پنجم ، شماره 1392 اكتبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 27 دوشنبه 5
|
|
!بسته در به مشتي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ميگيريم؟ چرافال
هزينه با كه صورتي در فالميدهند به را توجهي قابل مبالغ عدهاي چرا
شكل به را خود مشاورهمشكلات مراكز به مراجعه با اندكميتوانند
نمايند حل اصولي
به علاقهمند فرد ، كه مطالبي فالگيرها معمولا روانشناسان اعتقاد به
كه ميكنند اشاره آيندهاي به عبارتي به.ميگويند است آن شنيدن
شد خواهد راضي فرد ميدانند
.است فالگيري و فال به اساسياعتقاد و اصلي منشا خانواده باورهاي
درمانده افرادي برخوردارند ، نفس به اعتماد عدم از كه گونهاشخاص اين
.خودميدانند براي راهي هم ، را اين كه بيارادهايهستند و
سال يك مختص فالگيري و تاريخچهفال كه ميكند روشن گذرا بررسي يك
اعتقاد كه افراديبودهاند متمادي قرون در.نيست گذشته چندسال يا و
حس يك كهاز بودهاند مدعي برخي و داشته كفبيني ، چهرهشناسي الهامات ، به
.برخوردارند طالعاشخاص شناخت براي خدادادي
آن پرورش در كه هند و كشورهايچين -و گرفته شكل شرق در پديده اين
و است كرده رسوخ فرهنگمردم و ذهن در ريشهاي شكل به -اساسيدارند نقش
قوت به فالگيريهمچنان آيد شمار به اعتقادات زمره فالدر كه زماني تا
.ماند خواهد باقي خود
ملت پارك درختان درزير تابستان گرم هواي!ميگويند؟ چه فالگيرها
خلاصه كلمات گفتن با را وسرنوشتم آينده كه او نويددهنده صداي با
بلبل و هستي آبرومند:ميگويد پيدرپي كه او.دارد خاصي ميكندهماهنگي
كه باشي ثروتيداشته يك داري ، درخشاني آينده و دوستتدارند همه زبان ،
تو دستتميشن ، زير تا هزار و ميشي يكي تو نديدهباشد ، را آن پشتت هفت
افاده و كينه نيست ، چيز هيچ تهدلت زبانهايي ، سر هستي چه هر
سيستم آخرين بنز داري ، سوار آينده در فرانسه و آلمان خارج نداري ، سفر
مهره تا رابده ما شيريني نميشه ، يا ميشه نميداني نيتداريو يك ميشي ،
.يانميشه ميشه بگم و بدم بهت مار
چيه؟ ديگه مهرهمار
بده ، ما به چيزي يك بشه حل مشكلت نميخواهي مگر داري چكار تو
.ميشي راضي كه انشاءالله
.خداست دست چيز همه خرافاته ، ميگي كه اينها
آمدي؟ من سراغ چرا پس معتقدي اگر
ادامه سوالاتم به باز ولي آمدم كار چه براي بودم نگفته زمان آن تا
آمدي؟ كجا از:كه دادم
نگاري؟ روزنامه
!فهميدي كجا از
.شناسم چهره
گرفتي؟ ياد كجا
بلوچستان و سيستان كوههاي در را زمستان چله يك و تابستان چله تا دو
.داشتم سال تنها 7 و كشيدم رياضت و بودم
شدي؟ گير فال چرا
.ميگرفتيم ياد بايد هم ما و بودند فالگير پشتم جد هفت
معتقدي؟ ميگي كه اينها به
.باشم داشته اعتقاد كه شدم فالگير
به دست كه زماني بدهم را پولفال است منتظر و مياندازد نگاهي كيفم به
.بنويس درست بهخدا ترا بنويسي ما از ميخواهي اگر:ميبرمميگويد كيفم
گداييفرقي با ما كار هستيم بدبختي ماآدمهاي گذشته اينها همه از
نوعي ميشه هم اين بگيرند فال ميكنيمكه التماس همه به وقتي نداره ،
.گدايي
گيري فال از ميكني قبول بدهند تو به آبرومند شغل كه باشد جايي اگر
دستبرداري؟
خوب شخصيت از كسي چه چرانكنم ، ميكنم ، قبول بچههام تا جان 3 به
آنها كه درميآرم پول.بشوند فالگير بچههام نميذارم من.ميكند فرار
.بشوند كسي برايخودشان و بخوانند درس
كردي؟ فالگيرمعرفي را خودت بچههات ، مدرسه در
.ميكشند خجالت بچههام چون خانهدار ، نه ،
