پنجم ، شماره 1379 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 12 يكشنبه 20
|
|
است جاري هزارهها در حافظ سخن شميم
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
حافظ يادروز برگزاري انگيزه به
آن در استكه زمانهاي نگار صورت فارسيحافظ شعر بلند قامت
تدليس و ريا با توام خونريزي و سنگدلي با زمانهايكه.ميكند زندگي
.فراوانند نمايان صوفي و كيميا حقيقي صوفي كه روزگارياست همراه
اين فرياد تنها است ، داده مراد زمام نادان مردم به فلك كه روزگاري
ميپيچد سپهر طاق زير كه است آزاده انسان اين و فارسي شعر بلند قامت
:از برگرفته).اندازد در نو طرحي و بشكافد سقف را فلك كه ميخواهد و
نشر - رادفر دكترابوالقاسم نوشته پژوهي حافظ و حافظپژوهان كتاب
ناميايران غزلسراي بزرگداشتحافظ آيينهاي ديروز از (1368- گستره
آلمان ، كشورهايآمريكا ، در همچنين و مشهد ، كرمان اصفهان ، تهران ، در
بنياد فراخوان كهبنابه آيينها اين در.است شده ژاپنآغاز و ايتاليا
مقام بر حافظشناسان خواجهو شيفتگان شاعران ، شده ، فارسشناسيبرپا
.مينهند ارج اهلراز خواجه
خواه همت گذري چون ما تربت سر بر
بود خواهد جهان رندان زيارتگه كه
به كهپاي دلدادهاي و دلسوخته هررهگذر و آشنايي و غريب مسافر هر
و بسياريادها نگاهدارنده كه وتاريخي باستاني شهر اين شيراز
باشكوهترين و بزرگترين كنار در طربانگيز دلانگيزو شهري خاطرههاست ،
زادگاه و ايران تمدن و فرهنگ ميراثدار همواره كه باستان شرق پايتخت
و حكمت و فلسفه هنر ، دانش ، دين ، بزرگان و دلاوران بسيار جايگاه و
رند مصلاي دوست ، كوي حريم رهسپار بياختيار ميگذارد است ، بوده عرفان
آري ، .ميشود آزادانديش و آزاده صاحبدلي بارگاه شيراز ، دلسوخته
كسي پارسي ، ادب سخنسرايان سرآمد شيرازي ، حافظ آرامگاه ديدار رهسپار
هيچ كه صدايي ساخت ، جاودانه دوار گنبد اين بر را عشق سخن صداي كه
...عشق مكرر حديث ;نيست آن بر پاياني
و عطر رااز باغ فضاي پنداري پايميگذاري حافظيه باغ به كه هنگامي
او ، سخن او ، شعر شايداين نميدانم مييابي ، حافظلبريز سخن لطف
و عاشقي بالاتر ازهمه و او شايدرندي و دانايي او ، حكمت فلسفهو
.ميدهد جلوه عرفاني و روحاني را باغ فضاي اينچنين كه اوست شوريدگي
با سويآن دو كه ميگذري راهي حافظازميان آرامگاه به رسيدن براي
به باغ گلدانهاياين.شدهاند مزين گلهايكاغذي و زيبا گلدانهاي
و آرامگاه باغ و ورودي باغ كل جمع.ميكنند فصليتغيير هر فراخور
باغ اطراف در.است مربع متر هزار بيست حدود در آن اطراف بناهاي
به كه فروبردهاند خاك ژرفاي در را ريشههايشان نارنج درختهاي ورودي
باغچهها درميان.ميكند مست را رهگذري هر مشام نارنجها بوي بهار هر
تعبيه سنگي فوارههاي با كريمخاني حوضهاي سبك به شكلي مستطيل حوضهاي
ساده آهني نردههاي از باغ اين ورودي در و جنوبي ديوارههاي.است شده
شيراز شهر زيباي منظره آرامگاه باغ و ايوان درون از تا شده ساخته
.باشد نمايان بهخوبي
سنگيتشكيل ستون بيست از كه وباشكوهي بزرگ تالار را آرامگاه باغ
سر با تالار اين چهارستونوسط.ميسازد جدا باغورودي از است يافته
