پنجم ، شماره 1383 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 16 پنجشنبه 24
|
|
قرآن در زيبايي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
روحاني محمدحسين دكتر با گفتگويي
قرآنپژوهان از يكي با خودماني و ساده گفتوشنودي زير ، مبحث:اشاره
الهي كلام در زن جايگاه و قرآن ديدگاه از زيبايي درباره معاصر ، بزرگ
به پيچيدگي ، هرگونه از دور شدهاست سعي گفتگو اين در.است ديني سنن و
زنان واقعي مقام و مرتبه و شود قرآناشاره در زيباييشناسانه جنبههاي
.شود نمايانده بهروشني وحي عرصه در
لطفا است ، قرآن در زيبايي درباره ما بحث موضوع دكتر ، آقاي:همشهري
!دهيد توضيح اينبارهكمي در
اول كه بگويم زيبايي درباره كمي ميبايد نخست:روحاني دكتر
به اجتماعي پديده.است تاريخي و رواني اجتماعي ، پديده يك هرچيز از
بهكار را زيبا و زيبايي واژه كه هستيم انسانها ما كه ، دليل آن
و آمد پيش جامعهبشري در سال چندصدهزار طي كه است چيزي اين و ميبريم
و كسان همه متقابل انسانهاروابط.آزمود را كسان همه چيزهاو همه بشر
تاريخبشري نوابغ بزرگترين بعدهااتفاقا و كردهاند بررسي چيزهارا
اديبان دانشمندانو نويسندگان ، فيلسوفان ، هنرمندان ، شاعران ، يعني
به را زيبا و آوردند ، زيبايي پديد ما براي را وزيبا زيبايي كه بودند
وزبدهترين گزيدهترين پس.كردند راستايش زيبا و زيبايي و ماشناساندند
سپس كردند ، زيبا و زيبايي متوجه را ما اولا كه بودند بشر افراد
نيز ستايش را بعدازيبايي شناساندند ، ما به را اينجهان زيباييهاي
حافظ ايران ، جاودان گفتهغزلسراي به.شديم آن متوجه تاما كردند
شيرازي ،
دلپذير شد خود نه حسنت جلوه
بگماشتيم او در همت دم ما
سخن زيباييتو درباره ما كه بس زيبانبودي ، اينقدر خود بهخودي تو يعني
از ما كه بس كنيو زيبا را خودت كه كردي وسعي كرد اثر تو در گفتيم ،
درواقع يعني ;هستي توزيبا كه فهميدند مردم همه سخنرانديم ، تو زيبايي
.كرد گيرا و جهانگير اينهمه را زيبايي كه بود ستايشزيبايي
چرا تاريخي ، جنبه هم و دارد اجتماعي جنبه يك هم منظر ، اين از زيبايي
و شدند ، شناخته و آمدند پديد زيبايان و زيبايي سال هزار صدها طي كه
شعر اين به را شما اينجا در من.دارد نيز رواني جنبهاي علاوهبراين
:ميدهم توجه محمد جلالالدين مولانا
انديشهاي همه تو برادر اي
ريشهاي و استخوان خود مابقي
در مثلا ;ميكنيد ملاحظه شما.روان و روح و است جان همه انسان
و جواني مسئله اصلا دارند ، هم با جانداران و گياهان كه آميزشهايي
ازدواج كساني با وليانسان نيست مطرح آنان براي وزشتي زيبا پيري ،
مثلايك.باشد درميان دلبستگي حتمابايد است ، درميان عشق كهپاي ميكند
هيچگونه بهتقاضاي تن و بكشد ازدواج از صدسالدست است ، ممكن جوان دختر
مرد يك يا.بدارد ميبايددوستش ميخواهد ، كه را آن ندهد ، ولي خواستگاري
ميخواهد اينكه براي بپوشد ، ازازدواج چشم هميشه براي است جوانممكن
روابط دربدهد معشوقش به را قلبش تمام باشد ، تسخير قلبش تمام
هم با سالها مردي و زن است ممكن است ، همينگونه هم خانوادگي زناشويي
نداشته يكديگر با اصيلي و عميق عواطف و پيوستگي هرگز ولي كنند زندگي
