پنجم ، شماره 1398 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 3 دوشنبه 12
|
|
جديد جهان در بودن مسلمان
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ريشه و دارد زميناختصاص مغرب به تجدد و سنت رويارويي ديني معناي
قرار تاريخي ، ديني ازسنت بويژهكاتوليكها ، مسيحيت ، تلقي در آن اصلي
دارد
اشاره
براين ازروشنفكران عدهاي زيادي ، بررسيهاي و بحث طي اخير دهههاي در
دچار دين يك عنوان به اسلام عصرحاضر ، در كه ورزيدهاند اصرار موضوع
عنصرهايذاتي حفظ با نميتوانند مسلمانان كه است بهگونهاي تجدد بحران
جهان با و كنند اسلامارايه از جديد جهان با مناسب تفسيري خود ، دين
.كنند زندگي جديد
قرائت غرب و سياسي اسلام كنفرانس در را آن كه مقاله اين نويسنده
اسلام است معتقد زيرا كند ، مطرح فوق نظر مقابل نظري دارد سعي نموده
ذاتي عنصرهاي حفظ با كه دارد را ظرفيت و قابليت اين دين يك عنوان به
مسلمانان و گردد جديدتفسير دنياي نيازهاي با متناسب صورتي به آن ،
.كنند زندگي جديد جهان بامقتضيات متناسب ميتوانند امروز
مقالات سرويس
شبستري مجتهد محمد والمسلمين حجتالاسلام
زمين مغرب به اختصاص آن معنايديني در تجدد و سنت تقابل اصولا 1ـ
است ، علمي خطاي يك اينكه بر علاوه اسلام جهان به آن دادن سرايت و دارد
در توسعه تجددو و سنت مسائل بررسي در زيادي وخطاهاي مشكلات موجب
كهاين ميشود روشن درستي به وقتي موضوع اين.است گرديده اسلامي كشورهاي
عموم ، بطور سنت معنايآنتروپولوژيك:دهيم توضيح را مطلب چند
شده فهميده مسيحيت كهدر آنطور زمين مغرب در سنت عقيدتي -معنايديني
-ديني برآنمعناي زمين درمغرب سنت معنايآنتروپولوژيك ابتناء است
درمغرب تجدد و سنت رويارويي مساله نتيجهابتناء صورت به و عقيدتي ،
.ديني سنت و سابقه برآن زمين
آغاز شدن سنتمند طريق شدناز انسان ميشود گفته آنتروپولوژي در 2ـ
بر انسانعلاوه كه است شدن سنتمند طي در.انجامميگيرد و ميشود
جديد تواناييهاي سرمايههاو ارثيبيولوژيك تواناييهاي و سرمايهها
و ارتباطات راميسازد ، فرهنگ مياندوزد ، حكمت و دانش كسبميكند ،
به آنرا و ميكند حفظ را گذشته.ميآورد بوجود مشتركرا زندگي بافتهاي
است سنت پرتو در) ميكند بدينگونهپيشرفت و ميسازد منتقل آينده
بدون و ندارد وجود سنت ، تاريخ بدونميكند زندگي تاريخي كهانسان
به و رود بيولوژيكفراتر زندگي مرحله از نميتواند سنتانسان و تاريخ
است زبانمطرح تاريخ ، و سنت كنار در.كند تحققپيدا فرهنگي موجود صورت
نقشرا مهمترين آن تاريخي انتقال و واستمرار سنت تكون براي آنچه و
حفظ زبان با واقع در سنت وشكل محتوا تماماست زبان ميكند ، بازي
و موقعيتها تجربهها ، ديدها ، توانها ، تمام زبان وسيله سنتبه.ميشود
فرهنگيانسانيت واقعيت.ميگويد باز آيندگان رابراي زندگي پيشرفتهاي
قيد با سنت پس.ميرسد بهآيندگان گذشتگان از زبان وسيله به
كه ميرساند ما به معنويرا زندگي شكلهاي آن بودن ، زباني و تاريخيبودن
