پنجم ، شماره 1389 اكتبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 23 پنجشنبه 1
|
|
دنيا مادر بهترين
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
مادر روز آبانماه اول بهمناسبت
من بيشكمادر شود برگزار دنيا بهترينمادر انتخاب مسابقه اگر
.ميشود برنده
كه هرزمان تا آنان.ميگذاشتند راآزاد فرزندانشان مادران بعضي
.بود مشخص خواب ساعت ما منزل در اما.ميماندند بيدار ميخواستند
كه هرچهرا يا تنقلات ميدادند فرزندانشاناجازه به مادران برخي
ارزش كه را آنچه و ميوه تازه ، سبزي ما اما بخورند ، داشتند دوست
براي جوانانمحدوديتي و نوجوانان از بسياري.ميخورديم داشت غذايي
وظيفهاي و نداشتند فراغت اوقات گذران و برنامههايتلويزيون تماشاي
.بود من وظيفه اتاق كردن مرتب و ظروف شستن اما.نبود برعهدهشان
ميزان او.آموزشداد من به را مالي مادرمامور شدم بزرگتر كه كمي
.داد توضيح برايم را كردن پسانداز روش و علت خرج ، و دخل
دوستداشتند كه را هرچه جوانانخوشبخت و نوجوانان كه حالي در
.ميكردم توجه كالاها كيفيت و برچسبقيمت به من ميخريدند ،
چگونگي و منزل تزئين خانهداري ، انواعپارچهها ، جنس خياطي ، مادرم
.آموخت بهمن را يكديگر با مبلمان و فرش ، پرده تناسب
داشته شرايطمرا نميخواستند دوستانم هيچكداماز كه بودم مطمئن من
بزرگتر وقتي داشتم وآرزو بودم ناراحت خيلي ازوضعيتم من.باشند
زندگي خوشبخت جوانان و نوجوانان مانند و كنم عوض را شدمشرايطام
.كنم
دستم او وقدر است خوب مادرم كه شدمدريافتم بزرگتر وقتي برعكس
.متشكرم بينهايت او بيدريغ ازمحبتهاي من.آمد
داشته را خرجم و دخل حساب كرد كمك من خانوادهبه اقتصاد با آشنايي
.باشم
به توصيهميكرد من به او.آموخت بهمن را معاشرت آداب مادرم
عمل و حرف هميشه.كنم رعايت را آنان حق بگذارمو احترام ديگران
.يكيبود مادرم
ميخواستم منآدامس.رفتيم خريد به بامادرم بود ، سالم ـ 5 وقتي 4
.ميخرم سيب برات بهجايش بده ، دندانت براي آدامس نه ، :گفت مادرم اما
نبود ، متوجه كسي وقتي.نميدادم اهميت دندانهايم شدن خراب به اصلا من
.گذاشتم جيبم در و برداشتم را آدامس
آدامس ميگذاشت ، ماشين در بود خريده كه اجناسيرا مادرم كه هنگامي
.شد متوجه كه بودم نجويده را آن هنوز.گذاشتم دهانم در را
حمايت ازمن نهتنها او كرد؟ چه مادرم.كردم اقرار دزدي به من
فروشنده به كرد وادارم درآوردو دهانم از را بلكهآدامس نكرد ،
ديگر و هستم ناراحت خيلي بابت اين از و دزديدهام را آدامس بگويم
.پرداخت را آدامس پول مادرم سپس.نميكنم تكرار را كار اين
و كرد منمحول به بيشتري وظايف و تنبيهكرد مرا مادرم روز آن
.دارد مجازاتي چه داددزدي توضيح
سفر ، گروهي ، گردش به من.نبود من شخصيت شكلگيري و رشد سالهاي
مهماني به شدم بزرگتر كه كمي.ميرفتم پيادهروي و سينما قايقسواري ،
.ميكردم دعوت را آنان و ميرفتم دوستهايم
سازگاري بامشكلات تا كرد كمك من جوانيبه سالهاي در تعادل اين
و باشم مسئوليتپذير زندگي دربپذيرم راحتتر را پدرم مرگ.كنم
.بپذيرم را اشتباهاتم
امروز موفقيت قوانين آن وضع با دنياست مادر بهترين حق به كه مادرم
.كرد تضمين زندگي در مرا
ليشاوستون:نويسنده
مودب الهام:مترجم