پنجم ، شماره 1362 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 22 دوشنبه 31
|
|
آموزگار با ابتدايي اول نوآموز يك سخن
نديدهخود
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
;شكوفهها روز شهريور يكم و سي با همزمان
آموزگاري براي را خود ومنفي مثبت ويژگيهاي ابتدايي ، اول نوآموز يك
توضيحميدهد است ، نديده را او تاكنون كه
كه هم خدا خاطر به لطفا است ، صلاحي ابراهيم من نام معلم ، خانم
من مختلف توانمنديهاي و سرشار هوش به و نكنيد صدا فسقلي مرا شده ،
كنيد توجه
پانصدهزار و ميليون يك از بيش و شكوفههاست روز امروز;اشاره
درس كلاسهاي وارد سراسركشور و ابتدايي اول سال نوآموزان از نفر
نوآموزان اين خانوادگي و جسمي روحي ، اخلاقي ، ويژگيهاي به توجه.ميشوند
بايد راه ، آغاز در كه است مواردي ازجمله آموزگارانمحترم سوي از
روزشكوفهها ، و شهريورماه سيويكم با همزمان.گيرد قرار موردعنايت
ابراهيم زبان از نامهايرا دانشگاه ، محترم استاد زندي ، احمد دكتر
كه دادهاند قرار ما دراختيار و ابتداييتنظيم اول كلاس دانشآموز صلاحي
.ميخوانيم هم با را زيبا نوشته اين ازايشان ، تشكر ضمن
مهربانم و خوب معلم خانم
.توست نگاههاي وبهخصوص چهره از تصويرسازي مشغول ذهنم كه مدتهاست
نگاه من به چگونه كه بدانم ميخواهد دلم خيلي ولي نديدهام ، را تو
روز چند مناز آخر ، .داري من با برخورد اولين در واكنشي چه و ميكني
از ميخواهم ديگر شاگردان گروهياز بين در و ميشوم شما شاگرد ديگر
ازنظر من آخر نگرانم؟ چرا ميدانيباشم لازمبرخوردار حيثيت و اعتبار
به وزنم هستم ، ريزه و كوچكمتفاوتم كمي سالانم و همسن ديگر با جسمي
وزنم 100/2 آمدم ، بدنيا وقتي ميگفت مادرم.كيلوميرسد به 17 زحمت
من براي طبيعي رشد به برايرساندن مادرم بهخصوص خانوادهام.بود كيلو
كميتاب هم راستم چشم.نرسيد جايي به متاسفانه كردند ، ولي تلاش خيلي
.شود جراحي ديگر سال يك است قرار كه دارد
مرا كند ، نصيبش عمرطولاني خداوند كه معلمم خانم آمادگي مدرسه در
يك داشتم آرزو صلاحي ، ابراهيم است ، اسممابراهيم.ميكرد صدا فسقلي
كند ، صدا خودمابراهيم نام به مرا خوبم ، معلم خانم شده هم بار
شعر بچهها براي فسقلي بگو ، قصه بچهها براي بيا فلسقي.نكرد ولي
اتفاق گاهي كنيد باور.بخوان بچهها براي سرود يك فسقلي بخوان ،
بچهها بين در بخواند ، نام آن با مرا مبادا اينكه ترس از ميافتاد
.ميگذراندم ميز زير را مدتي نيز گاهي و ميشدم قايم
شدم ، خوشحال اول است ، نوشته اول كلاس در را اسمم كه گفت مادرم وقتي
من روي اسمي چه ديگر معلم اين من خداي كه آوردم خاطر به ناگهان ولي
هر.صلاحي ابراهيم است ، ابراهيم من اسم عزيزم معلم خانم.ميگذارد
همان به مرا و ميكنند تاسي شما ديگراز بچههاي بگذاري ، من روي نامي
شروعزندگي كودكي هر براي دبستان شروع كه ميدانيد شما.ميخوانند نام
ميخواهم من.ميشود ريخته ازهمينجا او شخصيت شالوده و اوست ، اجتماعي
.(صلاحي ابراهيم) بخوانيد خودم نام مرابه ديگران و شما
من تربيت در و ميزند قلم و است ، كتاب اهل پدرم مهربانم ، معلم خانم
فقط او درواقع.داده ياد من به چيزها خيلي نكرده ، دريغ كوششي هيچ از
چهارسالگي از.گرفتم ياد خودم و كرد ، فراهم برايم را شرايطيادگيري
هوش از ضعيفم ، جثه بهرغم.راآموختم نوشتن و خواندن ديگران كمك بدون
