پنجم ، شماره 1377 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 9 پنجشنبه 17
|
|
ايران و اسلام دانشنامههاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
تمدن در دانشنامهها وضعيت و پيشينه درباره انوشه حسن با گفتگو
ايران اسلامي
ايران فرهنگاسلامي در يادايرهالمعارفها دانشنامهها:اشاره
خود به را مختلفي نامهاي كه كتب نوع اين داشتهاند طولاني سابقهاي
كنندگان استفاده از دايرهوسيعتري عموميتر ، كاركردهاي ديده ، با
و تشيع نام به چندي دايرهالمعارفهاي نيز هماكنون.است رادربرميگرفته
نوع اين به كه نيازيست بيانگر آنها تعدد كه است تدوين دست در اسلام
دايرهالمعارفهايدوره پيشينه نگاهيستبه زير گفتگوي.دارد وجود آثار
.ما كشور در كنونيآن وضع و ايران اسلامي
معارف سرويس
و دايرهالمعارف دانشنامهيا اصطلاح مطالبيدرباره است ممكن اگر:همشهري
.بفرماييد فرهنگي اينپديده وجود ضرورت و پيدايش واسباب علل
درازي پيشينه اسلام جهان در نويسي دايرهالمعارف اينكه با:انوشه.
را دايرهالمعارف اصطلاح.ندارد چنداني اصطلاحسابقه اين خود دارد ،
لبناني مسيحي عالم بستاني ، پطرس حدود 1293ق/1876م
(Encyclopaedia ) /انسيكلوپديا برابر در (م 12341300ق/18191883)
از انسيكلوپديا اصطلاح.است ساخته دارد رواج اروپايي زبانهاي در كه
تركيب معرفت يا دانش معني به وپديا دايره معني به واژهسيكل دو
ساخته بستاني پطرس كه دايرهالمعارفي اصطلاح كه ميبينيم پس.است يافته
در آن ، از پيشتر.است (يوناني) اروپايي واژه لفظيك به لفظ ترجمه
كه نامهاييميگذاشتند چنددانشي بركتابهاي ايران در جمله از جهاناسلام ،
جامع ، مجمع ، مخزن ، كلماتيچونمجموعه ، گنجينه ، بحر ، به مصدر
فريغون ، مانندجوامعالعلومشعيابن.است بوده آنها مانند و جوامع
آخر در يا ;دهلوي الفوايدفائق فخررازي ، مخزن جامعالعلومامام
مفاتيحالعلوم مانند ميآوردند ، فنون و چونعلوم كلماتي عنوانكتاب ،
.محمدآملي شمسالدين ونفايسالفنون خوارزمي احمد ابوعبداللهمحمدبن
مانند آنهاپيبرد ، موضوع به نميتوان نامشان از كه كتابهايي هستند اما
در التبا يانوادر محمودشيرازي قطبالدين از لغرهالدباج درهالتاج
ابوبكر جمالياز وفرخنامه دنيسري شمسالدينمحمد از البهادر لتحفه
نام كه است فيلسوفي نخستين (ق 428) ابنسينايزدي جمالي محمدبن
نخستين بر و برگزيده و ساخته دانشي چند كتابهاي براي را دانشنامه
علاءالدوله براي را آن كه فارسي زبان به فلسفي علوم دايرهالمعارف
نام نوشته (ق 433) اصفهان فرمانرواي ديلمي ، يار دشمنز محمدبن
قديم حكماي اغلب چون كه است گفتني.است گذاشته علايي دانشنامه
گفت ميتوان روي اين از ميدانستند ، را خود روزگار دانشهاي همه كمابيش
.ميآيد شمار در دايرهالمعارفي خود آنها از يك هر آثار مجموعه كه