شانزده و است زمانكريمخانزند به مربوط و پارچه يك سرهمو ستون
گرديده نصب و ساخته شمسي سال 1315 در و است پارچه دو ديگر ستون
اين برفراز و زينتداده مرمر سنگهاي را تالار اين طرفين ديوار دو.است
.است شده نوشته حافظ نغز اشعار از زيبا خطوطي با كتيبهاي سنگها
كه دارد قرار آرامگاه باغ بزرگ ، تالار بعدازاين يعني ;باغ ديگر سوي
بناهايي توسط غربي و شرقي شمالي ، جهت ازسه و بلندتر ورودي باغ از
گرديده احاطه است معروفي اشخاص آرامگاه كه ايراني معماري با ساده
.است
بهوسيله داردو فاصله زمين از متر يك وسطو در حافظ آرامگاه سنگ
آن درون كه مقبره سقفاست شده احاطه مدور سنگي پلكانهاي رديف پنج
گرفته قرار سنگي ستون هشت روي شده كاشيكاري معرق ، و رنگي كاشيهاي با
.است
پوشش.قلندراناست و درويشان كلاه آرامگاهيادآور سقف بيروني نماي
ايام مرور به مس كه است گرديده انتخاب جهت آن از سقف اين براي مسي
.كرد خواهد پيدا كاشي مانند زيبايي زنگاري رنگ و اكسيده
غربي و ديوارشرقي كتيبههاي و سقف كاشيهايداخل آرامگاه ، سنگ روي
.بستهاند نقش حافظ از غزلهايي مقبره ، باغ پيشانيديوارههاي و
دارد را شعراو و روح شايستگي كهبهراستي حافظ آرامگاه فعلي بناي
عناصر از بهرهگيري حكمتبا علياصغر شادروان بهكوشش سال 1315 در
و فرانسويطراحي گدار آندره كريمخانزندتوسط روزگار معماري
.درآمد بهاجرا
پس سال وچهار شصت يعني قمري هجري سال856 در ميدانيم كه آنجا تا
آنحوضي جلوي در كه شد ويافراشته تربت بر گنبدي درگذشتحافظ ، از
قمري ، هجري سال1189 در و ميگشت پر ركني ازآب كه داشت قرار بزرگ
چهارستون بر مشتمل كه كرد بنا زيبا عمارتي حافظ مقبره بر كريمخانزند
سنگي حافظ تربت بر و بود آن جلو در بزرگ باغي و بلند و يكپارچه سنگي
.است موجود هنوز كه شد نهاده مرمرين
مطلع كه نوشتهاست برآن افشار بيگ حاجآقاسي خط به حافظ از غزل دو
:است چنين غزل دو آن
برخيزم جان سر كز كو تو وصل مژده
برخيزم جهان دو ازهر و قدسم طاير
باش شاه و باش جهان شاه غلام ايدل
باش لطفاله حمايت در پيوسته
دل اهل قبله حافظ ، آرامگاه
دور صاحبدلال و عاشقان زيارتگه و دل اهل قبله ديرباز از حافظ آرامگاه
خاك به نامداري شاعران و عرفا جوارش در و است بوده ديار اين نزديك و
.شدهاند سپرده
كه ايرانينيست صاحبدلان زيارتگه حافظتنها آرامگاه كه نيست پوشيده
امروز به تا دور گذشتههاي از كه غربي پژوهشگران و شاعران بسيارند چه
راهي او ، پاك تربت عشق به يا كرده ترجمه خود زبان به را حافظ ديوان
كلك و حافظ درباره و ميبرند و برده ديدار به سجده و شده سفر
.سرودهاند شعرها و كردهاند توصيفها او خيالانگيز
عرفان ، و مهدشعر شيراز كتاب نويسنده آدبريج.ا دكتر جمله آن از
وجهانگرد نويسنده پيرلوتي معروففرانسوي ، شاعره دونوآي كنتس
فردريك آلماني ، آندرهژيد ، نيچه امريكايي ، امرسنشاعر فرانسوي ،
كسان بسيار البته و...او شرقي ديوان و گوته و يونگرآلماني
...ديگر
حافظا ، :مينويسد شرقيگوته مقدمهديوان در آلماني شاعر نيچه ،
