پنجم ، شماره 1392 اكتبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 27 دوشنبه 5
|
|
مشاركتجو دولت و نقادي فلسفه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
متن ايضاح به دقيق و منطقي عبارات قالب در بخواهد مفسر اگر
به را شهود متعالي ساحت نيز ميزان همان به اما ;است مجاز بپردازد ،
.است داده كاهش كميتگرايي و تحصل مادون مرتبه
نهادهاي معقول ، حيات گوناگون عرصههاي در اشارهايجادنقادي
شدند ، دولت و خصوصي زندگي ميان حائل كه نمود بنا را نويني اجتماعي
جامعه و جو مشاركت دولت با وثيقي ربط نقادي فلسفه فهم ديگر عبارت به
فرو و نقادي ، وجود با ميداردكه بيان زير مقاله.دارد توسعهگرا
تنها نه سئوالهايفراوان ، دامن به قطعي موضوعات از برخي افتادن
فضايمواجهه شدن شفاف به بلكه نميشود ، منتج منطقا فلسفي نهيليسم
دولت احزاب ، گروهها ، از متشكل كه جامعه متن نهايت در و شده منجر
و ميشود بازخواني كنشگران ، ذهني بينا تفاهمات دريچه از است وملت
و پايايي بقا ، به منجر كه ميآورد وجود به دولت براي اقتدارنويني
.ميشود ملت-دولت استمرار
مقالات سرويس
ناب حقايق پيرامون بحث بعد به كانت از -معنا1 افتادن تعويق به
گوناگون عرصههاي در نقادي عهدهدار فلسفه و بربست رخت فلسفه قلمرو از
نيست ممكن مقولات كه گرفت قرار براين نقادي فلسفه هدف.شد معقول حيات
.اطلاقشوند عيني تجربه دايره از خارج چيزي به
تلاشي متون در منطوي حقايق به نيل جهت در ديگر جديد ادبي نقد در -2
درو يا احكام و گزارهها از شماري به متن تقسيمبندي.نميپذيرد صورت
در نقادي اينگونه در.ميدانند سنتي روشي به وابسته معنادار نمايههاي
قائم و ناب حقيقت يك فقط هنري اثر يا و فلسفي ادبي ، ديني ، متن هر پس
خواندن بل نيست ، متصور باشد داشته شدن كشف قابليت فينفسه كه ذات به
نه ميشود يافت فرد درون در كه چيزي.احساسميدانند در شيوهاي را متن
.او از خارج در
آن متن با گفتگوي جريان در بايد كه است اختراعاتي جمله از مولف -3
.نداشت كاري باورهايش و انگيزهها و كيفيت به و.كنارگذارد را
(1).ندارد وجود متن از خارج چيزي:بود كهروسوگفته همانطور
است اينميشود شكني ساختار مرتب طور به ميشود خوانده كه متني هر
.نهايي و قطعي معناي انكار و خواندن حين در معنا جريانپيگيري
.نيست متن كردن ويران معناي به متن شكني شالوده -معنا4 قيامت
فرو هم در بنياد و پايه از تعمدا آن كهشاكله نيست طور اين يعني
براي است متن تجليل بلكه.فاقدمعناست كه شود داده نشان تا ريزد
يا.معنا لبس و خلع ديالكتيك.گريزنده دائما معنايي به موقت نيل
خلق.لبس فوق لبس ديالكتيكفراياز باشد مراد استكمالي معناي چنانچه
.خواندن رهگذار از بيشمار معناهاي
را كار اين و ;كنند خنثي و بياثر را متن ميخواهند جديد منتقدين -5
چون فلاسفهاي آثار در.دهند انجام آن درون از و متن خود ياري به
فلسفه به نو رويكرد نوعي متن شكني شالوده...نيچه ، هايدگر ، دريدا
.است نقادي
ما به ارجاع قابل مصاديقي -جملهها عبارات ، -متن كوچك واحدهاي
در نيز كلمات حتي.نميشوند تلقي متن ذات از خارج و بهازاييبيروني
و دايرهالمعارفي ديدي با اگر و.نميروند كار خودبه دلالتگر معناي
كساني آثار ميگردد شخص مدلولهاي دنبالدرك به فقط كه كلاسيك
خوانندهاش حال به بايد شود ، وكافكاخوانده جويس ، پروست مانند
دوستانش براي را دستنوشتههايش وقتي كافكا مثلا كه چراگريست
عبارات ، .عباراتشميخنديدند حيرتافزاي ابهام و ايهام بر ميخواند
.فرارياند معناينهايي از زباني بازي يك در همه كاراكترها گزارهها ،
و كلماتاصل بازي ، همين انجام با خود حكايات در زاكاني عبيد مگر
واژهها برهمي هم در و بيمعنايي.نميگيرد ريشخند به را نسبدار
دست اين از آنها غالب نبودن چيز هيچ معرف و بكت وعبارات
