پنجم ، شماره 1362 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 22 دوشنبه 31
|
|
نويسندگان كرامت و حرمت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نويسندگي كار بهبود براي نويسندگان پيشنهادهاي
مشكلاتيرا و نشر مسائل شماره درچهار و گذشته هفته دو طي:اشاره
تعدادي ديدگاه از نشود ، بهحرفه نويسندگيتبديل كار شده باعث كه
در ديگري مسائل نيز شماره اين در.رسيد چاپ به كشور نويسندگان از
.ميگذرد نظرتان از كه شود بيان ديدگاه دو از زمينه همين
:نيري صفورا
تنهاييدايناسورها و كودكوارگي عظمت ،
ميتوانم جرات به هفته ، هر نه اگر كه دارم را شاعري با دوستي شادماني
مختلف مجلات و روزنامهها ادبي بخشهاي در او از نامي ماه هر بگويم
و طنز و سلوك با و ميگويد شعر كه است سال چهل به نزديك.ميآيد
نامش ، و است بوده صحنه در هميشه گفت ميشود دارد ، كه خاصي تيزهوشي
هست هم پركار.است مطبوعات و كتاب خوانندگان براي آشنا و مطرح نامي
يادژانپل) -كساني پسند با ناموافق گرچه -هست هم شيوهاي صاحب و
است ، سبك صاحب بله ، مالرو:بود گفته دربارهمالرو كه ميافتم سارتر
با او شعر به ايران ، جوان شاعران از بسياري (.!نيست خوب او سبك اما
از يكي درباره تا گفتم را اينها همه.ميكنند و كردهاند نگاه دلبستگي
.بگويم او شعر كتابهاي
كتاب تعدادي شاعر به جايحقالتاليف ، به و كرد چاپ ناشري را كتاب
كه ميدانست چون نگرفت ، ناشر كار به خردهاي كمترين هم شاعر و).داد
سه دو هر تا ميكشد طول سالي سه دو و است خويش مشكلات درگير هم او
كار هر در را سرمايهاش و.برساند فروش به را كتابي از نسخه هزار
كه -شاعر.(بود اين از بهتر وضعشميانداخت جريان به كه ديگري
پسرعمويش هم را بيمارستانش وپول بود برخاسته سكته بستر از تازه
را كتاب خود ، و شد راهيكتابفروشيها همسرش همراه به -بود پرداخته
-.بگذارد مرهمي نيمه را زندگي زخمهايبزرگ از كوچكي زخم تا فروخت
!نميشود؟ محسوب تاليف زايي درامد راههاي همان از يكي اين آيا
در كتاب چاپ حيطه در ديگران ، منو و او ميان مشترك:ديگر وضعيتي
او كتاب تيراژ نوجوانان ، كودكانو كتابهاي نشر مركز بزرگترين
آن ثابت داد قرار.بود چاپ دو در من 90000 كتاب تيراژ 100000و
سال چند من چون) بود تومان من 17000 با و تومان او 3000 با نشر مركز
دقت.بودند گرفته نظر در را تورم و بودم بسته داد قرار او از پس
نيز ديگري مولفين (!بوديم بسته و پذيرفته را قرارداد ما خود كه كنيد
يكسان همه براي نشر مركز آن قانون چون سهيماند ، ما با وضع اين در
آن در حقالتاليف پرداخت شرايط كه است چندي البته).است ميكرده حكم
به مختلفي درصدهاي و -مولف سود به -.است كرده تغيير نشر ، مركز
(ضوابطي؟ بنابر...تا درصد از 4 ميشود ، پرداخت نويسندگان
جوان بسيار بافت به توجه با كردمكه مطرح را ادبيات از شاخه اين
و شاعران از بسياري.است بالابرخوردار تيراژ از ما ، كشور جمعيت
در چيزعشق هر از بيش كودكانمينويسند ، براي كه نويسندگاني
