پنجم ، شماره 1386 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 20 دوشنبه 28
|
|
است؟ راه چقدر عمل تا حرف از
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
كمرنگ اجتماعي قواعد و هنجار:است چنين عمل و گفتار تعارض پيامدهاي
تام قانونپذيري ميشوند ، تعارض دچار خود منش و شخصيت در افراد ميشود ،
.ندارد وجود تمام و
منافع كنند ، تعريف ديگران از مستقل را خود افراد وقتي:آزاد دكتر
نظام و جامعه نتيجه در نيست مهم ديگران منافع و ميشود مقدم خودشان
تاجر ، به تاجر ميگذارد ، كلاه سرخواهرش خواهر وقت آن.مهمنيست اجتماعي
...و مرئوس به رئيس شاگرد ، به معلم
را قانونمندي واعتقادات ، تعهدات به عمل وجدان ، صداقت ، درستي ، همه
.قبولداريم سالم زندگي براي
.است روشن پاكبرايمان زندگي ارزشنكردهايم نفي را آنها هيچگاه
بسا چه ;ميزنيم حرف ساعتها آنهابپرسند ، معاني به راجع ما از اگر
لازمه ميدانيم چون.ميكنيم مصاديقي چنين پايبندي به دعوت را ديگران
.است مواردي چنين رعايت سالم جامعه
حرفمانبايستيم؟ پاي حاضريم حد چه اينجاستتا سئوال ولي
آنچه و چشمپوشيميكنيم گفتههايمان از مواقع از بسياري در چرا
ميدهيم؟ انجام است منفعتمان
عملميكنيم؟ آن به آنچه يا است ارزش گفتههايمان برايمان
عمل ديگر جور بزنيمولي حرف جور يك گاه كه ميشود باعث عواملي چه
كنيم؟
...يا
از ماشيني مشاهدهعبور با مسافتي طي از بعد نشستهايم ، تاكسي در
قوانين نكردن رعايت و ميزند حرف بيقانوني از راننده قرمز ، چراغ
ولي بود ، بهتر وضعيت ميكردند ، رعايت همه اگر كه رانندگي و راهنمايي
انحراف و ميگيرد سبقت راست سمت از برميخوريم ، ترافيك به مدتي از بعد
!ميدهد ادامه را مسير چپ به
...يا
به را وشاگردان ميزند ، حرف شده مشكل دچار جامعه اينكه از استادي
دعوت...و تعهد و مسئوليت وكتاب ، علم فعاليت ، و تلاش كاركردن ،
را زودتركلاس و شده حاضر سركلاس مقرر موعد از ديرتر خود ولي.ميكند
!ميكند ختم
...يا
باشند درانضباط 20 كه ميدهند آموزش فرزندانشان به كه مادري و پدر
!صفرند وظايف انجام در خودشان ولي
...و
باز رشوه برايگرفتن ميزش كشوي ولي ميزند صداقت از دم كه كارمندي
!است
...و
بعد روز پذيرفته ، را مسئوليت و كرده امضاء را شركتي با كار قرارداد
زندگي و اجتماعي فرصت كه مسافرتي براي عالي موقعيت يك در را خود
از كه ميدهد اطلاع تلفن يك با.مييابد دارد ، همراه به برايش بهتري
!شده منصرف تصميمش
...ديگر جايي در يا
مرد اين صداقت به من قاضي ، آقاي:ميگويد مضطربانه دادگاه رئيس به رو
نميشد باورم اصلا كرديم ، كار هم با سالها بود ، شريكم ;كردم اعتماد
از تومن ميليون حسابرسيها 30 با شدم متوجه حالا بذاره كلاه سرم بخواد
...رفته و كرده برداشت حسابم
اينطورند؟ همه آيا
اين آيااست معضلاجتماعي يك كردن عمل ديگر طور و زدن حرف جور يك
گونه اين جا همه آيا اينطورند مردم اگرهمه است؟ عمومي مسئله يك
متفاوت؟ يا رفتارميكنند
.ميدهد پاسخ جامعهشناس تقيآزاد ، دكتر
بلكه ;نيستند اينطور مردم همه كه ميدهد نشان اجتماعي واقعيتهاي ـ
عمل ديگر جور و ميزنند حرف طوري مقاطع از بعضي در جامعه از بخشي
فقط نيستند ، زنها فقط نيست ، روشنفكر طبقه در تنها اين و ميكنند ،
اقشار و گروهها در نيستند ، روسا و كارمندان تنها و نيستند ، هم مردها
همانطور كه درستكاري افراد داريم ، ديگر جهت ازميشود مشاهده متفاوت