سازد آشكار را چيزي..كه است آن هنر شناخت فيالجملهوظيفه.ميباشد
(2).است متبلور خوداثر در كه
در مطلق و ثابت پرسپكتيو يك همچون نه ديدن ، متن واقعيت در را دنيايي
يك در گوناگون منظره و مثال هزاران همانند بل ;منجمد چشمتماشاگري
.ميشوند ضبط متحرك پيوسته چشماني توسط كه پيوستهمتغير صحنه
چون را شعرها اين:ميگويد القضاتهمداني كهعين همانطور
در كه هر اما خود ، در صورتينيست را آيينه كه داني آخر.آيينهدان
خود در را شعر ميدانكه همچنين.ديد تواند خود صورت كند ، نگه او
و نقدروزگار كه ديدن تواند آن او از كسي هر اما نيست ، معني هيچ
(3).اوست كار كمال
تعداد كه آنجا از و ميدانند خوانندگان ذهني دنياي در مطلق را معنا
نيز متن از مستنبطه حقايق تعداد است ، فرض قابل بيشماريخوانندگان
.رقمميخورد بياندازه
ميرسد نظر به.نميشود فلسفي نهيليسم به منتج منطقا معنا تعليق -6
تكويني اسماي از اسمي وجودي نوري كلمات از كلمهاي كههر آنجا از
متبلور كلمات قالب در كه هستياند از تكههايي گزارهها ، (4).است الهي
ايدئولوژيك جزميتهاي از فارغ بايد آن با درمواجهه خواننده و ميشوند
درك تا پردازد مواجهه فضاي كردن شفاف آنها ، به قراردادن پرانتز در و
.كند زندگي باآن و كرده پيدا متن از عالي فهمي و
بپردازد ، متن ايضاح به دقيق و منطقي عبارات قالب در بخواهد مفسر اگر
مرتبه به را شهود متعالي ساحت نيز ميزان همان به اما ;مجازاست
.است داده كاهش كميتگرايي و تحصل مادون
بنياسرائيلي جانب به حق ظاهر به پرسشهاي -بنياسرائيلي7 ايرادهاي
نشان كنند ، قرباني تا بود امرفرموده خداوند كه گاوي چگونگي از
به معنا تاويل با تا علويبودند بصيرت از مرتبه آن فاقد آنها ميدهد
كردن محدود بهدنبال حسابگرانه عقل با دم به دم.كنند عمل خود وظيفه
ديگر علامتي و نشانه جوياي نشانهاي ، هر از پس.بودند مفهوم دامنه
ديگر هم نشانهها گويا لاغريش و چاق رنگش ، وضعش ، .بودند
.ميافزود پريشانيشان و سرگشتگي بر و هدايتگرينميكردند
به آنوقت.كشيدند پائين را معنا ;استعلانبودند و عروج شايسته چون
گزافي قيمت به اكراه با يافتند كه وهنگامي پرداختند استقراء
...خريدند
را آن و كنند تلاقي معنا ذات با هرمنوتيكي افق در نتوانستند چرا
نشوند؟ (پوزيتويستي)تحصلي كميتگرايي واسير دهند گسترش
مقولات كه مفهومي.است جامعه ساختار مفروضه ، نخستين -قدرت8 تعليق
.ميگيرند قرار تحليل و تجزيه مورد آن چارچوب در اجتماعي
.است يكديگر با جامعه بخشهاي ارگانيك ارتباط ديگر
و احزاب گروهها ، كه.فضا يك يا متن يك بهعنوان جامعه تلقي ديگر سه
در.ميزنند بهكنشگري دست آن در و ميكنند آنمواجهه با افراد
دريچه از كه است متقابلنمادين كنش متن ، جنبهتفسيرگري اينجا
مرتبا كه است متني جامعه.ميآيد پديد كنشگران بيناذهني تفاهمات
.ميشود بازخواني
واجها ازآنها وكوچكتر واحدها كلمههاكوچكترين جملهها ، در اگر -9
اجزاء گروهها ، و موسسات نهادها ، اجتماعي ، حوزهمسايل در ;هستند
به نهايي تجزيه در و ميآيند بهشمار ذهنيجامعه و عيني تشكيلدهنده
.ميرسد افراد نام به لايتجزايي جزء
داراي واحزاب دستهها گروهها ، نهادهاياجتماعي ، از كدام هر -10
قرار جمعي كنشمتقابل در وقتي اما.هستند ورسم حد به تعاريفي
در را فونكسيونهايشان و ميدهند دست از را خود واحد ميگيرند ، معناي
.ميسازند متجلي پيچيده و گسترده بسيار قلمرويي
متمركز Authoriteمفهوماقتدار براي عمدتا بحث مقال اين در چون
حاكميت اقتدار كه ميشود متذكر لذا ،Powertyمنحصراقدرت نه و است
كاركرد نوع در چنانچه و.نهادهاست آزادانه انجامكاركردهاي گرو در
حاكميت اقتدار بر قطع بطور آيد بوجود نهادهااختلالي از تا چند يا يكي
را آن كمي معيارهاي با نتوان شايد درواقعيت چه اگر.ميشود وارد خدشه
خود هميشه كه مركزي دولتهاي اينكهغالبا بر مضافا.كرد اندازهگيري
