پنجم ، شماره 1367 سپتامبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 28 يكشنبه 6
|
|
اخلاقي ناپايداري
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) باختر در اخلاقستيزي ريشههاي
پولانيي مايكل:نوشته
فولادوند عزتالله دكتر:ترجمه
تصميمي افتاد ، زندان به دستوركادار به كه كمونيستي ،(50)ديولاهاي
بيان چنين Irodalmi Ujsag سپتامبر شماره 22 در بود شده گرفته كه را
و بزرگ خطاهاي و دشواريها از پس كمونيست ، نويسندگان بهترين:داشت
دروغ ديگر هرگز شرايطي هيچ در كه گرفتهاند تصميم بسيار ، ذهني تلاشهاي
چه و حزب درون در چه نويسندگان ، همه كه بود متوجه هاينوشت نخواهند
در 17 نطقي در و متحدند ، يكديگر با اساس براين پس آن از بيرون ،
يا حزبي بيعت از صرفنظر مجار ، نويسندگان ما:كرد اعلام سپتامبر
اتحاد دست يكديگر با حقيقت اشاعه براي وسيله بدين فلسفي ، اعتقادات
.ميدهيم
آنهنگام تا كه را كارگران وناخرسندي درماندگي كه بود اتحاد همين
دانشجويان وقتي.رسانيد همگان گوش به صدايبلند به بودند ، خاموش
راهپيمايي به درخيابانها ممنوعشان تظاهرات برپاساختن براي
.ايشانپيوستند به سيل چون ازكارخانهها نفر هزار دهها پرداختند ،
.شد منحل مخفي وپليس داد اردوگاه تغيير ساعتارتش چند ظرف در
شببخارشد ، يك عرض در دولتتوتاليتر منضبط و مسلح سازمانبشدت
.بود بلعيده را اعتقاداتش بيدارخودش تازه وجدان زيرا
ولي هجدهمبود ، قرن در روشنگري شبيهنهضت حدي تا حقيقت خيزش اين
اصحابدايرهالمعارف كه نبود چنين.داشت باآن نيز عميق تفاوتهاي
را دروغهايي رشته تحكيماعتقاداتشان ، براي فرانسه هجدهمدر قرن در
نبود اينطور.بجويند تبرا آن از بخواهند بعد و باشند داده فرو عمدا
قرار ترديد مورد آنان حمله طرف كيش سخت مكتبيان را اخلاق و حقيقت كه
باشند ، و نگريسته آن در تحقير ديده به هرگز ايشان خود يا باشند ، داده
.كنند اعتقاد تجديد آن به بخواهند سپس
پا پرو طرفداران از خود سابقا لهستاني ، كه شاعر ،(51)واچك ادام
سال يك كه برايبزرگسالان شعري نام به درمنظومهاي بود ، حزب قرص
از انزجار تشديد شده ، جريان گفته مجارستان ازرويدادهاي پيش
داده وعده (52)فوريه.كردهاست بيان چشمگير طرزي به كمونيسمرا
و ، ساخت ، خواهد مبدل بهشربت را درياها سوسياليسم بودكه
فروداده شربت مانند مشتاقانه دريارا آب حزب اعضاي بنابراين ،
به بودند مجبور گاه به گاه و شدند دچارتهوع سرانجام امابودند
لفظاستفراغ طرف ، اين به زمان آن از.كنند استفراغ و بروند گوشهاي
عملي معناي به واژگون ، اخلاقا افراد حال وصف در است شده فني اصطلاحي
.برميگردد درست جاي به بالا به دوباره افراد سراينگونه وسيله بدان كه
نيفتاده اتفاقي چنين هرگز وقت آن تا زيرا بود ، لازم تازهاي اصطلاح
.بود
صورتهاي كهبه است روشنفكري نهضتي نمونهاعلاي مجارستان انقلاب
در كمونيست چين خارجاز جا همه تقريبا وپرهيجان چشمگير كمتر
.است داشته گسترش به رو نشسته ، عقب پويايي و تحرك كه سراسرپهنهاي
تجديدنظر عنوان به خودش قلمرو در را آن جلوههايمختلف شوروي حكومت
به جا همه نظرطلبي من ، اصطلاحتجديد نظر به و است ، كرده محكوم طلبي
نفي از طلبي تجديدنظراست اطلاق قابل نهضت اين گوناگون شكلهاي
وعدههاي اينكه از پس روشنگري نهضت كه گرفت صورت هنگامي نفي.ميگريزد
خود دست به اخلاقي واژگونگي با آراست ، سكولاريسم لباس به را مسيحيت
به نيز اخلاق واژگونگي كه داد روي هنگامي نفي اين از گريز.شد نابود
تجديدنظر همه سرچشمه گريز ايندرآمد آب از ناپايدار خويش نوبه
.طلبيهاست
همه ترديددر با است مساوي اينپيشينهها به اذعان متاسفانه
