پنجم ، شماره 1375 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 7 سهشنبه 15
|
|
ما روح بال خال
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
پناهي حسين:كارگردان و نويسنده - زندگي شبيه چيزي
جملهبه نيم اين ،..نمايش دشوار هنر در جسارتم آخرين و اولين
نخستين در ميتواند اثر ، طويل و عريض بروشور ميانه در بياهميت ظاهر
شبيه نمايشچيزي.كند توجيه را اجرا اغتشاش و باشد بحث كليد گام
به شهر تئاتر اصلي سالن در است چندي پناهي حسين كارگرداني به زندگي
حالتي و شدهاست تشكيل هفدهقسمت از كه نمايش اين است درآمده نمايش
كه نقدي است تئاتر دركارگرداني پناهي تجربهء اولين دارد آهنگين
است نمايش درباره ميخوانيد
آغاز بايد كجا از را زندگي شبيه دربارهچيزي ترديدهانوشتن -1
جودي مثلعصربخير گونهاي كاريكلماتور عناوين درميان...كرد؟
به محكوم برون اوزون ماهيهاي ميميرند ، ما همه سلامي فاستر ، با
صحنه ، ناخواسته و خواسته اغتشاش لابهلاي در و واقعيتيم ، ماهيتابه
بيابيم؟ بايد كجا از نقد ، يك اوليه مواد براي را دستآويزمان
ميان حكايتها ، ناهمگون ، بازيهاي گسيخته ، افسار حركات...
چه با و چگونه را تراژيك تكههاي و مضحكهها تلخ ، پردهها ، طنزهاي
و ناشناخته حس اين كلام ، يك در و...كنيم؟ توجيه هم دركنار معياري
نمايشي ديدن از ناشي سردرگمي بناميم؟ چه اجرا ديدن راپساز مبهم
...پيچيده؟ اجرايي عميق تاثير آشفته ، يا
سالن ترك از پس كه هستند ترديدهايي همه ديگر ، پرسش هزارويك و اينها
برصحنه ، جاري ماليخولياي قيد از شدن رها و زندگي ، شبيه نمايشچيزي
دريافت ميانه ، اينميماند ما با مدتها تا و ميكند پيله ذهنمان به
ساختار و ميزانسن درباب معمول و كلاسيك مدون بحثهاي با نميتوان اينكه
فايق ذهني برترديدهاي كلامبازيگران شاعرانه جزئيات در شدن غرق و متن ،
يك پي در كه ميشويم مجاب سادگي كهبه همانطور ;نيست دشواري كار آمد ،
عاصي و تجربهگر چنين اين اثري بم و درزير بودن قاطعانه نتيجهگيري
شروع براي اميدواركنندهاي نكات هيچكدام واينها ، ;است عبث كاري نيز
و بكشيم دست معمول شيوههاي از بياييد پس !نيستند نقدمانند نوشته يك
:مينگرد آبستره تابلوي يك به تماشاگري كه كنيم نگاه اثرهمانطور به
دهندهتكههاي پيوند رشتههاي كشف در مصر و جزئيات ، به بيتوجه ازدور ،
.ناهمگون
نيم اين ،...نمايش دشوار هنر در جسارتم آخرين و خيالهااولين -2
در ميتواند اثر ، طويل و عريض بروشور ميانه در بياهميت بهظاهر جمله
ازاين جداكند توجيه را اجرا اغتشاش و باشد بحث كليد گامها نخستين
نمايش دشوار هنر راه در ردپا يك تنها ميخواهد كارگردان چرا اصلا كه
اقسام و انواع از ميشود پر اثري ، چنين كه است طبيعي بگذارد ، جاي به
فكر كه كسي.نويسنده/ كارگردان محتوايي و ساختاري دلبستگيهاي
علايق كوچكترين از حتي قطعانميتواند ميسازد ، را اثرش واپسين ميكند
