پنجم ، شماره 1387 اكتبر 1997 ، سال مهر 1376 ، 21 سهشنبه 29
|
|
...واقعيت با برخورد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
شود؟ خويشآگاه بيماري حقيقت از بايد بيمار آيا
كه ، دارند وجود فرانسه در سرطان به مبتلا بيمار هزار هشتصد حدود
آگاههستند خود بيماري از آنها نفر هزار چهل حدود تنها
يك از درماني نوين روشهاي شناخت و پزشكي علم پيشرفت با:اشاره
ديگر ، طرف از ايدز همچون خطرناك جديد بيماريهاي پيدايش و طرف ،
داده دست از را خود تهديدكننده و دلهرهآور جنبه بتدريج سرطان بيماري
بيماري ، با اين قبال در نيز افراد ميرسدواكنش نظر به رو همين از.است
بزرگي پرسش هم هنوز اما.شدهباشد متعادلتر و منطقيتر زمان ، گذشت
خود آيا كه ، است اين آن و وجوددارد بيمار اطرافيان و پزشك درمقابل
نه؟ آگاهشوديا خويش بيماري حقيقت از بيماربايد
را گوناگوني راههاي خويش ، عواطف و تجربيات اساس بر مختلف افراد
از است مقالهاي ترجمه داريد ، پيشرو كه نوشتهايبرميگزينند
كه فرانسوي ، شناس سرطان پروفسورشوارتزنبرگ ، قلم به فرانسه زبان
.پرداختهاست زمينه همين در وي وعقايد نظرات بازگويي به
.دروغميگفتم بيماران به سايرهمكارانم همانند نيز من قبل سالها
به نيز و ندهم افزايش را احتماليشان مرگ از ناشي رنج كه خاطر اين به
و درد اصلي علت توضيحدادن برايم پزشك ، يك عنوان به كه ، دليل اين
.تحملمينمود غيرقابل و سخت رنجبيماران ،
را سرطانيحقيقت بيماران به بايد كه رسيدهام باور اين به اكنون اما
آرام كوتاهي مدت به تنها را او بگوييد ، بيماردروغ به اگر.گفت
آشكار حقيقت رنگباخته ، دروغ اين بيماري ، باپيشرفت تدريج به كردهايد ،
بسيار خبر مبتلاست ، بهسرطان كه بفهمانيد او به اگر ازطرفديگر ، .ميشود
گفتن براي بدتري چيز عوض ، بعدها وليدر رساندهايد اطلاعش به را بدي
.نخواهيدداشت
خودخارج اسرارآميز و اسطورهاي ازحالت سرطان امروزه ، ميرسد نظر به
قاعده خارجاز و تصاعدي شكل به سلولها بيماري ، تعداد اين درباشد شده
در كه نامنظمميگردد و آشفته سلولهايي موجبپيداش و مييابد افزايش
خبر كه آن بدون آدمي.ميآورند وجود به را بدخيم تودههاي نهايت ،
در افراد اين گاهي.باشد سلولها اين حامل است ممكن باشد ، داشته
تا دارند تمايل ديگران و ميشوند تلقي آلودگي منشا اشتباه به جامعه
.كنند آنهامحدود با را خود تماسهاي مانده ، آنهادور از ممكن حد
بودنسرطان اسرارآميز جنبه بر ميگويد ، دروغ بيمار به كسي كه بار هر
حدود.ميدهد سوق جامعه از شدن جدا بهسمت بيشتر را او و ميافزايد
حدود كه ، تنها دارند وجود فرانسه در بهسرطان مبتلا بيمار هشتصدهزار
بيماران ، تمامي به اگر.هستند آگاه خود ازبيماري آنها نفر هزار چهل
شدهاند درمان كه را كساني ميتوانستيم ما همه ميشد گفته مطلب حقيقت
به ابتلا عليرغم كه شويم آشنا افرادي با مهمتر ، آن از و بشناسيم
كاملامشابه سرطان بيماري.ميدهند ادامه خود عادي زندگي به سرطان ،
باشد ، ترسناك حتي شايد و وخيم است ممكن چه اگر و بيماريهاست ساير
.نيست شرمآور حتما اما
از نمودناو محروم واقع در موردسلامتش ، در فرد يك به گفتن دروغ
اين در.نيست خودشمربوط به او سرنوشت گوييكه.است طبيعي حقوق