چه اسلامياز و ايراني فرهنگ حوزه دايرهالمعارفنويسيدر:همشهري
است؟ نهاده سر پشت را تحولي دورههاي چه و شد آغاز زماني
امانمانده در ايام دستبرد از كه دايرهالمعارفهايي نخستين:انوشه
يكي.شدهاند نوشته هجري چهارم سده اول نيمه در رسيدهاند ما دست وبه
كه است (ق 260339)فارابي ابونصر آنهااحصاءالعلوم نخستين از
.است آنها تعريف و علم هر فروع ذكر و علوم تعريف و تقسيم آن موضوع
و علوم از گونهاي دايرهالمعارف شده ، تدوين فصل پنج در كه كتاب اين
علم)زبانشناسي كتاب اين پنجگانه فصول.است فارابي روزگار در معارف
هيئت ، مناظره ، حساب ، هندسه ، از تعاليم ، علم)رياضي منطق ، ،(اللسان
سياست و علماخلاق و الهيات ،(يامكانيك حيل علم اوزان ، موسيقي ،
احمدبن ابوزيد العلوم فارابياقسام كتاب گونه از كتابديگر.است
رفته ازميان و نمانده بهدست متاسفانه كه است (ق 235322) بلخي سهل
جهان در كه گونه دايرهالمعارف كتابهاي نخستين كه است گفتني.است
بلخي ، احصاءالعلوم ابوزيد العلوم يعنياقسام شدهاند ، نوشته اسلام
و ابنسينا علايي خوارزمي ، دانشنامه فارابي ، مفاتيحالعلوم
از كه تاليفيافتهاند كساني فريغونبهدست ابن العلوم جوامع
همه كهكمابيش گفت بايد.بودند ميانهبرخاسته آسياي
شدهاند نوشته اسلام درجهان اخير سدههاي تا دايرهالمعارفهاييكه
سپس برميگزيند موضوعيرا نخست مولف يعني.دارند موضوعي تدوين
آنها.ميآورد موضوع آن زير را آن به مربوط شاخههاي يا همهمطالب
به آن از پس و ميآوردند آغاز در ميدانستند مهمتر كه را موضوعاتي
استثنا تنها.داشتند كمتري اهميت آنها ازنظر كه ميپرداختند موضوعاتي
مولف ، كه بودند زندگينامهاي كتابهاي يا رجال كتابهاي حيث اين از
رجالي كتابهاي حتي اما.ميآورد او كوچك نام زير را هركسي زندگينامه
كه كتابش كردن متبرك براي صفدي چنانكه داشتند ، بسيار استثناهاي نيز
محمد نامشان كه كساني با را شرححالها است زندگينامهاي دايرهالمعارفي
در شيخطوسي و ;است پرداخته ابراهيم يا آدم به آنگاه كرده آغاز بوده
عماد ابن و آورده جداگانه را اطهار ائمه و (ص)پيامبر اصحاب خود رجال
سال بهترتيب است زندگينامهها دايرهالمعارف كه الذهب كتابششذرات در
.است آورده درگذشت ، كه سالي در را هركس زندگينامه و آمده پيش
آغاز از كه است خلكان الاعيانابن ميشناسيموفيات كه معروفي استثناي
ابن و زندگينامهآمده آن صاحب كوچك زيرنام زندگينامه هر كتاب تاپايان
فرهنگهاي در كه مسلمان طبقاتنويسان و خلافرجالنويسان به خلكان
پايان در معمولا و جداگانه جايي در را زنان احوال شرح زندگينامهاي
جاي در را هريك حال شرح و نكرده جدا مردان از را زنان ميآورند ، كتاب
.است آورده خودش
چه آن علل.آمد پيش زمينه اين در چهتحولي جديد دوره در:همشهري
بودند؟ كساني آنچه بانيان و بود
دايرهالمعارفنويسيپيش در عمده تحول چند جديد دوره در:انوشه.
