پنجم ، شماره 1371 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 2 پنجشنبه 10
|
|
خورشيد بهوسعت چراغي مادربزرگ پدربزرگ ،
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
سالمندان جهاني روز مناسبت به
رامحور مشكلاتمان و خودمان ماهمواره كه است اين اصلي مساله
و سالمندانخانواده حال هر به كه درحالي.ميدهيم قرار زندگي
ماست مسائل از يكي نيز آنها به رسيدگي
مهرباني غريب حس اين
اگر آنهاحتي.خورشيد وسعت به هستند چراغي مادربزرگها ، پدربزرگها ،
و نوهها ، فرزندان ، به زندهاند ، تا باشند ، نشسته عزلت كنج در غريبانه
آنها عاطفي وتكيهگاه ميبخشند گرمي و روشني خود ، نوادگان
عواطف و محبت بيدريغ باران بيهيچچشمداشتي عزيزان ، اين.محسوبميشوند
بهرغم حتي غريب حس اين كه شگفتاخانوادهميگسترانند بر را خود
گفتهاند راست قديميها.مهربانيهاست زاينده نامهربانيفرزندان ،
با را خانه چراغ اين بيائيد ، .بركتخانهاند مادربزرگها و كهپدربزرگها
كه باشيم داشته ياد به و نگاهداريم روشن پاسداشتهمواره و محبت
ما برسروروي روزي پيري ، برف و ناگزيراست ورطه يك همه كهنساليبراي
و پدربزرگها از وسپاسي است يادي شماره اين نشستگزارش خواهد نيز
.سالمندان جهاني روز مناسبت به مادربزرگها
مامان صدايگرم.ميرود خواب به مامانبزرگ پاهاي روي هميشه نيلوفر
.ميدهد آرامش او قلبمهربان و حساس ذهن به قصههايشيرينش و بزرگ
.دارد ساله نيلوفر 3 با خوبي رابطه هم پدربزرگ بزرگ ، مامان بجز
ميكند تعريف نيلوفر مادر پدرو بچگي دوران از پدربزرگ كه خاطرههايي
سراغش به است سرحال پدربزرگ وقت هر نيلوفر.است شيرين و جذاب خيلي
فكر خودش با اوكند تعريف خاطره برايش كه اوميخواهد از و ميرود
بزرگ پدر و بزرگ مادر كه است خوشبختي بچه چقدر راستي به كه ميكند
كهخيلي من ميدانند را آنها قدر بابا و مامان حتما.دارد سرحالي
جاي روز يك اگر اما.ميفشارد را گلويش بغض يكدفعه.دارم دوست را آنها
با.ميآيد پيش تلخي لحظههاي چه.شود خالي خانه در پدربزرگ بزرگو مادر
دنياي غرق نيلوفر..است تلخي قصه اين ;نه اوه ، :ميگويد خود
بگيرد قول آنها از تا ميگردد پدربزرگ و مادربزرگ دنبال به كودكانهاش
...نگذارند تنهايش هرگز
بزرگ كهمادر است اين واقعيت بهدرآييم ، كودكي دنياي از اگر اما
و درد از مالامال گرچهقلبش و ميشود واستخوانيتر نحيفتر روز هر
مادري مهر وجودش تمام همچناناز اما است زندگي وسختيهاي رنج
از لبريز.ندارد او از دوري و فرزند رنج ديدن طاقت و ميكند تراوش
دستي دنبال به و دارد همراهي به نياز شدت به كه حالي در است محبت
ياريش به كهولت درايام فشاردو هم در را او ناتوان دستهاي كه است
.شتابد
از اومينشيني ودرددلهاي صحبتها پاي وقتي ;همينطور نيز پدربزرگ
با مبارزه براي را فرزند تا دارد حكايت زندگي دشواريهاي و ناكاميها
و فرزندان كه است زماني آنها براي لحظهها بهترين.سازد آماده سختيها
احساس را شادمانيشان و خوشي و ميبينند جمع خود دور به را نوهها
دشواريهاي اثر بر وقتي كه هستند همانهايي استثنايي افراد اين ميكنند
و ميبريم پناه آنها به ميشويم افسرده و مضطرب روزمره زندگي گوناگون
كساني اينهاهمان.ميجوييم بهره زندگي ادامه براي وجودشان گرماي از
برخورداري و تو و انسانيمن موجوديت رسيدن بهثمر براي كه هستند
را رنجها بيشترين زندگي معنويدر -مادي سرمايههاي ازبهترين ما
محبت ابراز انتظار آنها از هنوزما متاسفانه و شدهاند متحمل
كه ماست نوبت امروز كه دريابيم بخواهيم آنكه بدونداريم وهمدردي
.باشيم پاسخگو را آنها اساسي انتظارات برخي دستكم
وضعيفتر ضعيف آنها جسم كه كردهايد ، همانگونه توجه هيچ راستي به