براي.شود حفظ كلام حرمت كه بگويم بايد لازم ظرافت با را اين باشند ،
را همديگر اگر بدارند ، دوست را همديگر كه است مطرح اين مرد و زن
وگرنه داشت خواهند دوجانبهاي عواطف هم با آنگاه باشند ، داشته دوست
خانوادگي بهره از اصلا ميگويندما و ميزنند را همهچيز قيد
.ميپوشند چشم و چشمپوشيدهايم
تاريخي ، جنبه و است انسان استخوان ژرفاي در و ژرف پديده يك زيبايي
اصيلترين الانتقريبا كه زيبايي خود اينكه اجتماعيدارد ، و رواني
همه نباشد ، هم عشق واگر نيست عشق نباشد ، است ، زندگيبشر مقوله
گورمان و برويم كه باشد بهترآن شايد و بود خواهيم مامردگاني
شعار حافظ حرف اين و است محض مرگ زندگي ، نباشد ، عشق اگررابكنيم
:ميگويد كه نيست
دمزد تجلي ز حسنت پرتو ازل در
عالمزد همه به آتش و شد پيدا عشق
علمي و اجتماعي روانشناسي ، فلسفي ، واقعيتي واقعا و است درست اين
:ميگويد كه حافظ حرف اين است ،
خوشتر نديدم عشق سخن صداي از
دواربماند گنبد اين در كه يادگاري
است ، عشق انسان زندگي مسئله اساسيترين و است علمي محض حقيقت يك اين
در.پرستيد بايد را زيبايي.زيباپرستي پديده از ميآيد؟ كجا از عشق
رهبران يا پيامبر از ياروايتي است حديثي نكنم ، اگراشتباه اينجا
گفته را اينحرف اسلامي بزرگ فيلسوف يقينايك كه ما بزرگان از يايكي
مطلق البته كه ببرد بهكار را خدايياش نامحدود قدرت خدا اگر:است
زيباترين زيبا ، زن يك از كه نيست ، متصور برايش هم حدي و است
هم سعدي اتفاقا اينرا آفريد خواهد زن زيباترين يك باز بيافريند ،
:است كرده بيان ديني و هنري ادبي ، يكحقيقت بهعنوان
نيفزايدكس تو حسن و من حديث بر
زيباييرا و سخنداني است ، همين حد
چيز هيچ او ، معشوق زيبايي و خودش سخن بر كه ميگويد بيت اين در سعدي
سال 656 ، در سعدي كه اينجاست شگفت.است حد پايان اين و افزود نميشود
مرزي من سخن زيبايي.است برده كار به امروزي درست رياضي اصطلاح يك
طرفش آن كه است مرزي واقعا توهم زيبايي و رفت نميتوان طرفش كه است
قرآن از نميتوانسته هرگز پديدهاي چنين بنابراين.ندارد وجود ديگر
بار از 150 بيش واژهحسن و فعل ريشه قرآن در بماند ، پنهان گرامي
جايجميل به عربها كه باشيد داشته توجه را اين.است رفته كار به
واژه زيبا ، و جوان زن يعني جايجميله به و ميبرند كار به (حسن)
فعل يك آنكه براي ميبرند كار به حسناء چرا ;ميبرند كار به (حسناء)
.زيباست كه زيرا است خوب.فلسفي استدلال يك هم و است نام يك هم است ،
در اما ميبريم كار به نيكو و خوب معناي به امروز را صفتحسن
و خوب زيبا ، چيز هر عربي ، زبان (Etymologie) ريشهشناسي و ريشهيابي
سكوت ، گذشت ، نيز است ، بانوان پسنديده كه مرد يك شهامت مثلا.نيكوست
آن از اين يعني.زيباست اينكه براي است ، خوب چرا مرد ، يك فداكاري
روي هيچ به و مكان و زمان امتداد در است مطلق كه است اخلاقي اصول
آن از زيبايي و است عام و مطلق اخلاقي اصول.نيست نسبي اخلاقي اصول
صفات اينمكاني و زماني امتداد در هستند عام و مطلق كه است چيزهايي
در چه زيباست كه زيرا نيكوست ، ميپسندند را آنها بانوان كه مردانه
هر يا جنوب و شمال يا غرب شرق ، در چه جهان ، مردم پيشرفتهترين ميان
كدام كه بگويم نميخواهم من بدانيم ، پيشرفتهترين را آن كه كشوري
