پنجم ، شماره 1391 اكتبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 26 يكشنبه 4
|
|
طبيعت كاوشگران ;مسلمان دانشمندان
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(بخش واپسين) توسعه و علم اسلامي فرهنگ
و راز و رمز به ميپردازند ، بهكاوش طبيعت در بيشتر هرچه خداپرستان
ميبرند پي بيشتر آن خالق عظمت
اهميت از عربستان سوزان و خشك سرزمين در چاه و قنات حفر همچنين
و ميكردند اقدام آن به نسبت اميرالمومنين كه است برخوردار ويژهاي
مردم وقف را آن پيشاني عرق شدن خشك از قبل و آب به رسيدن از بعد
اين:فرمودند قنات حفر از بعد حضرت موارد اين از يكي در.ميكردند
كسي.ميگذرند اينجا از كه رهگذرانياست و خدا خانه زائران وقف قنات
هم.نميبرند ميراث به را آن هرگز فرزندانم و ندارد را آن فروشآب حق
در حضرت آن كه بئرعلي نام به است منطقهاي مكه به راهمدينه در اكنون
استفاده صادقعليهالسلام امام سخنان بعضي از است زدهبوده چاه آنجا
حفركرده چاههايي كوفه و مكه راه در اميرالمومنينعليهالسلام كه ميشود
(12).است
معتبرهدرامد مورخان نقل طبق كه همينبس موقوفات اين اهميت در
.است ميشده بينوايان صرف تماما كه بوده دينار هزار چهل آنها سالانه
تامين براي (ع)امير حضرت سرشار ، درامد اين داشتن رغم به آنكه ، شگفت
همچنين (13)باشد شده ناچار نيز شمشير فروختن به خود زندگي هزينه و
و آب و جغرافيايي دشوار درشرايط عليهالسلام ائمه اقتصادي فعاليت
بهگونهاي ميباشد پيشرفت براي تلاش كوششو اهميت نشانگر خود هوايي
و عبادتدانسته را اقتصادي عليهالسلامفعاليت باقر امام كه
ديدار به حالعبادت در بروم دنيا از حال دراين من اگر:ميفرمايند
جمعي كه است تحريف از دور به و اسلامي واقعي زهد اين.رفتهام خداوند
در ترقي و پيشرفت فراوان انگيزههاي.هستند مشكل دچار آن فهم در
وا خيزش و حركت به را جامعه و فرد كه دارد وجود اسلام متعالي فرهنگ
.ميدارد باز موجود وضع در ماندن باقي و كاهلي گونه هر از و داشته
اهميت و نفيارزش چيزي اهميت اثبات كهاز است اين اشتباهات از يكي
عدا ما نفي شيء كهاثبات حالي در شود گرفته ديگرنتيجه چيزي
باب در مذكور مقاله كهنويسنده آنچه است باب اين از نميكندو
دنياگريزي و ديگر جهان بر يافته توسعه كمتر كشورهاي فرهنگ تاكيد
انسان مسخر و خدمت در چيز همه اسلامي فرهنگ ديدگاه از.است كرده تخيل
اين متعالي ديدگاهگيرد قرار خلقت هدف مسير در بايد همه اين و است
به بيتوجهي موجب نبايد آخرت و دنيا از هيچكدام كه است اين فرهنگ
دنيا.ميشود بيشتري تاكيد جهان آن بر ميان اين در اگرچه شود ، ديگري
نشود آن برده و اسير و دنيا مسخر خود انسان كه است باب اين از گريزي
خود عاليه اهداف خدمت در را آنست در كه آنچه هر و دنيا هماره بلكه
هم است تشويق و ترغيب هم دنيا به نسبت اسلامي فرهنگ در.دهد قرار
تعالي و تبارك خداوند كه جهت آن از تشويق و ترغيب.تخويف و تحذير
قرار انسان اختيار در ناشناختهاش و عظيم منابع و نيروها با را طبيعت
اسرار و رازها كشف.است داده را آن تسخير و استفاده توان او به و
از تنها نه آن از بهرهبرداري و استفاده و آن بر يافتن تسلط و طبيعت
نيز تشويق و ترغيب مورد هميشه بلكه نميباشد ، مذموم و محدود اسلام ديد
اسير انسان كه است باب اين از نيز دنيا از تحذير و تخويف.است بوده
قرار خود هدف را دنيا و نشود ساخته خود تكنولوژي و دنيا برده و