شائبههاي دليل ميدانند ، به امور فتق و رتق متوليان محقترين را
مخفي منتقديننيز چشم از مينمايند سعي و ميكنند اغماض خود جاهطلبانه
.مانند
به راتقريب سياسي نوعيآنارشيسم شايد امر بدو در حاكميت تعليق -11
و افراد عقلاني و آزادانه ، عالمانه كنشهاي فيالواقع اما.كند ذهن
روندمقتدرانه تنها نه حاكميتاند مقوماقتدار كه اجتماعي گروههاي
معرفتكه و عقلانيت از برخورداري جهت به بلكه سستنميكنند را حاكميت
كه آنچه.آنميافزايند كارايي ميزان بر است مدني جامعه اصلي مولفههاي
و دولت اينهماني تعريف شود ، خلطمبحث باعث است ممكن ساختگي بطور
.آن عين نه است حاكميت از بخشي خود دولتيكه.است حاكميت
مفرط ، ازقدرتطلبي مستمر گريز تعليقحاكميت ، طرح پيامدهاي از -12
روابط شدن شفاف و گردانندهحاكميت نهادهاي دائمي وتحرك پويايي
جويي فضايمشاركت در نيز سياسي اخلاق.گروههاست و افراد ومناسبات
بيدارگران و كهروشنفكران جايي.مييابد بروز تجليو امكان فعال ،
عقدههاي مييابند ، نقادي امكان اجتماعي سياسي ، گروههاي درهيئت
مبتني يا نقاديها اين.يافت نخواهند اعراب از محلي اجتماعي و رواني
عيني بديلي تا درصددند ومنتقدين گراست ايدهال و اتوپيايي ديدگاهي بر
به - Aposteriorty ديديپسيني با يا و بسازند مطلق مثال چون
موجود وضع از نقادي به دست سرمدي حقيقت به عنايت بدون -تعبيركانت
.ميزنند
رهپويي به قادر جامعه ذات در منطوي و مستتر جوهري حركت حال هر در
.شد خواهد هدفمند
پس در نهفته تراژدي و ميشود؟ چه آزادي و امنيت بين هميشگي تعارض -13
كهتروتسكيهشدار همانطور آيا كرد؟ ميتوان چه را تاريخي اينتضاد
داشته نظر مد انقلابيون را آلمان دمكراتهاي سوسيال نبايدتجربه ميدهد
بجاي ديپلماتيكچامورا ظاهر به و زيركانه داستانجانشيني و باشند؟
.انقلابي اورتگاي
گونه آنتي.تضادند اين اسطورهاي تراژديسوفوكلنمادهاي قهرمانان
اديان كه است ارزشي ومدافع بسپارد خاك به را ميخواهدبرادرش
را خود وكرئوننيز ميكند اعتراض وبيمهابا داشتهاند پاسش ومذاهب
مدارانه قدرت و ميداند سرزمينش ارضي تماميت و ملي امنيت حفظ به موظف
.ميراند حكم
طلبند آرامش حكومتكنندگان و.مخالفتجو و معترضند هماره روشنفكران
.محافظهكار و
حضور براي را خود مساعي و باشد جو مشاركت بواقع وقتي حاكميت -14
امكان بندد ، بكار انتقادي چالشهاي و رايزنيها در وگروهها نخبگان
كه چراميسازد فراهم را ضد دو هر اين اندراج آتشو و آب اين اندماج
و معاضدت عامل انتقادها و تضاربايدههاست بر حكومتي چنين هويت
نظم در اختلال اسباب نه مقتدرانهاست ، حاكميت استمرار در ياريگري
.موجود
امور مشاركتدر به را سياسي جامعهونخبگان فرزانگان كه حاكميتي
ميخواند ، فرا تعاطيفكري و تلاقي به را صنوفمختلف و ميكند دعوت
و صداقت آن مقابل در و وفريب غش تجربه محك به كه آزمايشگرياست
.ميسازد ظاهر را خلوص
مالامال را وجودش وظيفه و تكليف انجام مبالات فقط حاكميتي چنين اين
گسترش و تبعيض رفع و عدالت استقرار و آزادي تامين وظيفه.است كرده
مثابه به اصولي عمل هر به مبادرت او براي...معرفت نشر و معنويت
زوال و خسران آن در حقيقت دراست لحظهاحدالحسنين به لحظه انتخاب
هميشه براي (ع)امير حضرت ساله پنج حكومت مگر و.تصورنيست قابل
.نميدرخشد تاريخ برپيشاني
هادوي حسين
نشر ;تهران متنجلد2 ، تاويل و بابكساختار احمدي ، -پاورقي1
ص 387 مركز 1370
تيرماه.آدينه هنر ، در حقيقت محتواي آدورنوباگلدمننقش مباحثه -2
شماره 119 76
القضات عين همداني ، نامههاي محمدميانجي بن عبدالله ابوالمعالي -3
نقل به ص 216 ج 1 ، تهران 1362 ، عسيران ، ع ، و منزوي.م تصحيح همداني
ص 203 ج 1 تاويلمتن و ساختار از
انتشارات قم كلمه ، يك و حسن ، هزار آملي ، زاده حسن آيهالله -4
كلمه 1 ص 9 اول ، 1373 ج تبليغاتاسلامي