پنجم ، شماره 1362 سپتامبر 1997 ، سال شهريور 1376 ، 22 دوشنبه 31
|
|
فرهنگي سياست و توسعه فرهنگ ،
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
يك از او بيدرنگ عبور و مدرنيسم دوران به سنتي انسان انتقال
نيست شدني فرهنگي ، و اجتماعي ستيزههاي بدون صنعت عصر به كهنه روزگار
و ميشوند زاده مانندمردمان هم فرهنگها كه است گفته گويااشپنگلر
.ميميرند و ميرسند پيري به و كمالمييابند ميكنند ، جواني و كودكي
دوم فرض قبول از مردمند مانند فرهنگها كه رابپذيريم فرض اين اگر
ديگر عبارت به.دارند خاصي مكان و زمان فرهنگها ، كه نيزناگزيريم
.روزگاري را فرهنگ هر و است فرهنگي را سرزميني هر
روزگار يك اواز بيدرنگ عبور و مدرنيسم دوران به سنتي انسان انتقال
.نيست شدني فرهنگي ، اجتماعيو ستيزههاي بدون صنعت عصر به كهنه
جز به شدن صنعتي و شدن صنعتي بدون اقتصادي توسعه كه ميدانيم
نسبت كار ، نيروي هجوم علت به شهرنشيني در.نيست امكانپذير شهرنشيني
تيرهها ، .ميشود ظاهر نوجواني در بزهكاري و ميخورد هم بر جنسيت
اختلاط و فرهنگها برخورد و ميآيند گردهم گوناگون زبانهاي و قبيلهها
آتش درون از اجتماعي روابط هم ، كنار در واجور جور اجتماعات
كه ميكند رسم را نو يكفرهنگ تازه خطوط زندگي ، مناقشات و پيچيدگيها
كه است محكوم فرهنگي اشتراك اين گويي و ميشود مشترك شهروندان ، ميان
فرهنگي منظومه يك جهان شهرهاي در گويي حتي.بماند باقي شهر حد در
.ميگيرد بخود جهاني مدار و ميگذرد مرزها از و ميشود ظاهر مشترك
كشورهاي فرهنگ يكپارچگي و نيافته توسعه اجتماعاتكشورهاي شيفتگي
و رفتار و آيد فراهم مسلط اما بيگانه فرهنگ يك ميشود باعث صنعتي
از گسست و بيگانه فرهنگ در ادغام از حكايت آنان ، مصرف نوع و عادات
و يكنواختي است ، مصرف و توليد فقط هدف چون و مينمايد خويش فرهنگ
پارهاي رنجوري بهاي به پارهاي و ميبرد بين از نيز را فرهنگي هويت
.ميپيوندند جهانشمول فرهنگ منظومه به و ميشوند فربه ديگر
كشورهايي همچنين و ايران قدمت به كشورهايي:قدرت و توسعه مفهوم
به توليدكنندگان صف از بودند ، رهيده استعمار قيد از كه
پيچيده چنينانتقالي مكانيسم و يافتند تغيير فرهنگ مصرفكنندگان صف
كلمه به ميتوانيم اما.بسيارگفتهاند سخن آن علل و تشريح در و است
و موثر آن فرهنگآفريني در را كشور هر وتوسعه رشد و كنيم استناد قدرت
قدرت خاك ، وسعت جمعيت ، كثرت در ملتها آفريني فرهنگ.قلمدادكنيم مهم
بر ميباشد ، ديگر عوامل وخيلي آن جمعيت افكار سطح و نظامي و اقتصادي
صنعتي كشورهاي بعد و سابق شوروي و كشورهايامريكا ايده ، همين مبناي
روست اين از.ميدانند معاصر آفرينندگان فرهنگ را حتيچين و اروپايي
آنان وسياسي اقتصادي قدرت دوران با ملتها فرهنگي برتري دوران كه
يونان و روم يا ايران كشورهاييمثل كه ميبينيم معهذا.است بوده مقارن
علل به چه اگر داشتهاند ، بارور خويش ، فرهنگهايي نيرومندي روزگار به
بهيك محدود نفوذشان شعاع و داشته محلي جنبه فرهنگها ابزار ، اين كمبود
