پنجم ، شماره 1383 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 16 پنجشنبه 24
|
|
خواند را كتاب بايد فقط
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) ساروت ناتالي با گفتوگو
كردهايد؟ شكست نوشتناحساس هنگام در گهگاه آيا ـ
بهوسوسه مرا و ميشود پيشنهاد من آنچهبه دربرابر درواقع من نه ،
كه داشتهام را احساس اين همواره من.ميآورم فرود تسليم سر مياندازد
اثرم ، كتاب آخرين كه ميكنم وتصور كردهام استفاده قوايم بيشترين از
.دادهام تابهحالانجام كه است بهترينكارهايي از يكي اينجا
كه چيزينيست آن تنها ميشود ، پيشنهاد شما به كه چيزي آن آيا اما ـ
بايد اما ميآيد ، ايدهاش و فكر نه ، كردهايد؟ خوبجستجو را آن شما خود
بگذرانم نوشتن به تمامرا صبح يك ميتوانم من.گسترشداد و بسط را آن
به ناگهانشروع و ميآيد پيش اغلباينگونه.بكنم تلف را آنكهوقتي بدون
لذتنميتوانم اين بدون ميبرموگرنه لذت نوشتن از منهمواره.ميكنم حركت
شكل و متن تنها نميكنم ، فكر بيرون دنياي به مينويسم وقتيبنويسم
هستمفكر كه آنچه به ديگر و آنهستم درون كاملا من.دارد وجود برايم
بيرون ، گهگاهدنياي !بس و همين.دارد چيزوجود آن خود تنها نميكنم ،
كه وقتي.نميآيد همبهحساب آن اما ميكند مشغول مرابهخود پنجدقيقهاي
.چيزينميبينم ديگر ميرسم منتهايقوايم به يعني ميرسم حداشباع به
.تمامميشود كتاب بنابراين
كردن برايپيدا كه بوديد كرده صحبت ازلذتي كتابكودكي در شما ـ
.ميكرديد خوداحساس در كلمات
به.ميرفتم جملاتزيبا جستجوي به تكاليفكلاسيام در و مدرسه در من
كتاببين در.كنم تقليد آنموقع نويسندههاي از نظرمميخواستم
يك من كردهام ، گوشزد را زيبا ازاندازه بيش جملههاي خطر زندگي و مرگ
.كنم تفسير مجبورم كه ميبينيد.دادهام اختصاص آن به كاملا را قسمت
!خواند را كتاب بايد فقط
شما آياحافظه.نوشتيد سالگي درسن 83 را كتابكودكي شما ـ
كند؟ كمك شما به گذشته بازگشتبه در توانست
احساس ميآورم ، بهياد كه را چيزهايي تاحتيالامكان كردم تلاش من
كنترلميكرد همواره كه باهمزادي البته كنم زنده كردهامدوباره
.نكردهام قصهبافي شروعبه كه باشم مطمئن تا
تماميندارد؟ كه نيست كتابي درواقعشامل شما نوشتههاي آيا ـ
اميدوارم.خواهميافت همواره ميدهم كهادامه وقتي تا ميكنم فكر من
.دهم گسترش زمينه اين در را كارم كه
بدهم انجامشان ميتوانم كه آنچيزهايي به من گفتهايد ، شما ـ
.وابستهام
اين و بدهم انجامشان ميتوانستم كه انجامميدادم را كارهايي تنها من
رضايتعامه براي من.بيابم را انجامشان ابزار تا ميكرد ترغيب مرا
را خودم پژوهشهاي تادامنه ميكردم جستجو همواره من.نمينوشتم
.بدهم گسترش
شماازطريق كه داريم را احساس عمومااين طلايي ، درميوههاي -
.پرداختهايد خودتان توصيفكار به ديگران
گهگاهي.هركسيباشد ميخواهد حالا كردهام صحبت نويسنده يك كار از من
نويسندگان خاص اينهاحالتهاي.نيست شخصي چيزي اينبودهام خودم هم
.متفاوتهستند
مورد در كس هيچ با نميتوانيد آيا هستيد كار مشغول كه وقتي شما -
كنيد؟ صحبت ميدهيد انجام آنچه
از يكي با مثلا كنم ، صحبت نوشتههايم از كه ميآيد پيش برايم !چرا آه ،
هم به خيلي ما احساسات.ميكردم صحبت آنها از نيز باشوهرم.دخترهايم
.بود نزديك
يكي شايد تحتعنواناينجا كتابتان كهآخرين گفتيد پيش لحظه چند -
.نوشتهايد تابهحال كه باشد كارهايتان زيباترين از
كه احساسسادهاست يك اين.بدهم رافريب خودم ميتوانم من چرا نميدانم
ميآيند بيرون كهوقتي هستند كتابها از برخي.شرحشبدهم نميتوانم من
.اشتباهميكنم شايد اما است ميكنمبهترين احساس