پنجم ، شماره 1367 سپتامبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 28 يكشنبه 6
|
|
مهنه از عارفي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
كردند ، مجلس استدعاي شيخ از مردمان.رسيد طوس به يكبار ابوسعيد شيخ
ميآمدند مردم و بنهادند تخت استاد خانقاه در بامداد.كرد اجابت شيخ
مقربان شد تخت بر شيخ چون.نماند جاي را كسي چندانكه مينشستند ، و
از كس هر كه بيامرزاد خدايش:گفت و برخاست معرف.برخواندند قرآن
آله و محمد علي وصليالله:گفت شيخ.نهد فراتر گام يك هست كه آنجا
و گفت ، خواستيم ما چه هر:گفت و آورد فرود روي بر دست و اجمعين ،
.بگفت او پيامبرانبگفتهاند جمله
احمد ابيالخيرمحمدبن فرزند ((فضلالله357440ق ابيالخير ، ابوسعيد
او ، سخنان و وكرامات احوال دربارهصوفيه اعاظممشايخ از ميهني ،
نوادگاناو ، تاليفيكياز اولي.دوكتابنوشتهاند بازماندگانش
شيخ وسخنان حالات تحتعنوان كه لطفاللهاست جمالالدينابوروح
به ايننويسنده پسرعموي تاليف ودومي شده ابيالخيرنگاشته ابوسعيد
مقامات ناماسرارالتوحيدفي به كه محمدبنمنوراست نام
آنبهره از و نوشته ازاولي حاليكاملتر شرح كه الشيخابيسعيداست
بودو اهلتصوف دوستدار و عطاريداشت ابوسعيدپيشه پدر.گرفتهاست
و فقه و صرفونحو بهتحصيل ابتدا در.آشناشد باصوفيه ابتدا از او
از.است جويني تحصيلاوابومحمد دوره ازمصاحبان تفسيرپرداخت
ذيل به سرخسي لقمان دلالت به آنكه تا ميكشيد شاقه رياضات همانصغرسن
طي صرف را عمر همه بعد به آن از و رسيد سرخسي ابوالفضل شيخ تربيت
زيارت به نيشابور در چنانكه.شتافت طريق ارباب زيارت به و كرد طريق
قصاب ابوالعباس مشهور عارف ديدار به آمل در و رسيد سلمي عبدالرحمن
هفت (سرخس و ابيورد بين زادگاهش) ميهنه به بازگشت از قبل.شد نائل
اشارتي به تا پرداخت رياضات به بيابان در مجذوبوار را ديگر سال
به نيشابور و آنجا در و بازگشت خود موطن به خلق ارشاد براي باطني
.كرد تهي خرقه خويش زادگاه در بالاخره و پرداخت مريدان ارشاد و تربيت
حفظ و عمارت به فوتش از پس كه بماند جاي بر پرجمعيت خانوادهاي او از
صوفيه ميان در ابوسعيد.بودند مردم احترام مورد و پرداخته وي مزار
تصوف مشايخ بزرگترين شمار در را او همواره و دارد بزرگي جايگاه
تراجم كتب تمام در تقريبا و دادهاند لقب راسلطان او حتي و آورده
در او اطلاع كثرت.است آمده وي اقوال و احوال از ذكري صوفيه احوال
ميداده خاص رونقي وعظشرا مجالس همواره وادبيات فقه و حديث و تفسير
ازآن كه داشتهاند ملاقات وي با علما و صوفيه مشاهير از جمعي.است
فيلسوف درنيشابور كه است نقل خرقاني ابوالحسن از.قشيري جملهاند
است ، داشته وي با طولاني صحبتي و كرده ملاقات را او ابنسينا مشهور
جمله از بسياري ، دركتب و است باقي كه داده روي آنها بين هم مكاتبهاي
.است مذكور (2/558561) الحقائق طرائق و (3/457) شيخبهائي كشكول
خود آراء و احوال كه ايران صوفيه مشايخ از است كسي نخستين ابوسعيد
فارسي به زيادي اشعار خويش مجالس در او.است درآورده شعر زبان به را
آنها از برخي كه است مشهور او نام به رباعياتي و ميكرد انشاء عربي و
ديوان نه شيخ خود از تقدير هر به.دانستهاند منسوب نيز ديگران به را
از شايد و قديم زمانهاي از اما نثر ، به كتابي نه و است مانده شعري
ميان در ابوسعيد نام به عربي و پارسي به اشعار از مجموعهاي نهم قرن
از بعضي تكرار و خواندن براي حتي و است داشته رواج زبانان پارسي
يك وي رباعيهاي ميان از.شدهاند قائل نيز خواصي معيني ، شروط با آنها
وشروح است بوده معروف او نام به همواره قديم زمانهاي از رباعي
:است چنين مذكور رباعي.نوشتهاند آن بر بسياري
زد صف نگارم نظاره به حورا
زد بركف كف و بماند بعجب رضوان
زد مطرف رخ آن بر سيه خال آن
زد مصحف در چنگ زبيم ابدال
مختلفشاه شروح و مغربي محمد شرحشيخ آن ، شروح مشهورترين از كه
.است ولي نعمتالله
(ع)بيت اهل و شيعه عقايد به آشكار تمايلي ابوسعيد اشعار از برخي در
اين ولي است بوده مذهب شافعي ظاهر صورت در كه حالي در و ميشود ديده
و درحالات وي نواده.نميكاهد (ع)اهلبيت به وي حب از هيچوجه به امر
ذكر در و ميكند سرخسي ابوالفضل شيخ از صحبت مشايخ ، ذكر در شيخ سخنان
(ع)اميرالمومنين حضرت به وي از و گرخي معروف به را سلسلهاش او خرقه
و ندارد اقتفار شرح به وي مناقب:گويد (ع)علي حضرت درحق و ميرساند
خواجه رسل سيد داماد و خليفه يارو عنه رضيالله علي اميرالمومنين
براي ومحلي خواند پيامبر خليفه را (ع)علي اينكه براي و است كائنات
به روحه قدسالله ما شيخ و:گويد نگذارد ، باقي سنت اهل طعن و اعتراض
كرديم ياد رحمتالله شافعي تا را وي استادان.داشت انتما شافعي مذهب
كائنات سيد تا را وي استادان و نماندوپيران طعن وجه را معترض هيچ تا
نواده گفت ميتوان ديگر وجهي به.بود معلوم برهمگنان تا كرديم تقرير
در.ميداند علوي باطن در و شافعي را او مذهب و ظاهري علوم شيخ ، در
ابوذر از واسطه چند به او و ابوسعيد قول از مذكور كتاب سوم باب
ميكند مامور را ابوذر پيامبر روزي آن مضمون به كه نقلميكند را حديثي
ميبيند را كوچكي آسياب (ع)علي خانه در ابوذر.بخواند را (ع)علي تا
و مرا ميفرمايندآل پيامبر ميكند عرض پيامبر خدمت.ميچرخد خود كه
معونت به را فرشتگان كه است كرامت چنداني تعالي حق نزديك به مرا امت
را ورثهالانبياء حديثالعلماء باب همين در.ميفرستند ايشان خدمت و
و الملل في الفصل كتاب در نيز حزم اين.ميكند تفسير (ع)علي درحق
و شيعه دارد ، شيعه تشنيع در كه فصلي پايان در (4/188) والنحل الاهواء
حبله محمد.ميكند ابوسعيد تكفير به حكم كرده تشنيع توامان را صوفيه
ابوسعيد از سخن حكايتي ضمن در (83) جامعالتمثيل كتاب در نيز رودي
.بود رفته عاليات عتبات زيارت به كه آورده