پنجم ، شماره 1389 اكتبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 23 پنجشنبه 1
|
|
پررنگ حد چه تا ازدواج در نقشمعرفها
است؟
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
پيش چندي كه شهرستانهاست از يكي از مادري نامه ميآيد ، پي در آنچه
وي اينكه و دخترش زندگي شرح نوشتن با مادر اينرسيد دستمان به
دخترش واسطهازدواج كه شخصي وفريبكاريهاي پنهانكاريها بازيچه چگونه
درج روزنامه در را زندگيدخترش داستان است ، خواسته ازما شده ، پسري با
و تحقيق بدون كه باشد برايخانوادههايي هشداري اقدام اين شايد.كنيم
ازدواج واسطه فرديكه گفتههاي به صرفا موردنظر ، شخص پيرامون بررسي
تعريفهاو براساس را مشتركعزيزانشان زندگي بناي و اكتفاميكنند ميشود ،
...اينكه از غافل.ميكنند استوار ديگريشنيدهاند ، از كه صحبتهايي
قصد ميخونهو درس داره فعلا جون ، دخترم خانوم اعظم كه گفتم ـ
.نداره ازدواج
ماكه.شدهبهونه دخترا واسه امروزه خواندنهم درس اين بابا اي
...بايد بالاخره.نيست همشدرس كه هم زندگي اما.درسنخونه نميگيم
كه مجبورشكنيم نميتونيم كه ما اما;صحيحه كاملا شما صحبتهاي ـ
.بكنه ازدواج
بياد ، خونوادش با پسره يكبار فقط كنيد قبول شما حالا
.نميكنن كه مجبورتون.نه بگين خب نپسنديديد ، اگه
از طرف خودتونه ، اما ميل:ميگويد وبعد ميكند مكث كمي خانم اعظم
...نگو ديگه كه پول.خونوادهداراس اون
ميدونينواسه شماكهنمياره خوشبختي كه پول گفتن قديم از خانم اي ـ
...اصالتمهمه و نجابت فقط ما
را حرف شود ، مسير تمام زودتر اينگفتوگوها ميخواهد كه خانم اعظم
ساعت 5 سهشنبه بگذارم؟ برايكي قراررو خب:وميگويد ميكند عوض
خوبه؟ عصر
بازهم چرا تازهنميدونم.كنم صحبت پدرش دخترهو با بايد من آخه ـ
.دلشورهدارم
چطور ببين بياد ، ميخواد خواستگار يك.درآوردين شورشرو كه هم شما
تو نزنه ، شور دلت بري؟ تور و سلم لشكر جنگ به ميخواي مگه كرده ، هول
.من با بقيهاش كن ، فراهم كاررو مقدمات فقط
اينخواستگاري به خانم اعظم تحتاصرارهاي كه خانم نسرين بالاخره
دفعه يك كه بود فكر تو.گذاشت پايين را تلفن بود ، گوشي داده رضايت
سال و سن نه پرسيده ، طرفرو شغل نه بيداد ، داد اي افتاد ، يادش
آورد توحرف حرف و كرد اصرار زدكهاينقدر غر لب زير را...و وتحصيلات
....بپرسم كردم فراموش ماجرارو اصل كه
روز همان فرداي
ميپرسد ، دستپاچگي با نسرينخانم.است خانم اعظم.ميزند زنگ تلفن باز
...داره نسبتي شماچه با اصلا...چقدره چكارس ، تحصيلاتش پسره نگفتي
جاري آخرت ، اولسوال.بگم دونه دونه ، كنبرات صبر هولي ، چقدر
!است پسره اين زنپدر اون كه دارند همسايهاي عمويمن دختر
را آشنايي طويل نسبت اين اعظمخانم باز ونشدم متوجه درست ـچي؟
خيلي و مهندسه پسره ميدونم فقط:ميگويد ادامه در و ميشود يادآور
.داره خونواده
ميدوني؟ چي اونها از گفتي ، ديگه اينرو كه هم ديروز ـ
هنوز هم خودت كه معلومه پس:اعظمخانمميگويد ومن من برابر در و
.نداري اونها از كافي شناخت
كار اومدم منهكه تقصير:ميگويد بهشبرخورده گويي كه خانم اعظم
...بكنم خير
با سرانجام و ادامهمييابد دقيقهاي چند گو و گفت
روزي نكنم ، سفارش ديگه:مييابد خاتمه اينچنين اعظمخانم ، اتمامحجت
بعد و..دامادنكنيد شرايط درباره سوالي هيچ شما خواستگاري ، ميان كه