هم را موقعيتهايي است ممكن كه ميكنند عمل هم همان به و ميزنند حرف
.بدهند دست از
اينجاست سئوال اما
عمل خود اخلاقي نظام با همسو گاه زندگي مختلف موقعيتهاي در آدمها چرا
فرد و ميشود ، جدا مينشيند ، عقب عمل در اخلاقي نظام اين گاه و ميكنند
ميكند؟ عمل مقتضيات و موقعيت با متناسب
ديگران با درارتباط را خودشان كه نيستند آدمهايي چون:آزاد دكتر ـ
دست كه آنجاست ميدانند ، ديگران از جدا و مستقلا را خود.كنند تعريف
مهم ديگري منافع ميشود ، مقدم خودشان منافع چون.ميزنند عمل اين به
و اجتماعي نظام نيست ، مهم جمع نيست ، مهم جامعه ديگر عبارت به نيست ،
!نيست مهم هنجاري
تاجر ميگذارد ، كلاه خواهرش سر خواهر وقت آن نباشد ، مهم چيزي كه وقتي
...و مرئوس به رئيس شاگرد ، به معلم تاجر به
رسيده؟ مرحله اين به ما جامعه آيا
علائمي و يكسريشواهد ولي نرسيده ، مرحله اين به ما جامعه نه -
.ميدهند انجام را اعمالي آدمهاچنين گاهي كه كنيم پيدا ميتوانيم
از كمتر انجامميدهند كه را كاري كه هستند اجتماعي نظام در آدمهايي
حق يعني.وظايفشان از بيش انتظاردارند كه حقوقي و است وظايفشان
تا است مهمتر خودشان منافع.ميخواهند كمتري ميطلبند ، وظيفه بيشتري
.ميافتد اتفاق ماجرا آن موردشان در كه هستند آدمها اين جمع ، منافع
تاريخي ريشه
تهاجم مورد واعتقاداتش باورها خاطر به سرزمينمان دور ، گذشتههاي از
و مغول دوران مثل).است گرفته قرار وخشونت جدي ، تاوانگيريهاي و
اين آوردن بوجود در سياسي امنيت و تاريخي نابسامانيهاي (ستمشاهي
است؟ سهيم چقدر معضل
هم مردم و نابسامانيبوده در ما جامعه سياسي فضاي تاريخ ، طول در ـ
امنيت برايشان تا نبودند سياسيبهرهمند زياد ثبات از فضا اين در
تا شده باعث مسائل اين شود ، ايجاد رواني و شغلي ، خانوادگي اجتماعي ،
قرار جمعي يا گروه در يا ميشوند جامعه وارد وقتي كه شوند مجبور مردم
.ديگر طور خلوت در و بدهند نشان جور يك را خود ميگيرند ،
همه تمامتوانائيهايشان ، با كه آنهايي ديدهاند و كرده تجربه زيرا
در گسترده تغييرات عليرغم.ديدهاند آسيب كردهاند ، بازگو را واقعيتها
.ميشود ديده همچنان گرايش اين متاسفانه جامعه فرهنگي -اجتماعي شرايط
(بالاتر مقام از ترس) شغلي امنيت فقدان
موضع اگر اما گيرد ، مواخذهقرار مورد راستگويي خاطر به است ممكن
خود وموقعيت منفعت از ميتواند واضح دروغ يك دهد ، با تغيير را خود
ميكند نتيجهگيري خود ذهن در.كند راحفظ آن باشد قادر و كرده دفاع
از افراد.داشت همراهخواهد به را موجود وضع حفظ صداقت ، كهفقدان
خود از همواره دارند اجتماع در خود رفتار قبال در كه عكسالعملهايي
نه؟ يا است روش بهترين صداقت آيا:ميپرسند
بالاتر مقام با كهمناسب بگويم چيزي اگر ميكنم فكر:كارمند مهدوي
پيش مشكلي اينكه براي نتيجه در ميافتد ، بهخطر موقعيتم نباشد ،
و شغلي موقعيت است ممكن اينصورت غير در ميكنم ، عوض را حرفم نيايد ،
ميدهم انجام را كاري شده قيمتي هر به پس بدهم ، دست از را اجتماعيام
.كنم حفظ را خودم كه
شغلي ارتقاء
ناچيز بسيار شغلي ارتقاء فرصت كس هر براي:كارمند اشتهاردي ، خانم
زرنگيهايي يكسري است مجبور كه بكشد بالا را خودش ميخواهد كس هر است ،
ممكن يعني.نيست يكي رفتارش با اعمالش هم اوقات گاهي دهد ، خرج به را
هم كارش از يواشكي ولي بزند ، كار وجدان و صداقت از دم رييس جلوي است