حدود هستم ، ونوجوانان كودكان فكري پرورش كانون عضو.سرشاريبرخوردارم
يا خوانده خود يا را آنها همه كه كوچكمدارم كتابخانه در كتاب 60
هم شعر وواجور ، جور نقاشيهاي از است پر اتاقم ديوار.برايمخواندهاند
براي را آنها از بيت چند كه باشم راداشته فرصت اين اميدوارم.گفتهام
.بخوانم وبچهها شما
داستان بچهها براي آمادگي دوره در داشتم كه روز يك خوبم ، معلم خانم
فسقلي گفت گفت؟ چي ميدانيآمد خوشش خيلي معلم خانم ميكردم ، تعريف
بالا و قد وجب تو ، يك به استعداد و هوش همه اين جاي به كاشخداوند
را بازيهايم اسباب بيشتر و بلدم دستيهم كار نگفتم ، راستي.ميداد
.ساختهام باچوب خودم
سرهم خودم براي را امتيازات اين كني فكر شايد خوبم ، معلم خانم
امكان اين ميدانم چون نه بكند ، وزنمرا و قد كوتاهي جبران كه كردهام
من ضعفياز نقطه بار يك و بودم ، هم بلند قد و اگررشيد دارد وجود
اين جاي به خدا كاش پسر منبگويد به كه بود معلمي هم باز ميشد مشاهده
.ميداد تو به جوشعور يك دراز قد
ميروند؟ بهمدرسه بچهها چرا.داشتم سوالي معلم خانم راستي به
درس ميروند است ، معلوم خوب ، خواهيگفت حتما كنند؟ چه كه ميروند
آدمحسابي خوبگفتي چه.بشوند آدمحسابي و بگيرند ياد بخوانند ، چيزي
ياد چيز و خواندن درس.است لازم شرايطي شدن آدمحسابي براي.بشوند
كه است اين لازمهاش شدن آدمحسابي براي.است آن شرايط از يكي گرفتن
را خود موجوديت باشد ، داشته قبول فرد يك عنوان به را آدمخودش اول
هست كه آنطور را خود ناتوانائيهاي و تواناييها و واقعيتها بپذيرد ،
سازگاري خود زندگي محيط با باشد ، مطلع خود كارهاي انگيزه از ببيند ،
خود از فردي چنين.باشد داشته قبول نيز را ديگران و داشته هماهنگي و
به نسبت ديگران كه ميشوند فراهم زماني شرايط اين.دارد مثبت تصويري
ديگر عبارت به.دهند ارائه او از صحيح قضاوتي و داشته مثبت نگرش او
او درباره ديگران كه دارد قضاوتي به بستگي خود ، از كودك برداشت
كه تلاشي و توانايي همه اين با كنيدفسقلي قضاوت شما حالا.دارند
ميتواند چگونه آورده ، عمل خودبه شخصيت دادن شكل و خودسازي باري
باشد؟ خودداشته از مثبت تصويري
مرا تو وقتي باشم ، داشته قبول را خودم من بايد شدن آدمحسابي براي
ميتوانم چگونه نميكني ، صدا مرا خودم نام با حتي و نداري قبول
شوم؟ آدمحسابي
ايستادن براي پايي جاي و ندارم را خود جايگاه كلاس در من وقتي
ميتوانم چگونه هستم ، هوامعلق در هويت بدون پركاهي مانند و نميشناسم
با كس هر و چيز هر با چيز هر مدرسه و فضايكلاس در وقتي شوم؟ آدمحسابي
وتحقير ميبينند را ضعفشان نقاط تنها انسانها و ميشود كسمقايسه هر
شد؟ آدمحسابي ميتوان چطور ميشوند ،
بچهها ضعف نقاط به توجهشان تمام معلمان از بعضي چرا خوبم ، معلم خانم
ميشود؟ معطوف
نميخواهندببينند؟ يا رانميبينند ، آنها مثبت نقاط چرا
نميكنند وتشويقش نميبينند را است ، 19 شاگردي 19 ديكته نمره وقتي چرا
ميكنند؟ تنبيهش و ميبينند بيسترا تا نمره يك مابهالتفاوت فقط و
حيوانات همانند را انسانها بود ، خداونديش صلاح و ميخواست اگر خداوند
كه است اين در خداوندي حكمت.ميآفريد شكل يك و دست يك نوع ، يك از
برسدكه آنجا به تربيت كمك با كس هر و باشند هممتفاوت با انسانها
.ميدهند رشد اجازه بالقوهاش استعدادهاي و توان
و كتاب اهل يكخانواده در كه مرا ميتوان چگونه مهربانم ، معلم خانم