ناصرالدينشاه دوره در كه بانامهدانشوران اينكه يكي است ، آمده
از بار نخستين براي دايرهالمعارفنويسي شده ، تدوين(ق 1313-1264)
ميلادي نوزدهم سده ميانه از ايرانيان.است شده بدل الفبايي به موضوعي
درستدر و يافتند آشنايي شيوهاروپايي به دايرهالمعارفنويسي با
پا و دست رامينوشت خود دايرهالمعارف درلبنان بستاني بطرس كه روزهايي
خود براي فرانسه دايرهالمعارف اصحاب شيوه به دايرهالمعارفي تا كردند
به كه بود دانشوران تدويننامه زمينه اين در گام نخستين.بنويسند
فرمان به ق در1294 انجمن اين.شد دانشمندانتاليف از انجمني دست
دانشمند شاهزاده به سرپرستيآن و گرفت بنياد ناصرالدينشاهقاجار
اينانجمن.شد سپرده (ق-12341298)اعتضادالسلطنه ميرزاي عليقلي
آبادي ، مهديعبدرب محمد شيخ كهشمسالعلما داشت اوليه عضو چهار
،(ق-1312) ساوجي مجدالدينابوالفضل ،(ق-1331) بهرباني متخلص
اين از.بودند طالقاني حسن ميرزا و(ق-1306) قزويني ملاعبدالوهاب
دومنامه كهجلد هنگامي ساوجي مجدالدينابوالفضل چهارتن
تدوين در تنها طالقاني ميرزاحسن و درگذشت بود چاپ دست در دانشوران
بابيه مذهب از پيروي اتهام به را وي آن از پس و داشت دخالت يكم جلد
دومي كه داشت سرپرست دو دانشوران نامه.كردند بيرون انجمن از
درگذشت اعتمادالسلطنه كه ق در 1313 و بود اعتمادالسلطنه محمدحسنخان
متوقف دايرهالمعارف تدوين كار شد كشته نيز ناصرالدينشاه او پي در و
چاپ كار كه ق در 1323.يافت ادامه نوشته مطالب چاپ تنها و گرديد
بسته هميشه براي دانشوران دفترنامه رسيد پايان به آن مجلد هفتمين
شكست به نو ، دايرهالمعارفي تدوين براي ايرانيان تجربه نخستين و شد
گروهي به فردي كار تبديل دايرهالمعارفنويسي در ديگر تحول.انجاميد
اخون مگررسايل دايرهالمعارفها ، دانشوران ازنامه پيش تا.بود
كه الصفا اخون مولفانرسايل اما.شدند نوشته تن يك بهدست الصفا
رساله آيند گرد جايي در بيآنكه است رساله چهار و پنجاه آنها شمار
عدهاي كه بود بار نخستين براي بانامهدانشوران و نوشتند را خود
كار در كه سوم تحول.كردند تدوين دايرهالمعارفي و آمدند گردهم
گذشته در.بود منابع به محض اتكاي آمد پيش دايرهالمعارفنويسي
تاليف كار به دست كه مولفي و بودند خلاقه كاري دايرهالمعارفها
مطالبش حافظهاش به اتكا با و خود ابتكار به بيشتر ميشد دايرهالمعارف
استفاده به دايرهالمعارفنويسيتنها دانشوران بانامه اما.مينوشت را
كاري به يكسره بود كمابيشخلاقه گذشته در كه كاري و متكيشد منابع از
رده از و گرديد بدل دليل و سند و ارقام و آمار به متكي و تحقيقي
فارسي تدويندايرهالمعارف با كه چهارم تحول.آمد بيرون ذوقي كارهاي
اطلاعات بودن روزآمد شد پيدا مصاحب غلامحسين دكتر نام زنده سرپرستي به
بشري دانش زمينههاي همه در نوين دانشهاي با دايرهالمعارف همگامي و
اختصاصي ، و عمومي از ميشود ، تدوين كه دايرهالمعارفي هر امروزهاست
دادن از و بگذارد خوانندگان دراختيار را اطلاعات تازهترين تا ميكوشد
.بپرهيزد باشد ترديد آنها درستي در كه اطلاعاتي
و مميزات چه و كدامند ايران معاصر دائرهالمعارفهاي مهمترين:همشهري
كرد؟ ذكر ميتوان آنها براي انتقادهايي يا
كارش كه دايرهالمعارفي امروزهنوز تا دانشوران ازنامه:انوشه.