رو و رنگ و مندرس لباس به سياهش و زمخت دستان به مياندازد سربزير
.ميانديشد فالخود به ذهنش در شايد و مياندازد نگاهي رفتهاش
ميداني؟ را خود فال
به تا ولي.برد فالگير پيش را من بودم كه بچه ميداند ، مادرم را فالم
اصلا كه هستيم آواره و بدبخت اينقدر حتما است نگفته را فالم حال
.نيست گفتني
ميگيري؟ فال چه براي نگفتي
دروغ ، تا چهار راست ، تا چهار ميگوييم هميشه ما.رزقوروزي براي فقط
.باشيم داشته مالي استقلال ميخواهيم.روزي وسيله هيزي ، نه دزدي ، نه
نگاه ما به بد چشم به مردم:ميگويد ميكند رفتن قصد و ميشود بلند
كه داريم كم ديگرچي زنهاي از ما انسانيم هم ما انسانيد شما.ميكنند
اگر.شديم خسته كار اين از.ميرسند بهبچههاشون و خانه در مينشينند
مشكل يك و هزار روستايمان در ما.ميپذيريم باشد آبرومندي كار كه جايي
.باشد طريقي بههر حالا كرد حل را آنها جوري يك بايد كه داريم
نه دروغ ، تا چهار راست ، تا چهار فالگيرها تعبير تنها نرود يادت
.است روزي وسيله هيزي ، نه دزدي ،
ميشود افزوده آن تنوع و ونوع تعداد بر روز به روز كه فالگيري شغل
از غيره و آينه تاس ، نخود ، كفبيني ، ورق ، چاي ، شمع ، قهوه ، فال از اعم
.است برخوردار مردم از بسياري بين خاصيدر رونق و بازار
با كولي فالگير زن اذهان همه ميآيد ، ميان به فالگير اسم كه زماني
فالگيرهاي كه صورتي در.ميكنند تصور را مندرسي و محلي لباسهاي
.كتابيهستند و حساب و دفتر داراي خود وبومي محلي شكل از خارج امروزي
وزمان وقت براساس آمدها و رفت و پزشكداشته مطب به شباهتي كه اماكني
به را بسياري معتقدان كه انكاري غيرقابل و جدي عمل يك ميگردد ، تعيين
اماكن گونه اين به بامراجعه افراد متاسفانه و است كرده جلب سويخود
.ميكنند پرداخت آن برابر در گزافيرا پولهاي
:ميگويد فالگيرها زمينه در ديگر اجتماعي مددكار يك حسيني زهرا
و جادو عصر به است مردم بين در رايج و غلط سنت زمره در كه فالگيري
.برميگردد واقعيتندارد كه چيزي اصلابه
يك از كه هستند زرنگي و طلب فرصت افراد فالگيرها:ميگويد وي
از را مقابل طرف مشكل آن ، به توجه با و بهرهمندند تجربي روانشناسي
اودرست كه ميكند تصور فرد و برميگردانند خودش به و گرفته او خود
عين در بدهند آنها به كننده گمراه حرفهاي اگر كه صورتي در ميگويد
.ميكنند بياساساشاره و بيهوده موارد به كه واضحيميبينند
مردم دشوار موقعيتهاي از يكفالگير:ميگويد روانشناس نامجو زهرا
ميرود راهي هر به آوارهاي فرد كه است آن مثل و ميكند سوءاستفاده
بيراهه به منافعخود براي را او فالگير با همفكري بيابدولي راهي تا
.ميكشاند
پسران و دختران سراغ به فالگيرهامعمولا كه است روشن و واضح بسيار
قبيل از دارند وواضحي يكسان مشكلات تقريبا كه جواناني يا و دمبخت
تجربه وبراساس رفته دارند ، انتخاب قصد يا و كنكورماندهاند پشت اينكه
كه اشارهميكنند مواردي به كلمات كردن هم باسر مختلف افراد شناخت و
يامردان و زنان به فرض بر.باشد داشته آنبرخورد با فردي هر است ممكن
از البته صد كه ميگويد خانه در بحثهايآنان جرو و مشكلات از متاهل ،
كه دارد وجود شوهرها و اززن بسياري بين در زياد يا كم مسائل اينگونه
.بود خواهند آن حل به قادر همفكري اندكي با آنها خود
به علاقهمند فرد ، كه را فالگيرهامطالبي معمولا روانشناسان اعتقاد به
ميدانند كه ميكنند آيندهاياشاره به عبارتي به ميگويند ، آناست شنيدن
نخواهد اواهميتي براي فرد مشكلات كه است واضح و خواهدشد راضي فرد
