پنجم ، شماره 1380 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 13 دوشنبه 21
|
|
كنيد تنظيم را خود تنهايي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
حد بدان تا علاقه اين.كردند ازدواج بايكديگر علاقهمندي با ودختري پسر
پسر البته.شدهاند ساخته يكديگر كردن كامل براي ميكردند حس كه بود
در كه بهحدي بود ، كرده عادت بهتنهايي و داشت گوشهگير روحيهاي
.ميشد دستپاچگي و دچارهيجان و ميكرد احساس راناراحت خود جمع بين
برعكس ، .شدهبود مستولي وجودش بر نوعيعقدهحقارت كه گفت ميتوان
با را خود اوقات بود سعيكرده هميشه و داشت روحيهاياجتماعي دختر
.بگذراند دوستان
وآرام قوي مردان تيپ از مردي وجوداو در دختر آشنايي ، هنگام به
تكيه او ميتواندبه انسان بايستدو خود رويپاي ميتواند كه يافت را
ميتواند راميديدكه آلي ايده همسر دختر ، دروجود هم پسر.كند
درمان را او حقارت عقده و شرم و ترس و دهد تغيير را او ساكت دنياي
.كند
بهدنبال يك هر زيرانياورد زياددوام يكديگر به آنها علاقه ولي
طرف ضعف نقاط هريك دليل ، همين به.ونميشناخت نداشت كه بود چيزي
ماه چند از پستصورميكرد او قوت نقاط اشتباه ، رابه مقابل
و تطبيقنميكرد واقعيات با زيراتصورات.شد آشكار ناهماهنگيها
مرد گوشهگيري.ساخت دورتر هم از روز راروزبه آنها مسئله اين
.ميكرد عصبانيتر را او وضع ، اين از زن ونارضائي ميشد بيشتر
داشته تواناييرا اين انسان كه است روانياين تعادل شرايط از يكي
كسي اگرلذتببرد جمع ، در شركت از هم تنهاييو از هم كه باشد
برده بگيرد ، ناديده قضيهرا طرف يك و برسد اينتعادل به نتواند
جدا ازديگران را خود و نميبرد لذت جمع از كه كسي.شد ديگريخواهد
با نتواند كه كسي و ميشود گرفتار دائمي بهتنهائي ميدارد ، نگه
به وابسته دائم بهطور را خود كند ، تحمل را آن و بيايد كنار تنهايي
رواني سالم حالت حالت ، دو اين از كدام هيچ.است كرده ديگران حضور
و ميدهد دست از را عمرش از زيادي ساعات تنهائي ، از گريزان فرد.نيست
و غيرضروري ومدارهاي قرار با را خود اوقات بيشتر ميكند ، تلف
گرم ديروقت تا ديدارهايشبانه در.ميگذراند بياساس گفتگوهاي
.ميكند خداحافظي ديگران از استكه كسي آخرين معمولا و صحبتميشود
و زيادميمانند هم خود مادر و نزدپدر در افرادمعمولا گونه اين
اين دليل.زندگيميكنند آنها با است طبيعي لازمو كه آنچه از بيش
جدا صورت در ميكنند فكر كه تنهايياست از ترس همان همباز حالت
به را آنها هم گاهي تنهايي از ترسميشوند آن دچار ومادر پدر از شدن
و پدر با زندگي واز كنند پيدا نجات تنهايي از تا ميكشاند ازدواج سوي
حاضرنيستند ازدواج از پس شوهرها يا زنها اينگونه.شوند خلاص مادر
ممكن مقابل كهطرف حالي در.بمانند جدا همسرخود از لحظه يك حتي
بخواهد گاهي و باشد تنهائينداشته از ترسي و چنينحساسيتي است
دچارتنشهاي تنهائي از گريزان كهفرد است اين نتيجه.بماند تنها
.ميشود همسرش پاپيچ و ميگردد رواني
تاريكي اين تفاوتكه اين با است ازتاريكي ترس حالت شبيه حالت اين
ياد بايد كردهاند خاطرازدواج اين به كه كساني!ساعتهاست 24
از وحتي كنند باز حسابي هم برايتنهائي خود زندگي در كه بگيرند
ديگران مهرباني و وملاطفت لطف به هميشه كه اين نه.ببرند لذت آن
.باشند محتاج
يكمرتاض به تبديل را انسان هم ازجمع گريز يعني حالت اين عكس
راميشناسند ، كار محل و خانه فقط گونهافراد ، اين.ميكند واقعي
هم جمع بين در نتيجه در.حالتنوعيخودبزرگبينياست اين دليل گاهي