نفوذ ذي بزرگ دوفرهنگ يا يك فقط امروز ، اما.است بوده كشور چند يا
كه اروپاست صنعتي و اقتصادي تمدن فرهنگهايزاده همين آن و دارد وجود
خود در كمابيش را آفريقايي و آسيايي ملل فرهنگهاي قرنپيش ، دو يكي از
شئون همه در سرعتتغيير ما ، عصر بارز نشانههاي از.كردهاند مستحيل
كهنه ديروز ، تازههاي و ميآيد بازار به نو چيزهاي روز هر است ، زندگي
سرمشق و الگوها تنها صنعت ، عصر تا مردم دراز ، روزگاريميشوند
يعني.بود اجتماع مقبول و قوم برگزيدگان ساخته كه داشتند فرهنگيواحد
بودند داده نشر و اشاعه و نوشته را آن از واحدي نسخه جامعه ، سرآمدان
تن آن قبول به نميشناختند و نداشتند ديگري نسخه چون نيز مردم بقيه و
داشتن سبب به ميشدند ناميده خواص كه معدود گروه اينميدادند
گرفته خود انحصار در نيز را طبقاتيسواد امتيازات و مادي امكانات
رابطه عوام ، جماعت گروه ، اين رابطه.ميآفريدند را ملي فرهنگ و بودند
ميكردند ، تحميل عوام بر را خود فرهنگ گرچه اينها و بود مامور و آمر
هجوم مقابل در و بودند وفادار ملي ويژگيهاي به هم عوام طبقه معهذا
و نيست چنين ديگر امروز اما.ميكردند دفاع آن از ديگر فرهنگهاي
را ديگر جوامع فرهنگآفرينان دارد ، كه وسايلي و قدرت با غربي فرهنگ
اينان و است كرده بدل خود محلي بدستنشاندگان و ساخته مجذوب و مرعوب
.برسانند مصرف به و كنند وارد را او صادرات اينكه جز ندارند ، كاري
پيشرفتهتري فرهنگي ريشه كه اجتماعاتي در بخصوص بعضا همه اين با
سنتپرستان ، و غرب پيروان بين دوگانگي.ميشود ديده دوگانگي دارند ،
و پايتختنشينان بين دوگانگي روستانشينان ، و شهرنشينان بين دوگانگي
كه فقيران ، و ثروتمندان جوانان ، و سالمندان بين دوگانگي شهرنشينان ،
در كه صورتي در.ميشود ديده استدلالهايشان در هم فاحشي تضادهاي
فرهنگي ، احوال و مقتضيات چنين در.بود يكسان همه براي فرهنگ گذشته ،
داشت ، شناخته و يگانه بيش و كم آرماني كه جامعه با فرد سازگاري
تعداد امروزه كمتر ، نيز فرد كجرفتاري و انحراف موارد و بود آسانتر
جهاني جنبه و ميرود كشوري به كشوري از ارتباطي وسايل بركت به الگوها
.ميگيرد خود به
:فرهنگ مصرف و توليد
دور افرادقبيلهاي كه است داده نشان تحقيقي در دانشمندان از يكي
پيروي خود مخصوص واحدي الگويفرهنگي از كه مادام ابتدايي و افتاده
مسيحي ، مبلغان وقتي امابودند بسامان و روحامتعادل ميكردهاند ،
مسيح مذهب به آنها از گروهي و دادند رواج ميانشان در را دينمسيح
آغازين گناه به مذهب تغيير از پيش كه نومذهبان گرويدند ،
آبا كهنسال معتقدات با مسيحي بينش و شدند بيمار روحا نميانديشيدند ،
مورد كه مردمي اين ، بنابر.برانگيخت تضادي و شد درگير اجدادشان و
آشفته بصورتي هم آن بيگانه وارداتي فرهنگهاي گوناگون زمينههاي هجوم
چشمي هم و چشم روي از و ميآيند بار سطحي يا غالبا گيرند ، قرار
يا و ميكنند بودن نوعدوست و روز سليقه داشتن و بودن متجدد به تظاهر
يا و برتابند روي شده عرضه فرهنگ از شايد و ميشوند ناخوش و خشمگين