يعنيمرحله فرهنگي ، انسان زندگي از قبل درمرحله ما آنها بدون
مرحله هر در ما انساني زندگي اينچنين ، و (.ميمانديم باقي بيولوژيك
سنت حياتي نقش و معرفتي وقتيمشروعيت و است سنت استقرار و مديونتكون
.ميآيد بوجود هويت و سنت بحران رود ازدست
مساله.است آورده بوجود آنجابحران در زمين مغرب در موجود تجدد 3ـ
و بحران دچار را آن غربي ، سنت مداوم عقلاني نقادي پيدايش استكه اين
بيرون از را غرب سنت غربي فعلي خودبنياد و مستقل عقل.است كرده خطر
و معرفتي فضاي از نقاد كه صورتگرفته چنين كار اين ميكند نقد آن
در.است گرفته وتاريخي معرفتي فاصله آن از و آمده بيرون حياتيسنت
امكان وعدم غربي انسان براي سنت با زندگي تاريخي ، ضرورت شرايط اين
تنها عنوان به شدن جدا اين ضرورت طرف ، و يك از آن از مطلق جدايي
.است آورده بوجود ديگر ، بحران طرف از بنياد خود عقل براي امكاننقادي
در تجدد و روياروييسنت نام به مشكلي و مساله زمين درمغرب بدينگونه
مكتبهايفلسفي و بحثها زمينه و گرديده آنظاهر آنتروپولوژيك معناي
معناي اين كه است اين بسيارمهم نكته اما.است گرديده خاصي
-ديني برمعناي زمين مغرب در تجدد و سنت رويارويي آنتروپولوژيكو
موضوع ايناست آمده بوجود طريق ازآن و بوده استوار آن عقيدتي
زمين مغرب در تجدد و مسالهسنت ديني معناي كه ميشود واضح مهمهنگامي
.دهيم توجهقرار مورد را
ريشه و دارد اختصاص زمين مغرب به تجدد و سنت رويارويي ديني معناي 4ـ
قرار تاريخي ديني ازسنت بويژهكاتوليكها مسيحيت ، تلقي در آن اصلي
زمانتاريخي يك در خداوند كه است اين مسيحي عقيده واساس اصل.دارد
انسانها به مسيح وسيلهعيساي به خود از دادن فعلخبر يك در معين
آنها و كرده نهايي داوري انسانها ودرباره گشته تاريخ وارد شده ، ظاهر
زمان دريك گرچه تاريخي حادثه اين.است داده نجات فنا از آمرزيدهو را
حادثه ايناست داده زمانهارخ همه و هميشه براي ولي داده ، رخ معين
صورت به تاريخي حادثه اين شاهدان بهوسيله خود از خداوند اخبار
انتقالبايد اين و گرديده منتقل پسين نسلهاي به گزارشهايايماني
هدف كه مستمر دادن اينانتقال.يابد استمرار كليسا وسيله به دائما
تحقق از است عبارت خود است ، عصرها همه نسلهادر همه يافتن نجات آن
خود از اخبارخداوند حامل هميشه كه تاريخي -ديني مستمر سنت وادامهيك
به تنها مسيح ، بوسيله خود از اخبارخداوند مساله فهم عصر هر دراست
داخلاين در كه مسيحيان.ميشود ميسر مستمر تاريخي اينسنت فهم صورت
فهم عصر ، هر در سنترا اين دارند ، قرار مستمر تاريخي -ديني سنت
تدريجي مستمر سنت اين فهم از بودنعبارت مسيحي عصر هر در.ميكنند
(ازخود خداوند اخبار) خداوند مژده با شدن رويارو بهمعناي فهم است ،
در صد مسيحيت ، الهيات ايمانو و عقيده گونه بدين است سنت اين داخل در
.است وابسته زباني -تاريخي -ديني سنت انقطاعكه بدون استمرار به صد
فلسفه تاريخو زبده محققان از پارهاي فهم ، دشوار واقعيت بهاين توجه
و معنا و استمرار كهتصور داده سوق نظريه اين اتخاذ به را تاريخ