هستند ، خواندن به وجودآورندگانعشق به خود ، نيز و ;است دخيل كارشان
همان به بزرگسالي در چنانچه آيد ، وجود به كودكان در عشق اين اگر كه
محدوده اين در كه شد خواهد لااقلعادت نماند ، باقي هم صورتعشق
.نيست عشق از كم تاثيرش خاص ،
و -احيانا كه نشر ، بر حاكم درشرايط عملي اقدامات انجام شمردن بر
كار كند ، كمك حرفه اين درامدزاشدن به بتواند -احيانا قطعا
جهت هر از و كرد نگاه بهآن مختلف جنبههاي از بايد.سادهاينيست
به ميبينيم كه ميآيد گام پي از گام قدر آن رويم ، جلو كهبخواهيم
نزديك اصلي ريشه و هسته به كه آن براي شدهايم ، دور مطلب از كلي
و جانبه همه و ويژه نيرويي و كافي زمان اساسي ، كاري انجام و ;شويم
سوي از نه هم آن ميطلبد ، جان به مهمترخواستني همه از و وسيع ساحتي
تشنه روحي جز و است كوتاه جا همه از دستشان كه كتاب ، خوانندگان
-تهي كيسهاي اتفاق ، به قريب و -تعالي و آزادگي نيز و دانستن
.چيزيندارند
:گفت است؟ جانب كدام از راه گفتم:كه ميآورم ياد به ازسهروردي
.بري راه روي ، راه اگر روي ، كه طرف هر از
(است امر متوليان براي ودشوار خاص شرايطي كه) حاكم شرايط در
و حرمت بايد هرچه ، از بيش.اساسياست نيازي دست ، و صدر گشادگي
ارج را ايشان اجتماعي وجهه و پاسداشت را ونويسندگان شاعران كرامت
حرفهشان ذكر به نياز جايي در اگر كه گونه آن -:برد بالا و گذاشت
كه اين تا شركتم ، فلان دفتردار كمك مثلا بگويند كه ندهند ترجيح باشد ،
.قصهنويسم يا شاعرم بگويند
و نويسنده و شاعر چند اينسرزمين در ما كه كنيم حساب و بنشينيم
بستر با و ارزشمندداريم؟ و كرده خرد استخوان محقق مترجمو
كه -دراز ازساليان پس اينها اگر كردهايم ، كهفراهم خاصي اجتماعي
بگيرند؟ ايشانرا جاي بايد كساني چه گذرند ، زندگيدر از -باد دور
نيروي كننده جذب كه شدهايم قايل ارزشمند انسانهاي اين براي حرمتي چه
درست باشد؟ ايشان جايگزيني احتمالا ، نتيجه ، در و سويقلم به جوان
دليل ، همين به دقيقا اما ;ميكنيم زندگي دنيايعلم در ما كه است
قدرت كند ، مطرح ميتواند امروز علمي و پيشرفته جهان در را ما كه آنچه
هنري و ادبي درخشان پيشينه از كه است ابريشميني رشته آن به بخشيدن
وجودش از گوشههايي در هم علم نيز ، و -.دارد امتداد امروز به تا ما
....ميآميزد در خلاقيت با كه آنجا !است هنري
تيراژ با ژاپن در فردوسي ترجمهشاهنامه اولين كه شوم يادآور همينجا
ايران به چاپ صنعت ابتدايورود از آيا.شد منتشر نسخه صدهزار
را اين نميخواهد دلم شدهاست؟ چاپ شاهنامه نسخه هزار تاكنونصد
را زندگي كشور ، اين هنر و ادب بزرگان از يكي كه هرگاه بگويم ، ولي
كه قوت ، و قدرت نشانههاي آن.ميانديشم دايناسورها به ميگويد ، بدرود
خود در را تنهايي و كودكوارگي از نمادي و ميخوردند گياه حال عين در
پر هيچ را جايشان و شدند محو گيتي صحنه از عظمت همه آن با و داشتند ،
.نكرد
-!دراز نه اميدوارانه ، -مدتي براي موجود ، شرايط در كتابخواني و كتاب
حفظ شكل به معنوي.دارد معنوي ماليو جدي مداومت و مراقبت به نياز
