پنجم ، شماره 1364 سپتامبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 24 چهارشنبه 2
|
|
خاتمي برادرم
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
رييسجمهوري به دردمند خواهر يك نامهء
كه واژهبلورينخاتمي كه برسد روزي ناكرده خداي اگر خاتمي ، آقاي
بشكند ، درهم ريخته ، جان به را ازآرزوها رنگينكماني امروز ايران در
دل رنگينكمان اين به كه شده باوري وجودشان كههمه مردمي سر بر
آمد؟ خواهد چه بستهاند
برادر به كوچك خواهري را نامه اين..الرحيم الرحمن...بسما
روزهالبخندهاي اين خاتمي ، آقاي جناب گرامي ، برادر:بزرگشمينويسد
سر از و است شاكرانه گاه كه گريهاي.مياندازد گريه به مرا شما
شما خندههاي.گلو در فروخفتهاي برآوردنبغض سر حاصل گاه و خوشحالي
ميآوردكه شور به ديگر مسلمان مردان و زنان از همچونبسياري مرا
خوشرويي اين و) خنداناست هميشه ماست جمهور رئيس كه برادري ميبينم
در كه سالهاست متاسفانه و است بهمومنان عزيز اسلام سفارش كه هميشگي
و (.است شده سپرده فراموشي به ما مومن ازمسئولان برخي ميان
از دريچه بياختيارهزاران بيتكلف ، بيريا ، صميمي ، ساده ، اينخندههاي
كه لبخندهاست همين چه اگر.است جامعهگشوده روي به را شادابي و عطوفت
متبلور دربغضم را بزرگ و كوچك غصههاي و دلآشوبهها گاهنگرانيها ،
.ميكند سرازير را اشكم و ميسازد
ميليونها با كه ديگري رايدهندگان و دوستداران همه مثل من خاتمي آقاي
نگران شما ، شعارهاي نگران.دادهاندنگرانم راي شما به آرزو و اميد
متبلور خاتمي بزرگي به واژهاي در كه نگرانآرزوهايي مردم ، باور
و برقميزنند خيسش لبخندهاي هميشه كه معصومي چشمهاي شدهاندنگران
.ميكنند جستجو را آينده
در كه بلورينخاتمي واژه كه برسد روزي ناكرده خداي اگر خاتمي آقاي
بشكند ، هم در ريخته ، جانها به را آرزوها از كماني رنگين امروز ايران
كماندلبستهاند رنگين اين به كه شده باوري وجودشان همه مردميكه سر بر
!آمد خواهد چه
و اعتمادشان دلبستگيهايشان ، آنها ، باور مردم ، !جمهور رئيس آقاي
با امام كه درسي.نگيريم نديده را وجودشان در نهفته عظيم انرژي
بعد انقلاب معظم رهبر كه درسي آموخت ، ما به روش روشنترين و عمليترين
مردم ، اعتماد مردمو باور مردم ، است ، بوده آن بخش تداوم (ره)امام از
مراسم در انتخابات ، در بارها بارهاو شما كه است آموختهاي همان اين
اين نگراني !گرامي برادر.كردهايد اشاره بهآن مجلس در و تنفيذ
.ميگيرد جاسرچشمه همين از شما خواهران از بسياري همچون خواهركوچك
در كه وقتي خيابان ، و كوچه در وبيداري خواب در كه غريب دلآشوبهاي
روزنامههانگاه خبر به كه وقتي ميشنوم ، را مردم اتوبوسپچپچههاي
برداشتن ترك نازك ميشنوم ، صداي را شكستن ترد و خفيف صداي يك ميكنم ،
و ميبندم را چشمهايم ميافتم ، وولا بههول و.عزيز بلورين ظرف يك
بيشتراحساس و بيشتر و ميشود جاري چشمهايم گوشه از بخواهماشك بيآنكه
احساسي.ميكنم باور بلوررنگين اين به نسبت را خواهرانهام نگراني
اما برگشت ، مجنون از برادرم عزيزترين هنگاميكه سال 62 در حسي شبيه
كه بالهايناپيدايي با كه بود ، رفته كه دوسالهاي و بيست باگامهاي نه
.حملميشد محل مسجد به شهر مومن مردم دست بر
حماسه در پيروزيشما از بعد كه نكردم گريه آنقدر شايد روز آن در
همسرم خوشحالي شاهد خرداد حماسهدوم در چرا؟ نميدانم و.خرداد دوم
سراغ آنها در روز آن تا شايد كه بودم فرزندانم هياهوي و ذوق و
.نداشتم
شما به ناچيزي و خردي اين به حادثههاي از كسي نميدانم !خاتمي آقاي
همان از حادثهها گونه اين كه كنيد باور اما.نه يا است گفته چيزي
آقاي.است افتاده اتفاق خانه هزاران در بار هزاران ارديبهشت اواخر