را بيماري عواقب كه ، مسئوليت هستند بيمار خانواده يا پزشك صورت ،
اين بنابر.ميگيرند تصميم زندگيش مورد در بيمار جاي به و ميپذيرند
شد نخواهد جاري اطرافيان ، و بيمار ميان گفتگوهاي در واقعيت از ذرهاي
خواهد دريافت را پاسخي پرسشيميكند ، بيماريش مورد در او باركه هر و
بسياري زنان و مردان منخوشايندترباشد برايش ميرود احتمال كردكه
به خيمهشببازي عروسك راهمانند آنها سكوت ، كمدي اين كه راديدهام
خود جز هيچكس به يكانسان بيماري حقيقت من ، عقيده به.است بازيگرفته
آن شدت و خود بيماري داردطبيعت حق كه اوست تنها.مربوطنيست او
وقتييك.كند تصميمگيري نزديكان آنبراي كردن فاش مورد در و رابشناسد
از اويكي ميكند؟ چه مبتلاست سرطان بيمارشبه كه ميشود متوجه پزشك
اما.جريانميگذارد در را پسربزرگش يا مثلهمسر بيمار ، نزديك بستگان
از بسياري.نيست خوشايند بيمار براي ازموارد ، بسياري در كار اين
من به بااصرار بيماريشان ، ماهيت از شدن ازآگاه پس كه بودهاند افراد
.ندارد را شنيدنش طاقت اونگوييد شوهرم به را خبر اين:گفتهاند
پسرم به:گفتهاند اينكه يا.بگذاريد ميان در دخترم با را مساله
.بگذاريد جريان در را كوچكترم دختر اما نگوييد ،
بيمارمخالفت به گفتن دروغ با وادارميكند مرا همه از بيش آنچه
شخصا منميآيد وجود به او اطرافيان در كه است عاطفي تناقضات كنم ،
اين از سرطاني ، بيمار به گفتن دروغ از بعد كه نميشناسم را كس هيچ
كه آن بدون كه ، ميشناختم را هنرپيشهاي.نكند ياد تلخي با مساله
خانه در را عمرش روزهاي آخرين او.كرد فوت مبتلاست سرطان به بداند
ميآورم ياد به را روزها آن وقتي:ميگفت من به همسرش و بود گذرانده
موقع ، آن در كه ميآيد نظرم بهميشوم وجدان عذاب و روحي شكنجه دچار
و بود شده حائل شوهرم و بينمن بيماري اين.نبوديم تنها نفر دو ما
مسموم را ما گفتگوهاي امافضاي نميكرديم ، صحبت هم با درموردش گرچه
.كردهبود
مرد اخيرا.گيرد دست به را خود سرنوشت كه است انسان يك مسلم حق اين
سرطان كه ، ميدانستند او از غير همه.بود آمده من ديدن به سالهاي 38
نوعي به مبتلا كه بودند گفته او به امادرماناست غيرقابل لوزالمعده
لازم زيرا ، بگويم بهاو را حقيقت گرفتم تصميم من.لوزالمعدهاست التهاب
تسكين درمان و كرد بيشترمراقبت او از بتوان تا نكند ، ديگركار كه بود
صحبت او با بيماريش به راجع كه آن از بعد.نمود شروع برايش را دهنده
امكان ميكنيم سعي درماني ، شيمي انجام با كه دادم شرح برايش كردم ،
پاسخ و كرد گوش من حرفهاي به او.آوريم وجود به را جراحي عمل انجام
.كنيد شروع را درماني شيمي فردا از.متشكرم شما صداقت از:داد
مدتها كه گوييپردهاي.گرفت آغوش در خوشحالي از را او بلافاصله همسرش
.است شده برداشته بود ، كشيدهشده دو اين ميان
دليل چه به.كنيم انتخاب را يكي روشدرماني ، دو بين ميشود لازم گاهي
مداواي حاضرمشغول حال در كرد؟ محروم حقانتخاب اين از را كسي بايد
اصرار پدرش.لوزالمعدهاست پيشرفته سرطان به كهمبتلا هستم جواني مرد
:دارد وجود سرطان درماناين براي حل راه دو.نگويم او چيزيبه كه داشت
و ميشود بيمار علائم تسكينموقتي باعث فقط كه است درمانكلاسيك يكي
