پنجم ، شماره 1374 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 6 دوشنبه 14
|
|
كار بهبود براي نويسندگان پيشنهادهاي
نويسندگي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
:اوجي منصور
كارها و راهها همه بر مقدم
دنيا قلمان به دست تمام مثل اينمملكت قلمان به دست ما نبايستي چرا
داشته صنفي مجمع خود براي دنيا ، و مملكت اين ديگر صنوف تمام مثل و
باشيم
:بوديم پرسيده كشور ازنويسندگان گذشته هفته چند در:اشاره
شرايط به توجه با را عملي اقدامات چه نويسندگي كار از حمايت در
اين درآمدزاشدن به احيانابتواند كه ميكنيد پيشنهاد نشر ، بر حاكم
درنظر را هدف يك گرچه اينسئوال كند؟ كمك تاليف كار وبهبود حرفه
طرح جامع و كلي كافي بهاندازه اما نويسندگي ، كار داشت ، يعنيحرفهشدن
كه مسائلي و تجربيات به باتوجه بتوانند نويسندگان از هريك بودتا شده
پاسخهايي.دهند ارائه نيز راهحلهايمتناسبي آنها طرح ضمن داشتهاند ،
هم گاهي و كلي مسائل گاهي دادهبودند نويسندگان قبلي شماره در 5 همكه
تجربياتيكي طريق از نيز شماره اين در.ميكرد مطرح را مشخصتري مسائل
بهنشر مربوط عمدتا كه آنان مسائل ديگراز گوشهاي نويسندگان ، از ديگر
اين راهحل باره در ايشان ونظر شده طرح ميشود ، ناشران بعضي و
.است شده ارائه مسائلنيز
شما سوال خصوص در را يادداشت اين ميداشتم دوست بود امكانش اگر
خوانندگان و شما براي اينكه جاي به قلم ، اهل شده تضييع حقوق و
جمعيت كل از آمده كهبر مينوشتم مجمعي به خطاب شمابنويسم ، روزنامه
كه نامي هر به تو را اينمجمع حال بود ، ديار اين هنرمند/ قلم به دست
نويسندگان ، صنف نويسندگان ، گروه نويسندگان ، مجمع ;ميخواهيبخوان
دوست كه ديگري نام هر به نويسندگان ، يا تشكل نويسندگان ، كانون
بود خود اعضاء كل منتخب دبيرانيكه هيات با مجمع اين وقت آنداشتي
پرداختحداقل خواهم آنها به كه پيگيرينكاتي و قبول و رد با ميتوانست
درنتيجهدرآمدزا و مولف حقوق بهبود راه كوچكدر و جزئي چند هر قدمي
.بردارد نويسندگي حرفه شدن
دست نبايستي ، چرا ;دارم اصولي سوال يك خود مطالب طرح از پيش اما و
ديگر تمامصنوف مثل و دنيا قلمان به دست تمام مثل مملكت اين قلمان به
بتواند بهموقع تا باشيم داشته صنفي مجمع برايخود دنيا ، و مملكت اين
به بازگرداند؟جهان ما به را آن و كند شده ، دفاع ضايع حقوق و حق از
كلهپز از دارند را خود صنفي كانون صنوف ، ماتمام خود مملكت در كنار ،
اين و ديگر و صنفهايديگر و (واكسزن) وكاس و وعكاس كفاش تا بگير ،
را آنها بهموقع و هستند خود اعضاء درخدمت نيزهمگي صنفي كانونهاي
ضايع آنها حقياز ميكنند سعي و ميكنند حتيبازخواست و حمايت و هدايت
از خيال راحتي خودبا صنفي مجمع پشتگرمي با هم صنوف اين اعضاء و نشود
قلمان به دست چراما ميپرسم باز.خودميپردازند كارصنفي به بابت هر
قلمان به دست ازهمه برآمده مجمعي باشيم؟ داشته چنينمجمعي نبايستي
دور به مجمعي سليقههايگوناگون ، با قلماني به دست اينمملكت ، هنرمند
و نويسندگي و نويسنده وبار كار به تنها كه سياسي رنگ و هرگونهانگ از
.زمينههاست درتمام قبيله اين ياور و يار و قلمميپردازد اهل
به خطاب در قلم اهل شده حقوقپايمال خصوص در من مطلب اما و
تو با دادي قرار و شوند ناشرانيپيدا يا ناشر كه بسا چه -مجمع1 آن
