پنجم ، شماره 1384 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 18 شنبه 26
|
|
ميشود آغاز تصوير با...
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
فيلمنامهنويسي مورد در نكتههايي
موثرانتخاب و بجا موجز ، دقيق ، تاآنجا بايد فيلمنامه در گفتار
.ندهد قرار خود شعاع تحت را سينما ماهيت يعني تصوير قدرت كه شود
درويش احمدرضا
شرايطجامعه و فيلمنامه موضوع -يك
.است خود پيرامون جامعه از بخشي ديگر خلاق مولف هر مثل فيلمنامهنويس
بر فيلمنامهنويس.ميكند زندگي او همراه خود به خود اينموضوع بنابر
.ميبرد انتخابموضوع به دست خود خاص وجهانبيني انگيزه اساس
زيست آن ، درون هستيشناسي و زيست مختلف مراحل كه جامعهاي در
.ميكند پيدا طبيعي انتخاب حق هنرمند ميافتد اتفاق طبيعي و مانع بدون
به را او طبيعي صورت به جهانبينياو و انگيزه كه ترتيب اين به
آن هنرمند بعد ، مرحله ودر ميكند هدايت علاقهاش مورد سويموضوع
.ميكند تبديل خود مخصوص بهبيان را خود جهانبيني از موضوعبرانگيخته
تمدنو از زاده پيچيدگيهاي با تطابق براي امروزي جامعه كه است طبيعي
هنرمندقرار كننده انتخاب انسان سرراه موانعي ناخواه خواه تكنولوژي
را ناچارخود جمعي زندگي ذات به شكلبخشيدن براي جامعهاي هر.ميدهد
همينقوانين با برخورد در هنرمند و خاصيميكند قوانين و اصول به مقيد
خلل او انتخابطبيعي در ميكند احساس.منعميكند احساس كه است اصول و
اصولي ارزشهاي با مطابق را خود انتخاب بايد كه ايناوست و ميآيد وارد
اصليخود غريزه در را خود انگيزههاي آنكه ضمن پس.بياورد جامعهاشبار
آنجاآن در است قرار كه محيطي بهشرايط ميكند حفظ آن جهانبيني و
.ميكند توجه دهد شدهاشارائه هنري صورت به را انگيزه
براي او كوشش در را كههنرمند است جامعهاي آن سالم جامعه
مسائل بازدارنده عوامل دهد اجازه آنكه بدون.دهد ياري هماهنگي اين
.كند پيچيدهتر هست كه چه آن از را
تشويش از خالي و امن اينمحيط به خود تولد براي هنري اثر
است كننده انتخاب خويش نفس در كه را هنرمند اضطراب تا است نيازمند
اولين موضوع انتخابكند تبديل آن از بعد آرامش و خلاقيت به
پيوستن وقوع به.ميدهد خلاقيتروي مختلف مراحل در كه است اتفاقي
معرض در پيوسته كه حريمياست محرم حريم و بستر يك آنمستلزم
بعد مرحله پيوستن وقوع برايبه.است سياسي و اجتماعي ملاحظاتمختلف
قبل ، مرحله از مراتبمقدستر به است اتفاقي كه ازانتخاب
اين تا دهند ياري هنرمندرا همدلانه بايد جامعه سياستمدارانفرهنگي
.نشود تباه ذاتخلاقيت و كرده پيدا سالم مراحلسرانجامي
را خود انتخاب كههنرمند برسند باور اين به بايد سياستمدارانفرهنگي
هم خويش انتخاب منتقد ذاتخود در و ميكند تبديل تحليلانتخاب به
بايد تعريف از بخشي سياستمداران اين سياست كه صورتي در هست
سنگين بار كند ، واگذار هنرمند هنرمندانه ذهن عهده به را نبايدها و
هنرمند با زندگي در را سياستمداران و كرده سبك را دوشها بر
اثر بر هنرمندانه است نبايدهابهتر و بايد قرمز خطوطميكند شريك
بودن هنرمندانه.تحميل ذهنهنرمند به جابرانه تا شوند هنريترسيم
اثر كه بازدارندهاي ذهن هر ميكندنه تعيين هنرمند ذهن را اينترسيم