ميان در نيز و است ، جغرافيايي سوي و سمت كدام در و است پيشرفتهتر
براي و زيباست كاري هستند ، آدمخوار كه جنگلها ژرفاي جنگلنشين قبايل
.باشد برازنده باشد ، زيبا كه ميگويند آفرين و احسنت و بهبه آن
بهترين يعني الخالقين ، احسن:است شده گفته قرآن در خدا درباره
ميدارند روا ما به تفسيرها و بگوييم ميتوانيم اينجا در و آفريننده
و نيكوترينان آفريننده زيرا است الاحسنين خالق;داريم بيان كه
داده شرح تولد مسئله گرامي ، قرآن در كه هنگامي.است هم زيباترينان
ديگري بهآفرينش را آن كار پايان در ميفرمايد ، خداوند ميشود ،
پساز و مادر درون در بالندگي به كرد آغاز كودك چون يعني درآورديم ،
.است داده رخ ديگري آفرينش درواقع پيمود را رشد مراحل همه آنكه
چه ديگر پديدهاست ديگري پديده بلكه خون ، نه و است نهگوشت اينجا
الله:داريم را روايت اين و است زمين روي بر جانشينخدا اينكه هست؟
بزرگ ، فيلسوف از -نكنم اشتباه اگر -ما ووقتي الجمال ، ويحب جميل
اين (درگذشته 428 متولد 370) سينا احمدبنعبداللهبن ابوعلي شيخالرئيس
را خودش مقدس ذات خداوند:الذاته كهاناللهيعشق داريم را گفته
زيبايي.است مطلق زيباييهاي زيباترين آنكه براي چه؟ براي ;دارد دوست
آفريدگاني بنابراين.است مطلق زيبايي نفس خود كه زيبا ، نه ;است مطلق
.زيباييهاست انواع همه از مالامال جهان هستند ، زيباترينان آفريده كه
بزرگي آلودگي كه ميبينيم ما و شادماني ، و عشق خرمي ، سبزي ، گياه ، گل ،
دو و شديد باران يك و دربرميگيرد را شهري يا جهان شهرهاي و ميآيد
و رفته شسته را شهر ميبرد ، ميان از را آلودگي آن تمام و ميآيد ساعته
رهنمودهاي برطبق كه است اين جالب.ميدهد ما تحويل گل مثل آراسته
به تبديل و كند پاك را گذشتهاش زشتيهاي همه ميتواند كس هر قرآن ،
.است شده خلاصه خدا به بازگشت زيباي كلمه در اين و كند زيبايي
خداوند چون نيز و زمين ، روي بر خداست جانشين انسان چون قرآن ، در
:است گفته خودش و زيباست آفريده ، هرچه پس مطلقاست ، زيبايي
زيباييها بهترين كه خداوندي بر آفرينا ;الخالقين احسن فتباركالله
اساسي اصل يك اينرا زيبايان زيباترين و نيكوترين و است آفريده را
انسان است خوب ;اينكه آن و است آمده هم فرماني قرآن در منتها است ،
اگر نمونه براي.داشتهباشد بايد زيبايي و زيبابين چشم انسان ببيند ،
ببيند سياه جهانرا همه و بزند چشمش به سياه عينك ميتواند بخواهد كسي
قراربگيرد دستش دو روي كه نيستيم هم كسي مخالف و ندارد اشكالي هيچ و
راه وارونه و شدهاند ديوانه دنيا مردم همه كه بگويد و برود راه و
سياه را چيز همه و بزند سياه عينك كسي كه ندارد ايرادي ميروند ، و
رنج خودش ولي ببيند وارونه را جهان و برود دستشراه دو روي و ببيند
آن لذت خودش بزند ، زيبايي و سفيد برعكسعينك اگر و برد خواهد را آن
:برد خواهد را
بهجهانخرمازآنمكهجهانخرمازاوست
عاشقمبرهمهعالمكههمهعالمازاوست
در.ميباشند هم با هميشه و هستند جداناپذير پديده دو قرآن و زيبايي
شب ، و روز گردش و هست ستارگان و ماه از سخن جا هر آياتقرآن ، همه
مرغان چرندگان ، خزندگان ، پرندگان ، از صحبت درياها ، در كشتيها گردش