به كه بهدايرهالمعارفي رسد چه تا نداريم دست در پايانبرسد به
تدويندايرهالمعارفها در كار ماندن ناتمام اين.برسد بعدي چاپهاي
است بهتر كه ميگويند طنز به برخي كه شده كتابخوانها زبانزد چندان
يابه از بروند يا به الف از اينكه جاي به دايرهالمعارفها مولفان
تاخير سال پنج و بيست از پس كه فارسيهم دايرهالمعارف.بيايند الف
.است نرسيده خواهندگانش دست به هنوز آمده بيرون چاپ از
دانشمندان از عدهاي همت به كه است كارسترگي فارسي دايرهالمعارف
بيرون چاپ از آن سوم مجلد كه امروز تا ش از 1345 و شده نوشته ايراني
نيافته جانشيني است عمومي دايرهالمعارفي كه خود نوع در هنوز آمده
ناتمامدانشنامه همچنان اما جدي دايرهالمعارفهاي از ديگر يكي.است
رسيده بهچاپ وا حرفآ دو در آن جزوه دوازده كه است اسلام و ايران
مقالات ترجمه اسلام و ايران دانشنامه.است شده متوقف بقيه و
كه است دايرهالمعارفي مهمترين بيگمان كه است اسلامي دايرهالمعارف
قرار و است يافته تاليف اسلامي فرهنگ و تمدن و اسلام درباره تاكنون
پيروزي از پس.شود افزوده آن به تشيع و ايران درباره مطالبي بود
بنياد ايران در دايرهالمعارف تدوين مركز چندين نيز اسلامي انقلاب
و كتابي چندگاهي از هر و دايرند آنها همه هنوز خوشبختانه كه گرفته
من كه است تشيع يكيدايرهالمعارف آنها از.ميدهند بيرون جزوهاي
تاكنون و دارم را آن با همكاري افتخار آن ، پايهگذاري بدو از خودم
آن براي جغرافيايي و تاريخي ادبي ، گوناگون موضوعات در مقاله صدها
كرد ياد آن از بايد كه ديگري جدي دايرهالمعارف.نوشتهام
پايان تا آن تدوين كار چنانچه كه است اسلامي بزرگ دايرهالمعارف
دايرهالمعارف اين از.بود خواهد بيمانند كاري خود نوع در يابد ادامه
منتشر بزودي نيز آن هفتم مجلد گويا و رسيده چاپ به مجلد شش تاكنون
در تاكنون كه را جزوهاي شش نيز اسلامي دايرهالمعارف بنياد.ميشود
نامدانشنامه به و كرده تدوين مجلد يك در بود كرده منتشر (ب) حرف
دايرهالمعارفهاي از.است گذاشته خواهندگانش دسترس در اسلام جهان
و كودكان شدهفرهنگنامه منتشر آن جلد دو تاكنون كه سودمند بسيار
شود منتشر شانزدهجلد در است قرار كه فرهنگنامه اين.است نوجوانان
درآغاز هنوز ميگذرد كارش از كه است كمابيشدرازي زمان اينكه با
واقعا نوجوانان و كودكان ميان فرهنگنامهايدر چنين جاي.است راه
كه پيداست شده كتاب نخستاين جلد دو از كه استقبالي با و خالي
.است تهيه دست در نيز ديگري دايرهالمعارفهاي.دارد خواهانفراوان
بيرشك ، احمد استاد علمي سرپرستي به فارسي زبان ماننددانشنامه
رفيعي ، علي آقاي نظر زير جهان كتابخانههاي دايرهالمعارف
كتابداري ميشود ، دايرهالمعارف تهيه قم در كه عاشورا دايرهالمعارف
و ميكنند تهيه حري عباس دكتر آقاي نظر زير را آن كه رساني واطلاع
را آن اسلامي مرتضي دكتر نام زنده كه اسلام گونهجهان دايرهالمعارف
چاپ از ايشان كه دوجلدي همان در ايشان رفتن دست از با و ميآورد در
به آنها از كه نيز كتابهايي از برخي اما.است مانده باقي آورد بيرون