مواظبپرستيژخود مرتبا و ميكنند احساس بافته جدا تافته را خود
سكوت افراد ، گونه اين علامت.دارند باور را خودشان فقط چون هستند ،
(باشد چه هر) واقعيات گفتن از كه است اين حالشان زبان ولي است
بسياري اينها.ندارند گفتن براي چيزي اصولا كه اين يا و ميترسند
تاسف اظهار و ميگويند چيزنه همه به و ميكنند گوشهايكز در اوقات
فردي بزرگ يكتنهاي نقش در را خود دارند دوست نيز گهگاه.ميكنند
.بسازند رمانتيك شخصيتي خود از و دهند نشان برجسته
به درجمع نه و دارند را تنهائي نهتحمل كه هستند هم ديگري افراد
آرزو و دارند گمكردهاي انگار هستند جا هر زيرا.ميگذرد خوش آنها
حالفراراندو در مرتبا اينان.باشند ديگر جاي كهدر ميكنند
وجود آرامشياصلا چنين كه حالي در ميجويند ، آن در را خود آرامش
.رسيد آننخواهند به و ندارد
.تنهائيميترسيدم از و داشته را همينحالت جواني در هم من خود
اين از.سينمابروم يا رستوران يك به كهتنها بود سخت برايم
خود با و ميكنند نگاه من به دارند همه ميكردم فكر كه بودم ناراحت
تصميم روز يك.ندارد؟ دوستي مگر تنهاست؟ چرا جوان مرد ميگوينداين
و رفتم رستوراني به.كنم مبارزه خودم در ترس احساس اين با كه گرفتم
كس هر زيرا است بيدليل من ترس كه فهميدم روز آن.دادم سفارش غذا
.نداشت توجه من به كسي و ميكرد مطالعه يا و بود خودش غذاي مشغول
نبودن دوستداشتني و بودن دليلبيدوست بودن تنها كه فهميدم ضمنا
.است مفيد و ميكند پيدا ضرورت گهگاه هم تنهائي و نيست
از هم و ازتنهائي هم كه است اين طبيعيرواني حالت كه ميكنم تكرار
مفيد و مثبت پديده تنهائييك از نتوانيد اگرلذتببريد جمع
خواهيد آنصورت در آوريد ، صورتبيخاصيتيدر از را آن و بسازيد
.ببريد لذت آن واز كنيد ومفيد مثبت هم را بودن باديگران توانست
خودتان شخصي علائق و وجود از و هستيد خودتان مرحله ، دو هر در زيرا
شما شخصيت و شود جلب شما به ديگران نظر ميشود باعث همين و كنيد صحبت
زير تمرينهاي از ميتوانيد هدف اين به رسيدن براي.گيرد شكل درستي به
:كنيد استفاده هم
آنجاميرويد همراه داشتن صورت فقطدر كه محافلي و مجالس از 1ـ
.يابيد تنهائيحضور به مكانها آن تمام ودر كنيد تهيه ليستي
.باشد دركجاها داشتيد دوست بود درجريان ملاقاتي اگر كنيد تصور 2ـ
مكانها آن به تنهايي به و بگذاريد ملاقات قرار خودتان با خودتان
.سربزنيد
و حداكثراستفاده و بگذرانيد تنها راكاملا شب دو هفته اين در 3ـ
يا و ديدن همهاشتلويزيون البته.ببينيد خودتدارك براي را لذت
.نباشد كار در آماده غذاي استفادهاز
آن به ومخصوصا بگذرانيد جمع ميان در هفتهرا اين ديگر شب دو 4ـ
اقوامو با را شب يك.ميزنندبرويد حرف هم با مردمدارند كه قسمت
.بگذرانيد غريبه باافراد را ديگر شب و آشنايان
.كنيد صرف غذا آنجا در تنهائي به و برويد رستوران يك به 5ـ
.غذابخوريد آنها با و كنيد دعوت بهمنزل شام براي را نفر چند 6ـ
يكسرگرمي هفته ، در شب يك يا آخرهفته تعطيل روزهاي براي 7ـ
انتخاب داد ادامهاش مدت دراز در بشود كه يااجتماعي و هنري ورزشي ،
.بدهيد ادامه را آن تنهائي به و كنيد
و منزل درمسائل است ممكن تا كنيد داريدسعي پيش در كه كاري در 8ـ
با مشورت حاليكه در)كنيد تصميمگيري شخصي ، خودتان مسائل
(.نميكنيد فراموش را دوستانتان و ومادرتان همسرتان ، پدر
.تنهابگذرانيد را كامل هفته آخر يك 9ـ
و قوم-دوست -همسر) ديگري نفر بايك را كامل هفته آخر يك 10ـ
.بگذرانيد (خويش
رواني خودياري كتاب:منبع
شپارد مارتين:نوشته
انديشه علي:ترجمه