لباس كه زمستان در طبيعت سپيدپوشي بهار ، بالندگي و برومندي خوشآوا ،
و پختگي و است ، لباس زيباترين و برازندهترين كه سفيدي زيباي
نهادهاند نام بهارعاشقان را پاييز كه پاييز آمدن و تابستان پختهسازي
همهپديدههاي و فلك و خورشيد و مه باران ، باد ، و ابر از صحبت نيز و
قرآن كلام اولين كه است اين جالب.آمدهاند زيبايي شرح با همه ;هستي
اين مگر شما كه اين به ميپذيرد پايان و پديدههاست همين زيايي باشرح
خردورزي و ژرفنگري و ژرفكاوي و درنگ مگر.رانميبينيد زيبايي همه
زيبايي با خداوند كلام آغاز پس.شماست بردلهاي قفلهايي يا ;نميكنيد
چيز همه است واجب مسلماني هر بر و زيبايياست بر نيز آن پايان و است
خوب را چيز همه ببيند ، زيبا چيزرا همه اگر آنكه براي ببيند ، زيبا را
ميشود ، سازنده فكر ميبيند ، داراي خودش جاي سر در را چيز همه ميبيند ،
باز براحتيميتواند ، را مشكلات شخصي چنين ميشود ، بارور نيز انديشهاي
:كه شده گفته پيش زمانهاي از.كند
مور افتاده لغزنده تاس در چو
زور نه بايد چاره را رهاننده
موقعيت از درست برآوردي تا باشد داشته فعال و سازنده فكر بايد انسان
شده گم كه بوده كليدي دسته دستمان در ما ;نمونه براي.آورد بدست خود
:بگوييم كه است منصفانه و صادقانه واقعا آيا موقعيتي چنين در و است
تراژدي واژه كوچكي كار چنين يك براي كه است است ، درست تراژدي يك اين
دوستمان به شويم پياده ماشين از يكباره مثلا يا ببريم؟ كار به
آيا كردهام ، گم را دستهكليدم من است ، فاجعه اين واقعا كه بگوييم
اصل.وجودندارد فاجعه و تراژدي اصلا است؟ فاجعه يك اين درواقع
اختراع پيش سال هزار چند يونانيان كه است پديدهاي تراژدي
برايش ميشود ، خداوند قهر دچار كه كسي كه گفتهاند آنان.كردهاند
بز كه آوازي معناي به (Tragodia) واژه از برگرفته ميدهد ، رخ تراژدي
به (Tra) واژه اول جزء گرگ ، درچنگال گرفتارشدن هنگام به ميدهد سر
معناي به -انگليسي goat با همريشه- (god) واژه دوم جزء و آواز معناي
وجود خداياناصلا ندارد ، وجود فاجعه و تراژدي دنيا در اصلا.بز
است خوب زيباييآفرين ، و زيباست هم خدا آن و هست خدا يك ندارند ،
:ميگويد است فرمان از فراتر كه خدايي كه اينجاست جالب و وخوبيآفرين
را ، مهرباني است كرده واجب خودش بر خدا ;الرحمه نفسه كتبعلي
نميپرسند خداوند از كه است آمده قرآن در.است آن از كهفراتر حالي در
چرا و كردي چنين چرا كه ميپرسد ديگران از او كردي؟ولي چنين چرا كه
است آن از فراتر كه حالي در چرا؟ كه ديگرانميپرسد از او نكردي؟ چنين
كه است آمده قرآن در حال عين در وليگرداند واجب را چيزي خودش بر كه
جهان ، جان چون است ، واجبكرده خودش بر را عشق و مهرباني و زيبايي
و پاكيزگي و وخوبي عشق مهرباني ، و زيبايي جهان ، نگهدار و آفريدگار
ارزانيو و آزادي اميدواري ، شادماني ، و شادي بالندگي ، و برومندي
ميتوانيم ما و است كرده واجب خودش بر را اينها همه و فراواني
و خوبي سوي به واقعا بشر اجتماعي و طبيعي تكامل باشيمكه اميدوار
و زيباست خداوند كه ميدهد گواهي اين بر آياتقرآن تكتك و است زيبايي
همه و هستند زيبا همه زن ، چه مردو چه باشد انسان كه جانشينش نيز
.هستند زيبا زندگي نمودهاي
دارد ادامه