اكتفا شده تعريف ساختاري يا تميمشخص به و بپوشد چشم خواستههايش و
/ هنري وصيتنامه به دادن شكل درمسير هنرمندي چنين براي و كند
سايه در چيزي گرايي ، ذهنيت به توسل از بهتر شيوهاي چه نمايشياش ،
آزادانه تا بازميگذارد را هنرمند دست كه روشي !ذهن؟ سيال جريان روشن
بريزد بيرون را ريختهاش هم در تخيلات و تجارب خاطرهها ، درونيات ، تمام
بيآنكه ;كند يگانگي احساس نيز بيستمي قرن آشفتگيهاي با حال عين در و
البته.باشد شخصيتها برخي شدن فراموش يا داستاني ، خط شدن گم نگران
مثلدر غربي نمونهاي با ميدانيم ، ادبي تمهيدي بيشتر را شيوه اين
كور همچونبوف ايراني نمونهاي يا پروست ، رفته دست از زمان جستجوي
حرف سايهاش براي تنها شخصي ، كاوي درون يك در كه مردي حكايت و هدايت ،
نمونههايش كه است ، (روش اين بودن ادبي) علت همين به درست و.ميزند
چون شايد.مييابيم آشكار آشفتگي با توام و كم بسيار تئاتر در را
برماجرا حاكم ذهنيتگرايي از هرجا كه آزاداست آنقدر رمان خواننده
نيم حتي و كتاب بخشهاي به متوالي بابازگشتهاي ميتواند ماند ، جا
;رود فرو پيچ در پيچ حوادث بطن در داستان ، بهپايان دزدانه نگاهي
.نيست تماشاگر دسترس در امكاني چنين صحنه ، روي اينجا كه حالي در
تاكيد فرد يك ذهن سيلان به چيز هر از بيش اجرا ، خود در كه آنچه
گويا كه صحنه ، گوشه در است كارگردان دختر هميشگي حضور ميكند ،
كه هستند او تلخ تجارب و خاطرات شايد حتي و خيالات ذهنيتها ، همه ، اين
او.قرارميگيرند ما چشم پيش پاياننامهاش ، دادن شكل و نوشتن قصد به
ميآميزد باخيالاتش چنان دوم نيمه در و ميشود متاثر بارها اثر ، طول در
يك تنها اين اما.درميآيد شخصيتها لباس سفيد و سياه رنگ به صورتش كه
ژوليده ، موهاي با شخصيتي ;پناهياست حسين خود ديگر روي ;است سكه روي
كه كسيصحنه طلايي نقطه در نشسته لهجهايروستايي ، و چهره و حصيري كلاه
.مينمايد يكسان نبودش و بود اول ، نگاه در وشايد دارد را حركت كمترين
در چه ;است داده بازي را ما همه ساده ، ظاهر باهمين او كه حالي در
اجرا ناهمگون هرم راس فردش ، به منحصر و فراگير وشخصيت او خود واقع
رفتن فرو نوعي ;اوست ذهن سيال جريان همهچيز واقع در.تشكيلميدهد را
رابر ما شخصي ، اثر اين اگر نهايت در اما.سايه با گفتن سخن و درخود
علت ، جذابيت مينمايد ، پركشش اندازه اين تا و ميكند ميخكوب صندليها
در و ديگر بهفيلم فيلمي از تغييري بيهيچ كه است ، پناهي شخصيت خود
سريال از گوشهاي مثلادر كه همانطور مييابد ، نمود غريبش اشعار ميان
و بزرگ مادر كهدردزدان ميدهد ارائه را شخصيتي همان نيز علي امام
ميكوشد كه روستايي همانفيلسوف گلابتون و دريحيي روزها اين يا
و ناهمجنس كلمات آميختن ازدرهم و كند تعريف طبيعت با را همهچيز
درچيزي مخصوصا پناهي اينخودكاوي.ندارد ابايي نامفهوم ، شعرهاي
آب از او خود به شبيه شخصيتها ، كهتمام است فراگير چنان زندگي شبيه