و است جهانبزرگتر كاخ بزرگترين از كه بناكردي حكمت از ميخانهاي
...و آوردي فراهم سخن ازلطف بادهاي آن در
جهاني از درويشي ، حين در زيرا هستي ، همهچيز و نيستي هيچ خود ، تو
آتش اين از بار هر و ميسوزي خويش كمال آتش در سمندوار بزرگتري ،
....و ميآيي در به كاملتر
بناي واستحكام صلابت وجود با سال گذشتهسالهاي پس از امروز اما و
.دارد مرمت و بازسازي به نياز آن قسمتهاي از بخشي ;آرامگاه
حافظ جهاني روز مهر ، 20
مهرماه حافظ ، بيستم تولد روز كه اينباورند بر برخي روايتي به
.نهادهاند نام حافظ جهاني راروز مهر بيستم روز ازاينرو هم.است
شعر و سخن شيفتگان سوي از كشور چهار در همزمان و ايران در روز اين
.ميشود داشته گرامي حافظ
بناي در قراراست شيراز فرهنگي ادارهميراث عمومي روابط گزارش به
و مهرماه روزبيستم براي آرامگاه تا گيرد تعميراتيصورت آرامگاه
.شود آماده روز آن خاص مراسم
سنگ آرامگاه ، ساييدن اطراف پلههاي مرمت:از عبارتند تعميرات اين
رهگذران ، توسط نوشتههاييادگاري و خراشها از زدودنآن و آرامگاه
از قديمي ماندنسنگ محفوظ و آرامگاه رويسنگ شيشهاي قاب تعبيه
شب از است قرار حافظيه باغ مسئولان از يكي گفته به.روزگار آسيبهاي
و حافظشناسان از جمعي حضور با شعري شب ;شب سه مدت به بيستم
حافظ آرامگاه جوار و حافظيه باغ در...و ادبپروران و ادبدوستان
.شود برگزار
حافظ آرامگاه جوار در بسياري خطابههاي بهحال تا كه نيست پوشيده
خطابه جمله آن از.بهيادماندنيترند آنها از برخي اما است شده ايراد
.آذرماه 1312 تاريخ 24 به حافظ بارگاه در بهرامي اعظم دبير شادروان
:ميآوريم را آن از بخشي
و ششصد و ايستادهايم آن مقابل در ما كه توست مقبره اين ميگويند
را معني اين آرميدهاي ، من و خوابيده محل اين در تو كه است سال كسري
مترنم تو الحان به كه است قلب كدام..و نميكنم باور و ندارم قبول
و ساكت خود دهان حلقه در و بفهمد را تو كه است زبان كدام و نباشد
كدام و نباشد گويا تو ذكر به كه است خانه كدامنگردد خاموش
اگر...و باشد نگشته مزين تو گفتههاي به كه عالم در است كتابخانهاي
نوازش را تو پيشاني فقط كه است لحد سنگ اين و مدفوني اينجا در تو
را تو ميگذرد ، انسانيت عمر بر كه ساعت هر و روز هر چرا پس ميدهد ،
...ميپردازند تو تفحص به بيشتر خود قلب اعماق در و ميبينند زندهتر
زوال و فنا قابليت غيب لسان در هستي لسانالغيب تو برو ، راه برخيز ،
....و نيست
دلت به غريبي دلتنگي نوعي گويي ميكني ترك را حافظيه باغ كه هنگامي
پاي گذاشتهاي ، جا باغ درميان باارزش چيزي انگار ميكند ، پيدا راه
باغ عرفاني فضاي و دلنشين هواي از ساعتها داري نداري ، دوست رفتن
سخن و او اماشعر است رسيده راه از جدايي پاييز كه هرچند ببري ، بهره
.شد نخواهد محو فراموشي يلداي شب در هيچگاه او
باسرههايي دورهگرد مردي آهني ، كنارنردههاي حافظيه ، باغ بيرون
:است غزلي بيتياز ميزند ، نوك سره.حافظميفروشد فال قفس ، اسير
سلطان سراي برگ نباشد را درويش
زد توان آن در كاتش دلقي كهنه و ماييم
اما نمايد سهلت ما خميده قد
زد توان كمان اين از تير دشمنان چشم بر
مجرد هاله