!بدزد
به را آدم صداقت كه فكرميكند آدم اوقات گاهي:كارمند احمدي ، آقاي
!!رشدميكنند متقلبها و اندازها هم پشت بالانميبرد ، پايگاه
اقتصاد
هوشنگ دوست را اين:كني وچرا چون نبايد فقط آبداره ، و نون كار يك
توش كه نميكنم كاري من:بود گفته جواب در هوشنگ و بود ، گفته او به
.باشه حروم و حلال
.ميشود احضار اتاقرييس به بعد ساعتي رسيد ، اداره به وقتي ولي
از مدتي براي و زياد ، وبدهيها است نامطلوب شركت وضعيت:مدير
...معذوريم حقوق پرداخت
گوشزد را اجاره پرداخت صاحبخانه كه ;ميآورد ياد به مبهوت و مات
...و مادرش بيماري هزينه...و ميكند
گرفتي؟ را هوشنگتصميمت الو ميآورد ، خود به را او تلفن زنگ
.داره آب و نون كار يك گفتم
!باشه ميگويد سكوت مدتي از بعد
:ميگويد چنين زمينه اين در آزاد دكتر
ميزان براساس آدمها گاهي.مطرحاست عمده متغير يك عنوان به اقتصاد
سراغ به و مناسبيبرسند سوددهي به نميتوانند ميدهند كهانجام تلاشي
اهرمي و عامل اين.شود منجر بيشتري بهسوددهي كه ميروند راههايي
.عمل و گفتار تعارض يك تقويت و تشديد براي است
اقتصادي نظام در و دراجتماع ولي ميكند دعوت پاكي به را خودش فرزند
.انجامميدهد خلاف
هيجاني رفتار
فكر اصلا و ميشوم خودنمايي و هيجان دچار گاهي:ميگويد عمادي -ش
داد ، دست از را جذابيتش موضوع كه مدتي از بعد ;ميگويم چه كه نميكنم
تغيير جوري را خود گفته اينكه يا نكنم عمل گفتم آنچه به است ممكن
.بياورم منطقي غير دلايل و بدهم
اخلاقي وعدههاي ميزنند ، حرفي يا ميگيرند تصميم هيجان در كه آدمهايي
كه شده خود گفته متوجه مدتي از بعد ميكنند چنان و چنين كه ميدهند
.نيست اجراء قابل برايشان
.ميدهند انجام را خلافآن كار يا ميمانند باز خود حرف انجام از
كردن بازي نقش
را اجتماعي زندگي اعظم بخش ميتوان:(گافمن) شناس جامعه يك گفته به
ممكن شوهر و زن يك كه همانكرد تقسيم صحنه پشت و صحنه روي مناطق به
در و دارند نگاه پنهان كودكانشان از را خود دعواهاي كنند سعي است
اطمينان كسب از پس كه اين براي تنهاكنند حفظ را هماهنگي صحنه جلوي
.بپردازند نزاع به سختي به بچهها رفتن خواب به از
به تظاهر و است كردن عنصروانمود حاوي همواره كردن بازي نقش مفهوم
(گيدنز جامعهشناس) واقعيبودن غير
اعتراض قبال در يعني توجيهميكنند؟ را اعمالشان چطور افراد اين ـ
ميدهند؟ نشان خود از عكسالعملي چه ديگران
ميكند معطوف او كه شخصباشد ، خود مثل معترض يا كننده سئوال اگر ـ
.دوگانگيخودش به
را باورها توانسته و تعارضندارد نيست خودش مثل كننده سئوال اگر و
او اينكه ميكنديا سكوت فردي ، چنين جواب در دهد واقعيتتطبيق با
وضعيت توجيه به يا و تلقيميكند مانده عقب و خيالباف را
دليل به دارم ، فشاراقتصادي كه دليل اين به مثلا ميپردازد ، خويش
...ديگر دليل هزار و هست من عهده بر وظايفاجتماعي اينكه
چيست؟ جامعه در رفتاري چنين عوارض
ميگيرند ، خود به رنگهايمتفاوت موقعيتها در افراد وقتي:آزاد دكتر
بهرسميت اجتماعي نظام بهنام چيزي مييابد ، جمعتقدم بر فردي منافع
.نميشود شناخته
دچار منشها و شخصيت در افراد و ميشود كمرنگ قواعداجتماعي و هنجار
نهايت در و ميكند ارزيابي را رفتارش خود ، خلوت در فرد.ميشوند تعارض
.ميشود انزواطلبي و ناهنجاري افسردگي ، دچار
قانونپذيري و ميشود كم انتقالفرهنگ و جامعه در شدن اجتماعي امكان
.ندارد وجود تمام و تام
خليلي افسانه