ديده غرب متاخر تاريخي فلسفههاي در كه شكل آن به تاريخ جهتداري
آلماني محقق.است ارتباط در مسيحي نجات تصورتاريخ با ميشود
كه داده نشان نجات تاريخ و جهان تاريخ:خود مهم كتاب در كارللويث
عنوان به آن معناداري و هدفداري و تاريخ براي استمرار تصور پيدايش
شده ناشي مسيحيت در نجات مقدس تصورتاريخ از الوجود مستمر روند يك
به سكولار تاريخ فلسفههاي تصور اين از ردايي باقداست متاخر قرون در و
(175-168-27-ص 11).است آمده وجود
به كليسا و سنتتاريخي بر تكيه اهميت پروتستانيسم ، پيداش از پس
ولي است يافته كاهش پروتستان مسيحيان ميان در سنت آن حامل عنوان
زباني و تاريخي ديني ، سنت بدون نميتواند آن شكل هر در مسيحيت معذلك
.باشد تصور قابل
عبارت عينا مغربزمين آنتروپولوژيك سنت متمادي قرنهاي طول در 5ـ
.آمد پيش تجدد پديده اينكه تا.بود مسيحي تاريخي -ديني سنت همين از
در حال عين در و بود مسيحي سنت درون از زمين مغرب در تجدد ظهور
انتقادي عقل يك كه بود اين تجدد رفت ، اشارت قبلا چنانكه آن ، برابر
ويژه به جديد سياسي و اجتماعي تحولات با همراه بنياد ، خود و مستقل
را اروپاييان زندگاني ابعاد همه سياسيتدريجا دموكراسي
سنت كه اينبود آمد وجود به جريان اين در كه مسالهاي مهمترين.فراگرفت
به است مسيحيت عقيده و حاملايمان كه مسيحيت زباني و تاريخي ديني ،
آنتروپولوژيكآن معناي در هم را سنت كه داد رخ بحرانعظيمي.افتاد خطر
كه بود اينگونه.تهديدميكرد زوال به آن عقيدتي و ديني معناي در هم و
بيديني و دينداري رويارويي را تجدد و روياروييسنت زمين مغرب مسيحيان
قرن در معنوياروپا مشكل مهمترين تجدد و سنت رويارويي و تلقيكردند
اساس آن بر فلسفي ازمكتبهاي پارهاي بيستم قرن در و گرديد اخير
.باليدند و روييدند
كوششهاي زمين مسيحيانمغرب ميان در بيستم و نوزدهم قرن در اينكه با
و آمده بهعمل تجدد عصر در عرضهالهيات براي پرثمري و توجه قابل
ديني ، سنت ميان جمع مساله هم هنوز گذاشته ، عرصه پابه جديد الهيات
مساله مهمترين (مدرنيسم) تجدد معرفتي مسائل و مسيحيت زباني و تاريخي
.ميرود شمار به مسيحي الهيات
و سنت مساله پيدايش كه ميشود معلوم گذشته كوتاه بررسي و بحث از 6ـ
و ديني معناي دو هر به مغربزمين در آنها رويارويي و تجدد
آن مسيحي معناي در نجات تاريخ محتواي مفهومو با آنتروپولوژيك
كه كنم مطرح مهمرا مطلب اين ميتوانم اكنون.است داشته ارتباطصددرصد
تجدد و سنت تقابل مشكل است مسيحيتمتفاوت با اسلام ساختار و محتوا چون
.مطرحنيست مسلمانان براي داشت وجود غرب در كه آنگونه دينيو مفهوم در
زماني و تاريخي سنتديني ، يك فهم بر ايمان و عقيده اساس اسلام در 7ـ
.است نگشته استوار باشد (مقدس تاريخ) نجات تاريخ نتيجه كه مستمر
فهم معناي به سنت از تغذيه معناي به صرفا عصر هر در بودن مسلمان
يك كردن برقرار عصر هر در مسلماني معناي.نيست گذشتگان فهميده
.است عصر همان در خداوند با دگرگونساز و زنده رابطه
دارد ادامه