مغزشان در اينروند ميزنند ، سرباز نوسازي سلولهااز برخي و ميشود
انتظار آنان از نبايد پس.ميآورد بوجود تعادل وعدم فراموشي نوعي نيز
آنها روح كه شدهايد متوجه هيچ باشيم؟ داشته معقولانه كاملا رفتاري
آنها با سنجيده و شده حساب خيلي وبايد است شكننده بسيار و حساس نيز
وهر ميشوند خاطر رنجيده شما صحبتهاي از راحتي به چون بزنيد حرف
كه فرارسيده زماني آيا سرانجام ، و ميگيرند؟ دل به را كوچكي مساله
اين اكنون كه بپذيريذ را واقعيت اين و بگذاريد هم كنار را نكات اين
برابر در منطقي برخوردهاي و محبت از سرشار بايد كه هستيد شما
پدربزرگها و ومادران پدران واقع ، به و باشيد خود خانواده سالخوردگان
به فرزندانتان و شما براي عاطفي پشتوانههاي استوارترين مادربزرگها و
ايجاد زندگيتان در بزرگي عاطفي خلا نبودشان بيترديد ، و ميآيند شمار
.كرد خواهد
ميگويند؟ چه سالمندان
:بخوانيم خودشان اززبان را سالمندان انتظارات ما
مااز:ميگويد نوه هشت و داراي 5فرزند ساله ، كرماني ، 72 مهدي
و شده مشكل زندگيخيلي كه است درست محبتميخواهيم تنها فرزندانمان
وجود هم ما حال بههر اما.پذيرنيست امكان آساني به معاش تامين
از مدتي اگر ولي خوشحالم ببينم را آنها بار يك هفتهاي منوقتيداريم
و افسرده شدت به دلواپسي شدت از باشم ، نوههايمبيخبر يا فرزندان
.ميشوم بيمار
و كار سالها خستگي و دارد نوه و فرزند كه 12 ساله بنيهاشم ، 65 توران
و دارد گله سخت فرزندانش بيتوجهي از است ، افكنده سايه چهرهاش بر تلاش
خانهها بركت ومايه خانوادهها چراغ و چشم سالمندان پيشترها ، :ميگويد
تعيين را قطعي حكم آنها نظر خانوادگي ، اختلافات فصل و حل در و بودند
را ما بچهها.ميشود رنگتر كم وجايگاه توجه اين روز هر اما.ميكرد
اگر هم هنوز يعني.ميخواهند كوپني ارزاق تهيه و بچهداري براي تنها
نه انگار وگرنه ، ارزشداريم دهيم انجام آنها براي كاري توانستيم
كسيسخت وهر شده زياد استگرفتاريها درست.داريم وجود انگاركه
و بههمسر كه همانگونه ما فرزند امااست خودش زندگي مشغول
برابر در است ، آنهامسئول به نسبت و كند بايدرسيدگي خودش فرزندان
.بگذارد آنها براي نيز را وقتي بايد و است مسئول نيز مادرشان پدرو
من باپرسش وقتي دارد ، نتيجه يك نوهو و فرزند كه 15 كامياري حسن
را فرزندانم تنهاموفقيت من:ميگويد باخوشرويي ميشود ، روبرو
ماهي حداقل.ميكنند سركشي مادرشان و من به هميشه آنها.ميخواهم
و موفقيت از آنها و ميگويم خاطرههايم از منهستيم جمع هم دور يكبار
نتيجه ما خانوادگي پيوند در كه مهمي نكتهزندگي دشواريهاي برخي گاه
.نميكنم دخالت آنها كارهاي در هرگز كه است اين دارد و داشته مطلوب
آنها براي اما.ميدهم نظرهايي گاهي و ميكنم گوش حرفهايشان به فقط
واقع به اما است ساده و كوچك گرچه ما خانه.نميكنم تكليف تعيين
از خوبي به ميآيند ما پيش و ميشوند دلتنگ وقت هر.آنهاست پناهگاه
انتظارات اگر كه بدانند بايد خانوادهها بزرگان.ميكنيم استقبال آنها
ميكنند دور خودشان از را بچهها تنها باشند ، داشته جا بي دخالتهاي و
.ندارد ديگري سود هيچ و
بچههايشرا و است خلق بد سخت ميشناسمكه را پدري:ميافزايد وي
به فرزندانش رفتار ، اين با كه دارد انتظار بعدهم.ميرنجاند بشدت
هر در بزرگ چه و كوچك چه بچهها حال هر به كه حالي در.بيايند سراغش
واقع در و دارند نياز مادر و پدر خوشرويي و محبت به باشند كه شرايطي
در.كنند تقويت بايد مادر و پدر همه ، از بيش را عاطفي رابطههاي
فرزندان رابطه دارند ، مشاجره اغلب مادر و پدر كه خانوادهها اينگونه
.ميشوند گوناگون اختلافات دچار معمولا و نيست مناسب يكديگر با نيز