برنامههاي از استفادهكنندگان كه آنجائي از.بمانند سرگردان و حيران
مشاغل صاحبان دانشجو ، دانشآموز ، :گوناگونند و مختلف فرهنگي و هنري
كدبانو ، كارمند ، روستايي ، كارگر ، بازاري ، كار ، و كسب اهل آزاد ،
وقتي ميشوند متفاوت نيز برداشتها غيره ، و هنرمند و خانهدار
ديده آنها از روگرداني و انزجار ميشود ، عرضه يكنواختي برنامههاي
در.مينمايند فرهنگ ظاهري صور كسب به تظاهر اجبارا يا و ميشوند
نمايان مصرف ، زاويه از بيشتر تمدن نفوذ و شدن صنعتي رشد ، كم كشورهاي
از است عبارت نسبي شدن صنعتي ديگر نشانه.توليد زاويه از تا ميشود
پديده يك شدن صنعتي مترقي ، كشورهاي در اماشهرسازي سريع پيشرفت
در كه صورتي در است يابنده افزايش و پيوسته بهم و متنوع و جامع
غير و پيوسته نابهم و ناقص پديده يك شدن ، صنعتي رشد كم كشورهاي
بخش در جمعيت كل از جزيي تنها هم روي بر زيرا.ميباشد يابنده افزايش
اقتصاد اين از خريد قدرت ضعف سبب به بقيه و است گردآمده نوين اقتصاد
در صنعتي محصولات اعظم قسمت كه مترقي كشورهاي برعكس.ماندهاند دور
و كالاها اساسي ، بطور سوم جهان كشورهاي ميشود ، ساخته كشور خود
موسسات و نيست داخلي توليد يا و ساخته كه ميكنند مصرف را مصنوعاتي
عوض در و وابستگيدارند و ارتباط يكديگر با ندرت به صنعتي موجود
كه است پيشرفته كشورهاي اقتصادي سيستم با آنها نزديك ارتباط بيشتر
.ميگذارند اختيارشان در را لازم تكنيك و ماشين
:فرهنگي سياست و ملل بيداري
لحاظ اين نيافتهاز توسعه و رسيده استقلال به تازه كشورهاي تجربه
از مثلا وارداتي توسعه كه دريافتهاند كشورها ديگر كه است توجه جالب
توسعه تنها نه خارجي فن انتقال و كشور در خارجي سرمايهگذاري راه
زيرا باشد ، استثمار و بيگانگي خود از جديدي نوع ميتواند بلكه نيست ،
و برويد ملت درون از كه است توسعهاي و جانبهاست همه واقعي توسعه
كه ميسراست هنگامي درونزا تكامل و پيشرفت ديگر عبارت به.ببالد
چارچوب در انسان براساسمفهوم خود از فرد و اجتماع كه مفهومي از
توسعه كه است اين واقعيت.باشد گرفته ومايه توشه خويش خاص فرهنگ
قرار ملي مقامات سياست موضوع بايد و است عمومي توسعه جزء فرهنگي
كشورهاي هم و يافته توسعه كشورهاي خواست هم فرهنگي سياست اين و گيرد
.است توسعه حال در
و فرهنگي ماهيتحيات برحسب وسايل تجهيز و اولويتها تعيين اما
و فني وسايل از بعضي اما.است متفاوت كشورها در كدام هر ارزشهاي
راه در كه كشورهايي از دسته آن در دستكم يا كشورها همه در بنيادي
حيات در كه فرهنگي كالاهاي.است مشترك برميدارند ، گام فرهنگي سياست
اثر اقتصادي حيات در پيش از بيش ميكند ، كسب روزافزوني اهميت جامعه
.مينهد
صنايع نيست ، بلكه چاپ و فيلم فقط امروز ، فرهنگي صنايع از غرض
سياست گونه بدين.ميشود شامل نيز را نوين تكنولوژي و الكترونيكي
متقابلا و پيوستهاند و بسته بهم سخت صنعتيشدن ، سياست و فرهنگي
تلويزيون ، سينما ، مثل ميكنند تقويت و ميدهند ياري را يكديگر
.غيره و كامپيوتر ماشينهاي
دارد ادامه
عليزاده سيامك