نسخه هزار تيراژ 5 در را كهكتابت -بستند كه -ببندد تو وامثال
بياورند نسخه هزار را 3 كتابتيراژ شناسنامه در بعد اما چاپكنند ،
چك چند با هم آن كنند ، رجوع رفعو آن مبناي بر را تو وحقالتاليف
بالا رادرسته تو كتاب نسخه هزار حقالتاليف 2 ترتيب بدين و طويلالمدت
.سرتگذاشتهاند گشادي كلاه چه ميفهمي متوجهميشوي ، كه بعد و بكشند
ميپرسم.وميفروشند فروختهاند و كردهاند چاپ هزارنسخه در 10 را كتابت
و تو و كجا؟ است؟راستي رفته كجا تو كتاب نسخه هزار التاليف 7 حق
بريد شكايت كدامملجاء به بكنيد؟ بايستي چه دار و اينگير در تو امثال
بايستي قلم به تويدست كه اين جز بگيريد؟ بازپس خودرا حقوق چگونه و
.كند تودفاع حقوق از كه مجمعي باشي ، صنفيداشته مجمع
كتابصداي و -شد كه -شود پيدا ديگر خدايي بنده كه بسا چه -2
پرواز و تولد بگذاردخوشا و كند عوض را آن اسم و بردارد را هميشهتو
جديدي كتاب.كند بازار روانه وسيع ، تيراژي در هم آن خودت ، اسم به و
كتاب مطالب بقيه ولي عوضشده آن عنوان تنها كه كتابي تو ، از
اينها حتي.كسري و كم توستبيهيچ هميشه كتابصداي شده ، عيناافست
بودلاك شده چاپ كتاب صفحات تمام كهبالاي هميشهرا عبارتصداي نكردهاند
بالايتمام بر و آن داخل ولي است پرواز تولدو جديدخوشا كتاب.بگيرند
.هميشه هميشه ، صداي صداي عبارت آن صفحات
يك از تصوير يك با پروازاست و تولد توخوشا جديد كتاب بله
هست تو آن از كه كتابي الخالق ، جل.آن جلد پشت بر ماماني تيتيش دختر
كتاب اسم و توست از آن تماماشعار كه چرا توست از نيست ، تو ازآن و
آن ، جلد پشت بر نيز تو اسم كتابو اشعار از يكي عنوان از نيزبرگرفته
چنانكه ميخورد ، ديگري را حقالتاليفش كه چرا نيست تو از كتاب واما
كار قشنگتردر اين از ترفندي نيست كرده ، معلوم چاپ كه را كتاب.خورد
و رابگيرد تو حق بايد كه نيست؟ حق اينتضييع ميپرسم بوديد؟ ديده نشر
توباشد؟ كار پيگير بايد كه تو ، نبوده كانونصنفي جز برگرداند؟ تو به
نويسندگان؟ مجمع جز
به را كتابي و شود پيدا نيز (دزدسوم) سومي خداي بنده كه بسا چه و -3
چاپ چندين در تو ، و شعرديگران بياجازه جمعآوري با عاشقانهها رسم
ميكند شعرشان و شاعران كهنثار وبيراه بد كلي با هم آن بيرونبياورد ،
انصاف اهل همه و حضرت اين حالاز شعر شعرشان نه و شاعرند كهنهاينها
با و بدزدند را شعرهايت كه انسانكنند بر ظلم اين كجا در كه ميپرسم
و كنند چاپ را كتاب شعرتميكنند و خودت نثار كه بيراه كليبدو
كي نيست؟ تضييعحق اين بخورند؟آيا نان و برسانند متعدد بهچاپهاي
صنفيتو؟ كانون جز كند دفاع تو حق بايداز
همه اين به تا بود كافي ميشد تشكيل كانون اين روزگاري روزي اگر و
توي از.برگرداند تو به را تو حقوق و كند رسيدگي تو شده ضايع حقوق
تو ، به تو ، شده حقوقتضييع اين برگشت مادي لحاظ از ميپرسم نويسنده
ديگر دوستان مولفنميشد؟ و نويسنده توي مادي اوضاع گشايشيدر باعث
ميشود مولف و كارنويسنده در مادي خرج باعث كه را عمليديگر راهكارهاي
كارها و راهها همه مقدمبر من نظر از اما و نوشت ، ياخواهند نوشتهاند
بقيه است ، سرزمين اين بهقلمهاي دست و نويسندگان براي تشكلصنفي ايجاد
آن اميد به.شد خواهد درست بهخود خود تشكل اين تاسيس دنبال اموربه
والسلام.عزيز تشكل آن روزو