جدا كه موضوعاتي.ميدهد قضاوتقرار مورد آن خلاق نهاد از راجدا
ظاهر بعد و ميگيرند قرار ومنع قضاوت مورد خلاقيت مراحل ازطبيعت
ازانقلاب پيش كه ميآورند وجود به بيبتهايرا و سطحي آثار همان ميشوند ،
غريزيبيننده معركههاي با كه سينماييميديديم سينما پردههاي بر
اينسوء كه سينمايي.مردم بالقوه باشعور نه ميكرد برقرار ارتباط
صورتي استدر مواجه موضوع بحران با كههنرمند ميآورد وجود به را تفاهم
است موضوع اجازهانتخاب.نميرسد پايان نقطه زمانيبه هيچ موضوع خود كه
اساس بر و آزادانه موضوعاگر انتخاب.ميكند مواجه بابحران را آن كه
بگيرد صورت او انگيزههايطبيعي با مطابق هنرمند وشهود كشف
تنگمحدود و افتاده پا پيش بهكليشههاي و مييابد وسعت دايرهموضوعها
در آن اجزايبيشمار و هستي كل و است باز موضوعهاپيوسته دايره.نميآيد
بيانتها دايره ازاين نبايد را هنرمند دست.جايميگيرد دايره اين
.نابخشودني و گناهيكبير و است هنرمند قتل كهارتكاب كرد كوتاه
براي يادداشت شش -ميخواندم كه كتابي آخرين آوردندر كاغذ روي -دو
كاريام درروش:بود نوشته (ايتالوكالونيو) آن نويسنده بعدي هزاره
آدمها ، گاهياز داشتهام سعي.بودهام وزن كمكردن درگير اوقات بيشتر
اين بر بيشترسعي.بردارم وزن شهرها ، از وگاهي آسماني اجرام از گاهي
.بردارم وزن زبان و ساختارمتن از كه داشتهام
.ميپردازد روش اين تعريف به -رماننويسي -خودش كار توجيه در كالونيو
روش اين مشتركيبا حس فيلمنامهنويس عنوان خواندمشبه كه هم من ولي
است آنادبياتي حرفهاي مفهوم به فيلمنامه كاغذآوردن روي به.داشتهام
ذهن در را آن كهمولف است سينمايي يا و شود سينماتبديل به ميخواهد كه
مولف دليل بههمينميكند تبديل ادبيات به را سپسآن و ميبيند
رماننويس فيلمنامهاش ، درآمدن سينما به از پيش تا فيلمنامه
آن شكل وتصويريترين موجزترين در را رمان نوع كه نوانديشياست
و ميبرد تصوير بهسوي را زبان و متن ساختار كه اينمعني به.مينويسد
كتاب ، همان در.است تصوير سود به زبان كردن سبك حال ترتيبدر اين به
برايكشف راههايي هميشه هنر ، جهانبيپايان در كه ميكند اشاره كالونيو
فرمهاييظاهر و سبكها و كهن بسيار چه تازهو راههاي چه.ميشوند يافت
تصوير.دهند تغيير ما ديد در را دنيا تصوير ميتوانند كه ميشوند
اغلب.واميدارد حركت به من ذهن در را كهفيلمنامه است چيزي همان دنيا
وصفي غيرقابل احساسسنگيني ابتدا.ميشود شروع كجا حركتاز اين نميدانم
.ميآورد سو اين سوو آن به من با را وزن برداشتن نيازبه كه است
به لحظهچيزي هر و شده شروع وزن رويكاغذ ، فيلمنامه آوردن از پيش
تصوير ميشود آغاز ساده يكتصوير مشاهده با معمولا.ميشود اضافه آن
با مذكور كتاب نويسنده گفتههاي.پيرامون و پيچيده دنياي در سادهاي
تعبيري هر:كه گفته اين مثلا.دارد همخواني مولفي هنرمند هر حافظه
اسطورهها با نبايدميكند خفه را آن و ميپاشد هم از را اسطوره
هر در و بگيرند جاي حافظه در آنها بگذاريم است بهتر.كرد بدرفتاري
.شويم بيرون تصويري زبان از بياينكه.كنيم تعمق حوصله با آنها جزء
و هست هم فيلمنامه مولف گريبان به دست نوعي به كه است مراحلي اينها
و كرده تجربهشان كه حسميكند گفتهها اين خواندن از فيلمنامهنويسبعد