.است كرده راهدايت طلبانه نظر تجديد تاكنوننهضتهاي كه افكاري
كه است بوده ملي نوعياحساس مجدد بيداري اينافكار ، از يكي
بهانسانيت جنگ زمان در را شوروي چگونهرژيم گفته ما به پاسترناك
و لهستان در بشردوستانه آرمانهاي دربازگرداندن و آراست ،
پيوندهاي دوگل حكومت در درفرانسه و بود ، موثر يوگسلاوي مجارستانو
جواني بالاتر ، همه از شايد و آورد ، وجود به شهروندان ميان جديد مدني
پر كشمكشهاي همه با و بازگرداند افريقا و آسيا كهن جوامع به را
سطح از كه كرد ايجاد جديدي خلقي جوامع داشت ، همراه به كه ضايعهاي
.ميرفت بالاتر و درميگذشت اروپا پويايي از ناشي ايدهئولوژيك تعارضات
معتقدات با آزاديخواهي جديد اتحاد در ديگر ، طلبانه تجديدنظر فكر
فراسوي از را امروزي انسان مذاهب ، كه مينمود چنينبود نهفته ديني
فرا روشنگري مولود سكولاريسم از پيش او سابق وضع به نيهيليسم
از عمر نيز روشنگري خود شكاكيت فضاي اينكه سرانجام و.ميخوانند
همگاني امور با عاقلانه برخورد و عملي مسائل متوجه نگرش.است سرگرفته
گسترش به رو اتريش و آلمان و امريكا و انگلستان در از 1950 كه
و ولتر نگرش بدل نسخه ايدهئولوژيك ، كشمكشهاي از تبرا جهت از داشته ،
ولي.است بوده مذهبي مغزي خشك و تعصب به نسبت دايرهالمعارف اصحاب
شده ثابت كه انديشههايي به بازگشت صرف به نميتواند طلبي نظر تجديد
در كه قدر همان انديش جزم افراد حكومت.برسد مقصود به ندارند ، ثبات
مانند نميتوانيم ما.نيست هم امروز نبود پذيرفتني ولتر زمان
به نسبت آرامش با مسيحيت ، ظهور از پيش تا باستان روزگار سكولاريسم
ثابت گذشته در ملي احساسات.بمانيم بياعتنا اجتماعي بيعدالتيهاي
واقع ، همه در.نيست اخلاق واژگونگي برابر در تضميني كه كرده
امروز داشت وجود سابق كه قدر همان اخلاقي واژگونگي تاريخي پيشينههاي
اخلاقي واژگونگي به سابقا كه مجراهايي است ممكن آيا.است موجود هم
مساله اين در نميخواهم باشد؟من آن از گريز راه امروز ميشد ، منتهي
رسيدهايم ، نيهيليسم فراسوي به امروز ما كه است اين حقيقت.كنم كاوش
آن در قبلا كه است نقطهاي مشابه رسيدهايم آن به كه نقطهاي اينكه گو
ممكن آدميان كه كنيم پيشبيني را خلاقي امكانات نميتوانيم ما.بوديم
كامياب نينجامد ، نيهيليسم به دوباره كه راهي كشف به آن ياري استبه
روشن سياسي وجدان خيزش شايداست ذكر شايان امكان يك وليشوند
گونهاي به كه است پذير تصور.بدهد ثبات كنوني گريز به بتواند بينتري
به هفدهم سده اواسط در اروپا مذهبي جنگهاي.يابيم دست تعليقي منطق
يكپادشاه.بود تفرقه و آشوب گرفتار اينكشور سالها و رسيد ، انگلستان
حق و سال 1688 مصالحه ولي.خلعشد ديگر پادشاه و شد زده گردن
تعارضات اين به لاك جان نظريه و مجلس يا شاه از رسيدگي درخواست
و غلبهكرد كشمكشها بر مدني و مناسباتشهروندي و حقوق.داد پايان
اين اروپا نيست ممكن آيا متحد ولي تحرك ، پر و پويا شد بنياد جامعهاي
گذشته سال چهل فاجعههاي از نيست ممكن آيا كند؟ تكرار را بزرگ كار
وحدت اصل كه كنيم ايجاد شهروندي و مدني مشاركت نوعي و بگيريم پند
را ما تحرك و پويايي و باشد ، مستمر اصلاحات به تصميم آن در دهنده
كه لحظهاي هر تندروي و افراط كه دارد باز سركشي از نكته اين شناخت
گرفتار را ما دوباره بگذاريم ، اجرا به دقيقا را آن اصول بخواهيم
اين در نظريهپردازي اما.شود چنين است ممكن كرد؟ خواهد فاجعه
عمل جامه به بايد انديشه بعد به اينجا از زيرا زمينهروانيست ،
.درآيد
. Adam Waczek. Gyula Hay
اجتماعي مصلح و سوسياليست.(18371772)F.M.C.Fourier.52
(مترجم).معروففرانسوي