دليل به اما دارد ، زيادي و شديد عوارض گرچه كه است تجربي ديگريدرمان
آن ميتوان است ، رسيده سرطان نهايي و پيشرفته مراحل به بيمار كه آن
شما كه است وحشتناك چقدر:گفتم پدر اين به من.كرد انتخاب را
دوست را او شما كه هم قدر هر.بگيريد تصميم پسرتان جاي به بخواهيد
او شما نظر به آيابميريد او جاي به نيست قرار هم باز باشيد ، داشته
و بپذيرد را تجربي درماني روش اين خطر ميتواند كه نيست كسي تنها
من بالاخره كند؟ تحمل مو ريزش و تهوع بيحالي ، مثل را آن جانبي عوارض
البته و.بگويم را واقعيت پسرش به و كنم قانع را بيمار پدر توانستم
.كرد انتخاب را تجربي روشدرماني كافي ، بينش و اختيار با جوان مرد
را بيماريش دارند حق بيمار كه ، نزديكان دارد وجود هم مواقعي البته
يكي شوهر بار يك.نگويند او به را حقيقت و كنند مخفي او از
بود ، شكم به گسترش با تخمدان پيشرفته سرطان به مبتلا كه بيمارانم از
بسيار اوشود آگاه بيماريش از نبايد هرگز من همسر:گفت من به
او صحبتهاي.دارد نيز افسردگيهايمكرر سابقه و است شكننده و حساس
و گرفت عهده به را درمانهمسرش مسئوليت شوهر اين.كرد مراقانع
.است بهتر بيمار حال اكنوننيز
بيخبربگذاريم را بيمار است بهتر دارد ، كه وجود نيز ديگري موقعيت
.باشند دروغگفته او به زيادي مدت نزديكانش كه است صورتي در آن و
ديگران سالاست چند حتي يا ماه چند بيماربفهمانيم به بيهوده نبايد
تنها نشانداده ، من به تجربه.داشتهاند مخفينگه او از را واقعيت
طولاني مدت ديگران كه هستند كساني ميكنند ، خودكشي كه سرطاني بيماران
ناگهاني طور به واقعيتمساله اما گفتهاند ، دروغ بهآنها زمينه اين در
.شدهاند شديدروحي ضربه دچار دليل همين به و روشنشده برايشان
بيان نحوه اندازه به سرطاني بيماران براي واقعيت ساختن آشكار زمان
هزار مناسب ، درزمان نشده فكر و خام جملات ارزش.است اهميت حائز مطلب
كه هنگامي.است زماننامناسب در جالب و زيبا ازصحبتهاي بيش بار
او با باره اين در است ، نبايد روحي ناراحتي دچار يا بيمارپريشان
هفتهشيمي چند از پس.بود كبد بهسرطان مبتلا بيمارانم از يكي.صحبتكرد
در جراحي ، ازعمل قبل روز دوگيرد قرار عملجراحي تحت شد قرار درماني
دريا به دل.يافتم ازهميشه سرحالتر را او و رفتم بهملاقاتش بيمارستان
و داد گوش حرفهايم به باشهامتگفتم برايش را واقعيت وتمام زدم
و ميگيرم قرار عملجراحي تحت چرا كه ميدانم حال:بعدگفت
براحتي را عمل توانست تنهااو نه.كنم تحمل را عمل اميدوارمبتوانم
در من كه طوري به كرد ، نيزپيدا غيرمنتظرهاي بهبود بلكه تحملكند ،
.آنداشتهام مثل موفقيتي كمتر حرفهايم سراسرزندگي
سازد آگاه بيماريش از را بيمار خودپزشك ، نزديكان ، جاي به است بهتر
و شوم را بد خبر حامل ناخودآگاه ، طور به انسان كه ساده دليل اين به
نميكنم ، استفاده مطلب اين بيان براي خاصي روش از من.ميكند تلقي نحس
كلمهسرطان از نخواهيد اگر:دارم درذهن همواره را نكته يك اما
راحتي به مساله اين و بگوييد ميشويددروغ مجبور كنيد ، استفاده
اولين ساختيد ، آگاه را كهبيمار آن از بعد.ميشود منعكس درچهرهتان
درمان قابل بيماري آيااين كه است اين پرسيد ، خواهد شما كهاز سوالي