.است آنها تجربه حال همدر هنوز
كه ميآيد ، وجود به سلوكي ذهن ، در فيلمنامه تصوير مختلف مراحل طي
فيلمنامه آوردن كاغذ روي به.ميكشد طول سالي چند حتي و ماهها گاه
از كه است وزني كاغذ بر كلمه هر.است آن مرحله سادهترين و آخرين
معمولافيلمنامه من.ميكند سبك اورا و ميشود برداشته دوشفيلمنامهنويس
بر بهاندازهاي را آن يعني كردهام تمام كاغذآوردن روي به از پيش را
نوشتن به شروع معمولا.كنم سبكش كاغذ روي كه سنگينكردهام خود ذهن دوش
آوردن كاغذ روي.آناست رسيدن نتيجه به و آن با درگيريذهنيام پايان
تازهاي مرحله شروع و ولذتبخش دشوار مرحله يك پايان من فيلمنامهبراي
.است تصوير سود زبانبه ساختار از وزن دربرداشتن ازآن
و مكتوب بهصورت چه فيلمنامهنويس قبلي قبليمطالعات دانستههاي -سه
در كه گونه همان مختلفديگر ، صور به چه و مشاهدهغيرمكتوب صورت به چه
و ناخودآگاه تاثيري فيلمنامهنويسنيز ذهن در ديگر هرهنرمند ذهن
جمله از قبليفيلمنامهنويس ، تجربيات تمام اصولا.غيرمستقيمدارد
ناخودآگاهش خصوص به را ضميراو مجموعه از مهمي بخش او ، مطالعاتقبلي
آگاه ضمير به فيلمنامه هنگامنوشتن مجموعه اين.ميدهد راتشكيل
مجموعه اين از كه ضميريميدهد يارياش نيك گاهي حق به و منتقلشده
از خالي ضمير.نباشد يكهنرمند ضمير اصلا گمانم به است ، خالي
در بالقوهخلاقيت نيروي و الهام حركتواداشتن به براي نيرويي اينمجموعه
كه است نيرويبالقوه يك اول درجه در خلاقيت.نميگذارد هنرمند اختيار
.شود تبديل فعل به اندوختههايمختلف و تجربيات مددمطالعات ، به بايد
كه نيروهايي ندارد ، داشتنوجود خلاق ذاتنيروي در هنرمندبودن
مطالعه.ميآورد وجود به واميدارد ، هنرمند جنبش به را پتانسيلخلاقيت
بهمدد دنيا بازآفرينيتصوير كههنگام است نيروهايي آن مهمترين يكياز
.ميآيد فيلمنامهنويس خلاقيت
تصوير در مستتر گاهي فيلمنامه در فيلمنامهگفتار در گفتار -چهار
خودش در را گفتارش بايد است ممكن كه جايي تا تصوير.ميآيد وجود به
حداكثر به بيننده به را ذاتي گفتار آن انتقال قدرت و باشد داشته
تصوير در دروني گفتار قدرت همين را سينما اصلازبان.باشد رسانده
در ولي.است تماشاگر و تصوير ميان ديالوگ سينما ، زبانميكند تعيين
را شخصيتها ميان ظاهري ارتباط كه دارد نيزوجود ديگري ديالوگ حال عين
اين زمينه فيلمنامه.است غريبي پديده سينما.ميكند منتقل بيننده به
مخاطب حسهاي تمام خود بقاي براي كه پديدهاي.ميسازد آماده را پديده
او انديشه و حس و بينايي در را بيننده شنوايي.ميگيرد كار به را خود
دربيان تصوير كه برسد تماشاگر گوش به بايد وقتي گفتار.ميكند حل
ميشود شنيده فيلم از كه گفتاري.ميماند عاجز خاص تخيل يا يكانديشه
اين بنابر.كند منتقلش نيست قادر تصوير كه باشد گفتاري آن بايد
شود انتخاب موثر و بجا موجز ، دقيق ، آنجا تا بايد فيلمنامه در گفتار
و گفتار.ندهد قرار شعاعخود تحت را سينما ماهيت يعني تصوير ، قدرت كه
از يك هيچ اجرا كههنگام بگيرند قرار هم كنار بايد بهنحوي تصوير
به را گفتار بايد امكان تاحد اينكه ضمن.نيايد نظر به قابلحذف ديگري
.كرد نظر صرف نفعتصوير به آن از اغلب و كرد تصويرنزديك