قلبهاي وراي كه اجرا ، روستايي ساده بهآدمهاي كنيم نگاه.آمدهاند در
كه شويم متمركز كوكب روي بر مخصوصا و.دارند حرفهايبزرگي كوچكشان ،
.است مونث پناهي حسين يك اصلا بازيظريفش ، با
دام در را ما ناخواه خواه اجرا ، زن شخصيتهاي از حرف.حرفها -3
انديشههايمختلف بن و حرفها اجرا لابهلاي درمياندازد تماتيك هاي بحث
مايه كم پرده ميان با فرهنگي تهاجم نقد از:ميشوند طرح بيپايان و
كلاهت مثلآسمان كلامي آميز طنز بازيهاي تا گرفته ، جكسون تقليدمايكل
نقد تا موزيكال ، افكار با ياشبي و ببينم سان ميخواهم بردار ، را
به آسمان سوي گوييهايي تك تا پوش ، قرمز زن حضور با مدرن عشقهايسست
آن در كه متناقض كاملا حكايتي بعد و فرخزاد فروغ عصيان منظومه شيوه
بحث بالاخره ميشودو شمرده آفريننده برابر در كرنش علم علوم ، برترين
چگونه كه كنيم نگاه اما اعتياد و فقر چون اجتماعي ناهنجاريهايي از
هم زنان ، به معضل طرح با متناقض ، و متضاد حرفهاي و تابلوها اين اغلب
نيز و گفتيم كه آنچه به توجه با اجرا ، زنان.ميخورند پيوند
هستند روانكارگردان زنانه بخشهاي همه يونگ ، تئوريهاي به بانيمنگاهي
اينها ، جز بهمينمايند فرهيخته و وعالم عاشق غريزي ، طور به وهمه
مشترك ميانجامد شدن قرباني به كه معصوميت گونهاي در زنان همهاين
مرد ثانيهاي چند عشق با كه جا آن نيز قرمزپوش زن همان حتي.هستند
.باشد قربانيان همين از يكي ميتواند ميشود ، روبرو بهدست موبايل
يكي اجرا ، طول در بعد و ميخواند تاريخ هميشه قربانيان را زنان پناهي
از رگههايي ستم تحت ديگري و ميشود مچاله شوهرمعتادش يوغ زير
....و متظاهرانه ، ميگريد روشنفكري
نوع و محبت و عشق ترويج اجرا ، متناقض حرفهاي ديگر پيوند خط
چيز همه ق ، شو ع ، حرف سه آمدن ميان به با اثر ابتداي در.است دوستي
زدن آدمهاحرف و ميشود آغاز موسيقي عشق ، بامييابد نسبي نظمي
كلماتي شنيدن پي در كه است پيرزني صحنهها ، ترجيعبند سپسميآموزند
همه كارگردان دختر وقتي پايان ، در بالاخره و ميدهد محبتآميزجان
ما چشم پيش كه را زندگي شبه تصوير اين و ميكند رامچاله پاياننامهاش
مصر همچنان گفته يك بر تنها ميخواند ، مردود ناگهانگزافهو ساخته ،
بداريم ، دوست بايد ما:بداريم دوست را اينكهيكديگر ;ميماند
.ماست روح بال خال داشتن زيرادوست
اثر ، دشوارتر بر حاكم وتكنيكهاي ساختار باب در بحث.شكلها -4
ساختاري ، بحثهاي با كه نگرانيم چون شايد.مينمايد پيشين بخشهاي از
براي:كه درآييم كارگردان تمسخرآميز گفته عيني مورد صورت به
تعريفهاي آمپول با ياس ، جذام از پيشگيري و مرج و هرج از جلوگيري
بر تكيه با ميتوان همه اين با.كردهايم واكسينه را هنرمندان مدرن
كه كرد توجه و برد پيش هم را يادداشت اين اجرا ، بودن شخصي كليد همان
پيوندي در هم ميزانسنها و حركات حتي محتوايي ، مباحث از جدا چگونه
مجموعه كه است همين.ميگيرند شكل صحنه بر جاري خيالات با تنگاتنگ
تبعيت مشخص نظمي از كمتر قرينه ، و تصنعي حركت چند جز به حركات ،