جهان بر فراواني تاكيد اگرچه اسلامي فرهنگ گفت بايد اين بنابر.ندهد
آن تعاليم از هيچيك در مقاله ادعاي مورد دنياگريزي لكن و دارد ديگر
گونهاي به طبيعت و دنيا امر به كافي لازم توجه بلكه نميخورد چشم به
جاي در دهد ، قرار فعاليت و نشاط و پويايي حالت در را جامعه و فرد كه
كه يافته توسعه كشورهاي كه حالي در.ميخورد چشم به تعاليم اين جاي
توجه بين توازن و تعادل نكردن ايجاد با است غربگرايان آرزوي منتهاي
گريز و جهان اين به حد از بيش توجه با عوض در جهان آن و جهان اين به
.شدهاند خودساخته تكنولوژي اسير جهان ، آن از
معاصر انسان به پيش از بيش جوامع اين كالبد از انساني روح شدن تهي
در اين و ميباشد جهان دو به توجه در كار چاره كه ميدهد را هشدار اين
به توجه بر يافته توسعه كشورهاي بر حاكم فرهنگ تاكيد كه است حالي
تبعات كه است جهاني آن دغدغه از شدن فارغ و جهانگريزي آن و دنيا
.نيست پوشيده معاصر انسان خصوصا كسي بر آن منفي
پرستش جلوههاييبراي را طبيعت استاگرفرهنگي معتقد نويسنده
اشاره ديگر درجايي و.ميرود بين از او در روحجستجوگري بداند ،
پژوهش شناخت براي چنداني انگيزه اساسي پرسشهاي طرح ميكندمنع
چه اساسي پرسشهاي اين كه نميسازد روشن و نميكند ايجاد كشف و كنجكاوي
.هستند
سطور در اختراعاتمسلمين و كشفيات محورهايپژوهشها ، از پارهاي ذكر
پژوهشگران كه چرا ميكند باطل را نويسنده ادعاي روشنياين به گذشته
را دراوست كه آنچه هر و طبيعت كه هستند همانهايي مخترعان و كاشفان و
.ميدانستند خداوند معرفت از دفتري را ورقش هر و خدا از نشانهاي
و جستجوگري به نسبت اسلامي تعاليم در فراواني تاكيدات اينكه مضافا
آنجا از خداپرستان واقع درميخورد چشم به مختلف زمينههاي در كاوش
براي قوي شناختي انگيزههاي داراي ميدانند او نشانه را طبيعت كه
طبيعت در بيشتر كه چه هر و هستند طبيعت كشف و كنجكاوي پژوهش ، شناخت ،
و ميبرند پي بيشتر آن خالق عظمت و راز و رمز به ميپردازند كاوش به
به را انسان همواره آن خاطر به اسلامي تعاليم كه است دليلي همان اين
.است خوانده فرا طبيعت شناخت
درخرد را سنتي باانسان مدرن تفاوتانسان نويسنده ديگر جايي در
گرفتن فكر به آب ديدن با مدرن انسان:ميآورد و ميداند تكنولوژيك
گذر فكر به آب ديدن با سنتي انسان كه حالي در ميافتد آن از انرژي
.ميافتد عمر
جمع و نادرستنيست نفسه حد في دوبرداشت اين از كدام هيچ گفت بايد
نگريسته آب به منظر يك از كدام هر كه چرا است ممكن نيز دو آن بين
اين در كه شود ديگري برداشت منكر يك هر كه است وارد وقتي اشكال.است
مدرن انسان برداشت منكر را سنتي انسان دليلي هيچ بدون نويسنده ميان
.است دانسته
و پيشرفتهترينآكادميها در كه همانهنگامي در مسلمان دانشمندان
علوم در وتدوين مطالعه اختراع ، و كشف عصرمشغول آن دانشگاههاي
در زمان آن اروپاي جهانخصوصا سراسر از ودانشجويان بودند مختلف
جايجاي در آخرت بهجهان ميشدند ، توجه حاضر آنها درس محضر
را اوست در آنچهكه و وطبيعت ميخورد بهچشم آنها علمي فعاليتهاي
در دانشمندان اين.اوميدانستند نشانههاي و هستي جلوههايخداوند
اين آب باديدن خود عصر تحقيقات ازآخرين مطلع و علمي قدرت اوج
همين.ببين عمر گذر و جوي لب بر كهبنشين داشتند را متعالي درك
تكنولوژيك وخرد كنوني تمدن آمدن وجود به موجب كه مسلمان دانشمدان
نويسنده.بودند معتقد فراواني ابطالناپذير بهحقايق شدهاند غرب