و نيستند واقعي معني به دايرهالمعارف ميشود ، ياد دايرهالمعارف نام
نام به آنها از كه است بهتر و نميگنجند دايرهالمعارف تعريف در
بحارالانوار معجمالمفهرس مانند.شود ياد معجم همان يا فرهنگنامه
بر انتقاداتي چه دربارهاينكه.داستاننويسي يافرهنگ
وانگشت خردهگيري معني به انتقاد اگر وارداست ، دايرهالمعارفها
هيچ گفت بايد باشد يكدايرهالمعارف ضعف نقطههاي بر گذاشتن
درباره حقيقت اين و نيست ضعف نقاط بدون اول چاپ در دايرهالمعارفي
است ناكرده كار تنها.است صادق نيز جهان دايرهالمعارفهاي معروفترين
ميگيرد انجام آدمي دست به كه كاري هر نه اگر و است خطا از مبرا كه
با كارشناس هزاران و دانشمند عدهاي.هست آن در خطا يافتن راه احتمال
جو بيرون به را پژوهشگر گروهي ميخواهند دلار ميلياردها كردن هزينه
فضا به را آنها كه موشكي برخاستن از پس دقايقي اما بفرستند ، زمين
و ميشوند غبار گروه آن و ميشود منفجر آسمان در موشك ناگهان ميبرد
.ميروند دست از نيز انسان چندين سرمايه دلار ميلياردها از گذشته
آمدن پيش اما.بود يافته راه خطايي دانشمندان اين كار در بيگمان
كه بعدي تجربه در آنها و نميدارد باز كار از را آنها حادثهاي چنين
ميكنند اصلاح را خطاهايشان است كتابها در سوم و دوم چاپ همانند درست
.برسند دارند پيش در كه هدفي به سرانجام تا ميفشارند پاي چندان و
نويسي دايرهالمعارف كه است اين گفت اينجا در بايد كه نكتهاي اما
بلكه نميكنند ، تدوينش كتابخانهها تزيين براي و نيست تجملي كاري
به موجز اما درست اطلاعات دايرهالمعارف ، دادن هدف شد گفته چنانكه
به بايد دايرهالمعارف بهاصطلاح.اطلاعات همه نه است خوانندگانش
.سازد آسان ميكند آنمراجعه به كه را كسي كار و بدهد خوانندهسرنخ
مهارت آن موضوع درباره دايرهالمعارف هر در خواندنمدخلي با كسي
خواندن با نميتوان.ميكند پيدا اوليه آگاهي و آشنايي بلكه نمييابد ،
دربارهاش هم مفصلي مطلب اينكه ولو دايرهالمعارف ، در سينا ابن مدخل
وانديشههايش باوي ميتوان تنها شناخت ، را سينا ابن باشد ، آمده
او آثار به مستقيما بايد سينا شناختابن براييافت آشنايي
حجم با كه گفتدايرهالمعارفهايي ميتوان رو اين از.كرد مراجعه
ديگر و دورميشوند خود هدف از ميشوند نوشته جلد دردهها و زياد
يافت ، تحقيق اهل دست كنار و شخصي كتابخانههاي در را آنها نميتوان
كس همه اولا.گشت دنبالشان بايد عمومي كتابخانههاي در تنها بلكه
مالي توانايي همگان ثانيا.ندارند را بلند مقالات خواندن حوصله
اين نگهداري ثالثا.ندارند را دايرهالمعارفهايي چنين خريد
همه براي جايي چنين و است زياد جاي داشتن مستلزم خود دايرهالمعارفها
درازي زمان حجم ، پر دايرهالمعارفهاي تدوين ديگر سوي ازنيست فراهم
پيش پيشين دايرهالمعارفهاي كار در كه توقفي به توجه با و ميطلبد
.گذاشت دايرهالمعارف يك تدوين پاي را درازي زمان كه نيست صلاح آمده
پايان به نباشد زيانآور كه شتابي با را دايرهالمعارف و كرد خطر بايد
.داد انجام بعدي چاپهاي در باشد لازم اصلاحاتي اگر و برد