دروني نگذاريدشادماني.ببيند لطمه مردم باور نگذاريد رئيسجمهور ،
رنگين آن نگذاريد بشكند ، درهم بلورمقدس آن نگذاريد بريزد ، فرو مردم
.شود كدر محوو آرزوها كمان
آنقدر كه حادثهاي بگويم ، سخن جزيي حادثه از ميخواهم !خاتمي آقاي
حادثه همين اما.بگيريد نشنيدهاش و نديده ميتوانيد شما كه است جزيي
آن به پولادين و نامرئي ضربههاي كه است كوچك حادثههاي همين و كوچك
بازداشت از يكي همسر با كه دوستي همراه به من:ميكوبد فرو مقدس بلور
سادگي.رفتيم ديدارش به گذشته جمعه داشت ، آشنايي شهرداري اخير شدگان
مسئولان از بعضي درباره اين از پيش كه آنچه.كرد شگفتزدهام خانهاش
اين نوشتن به مرا آنچه اما.بود ديگري حكايت بودم شنيده شهرداري
از بسياري كه ميدانم نبوده ، منتظره غير سادگي اين واداشت نامه
آنان را تظاهر اين ميزان) كنند سادهزيستي به تظاهر است ممكن متمولان
اما (.آوردهاند باد ثروتهاي پرونده وجوي جست در كه كرد خواهند مشخص
تماشا ويترين در را آنها بتوان كه نيستند كالاهايي طبيعي ، عواطف
به را ولا و آنچههول و انداخت حيرت و بهت به مرا عواطف همين.گذاشت
.شنيدم و ديده آنجا كه بود حكايتهايي كرد سرريز سينهام
به مينگريم؟ كدامسو به ايستادهايم؟ كجا در ما واقعا خاتمي آقاي
انساني ، منزلت اسلامي ، اخلاق شهروندان ، حقوق قانون ، ميرويم؟ كجا
جهنم؟ بهشت ، دنيا ، معاد ، حرمت ، حق ، تقوا ، فضيلت ،
قانون كهپاسدار كردهايد ياد سوگند شما !خاتمي آقاي الله ، الله ،
قلم پاي و دست زير آساني اين به كه واژهها همين پاسدار باشيد ، اساسي
گرفته بازي به آن و اين پاي و دست زير ميلغزندو من امثال و من
.ميشوند ، باشيد
نه؟ يا شنيدهايد شدگانرا بازداشت اين حكايت جزئيات شما نميدانم من
در كه كسي همچون حيران و شنيدمتبآلود را آن نخستين وقتي من ولي
ديگر يكي همسر ديدار به.رفتم بيشتر وجوي جست به برميدارد گام كابوس
و روزنامهها خبر به خيابان ، و كوچه مردم زمزمههاي به رفتم ، آنان از
احساس ، و عاطفه واقعا ميپرسم شما از امروز و.كردم رجوع قلبم به
است؟ چند سيري
هنوز كه را بهتزدهاي نوجوانان و كودكان مجروح باور تاوان كسي چه
لگدكوبي و استيصال تاوان كسي چه ميدهد؟ چيست پدرشان گناه نميدانند
بيشترهنوز يا روز يا 30 از 20 بعد امروز كه را دختراني و زنان عواطف
ميدهد؟ ميبرند سر به چهحالي در و كجا پدرانشان يا و شوهران نميدانند
كه همانها راشنيدهايد؟ حكايتها اين جزئيات شما آيا خاتمي ، آقاي
و جسارت روزنامهاي هيچ و ندارد را بازگويياش توان و تاب قلم حتي
را؟ كردنش چاپ شهامت
و نيست ديگر قوه امور در شما خواستاردخالت هيچكس !جمهور رئيس آقاي
به واقعي دستاندازان و متخلفان برابر بياعتناييدر خواستار نيز هيچكس
.بيتالمالنيست
آگاهي نمايندهبراي چند اعزام حدواندازه در شما سوگند آيا اما
داستان تكرار آيا نيست؟ الزامآور حركت اين مبهم زواياي از يافتن
برخورد نحوه مدارك ، جمعآوري نحوه و ابلاغاتهامها نحوه بازداشت ، نحوه
جرم ، اثبات تازمان متهمان حيثيت و آبرو حفظ نحوه آنها ، باخانوادههاي
به را الزامي و دغدغه هيچ..و بازداشتشدگان رواني و فيزيكي شرايط
شمابرنميانگيزد؟ در انسانها ، حرمت و قانون پاسدار رئيسجمهور عنوان
به اعتماد روزراي در را مردم و مجلس نمايندگان شما خاتمي ، آقاي
شما كوچك ، خواهر يك عنوان نيزبه من.شديد يادآور عزيز نهجالبلاغه
(ع)امير حضرت دردمندانه فرياد و يهودي زن خلخالو داستان به را
خواهد امتداد تاريخ هميشه تا مقدسش امواج كه فرياديميشوم يادآور
.داشت
علي فرياد شنيدنهستيد (س)فاطمه و (ع)علي فرزند شما خاتمي ، آقاي
.است سزاوارتر شما كام از
تهران از -خ -فشما كوچك خواهر