وجود سرطاني نوع تقريباهيچ كه داد توضيح بيمار به بايد.نه يا است
را تلاشتان كهتمام بگوييد او به بايد بعد.نباشد درمانپذير كه ، ندارد
.بست كارخواهيد به وي بهبود براي
اما.ميشود پريشان بسيار شنيدنواقعيت ، با ابتدا بيمار كه ، است بديهي
آن جاي بقا به نياز معمولااحساس شد ، سپري نااميدي اوليه وقتيلحظات
مقعد:منگفتهاند به كه ميشناسم را بيماراني بسيار چه.ميگيرد را
را اينكار و بميرم حاضرم.نكنيد هم را هرگزفكرش من؟ براي مصنوعي
بپذيرند ، را جراحي عمل كه متقاعدميكنيم را آنها وقتي اما.نكنم
.ميكنيم تصور كه است آن دوستداشتنيتراز زندگي.نميكنند هرگزخودكشي
است سرطان به مبتلا كسي وقتي كه ، كرد مبارزه قديمي تصور اين با بايد
.كرد زندگي آن با داشتو سرطان ميتوان ميميرد يا و ميشود معالجه يا
قادر كند ، سرطانشزندگي با ميتواند كه بقبولانيم بهبيمار بتوانيم اگر
.دهيم مثبتتغيير جهت در سرنوشتش به نسبت اورا نظر كه بود خواهيم
زندگيمعمولي به سرطاني بيمار كه زمان باگذشت داشت ، توجه بايد تازه
جديدوجود داروهاي و درماني روشهاي پيداشدن احتمال ميدهد ، ادامه خود
.دارد
يكي.بكند زيادي كمك بتواند بيماري دادن جلوه كوچك نميكنم تصور
ناميده اصطلاحاملانوم كه داشت سرطاني خال نوعي من ، بيماران از
از قسمتي اگر.سرطانهاست ناجورترين از يكي اين:اوگفتم به.ميشود
آن رنجآور و مشكل نميتوانستدرمان هرگز ميكردم ، مخفي او رااز واقعيت
درمان از بعد بودو بيماري اين به مبتلا قبل ، ماه سه اواز.بپذيرد را
زنده چندماه اين بگويد كسي شايد.بماند سالزنده يك تا توانست هم
توجهداشته بايد اما.نداشت را درمان ورنج عذاب همه اين ارزش ماندن ،
وپزشك بزند حدس قبل از را درمان نتيجهقطعي نميتواند هيچكس كه ، باشيم
.بدهد دست از را اميدخود لحظه ، آخرين تا ندارد حق
رنجآور درمانهاي علت دارند نياز بزرگسالان ، از بيش حتي بچهها ،
توانايي رسيده ، سالگي هشت سن به كه بچهاي من عقيده بهبدانند را
دختر قبل ، سال حدود 15 كه دارم ياد به.است كرده پيدا را واقعيت درك
چه هر:گفت مادرش.منبود بيمار نامالكساندرا به سالهاي دوازده
از ناشي رواني كردآسيبهاي خواهم سعي من.بگوييد او ميدانيدبه صلاح
به مبتلا تو:نوجوانگفتم دختر اين به من.كنم رابرطرف آن دانستن
.كرد درمان آنرا ميتوان اما است ، وخيم بسيار اينبيماري.هستي لوسمي
كه راپذيرفت آن و كرد درك را خود وضعيت بهسهولت چنان نوجوان دختر
كرد خواببيدار از را او رفت ، مادرش كنارتختخواب به خودش بعد روز صبح
بايد معالجهشوم من ميخواهي اگر.رسيده وقتش.شو بلند مامان:گفت و
.برويم بيمارستان به هم با
ميان ارتباط از فراتر بسيار است مقولهاي سرطان ، قبال در ما موقعيت
از زيادي عده.دارد اجتماعي جنبه مساله اين واقع در.بيمار و پزشك
سرطاني بيمار به را واقعيت نبايد كه هستند ، اعتقاد اين بر پزشكان
اين چرا كه انتقادميكنيم آمريكايي پزشكان از فرانسوي پزشكان ما.گفت
باشيم راهي دنباليافتن به بايد نيز ما خود ولي.ركهستند و صريح قدر
به نياز نيستو ساده كار اين.بگوييم را بيمارحقيقت به بتوانيم كه ،
.نيستند بهرهمند آن از كههمگان دارد دانشي و روحيه
كازري امير دكتر:مترجم