در حتي بازيها ، كردن دست يك در الزامي هيچ كه همانطور درست ميكنند ،
.نميخورد چشم به نيز مستاجر و مالك اپيزود مثل اپيزود يك محدوده
بخشهاي حال و حس با شدهاندتا گذاشته آزاد صحنه در بازيگران گويي
.كنند عمل ميخواهند كه طور آن نويسنده ، خيالات با درگير و مختلف
حركات با را دارد معتاد شوهر كه زني حسي و موفق بازي كنيم مقايسه
لاله نقش بازيگر با نيز و نقشها تمامي در شريفينيا عقلاني و شده حساب
حتي يا و خاص تكنيكي از پيروي بدون ميكند پا آن و پا اين بيهدف كه
اين.بگريد تا ميكوشد و ميدهد تكان را دستهايش تداومي ، حسي
حضور به كنيم نگاه.ميكند سرايت نيز صحنه عناصر به حتي ناهمگوني ،
تابي و (!انسان؟ نباتي زندگي) انتزاعي درخت دركنار فرغون جنس ناهم
.(!زندگي؟ متزلزل ماهيت) ميرود عقب و جلو هرازگاهي بياستفاده ، كه
تئاتر در اجرايي شيوهاي متضاد ، عناصر اين ديدن با ما كه اين نتيجه
مشهور Eclectic شيوه يا گرايي بهگزينش كه ميآوريم ياد به را معاصر
.است
ذهن سيلان و ذهنيتگرايي با ميتواند كه قرارداد ضد و سبك ضد يك
.ميآيد پديد مختلف سبكهاي و شيوهها نهادن هم كنار از و باشد همخون
ابتدايي ، دادائيستي بخش زندگي ، شبيه درچيزي طوركه همان
برشهاي كشيدنها ، كل ايراني ، محلي و بومي بيگانهسازيها ، آوازهاي
با همه معتادش ، شوهر با زني ناتوراليستي تصوير كوكبو زندگي نمايشي
كه چيزي تنها ميانه اين.گرفتهاند قرار هم كنار وحدتسبك ، ريختن درهم
ميكند ، شبيهزندگيجدا اجراييچيزي شيوه از را Eclectic عصيانگر سبك
شكستن پي در كه نمايشي.است تماشاگر و بازيگر ارتباط و اجرا سالن
نشستنتماشاگران جايگاه از بايد را سنتشكني اين طبعا قراردادهاست ،
تماشاگر دوري فعلي ، صورت در بكشاند ، مردم ميان به را واجرا كند آغاز
حس كه ميشود اين از مانع اجرا ، با ارتباطش قراردادي شكل و صحنه از
كه طور همان ;شود منتقل او به كامل بهطور نمايش طغيانگر
شبه و نسبي خاكستري ، دنياي درميانه نيز سفيد و سياه فلسفهلباسهاي
.نميافتد جا صحنه روي زندگي
كم چند هر پاسخي باشند توانسته يادداشتها اين آخرشايد حرف -5
يك قطعا ميانه اين اما بدهند ، ما اوليه ترديدهاي به رنگ
بايد اجرارا چيز ، همه وراي در كه اين ;است مانده بيجواب همچنان پرسش
خود ، فرد به منحصر اثري بدانيم ، يا كارگردان ماليخولياي و بازي شعبده
با باشد ، ما سنجش ملاك تماشاگر با اگرارتباط تاثيرگذار؟ و هنرمندانه
كنيم چه اما ;است نزديكتر ذهن به دوم مورد استقبالتماشاگر ، به توجه
اجرا؟ كوچك شاهكارهاي لابهلاي در ضعيف اما پرسروصدا برخيبخشهاي به
به دور از ;كنيم بسنده اوليه حرف همان به ناچاريم كه اين نتيجه...
تنها سرآخر و باشيم قطعي نتيجهاي پي در بنگريم ، نمايش هم در تابلوي
سخن داشتن دوست از كه همان;بسپاريم ذهن به را نمايش پاياني كلام
!ما روح بال خال از و ميگويد
ثميني نغمه