پنجم ، شماره 1373 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 5 يكشنبه 13
|
|
راه كردن هموار تجسمي هنرهاي مركز وظيفه
است هنر
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
دربان و حاجب و ناز و كبر بگو گو خواهد هرچه و بيا گو خواهد كه هر
نيست درگاه بدين
حافظ
دارد هنر عرصه در آبي نمودآسمان به اميد و شده بازتر فضا ميگويند
مسئله و.رسيد مقصود به زودتر تا كرد كمك بايد پس..ميشود بيشتر
انتزاعي و شاعرانه لحني با جعفري ابراهيم محمد آقاي كه است هماني
و راحت ارشاد محترم وزير مهاجراني دكتر جناب كه است وهماني كرد بيان
:اخيرا و نميكنيم تكليف تعيين هنرمند براي ما:گفتند صريح
....كرد دستهبندي و گروهبندي نبايد را هنرمندان
وجود كتاب مميزي كهديگر بودند كرده اعلام دور نهچندان روزگاري در
و نويسنده و ناشر تعدادي.خودتان پاي مسئوليتنوشتههايتان و ندارد
اين و پذيرفتن را مسئوليت است چهسخت كه گشودند اعتراض به زبان شاعر
خوشنويس هم وحالا.بود عادتشان از دور !!نپذيرفتند اصلا پيشنهادرا
را گالريها كه است اين تجسمي مركزهنرهاي وظيفه:ميگويد عزيزي
و باش يك درجه تونقاش يعني!همچنين به هم را نقاشها و درجهبنديكند
واصلا شخص كدامين معيار با و معيار كدامين حالابا.دو درجه نقاش تو
نمايش به را كارهايم همانگالري در نبايد معروف ، خطاط من...چرا؟
.ميكند خدشهدار مرا هنر ارزش اين.گمنام جوان فلان كه بگذارم
.است آن عرضه و ارائه مكان و محل به هنر ارزش انگار
عادت انگار.كنند تكليف تعيين برايمان هستند مايل هنوز عزيز خوشنويس
به را تعهدي هيچ و نباشد مسئوليتي بار هيچ برشانههايشان كردهاند
بعد تا بيندازند ارشاد عهدهوزارت به را اينها همه و نگيرند عهده
زاري نالهو ديوارها پشت پس در و اندرونيهايشان بنشيننددر بتوانند
ميبينيم تاسف نهايت با...كاركنيم نميگذارند !اسفا وا كه دهند سر
بطوربيمارگونهاي و عمد به عدهاي باز كنند باز هم درهارا تمام اگر
.نرود دست از گلهگذاري و ناله و امكانآه تا ميسازند فضائي خود براي
.نميشود باليده ملك اين در ناله و بيآه انگارهنر كه
تو و آنجا برو تو بگو حالا و هم را گالري و كني درجهبندي را هنرمند
...!جا اين برو
...باشد هم نبايد و نيست اينطور عزيز آقاي نه
:بگوئيم ميتوانيم رابرشماريم تجسمي هنرهاي مركز وظايف بخواهيم اگر
هنر براي امن و آرام فضاي يك آوردن بهوجود تجسمي هنرهاي مركز وظيفه
زنده براي سمينار و مسابقه و نمايشگاه كردن برقرار.است هنرمند و
براي كردنشرايط فراهم.است تجسمي هنرهاي مدام مطرحنمودن و نگهداشتن
و...درآورده را همه داد اينروزها كه) نقاشي وسائل ارزانتر خريد
بهوجود(!دورو نقاشي كشيدهاند ، نقاشي قبلي پشتنقاشيهاي كه ديدهام
ديدن براي هنرمندان ودستهجمعي هنري سفرهاي براي امكانات آوردن
هنري خريدكتابهاي.كشور از خارج نمايشگاههاي در وشركت دنيا موزههاي
كلام مخلص و...شهر كنار و گوشه در هنري كتابخانههاي آوردن بوجود و
راه اين در خاطر فراغ با بتواند هنرمند تا است ، هنر راه همواركردن
با تشويشها ، و درگيريها از دور و شفاف و پاك ذهني با و بگذارد قدم
خاطر به نشود مجبور تا بگذارد ، كاغذ بر را قلم خوش دل و خاطر امنيت
چندرغاز خاطر به يا و كند كار آنها سليقه به خريداران بعضي كجسليقگي
او بيامضاي تابلوي پاي را متوفائي امضايهنرمند اضافه درامد
باد چنين اين.نترسد هم خدا از و (خوشبنويسد)
گلستان ليلي