.اهميتاست حائز او مجدد مراجعت براي رضايتفرد تنها زيرا داشت
براي كاري و بود خوب اگرفالگير:ميگويد دانشجو ابراهيمي شهرام
.شود عوض زندگيش كه ميكرد كاري يك خودش براي اول ميداد انجام كسي
اين نه مگر.هستند بيچيزي و بدبخت افراد فالگيرها كه نميگويند مگر
همه سر معروف قول وبه ميزنند دري هر به نان لقمه يك دنبال به كه است
ميزنند حرفهاييكه تمام معتقدند كه است اين مگرغير.ميگذارند كلاه
بهجاي كه نيست بهتر پس ميدانند را سرنوشتافراد و طالع و است درست
لااقل كه دهند انجام خودشان كاريبراي يك آن و اين براي گرفتن فال
.نمودي دوا خود بوديدرد طبيب اگر خود شاعر قول به و فالگيرنشوند
انتظار به بقيه مانند هم او ميرسد نظر به ميگيريمعصبي فال چرا
نگراني و اضطراب تسكين براي وچارهاي برسد نوبتش تا بود نشسته
خدمتكار از و دستانشميلرزيد دروني تشويش فرط از.بيابد خود درون
چقدر:خدمهميپرسد از.ميكند آب تقاضاي خود قرصسوم تناول براي
ميگيرد؟
.تومان 1500!باشي نداشته ديگهاي كار عبارتي به و بزند حرف كم اگر
.نميكشه طول خيلي باش مطمئن
زماني و ميرسد نوبتش تا انتظار ، بازهم و انتظار مينشيند ، انتظار به
چهره اضطراب و دست ازلرزش ديگر ميشود خارج راضي و خندان ازاتاق كه
.نيست خبري
:ميگويد طالعبيني به محكم زمينهاعتقاد در روانشناس خاني كمال الهه
.است فالگيري فالو به اعتقاد اساسي و اصلي منشا خانواده باورهاي
و افراديدرمانده برخوردارند نفس به اعتماد ازعدم كه اشخاص اينگونه
به واقع در و ميدانند خود براي هم ، راهي را اين كه هستند بياراده
بياساس پديده يك اينكهميدانند وجود با وقتها گاهي و ميبرند آنپناه
.ميشوند متوسل آن به خود دروني برايآرامش ولي است
را مشكلات خود سرنوشت و آينده دانستن با كه ميكنند احساس عدهاي
مبالغ خود دروني آرامش اين براي حاضرند حتي و ميگذرانند راحتتر
شخصيتي مشكلات به تنها كه است روشن و نمايند صرف را هنگفتي
با ميتوان تنها معضلاترواني اينگونه حل برابر در كه آنهابرميگردد
اعتقادات توسلبه آن غير و گردد حل قابل فن ومتخصصان كارشناسان مشورت
ثمري سمتبيراهه به كشش جز است ، شده افرادنهادينه قالب در كه دروني
.ندارد
كلام ادعاي بسپاريدصدق كاردان به را پيامكار منطقيشايد دليل
.آيندهباشد سرنوشت نمايانگر و گشا مشكل نميتواند فالگيري كه باشد
طريق از افراد سطحآگاهي بردن بالا در اجتماعي مددكار حسيني
فرد مانميتوانيم:ميگويد و دارد تاكيد مستقيم وغير مستقيم آموزشهاي
ابتداخودمان بايد بلكه برداريم ميان از اينپديده حل براي را فالگير
.است شده فالگير فالگير ، چرا نماييمكه بررسي و كنيم پاكسازي را
خود در را حرفهفالگيري توانسته چگونه او فرهنگي و خاستگاهاجتماعي
هنگفتي عدهايمبالغ چرا كه شود حل و بررسي بايد درمواردي و دهد پرورش
مراجعه با ميتوانند اندك هزينه با صورتيكه در ميدهند فال به را
.نمايند حل اصولي شكل به را خود مشكلات مشاوره بهمراكز
كه است فرهنگي امر يك دارد خرافي اعتقادات در ريشه فالگيريكه
و شود گذاشته كنار اجتماعي فعاليتهاي در و اذهان از تدريجا ميبايست
منطقي جانشين ميتواند است درماني روان امري عدهاي كهبراي پديده اين
مشكلات كه مراكزياست معاضدت و همفكري جانشين اين باشدو داشته اصولي و
كه راههايي و نمايند حل اصولي بهشكلي را افراد آينده و حال
.مينمايد حل را ازاعمال بسياري بودن منطقي غير آنها ، ريشهمنطقي
بابايي مريم