.كنند واگذار او به را كارها تمام كه ميكند تاكيد مجددا هم
:بعد روز سه
ميشود ، مشخص بعدا كه خانم تا سه.فراميرسد خواستگاري روز سرانجام
به نيست ، اعظمخانم جز كسي كه ديگري خانم و دامادند پدر زن و مادر
پوشيده لباس ساده بسيار خانمها از يكي.ميشوند وارد جواني پسر همراه
است ، پرافاده و شيكپوش بسيار كه ديگري خانم و نميزند حرفي اصلا و
هم خانم نسرين به.ميكند سوالاتي او از و برانداز را دختر ظاهر مدام
داماد خانواده از سوالي و كند پذيرايي فقط كه بود شده گوشزد قبلا كه
!برود خانم اعظم آبروي مبادا نكند ،
:بعد ماه يك
از.ميشود برگزار كوتاه فاصله با خانواده دو معارفه سوم و دوم جلسات
و ميكند احوالپرسي و سلام تنها داماد مادر.نيست خبري داماد پدر
مانند هم دختر خانوادهمينشيند گوشهاي در ساكت صحبتي و حرف بيهيچ
كه است نامادري اين هم باز.ميكنند عمل اعظمخانم توصيه به پيش دفعات
از.مينمايد تعيين را عقدكنان و نامزدي تاريخ و ميكند صحبت تنها
...ميگويد...و خريد مراسم
عبارت درچند دارند ، آيندهشان ازداماد دختر خانواده كه اطلاعاتي
مابقي و سن سال دارد300 خصوصي شركت.مهندساست.ميشود خلاصه
.شنيدهاند اعظمخانم و نامادري از كه تعاريفي
تحقيقي نه شده ، اما تعيين هم عقد تاريخ.دارد دلشوره خانم نسرين
خانوادهاو از كافي نهاطلاعات كردهاند ، آينده موردداماد در
براي نامادري ، رياست و مادر سكوت و داماد پدر غيبتهاي حتي دارند ،
تماس خانم اعظم با خانم نسرين.است برانگيز سوال بسيار دختر خانواده
اطلاع هم خونوادشون از.نرفتيم داماد خونه هنوز ما:ميگويد و ميگيرد
او از شناختي كه كسي عقد به رو دخترم ميتونم چطور آخه.نداريم دقيقي
شما اونها اگه آخه:ميگويد منكنان و من خانم اعظم بياورم؟ در ندارم
دارن اجارهاي كوچك خونه يه كه دليله اين به نميكنن ، دعوت خونشون رو
.ميكشن خجالت شما جلوي و
اما.نيست ملاك واسمون دارايي و پول همگفتيم اول روز از كه ـما
...كه شد پسچي.بل و الست خانوادگياينها وضع ميگفتين كه شما
از پيش سال بچهدارنميشد ، 30 چون هم اونامادريشخوبه وضع گفتم
.كرد ازدواج ديگري شخص با و شد جدا شوهرش
گيرنده تصميم ميبينمكه اما.نداره اينخونواده با كاري عملا پس ـ
.اصلياونه
شون زندگي تو ميخواداون دلشان و بهشعلاقهدارن بچهها ديگه خب
از كه را آنچه خانم اعظم كه خواهشميكند باز خانم نسرين.بده نظر
اختيارش در ميداند ، مرموز و مشكوك ظاهرا خانواده اين بم و زير
به گفتم كه من.والا داري وسواس چقدر:ميگويد خانم اعظم اما.بگذارد
جون فرشته كه من نداريد ، اطمينان من به شما مگه.كنيد واگذار خودم
هم باز و...ميخوام رو صلاحش و خير و دارم دوست خودم دختر مثل را
رويش ديگه كه بزنند را قضايا باقي و مهريه حرف مبادا كه ميكند گوشزد
...كند نگاه داماد خانواده صورت توي نميشود
بسيار نقاط خانم نسرين ذهن در هنوز اما.رسيد پايان به مذاكرات
نامادري خود با مستقيما گرفت ، تصميم كه بود اين.داشت وجود مبهمي
.كند صحبت
تا خواست ازنامادري خانم نسرين احوالپرسيمقدماتي و سلام از پس
او به خانوادهاشميداند ، وخصوصيات پسر روحيات درمورد هرچه
حياتي و اساسي بسيار مساله چون كه خواست او از خواهش با حتي.بگويد
و خورد قسم و داد قول هم نامادري و..نكند قضاوت طرفه يك تنها است ،