با هرگز و بوده بيسواد والدينش كه كودكي با يافتهام رشد كرده تحصيل
مقايسهنه اين كرد؟ مقايسه تحصيلي پيشرفت نظر از آشنايينداشته كتاب
با كه را كودكي ازطرفي.است نابخشودني گناهي بلكه نيست ، معقول تنها
وزن كيلو فقط 100/2 كه ضعيفالجثه بامن آمده ، دنيا به كيلو وزن 700/3
ناميخاص نفر دو ما از يك هر براي و كرد مقايسه چگونهميتوان داشتهام ،
گذارد؟
از متفاوت ولي بياموزم ، تا آمدهام اينجا به من نازنينم ، معلم
تشخيص اول هفته همان در اول كلاس معلمان از بعضي شنيدهام.ديگران
.تنبل وحسين است زرنگ حسن كه ميدهند
توان موضوع ، بلكه حسيننيست ، و حسن تنبلي و زرنگي داستان من نظر به
بايد.ديرتر يكي و ميگيرد ياد زودتر يكي است ، يادگيري براي متفاوت
.بگيرد ياد توانش اندازه به كس هر تا داد را لازم و فرصتكافي هم به
كلاس در دهيمعمول ، نمره شيوه اين با كه ميداني مهربانم ، معلم خانم
شما الطاف از (اول شاگرد)يكنفر تنها هم شايد و معدود نفر چند تنها
كلاس در هم آن ميكنند ، محروميت و ناكامي بقيهاحساس و شده بهرهمند
با معلم ناگهانخانم و دارند را هم به نسبت برابري احساس همه اولكه
.ميگذارد نامي يك هر براي و جداكرده هم از را آنها اختلاف نمره نيم
بكنم ، امنيت و آرامش احساس بايد مدرسه فضاي در من عزيزم ، معلم خانم
با مرا ضعفهاي هست كسي نميكند ، مقايسه ديگري با مرا كسي باشم مطمئن
.بدهد من به يادگيري براي را لازم وفرصت بپوشاند ، قوتهايش
معلمان اكثر كه ميدانم دارم ، شما از ديگري سوال يك معلم ، خانم راستي
شاگردانشان با آنها از بعضي چرا ولي نميكنند ، استفاده شيوه اين از
بود ، جالب برايم خيلي كه را لغت اين معني) دارند انفعالي برخورد
چرا.راميدانيد آن مفهوم من از بهتر شما و ،(داد توضيح پدرمبرايم
خود شاگردان از محض وفرمانبرداري اطاعت انتظار تنها معلمان از بعضي
دارند؟
باشيم؟ خوبي شنونده تنها ما ميخواهند چرا
بگيريم؟ خودتصميم فعاليتهاي حيطه در خود براي ما نميدهند اجازه چرا
كنند؟ حل خودشان باتجربيات را مشكلاتشان بچهها نميدهند اجازه چرا
بيابد؟ را خود مشكل حل راه بايد خود آدمحسابي كه است اين نه مگر
مناسب حل خودراه مشكلات براي ميتوانيم تنها نه بچهها ما كنيد باور
نقش نيز بزرگترها مشكلات درحل ميتوانيم مواردي در بلكه كنيم ، پيدا
.باشيم داشته موثر
بچه شما كه ميگويند ما به معلمان از بعضي چرا معلم ، خانم راستي
.داريم زيادي تجربههاي ما ميفهيم ، خوب خيلي ما.نميفهميد و هستيد
تجربه كلي ايرانكردهام ، روستاهاي و شهرها به زيادي مسافرتهاي من
خود خاطرات عنوان به كلاس در ميتوانم را تجربيات اين دارم ، آنجاها از
.بدهيد رشد فرصت ما به.كنم تعريف بچهها براي
فضاي كه آدمحسابيميشوم من زماني خوبم ، و عزيز معلم خانم بالاخره و
كند ، مقايسه خودم با را خودم امنيتبدهد ، احساس من به كلاس و مدرسه
.(جايزه نه تشويق) كند تشويقم كوچك هرقدر پيشرفتي هر براي
برموفقيتهايم و خوبم معلم تو و كنم خوشحالي احساس مدرسه در من
لذت يادگيري از شرايطي درچنين.شكستهايم و ضعفها بر نه بگذاري انگشت
حسابي آدم نهايت در و ميكنم رقابت خودم خودمبا و ميكنم رشد ميبرم ،
هويت كهداراي است شخصيتي و نفس عزت نفس ، به اعتماد كهداراي ميشوم
.است خودش به مربوط خود و فردي
صلاحي ابراهيم شما ، آينده شاگرد احترام ، با