ميداند الهي تقدير به رااعتقاد موانع از ديگر ، يكي جايي در مذكور
به و داشته انفعالي حالت آينده برابر در سنتي ميشودجامعه سبب كه
.بداند خود تقدير را آن آن ، ساختن و آن براي شدن آماده جاي
فرض پديدهها و حوادث برابر در معنايتسليم به را تقدير نويسنده
گفتني.ميپندارد بيثمر و بيهوده را تغيير براي تلاش هرگونه و نموده
بين در قدرالهي و قضا و تقدير از برداشت و تفسير گونه اين كه است
حالي در است داشته وجود حال در چه و گذشته در چه جامعه عوام از بعضي
به وقايع و حوادث سمتدهي براي تلاش و تغيير ايجاد اسلامي معارف در كه
پيشامدي هيچ اساس اين بر و ميباشد تقدير از جنبههايي خود مطلوب سوي
.باشد شده تقدير همان كه آن جز نميافتد اتفاق
اسلامي فرهنگ در آن وجود منكر نويسنده كه آيندهنگري و آگاهي زمان
.ميخورد چشم به اسلامي معارف و تعاليم در چشمگيري نحو است ، به
آگاهي رابه او قدر ، و قضا تبيينمعنايواقعي كنار در اسلامي تعاليم
گذشت و است خوانده فرا فرصتها از پيش از بيش واغتنام زمان ارزش به
را ايامش كه را كسي و (14)كرده تشبيه ابرها تند گذشت همانند را زمان
باشد مساوي هم با روزش دو و كند سپري پيشرفت و ترقي هيچگونه بدون
(15).است دانسته مغبون
سنتي جوامع كهدر نكته اين باطرح نويسنده مقاله از قسمتي در
تجربي تحقيق موضوع نميتواند كه دارد وجود بسياري ابطالناپذير حقايق
علمي پيشرفت و توسعه موانع از را حقايقي چنين به اعتقاد گيرد قرار
ابطالناپذير حقايق كه نيست پوشيده اطلاع اهل بر.مينمايد معرفي جامعه
همان به ميگردند اثبات برهان و استدلال طريق از همچنانكه اشاره ، مورد
متناسب ، ابزار طريق از بنابراين.دارند ابطال قابليت نيز طريق
موضوع غيرمادي و غيرتجربي مقولات كه است طبيعي و ميباشند ابطالپذير
در هيچگاه حقايقغيرمحسوس اين به اعتقاد.نگيرند قرار تجربي تحقيق
علمي مجاهدتهاي براي ومانعي نبوده آن ابطالپذيري و باعلم تضاد
و قروناوليه در مسلمان علميدانشمندان تلاش.نميگردد محسوب
به اعتقاد آنانجزبا تجربي تحقيقات و چشمگيرعلوم پيشرفتهاي
.نيست توجيه قابل تجربي و مادي علوم ابطالپذيري
معارفديني و ارزشها از رفتنمونههايي اشاره آنها به كه مواردي
مورد حقيقيآن ، و والا معاني به دليلناآشنايي به متاسفانه كه بود
آن از ركود عامل و موانعپيشرفت عنوان به و قرارميگيرد سوءبرداشت
راهتوسعه نبايد كه است پايانضروري در نكته اين ذكر.يادميشود
تبليغ و معرفي علاقهآنان مورد مسير در و گونهغربخواسته به تنها
توسعه مسير خود واعتقادات فرهنگ براساس بايد هرجامعهاي.گردد
توسعه مدل چراي و بيچون دادن قرار الگو از و نمايد ترسيم را خود
را طلبان توسعه طلبانه نياتتوسعه و بود هشيار بايد.بپرهيزد غربي
.نداشت نظردور از
سعي صورتمنفعلانه به هيچگاه غربي مدلتوسعه برابر در اسلامي فرهنگ
با كه را آنچه هر بلكه ندارد را آن با خود موي به مو انطباق در
به پالايش از بعد يا و ميكند دفع باشد تعارض در اسلامي اصيل ارزشهاي
و فرهنگ با اسلام تعامل در توانايي اين صادق گواه تاريخميپذيرد خود
(16).ميباشد خود پيرامون بيگانه علوم
يادداشتها
ص 32 ج 41 ، بحارالانوار ، ص 323و ج 1 مناقب 12ـ
ص 43 ج 41 ، وبحارالانوار ، ص 124 -المحجه كشف 13ـ
نهجالبلاغه ، قصارالحكم 21.الفرصهتمرمرالسحاب:(ع)علي 14ـ
ص 382 ج 4 ، الفقيه ، لايحصره من 15ـ
يازدهم رهيافت ، شماره نشريه از نقل 16ـ