيمي
روستايي اتحاديههايتعاوني و روستايي مركزيتعاون سازمان تشكيلاتي
شود اصلاحات مسير وارد ميتواند صورتي در جديد مديريت بنابراين.است
در انديشهاي و برنامهريزي سطوح در بهخصوص انساني ، نيروي ساخت در كه
هم گروهي و آورد بهعمل اساسي تجديدنظر و بررسي تشكيلاتي ساختار مجموع
.كند همراه خود با تحولات اجراي براي را مصمم و انديشه
برپاييتعاونيهاي لازم شرط و موردفلسفه در آنچه است بديهي -و
در كه توليدكشاورزي تعاونيهاي با ارتباط برشمرديمدر روستايي
نيز ، ميشوند محسوب تعاونيروستايي شركتهاي حقيقتفرزندخوانده
از ديگر شاخهاي كه كشاورزي بهرهبرداري نظام در تحول مقولهاست صادق
موكول ديگر مستقل بحث به را است كشاورزي بخش در دگرگوني ضروريات
نظام بررسي از كه است تاكيد قابل اندازه اين حال عين در.كنيم
برنامههاي كار دستور در كه توليدي واحدهاي الگوسازي و بهرهبرداري
.نشد ديده رويت ، قابل عملكردي يافتههاي داشت ، قرار وزارتخانه گذشته
به پيوسته وظايف ، چارچوب در كشاورزي توليد شركتهاي جاي حقيقت در
انواع براي اصلي مخاطب حال هر به چون.است روستايي تعاوني شركتهاي
بهرهبرداري نظام كار اصل فعلا.است روستايي كشاورزي شخصيت تعاونيها ،
با واحدها نوع اين.است كشاورزي توليد تعاونيهاي تشكيل به محدود
مشاركت ضعف و آگاهي نبود و دولتي مديريت ساختار حضور به توجه
ومسايل مشكلات با را ساختار آينده تصميمگيري ، انفعالات و فعل كشاورزدر
با موجود كشاورزي توليد تعاوني واحدهاي.ساخت خواهد مواجه اجتماعي
اصلاحات از سنگيني بار تحمل به نياز تعاون ، تعريف ويژگيهاي به توجه
.دارند
تشكيلات آخرين تغييرات جريان در كشاورزي بازار تنظيم مقوله گرچه -ز
است تاكيد به لازم ولي درآمد ، تعليق حالت به آن به مربوط معاونت وحذف
نظر در با.دارد دائمي و استراتژيك فرايندي طبيعت سياستگذاري كه
كمتر اهميتش ضايعات زياد حجم شرايط در كه توزيع بخش مكانيسم گرفتن
پيامهاي سياستها ، همين وسيله كه اين فرض با و نيست توليد بخش از
تعاونيهاي مسير از كشاورز به توسعه و اقتصادي اجتماعي ، مسايل
تنظيم نظام احياي و اهميت بنابراين يافت ، خواهد انتقال روستايي
محسوب موجود شرايط در زيربنايي ضروري تحولات گروه در كشاورزي بازار
.ميشود