خريد جمله از مختلف ، بهاشكال مالي و ;نويسندگان حرمت تعالي و
در توزيع براي هنري و ادبي كتابهاي اول چاپ از توجه قابل تعدادي
اين كه ديگر جاي هر يا و ارشاد وزارت جانب از كشور ، كتابخانههاي
افراد از متشكل شوراهايي تشكيل بعد و يابد تحقق جا آن در مالي امكان
سامانبخشيدن براي روشننگري ، مخل تعصبات از دور و نيت حسن با و آگاه
.كتاب نشر وضعيت به
اعتماد(مديد مدتهاي همه و) ودرازمدت كوتاه در همه ، از بالاتر و
چندسالي ناشران و نويسندگان ووجداني انساني مسئوليت به داشتن
شود ، ثابت آن خلاف مگر ميپنداشتند راگناهكار نويسندگان و ناشران
بينگارند ، آگاه وجدانهاي و خير انديشه صاحبان را ايشان هم چند زماني
.شود ثابت آن خلاف مگر
:چهلتن اميرحسن
مرا كهبخواهم بيآن رايزني و چارهجويي ندارنداين فايدهاي كلمات
خواهش دانشجويان از مرتبا اخير ساله سه دو در كه انداخت آن ياد به
.شوند سياسي كمي لطفا تا ميشود
ذيربط دولتي دستگاههاي كليه.مشكلينبود هيچ تقريبا كه بود سالها
هم هنوز و -ميورزيدند فرهنگياهتمام امور فتق و رتق به همچنان
آنها از عاقبت كه آمد وجود به زماني تقريبا مشكلات اين -ميورزند
پراكنده بهآرامي -مستقل روشنفكران طريق از ابتدا حرفها.شديم آگاه
درشت پاسخهاي هم هميشه و ميگفتند ناچاري و درد سر از آنها.گرديد
سرايت تالارها راهرو و جلسات حواشي به كمكم بود چه هر اما.ميشنيدند
فتح را سالنها و خطابه ميزهاي ميكروفنها كه رسيد آن نوبت بعد و كرد
شنيدنداين جديد وزير زبان از مردم همه كه بود آن سرانجام و كند
.نميكند تعيين تكليف فرهنگ اهل براي وزارتخانه
و همه مدارا و تساهل قانون ، تكثرگرايي ، حكومت مدني ، جامعه
حقيقتي حاوي اگر سفيد پرچم بردن بالا.داشت را پيشينه همين همه
مطالبات لذا ميزندو دامن بيشتر و بيشتر را توقعات نباشد ، راستين
و ديگر چيزي خردمندي و چيزيست بخود خود البته كلمه.ميكند انبوه را
.ايننيست البته اصلي بحث حالا
در دولتي دستگاههاي دخالت:ايناست هميشگي و ريشهاي اصلي ، مشكل
و كتاب و نوشتن نشر ، مسئله و.ندارد ايشان به ربطي اصلا كه اموري
دولتي دستگاههاي.آنهاست از يكي مجموع در فرهنگ و هنر يامسئله
تنظيم مرزها ، حفظ مثلموظفند بدان كه بپردازند اموري به است بهتر
ثروتهاي بهنجار و بهينه مصرف يا و ممالك ديگر با مملكت روابط
و ناصالح از صالح نويسنده يا و بد از خوب نوشته تشخيص..عمومي
شما و.صالحه دادگاههاي با بالا دست يا و است مردم با آن امثال
ميسر كسي براي آن بد و خوب تشخيص نشود منتشر نوشتهاي تا ميدانيد
اقتدار توسعه به محدود را فعاليتش عمده وزارتخانه يك.نيست
.ننويسيد چه بنويسيد ، چه بگويد مملكت نويسندگان به تا ميكند ادارهاي
چاپخانهها به.نميدهم كاغذ تو به ميدهم ، كاغذ تو به بگويد ناشرين به
كارگردان به.نكن چاپ را كتاب آن كن ، چاپ را كتاب اين بدهد ، دستور
است همين نتيجه و...نساز را فيلم آن بساز ، را فيلم اين بگويد سينما