افسرده و دلتنگ رنجور ، را مادر و پدر پيري ، ايام در مساله اين
صميمي و خوب يكديگر با فرزندانشان كه مايلند آنها زيرا.ميكند
.باشند
محققدر و دارد دبستاني فرزند خود ، دو كه ساله كريمي ، 35 مهناز
پدرو از هميشه ما:ميگويد اينباره در است ، اجتماعي علوم
و همچنانزياد ما انتظارات يعني توجهداريم و محبت انتظار مادرمان
اگر.نظرميگيريم در را آنها جسمي -شرايطروحي كمتر و نابجاست
شدت به بزند ، آنهاسر از معقولي غير و برخوردنامناسب كوچكترين
نگه روشن را مساله آتشاين مدتها تا و ميكنيم راسرزنش آنان
از راحتي به بايد كه حالي درميزنيم سركوفت آنها به و ميداريم
همچون آنها ذهن حال هر به كه بگيريم نظر در و بگذريم موارد اينگونه
ما كه گونه آن و سابق مثل نميتواند و ندارد را قبلي قدرت جسمشان
چيز همه مورد در و كنند تحليل و تجزيه را مسائل ميتوانيم و ميخواهيم
.باشند داشته منطقي قضاوت
سالخوردگانخانواده به نسبت برخيفرزندان بيتوجهي علت درباره وي
:ميگويد
ومشكلاتمان خودمان همواره ما كه ايناست اصلي مساله ميكنم فكر من
و خانواده سالمندان هرحال به كه حالي در.ميدهيم قرار زندگي محور را
آن براي خاصي جايگاه بايد و ماست مسائل از يكي نيز آنها به رسيدگي
داريم مسئوليت فرزندانمان معضلات حل به نسبت ما اگر يعني.بود قايل
احساسمسئوليت نيز مادرهايمان و پدر نسبتبه بايد همانگونه به
بودجهاي صورتنياز ، در حتي يا و اوقات خود ، بايد برنامه در و كنيم
اين و ميشود سپري زمان اين حال هر به چون.دهيم اختصاص آنها رابه
و حساب براساس اينها استفادهاز كه بهتر چه اما.ميشود خرج پولها
.شوند آنهابهرهمند از خانواده همه و كتابيباشد
طور به كه است باور براين ساله كامپيوتر ، 30 مهندس مهرپرور ، ساسان
از معنوي و مادي لحاظ به كه كند برنامهريزي نوعي به بايد دولت اساسي
تقويت را اينحمايت بايد نيز خانواده و جامعه شودو حمايت سالمندان
امرار براي دولت كارمندساده يك بازنشستگي حقوق عنواننمونه به.كنند
توجه با بايد بازنشستگان حقوق.نيست كافي هم نفره خانواده 2 يك معاش
سختي ، و كهولت مراحل اين در هم آن زندگي دشواريهاي و تورم روند به
هر به و ميكنم احساس را كمبودها ميروم ، خانه به وقتي من.شود تعيين
.ميروم پر دست با حال
نيرويفعال عنوان به عمري كه ومادران پدران البته:ميافزايد وي
كردهاند ، فعاليت فرهنگي و اجتماعي مختلفاقتصادي ، عرصههاي در جامعه
اين دولت است بهتر دليل همين به.شود حفظ آنها مادي استقلال مايلند
ارزش با قشر اين معنوي حرمت و شان تا دهد قرار توجه مورد را مساله
.شود حفظ جامعه
كارآمد مشاوران سالمندان ،
ايجاد و كردن فعال به تنها مختلف مشاغل در سالمندان بكارگيري
در وسيله اين به بلكه نميانجامد ، آنان سلامت حفظ براي مناسب زمينههاي
قشر اين گرانقدر تجربههاي از ميتواند جوان نسل بويژه جامعه واقع
.كند استفاده زحمتكش
بهرهگيري به معتقد مديريتها بهداشتي ، مراكز جمله از مراكز بسياري در
.ميباشند جوان افراد به آن انتقال و تجربيات اين از
طول در سالمندان:ميگويد اينزمينه در بهداشتي مركز يك مدير
.كنند تجربه را سازماني راهبردهايمختلف توانستهاند ساليان
از قبلي جايگاه همان در مستقيم طور به نتوانيم اگر حتي بنابراين
با كنيم ، استفاده جديد كارمندان به تجارب اين انتقال براي آنها
اندك ، هزينهاي با ميتوان آنان ، از متشكل مشاوره ، هستههاي ايجاد
اين واقعيت زيرا گرفت ، بكار كار ، پيشبرد جهت در را كارآمد مشاوراني
پاي از را سالخوردگان بيماري ، اينكه از قبل موارد بسياري در كه است
.ميسازد زمينگير را آنها است بيماري منشاء خود كه بيكاري درآورد ،