كنيد باور.گفتم كم بگم ، هرچي كه خونواده اين خوبيهاي از:گفت چنين
جدا هم از سابقم شوهر و من وقت هيچ نميآمد ، پيش بچه مساله اگه
آقا ، نجيب ، پسر چه خودشه ، مثل هم پسرشاست نازنيني مرد چه.نميشديم
به فقط..پسر اين از اما ميآد در صدا سنگ از است ، بيصدايي و آرام
...كاره و درس فكر
پس.بود عقدكنان روز فردا.شد قرص بيشتر حرفها اين با خانم نسرين دل
دخترش كه كرد شكر را خدا و ماند فردا انتظار به راحت خيالي با
!شده خير به عاقبت بالاخره
روز آن عصر خانوادهاش اجازه با ودختر ميرسد پايان به عقد مراسم
.ميرود مادرشوهرش و شوهر پدر خانه به ميهماني براي
ميرود اتاقش به.است درهم و عبوس چهرهاش برميگردد ، خانه به وقتي شب
حال جوياي و نگران شنودمادر و گفت بيهيچ.ميبندد خود روي را در و
.ميكند فقطسكوت دختر.ميشود دختر
به روز يك تا فروميرود خود در بيشتر هرروز دختر.ميگذرد هفته دو
كه عقد از عصربعد روز آن:ميگويد وچنين مينهد تن مادر خواهش
بسياربيادب مرد پدرش.روبروشدم عجيبي صحنه با خانهشانرفتم ، به
مهرداد آنكه دليل.است حرفهايش چاشني ناسزا و فحش كه است لاابالي و
آن:ميدهد ادامه بعد.بود همين هم ، شويم روبرو او با ما نميخواست
با است ، عصبي و تندخو بسيار پسر اين كه گفت مهرداد نامادري روز
بيداد دادو و ميشكند باشد ، دمدستش كه چيزي هر بهانهاي كوچكترين
با و ميكشد ضخيمي و پردهشفاف دختر چشمان در اشك.مياندازد راه
در بكشي ، ازخانوادهات دست بايد منميگويند ، به:ميگويد بغض
و شوهر مطلق ميكند ، تابع ازدواج كه است ، دختري رسم ما خانواده
درون گره و ميدهد تكيه مادر شانه به را سر دختر...ميشود خانوادهاش
ادامه ميلرزد ، شدت به شانههايش كه حالي در.ميگشايد بغض شكستن با را
...گفتند دروغ ما بهاست مهندس نه و دارد شركت نه.بود دروغ:ميدهد
مي مكث لحظهاي..خانواده اين از تعريف همه آن پس شده ، مبهوت مادر
از اندازه اين كه او بگيرم ، تماس نامادريش با بگذار:ميگويد و كند
لحظه چند از پس و ميشود بلندتر دختر گريه صداي.ميكرد تعريف آنها
را شوهرش بچههاي دارد ، كه پولي با او نزن را حرفش.ميگردد آرامتر
را عروسي مخارج ميكند ، انتخاب دختر ميرود ، خواستگاري خودش.ميخرد
هم آنها.ميدارد نگه خود محتاج را آنها هميشه اما ميدهد ، قرض بهشان
واقعيشان مادر حتي.اوبزنند حرف از بالاتر حرفي ندارند ، جراتي هيچ
او از هم وپدرشان خودشان.ندارد آناننفوذ سر روي اندازه اين تا
.احترامميگذارند او به پولشظاهرا خاطر به فقط متنفرند ، اما
چشمدوخته ، گنگ نقطهاي به حاليكه در كلمات اين ازگفتن پس دختر
.ميكند سكوت
ميرود ، طرفتلفن به مادر.ميگذرد چندلحظه.است شده شوكه مادر
راتوضيح قضايا و ميكند نامادريتلفن به و رابرميدارد گوشي
نامادري از كه بارهاگفتهاند پدرش و مهرداد ميگويدكه حتي.ميدهد
.ميگذاريم احترام او به پولش خاطر به فقط و متنفريم
لياقت بهحرامها ، نمك:ميگويد و دندانميجود زير دشنامي نامادري
لازمميدانم كشيد ، اينجا به كهكار حالا پس.نداشتند محبتهايمرا
شوهر -مرد اين نميداني:ميگويد چنين و برايتانبگويم را حقايق
من سر روي را خانه ظرفهاي تمام.آورد من سر به بلايي چه -قبلياش
مرا هم آخر و ميزد سركوفت.ميگفت ناسزا و دشنام من به مدام.شكست
آنها از گرفتم تصميم هم من.كرد ازدواج ديگري با رفت و داد طلاق