متولي را خود كه آنها براي كتاب تايي هزار سه دو تيراژ.ميبينيم كه
.نيست افتخاري قابل سند ميدانند معنويت و فرهنگ گسترش و اشاعه
را دومي اول ، .كرد كليگويي.ريسمانبافت به را آسمان البته ميتوان
چيز هيچ عاقبت ميدهيم كشش مطلب انتهاي تا كه مقدمهاي با يا و گفت
گذرا اشارهاي فرهنگي و گرفتاريهايسياسي به جملات آخرين در و نگفت
پيدا نشر اجازه كتابها از فقطبخشي كه است وضعيتي ما مطلوب آيا داشت
چيز چه پشت چيزي چه ونيستم نبوده سياسي من اينكه اعلام با كنند؟و
شود؟ پنهان قراراست ديگري
با جز نويسندگان به مربوط امور:ايناست مسئله كنم اگر خلاصه
آزادي به قانوني تصريح اگرپذيرنيست سامان قانون حكومت استقرار
دولتي نظارتي دستگاههاي اين ميشد شناخته رسميت به انديشه و بيان
داشته وزيري احيانا يا و كلي مدير رئيسي ، تا نميآمد وجود به هرگز
انديشه آزادي يا و نيامده در بيان به حرفهاي براي بيان آزادي.باشد
.ندارد مفهومي نيامده كاغذ روي به انديشههاي براي
كمك هم فرهنگ اشاعه به و باشند ميتوانند البته دولتي ادارههاي آن
خوب كه نميتوانند و خوبند زيادي خوبند ، اصلا كه آنهايي مثل -كنند
بدون و ناچارند كردن خوبي به.كنند خوبي ميخواهند زور به و نباشند
حتي.بدهند جايزه سال بهترينكتاب به ميتوانند مثلا -ميميرند آن
ورود براي ندارند حق كننداما انتخاب خودشان هم را داورانمسابقه
.كنند ايجاد مانع-كتاب بازار يعني -رقابت عرصه كتابيبه هيچ
و بهشرط البته اين و ميدانند همه را جوايزدولتي قيمت و قدر)
ميتوانند دستگاهها آن.دارد بستگي آن برگزاركنندگان و مسابقه شروط
كتابخانه ميليوني چند و شصت جامعه يك نياز قدر به عمومي بودجه از
كتابهايي به را كتابخانهها اين كتابهاي ندارند حق اما.كنند تاسيس
انتخاب خودشان قبلا آنها به نشر اجازه طريق از كه كنند محدود
فرهنگسرا يا و تئاتر سينما ، سالن ميتوانند ادارهها آن.كردهاند
شود عرضه آنجاها در است قرار كه را محصولاتي ندارند حق اما بسازند
تهيه به خود يا و است گرفته انجام قبلا كه كنند انتخابي به محدود
كتاب نشر فني امكانات ميتوانند دولتي دستگاههاي.كردهاند اقدام آنها
سريع و ارزان دسترسي براي كفايت قدر به را فرهنگي توليدات ساير يا و
كنندگان استفاده ندارند حق اما.كنند فراهم جامعه در آنها خواستاران
.كنند انتخاب خودشان را امكانات و وسايل اين از
اوج به يكهو ملت است ، امور دربعضي مشاركت به مردم ترغيب هدف وقتي
با ملتي صحنه ، در ملتي بالايسياسي ، شعور با ميشود ملتي.ميرسد
سرگذاشتن پشت به ملتيموفق و آهنين ارادهاي و محكم مشتهاي
كه مجنون بالغي يا و است نابالغ يا ديگر اوقات اما.بزرگ آزمونهاي
را آن بخوان ، را اين.نخور را آن بخور ، را اين گفت او به بايد مدام
.نپوش را آن بپوش ، را اين.نكن نگاه را آن كن ، نگاه را اين.نخوان
.بيايد بدت او از باش ، داشته دوست را من.نرو آنجا به برو اينجا به
چه؟ آخرش خب
و نيست ساحتي تك و يكسويه فرهنگ.جديست خطري فرهنگ ، حذفي روند
.ميميرد تنوع و آزادي بدون