را زندگي مدت اين تمام در پولم قدرت با كردم وچنين بگيرم ، انتقام
كه بودند مهرههايي آنها و بودم من اصلي گيرنده تصميم.ميكردم هدايت
...ميآمدند در حركت به من اراده تابع هميشه
اين.شود نگذاربدبخت.بگير را طلاقدخترت ميكنم ، توصيه من اما
...و مهرباني انسانيت ، گذشت ، شرافت ، از ذره يك خانواده
...بويينبردهاند
كه وليشما:ميگويد و ميكند يخ نسرينخانم دستهاي در تلفن گوشي
را شما كه من.تمجيدميكرديد و تعريف اينخانواده از حال به تا
معصوميت به چرا.كنيد رابيان حقايق كه كردم التماس قسمدادم ،
همان به هم حالا و بكشد اينجا به كار گذاشتيد و نكرديد رحم ايندختر
...چرا پسبگير را طلاقش ميگوييد ، كرديد ، كتمان را حقيقت كه راحتي
.ميشد سكوتشنيده فقط گوشي طرف آن از
بگيرد تماس واسطهاول خانم اعظم با تصميمگرفت پسشد آشفتهتر زن
جواباعظم با وقتي و كرد برايشبازگو را قضايا تمام.چنينكرد و
مواجه...وگرنه درستنميشناختم را آنها كه بود ، من گفته كه خانم
از كه ميكردي تاكيد اندازه اين بيجهت چرا پس:گفت عصبانيت با شد ،
...ميريزد آبرويم چون ;نيست لازم تحقيق ميگفتي چرا داري ، شناخت آنان
حل را مشكل و بيا خودت هم حالا پس...كن واگذار من به را كارها تمام
...كن
با فقط دهد ، ادامه صحبتهايش به خانم نسرين كه نگذاشت ديگر خانم اعظم
در آب از زرد تو طرف نميدانستم كه من:داد جواب تصنعي عذرخواهي يك
پيشنهاد همان هم آخر دست.نميكردم رو كاري چنين وقت هيچ وگرنه مياد
...بگير را دخترت طلاق نشده دير تا كه بود كرده تكرار را پسر نامادري
واسطه كه گاهفردي متاسفانه شديم ، هميادآور ابتدا در كه طور همان
و مهم سنگين ، مسئوليتي ازديد خود عمل به ميشود ، دونفر ازدواج
.نمينگرد سرنوشتساز
دو آن كه كند معرفي ديگري خانواده به را خانوادهاي فردي بسا چه
...و تفكر طرز بينش ، اعتقادي ، فرهنگي ، لحاظ به تناسبي هيچ خانواده
دليل به اوليه برخوردهاي در فوق موارد معمولا چون وباشند نداشته
و ميكنند رعايت را احتياط جانب گفتار و رفتار در طرف دو هر آنكه
ميان روابط كدورت سبب كه بزند سر آنان از عملي مبادا هستند ، مراقب
.نميشود مشخص چندان شود ، خانواده دو
و -دارد باطرفين كه آشنايي واسطه به استكه معرف شخص وظيفه پس
كافي شناخت و اطلاع ميكند معرفي كه خانوادهاي از است نيزلازم حتما
عيوب از چشمپوشي يا مبالغه بيهيچ را ضعف و قوت نقاط -باشد داشته
معمولا اماكند گوشزد ديگري از جانبداري بدون و طرف دو هر به آنها
.نميشود عمل شيوه اين به كه هستيم شاهد
وجود از و استميانديشد جوان دو وصلت كههمانا بههدف فقط واسطه يعني
ازدواج سرگيري براي دارد ، اطلاع طرفين از يكي در احيانا كه مشكلاتي
در اما كوچكند ، ظاهر به ازدواج شروع آغاز در كه مشكلاتي.ميكند اغماض
.ميشود مسالهآفرين آينده
تنها معيني ، ازشخص جانبداري بدون اگرمعرف كه است حالي در اين
دست اطلاعدقيقتري و آگاهي و باعلم خانوادهها كند ، رابيان حقايق
خودبرعهده را خويش عمل نهايتمسئوليت در و انتخابميزنند به
.ميگيرند
سبب كه فردي شود ، مواجه شكست با ازدواج ناكرده خداي كه صورتي در حتي
بيان را حقايق امر ابتداي در آنكه دليل به است ، شده نفر دو وصلت
گناه احساس خود در كمتر و داشت خواهد آسودهتري وجدان است ، كرده
.كرد خواهد