پنجم ، شماره 1399 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 4 سهشنبه 13
|
|
توسعه و سنت اسلام
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
جديد جهان در بودن مسلمان
شبستري محمدمجتهد والمسلمين حجتالاسلام(آخر بخش)
و حامل عنوان به نهكليسا و هست مطرح نجات مقدس نهتاريخ اسلام در
حادثه هيچ در خداوند اسلامي ، تصور در.دارد وجود نجات تاريخ اين بستر
و خداوند فعل هم پيامبران به خداوند وحياست نگرديده ظاهر تاريخي
ظهور از بالاتر خداوند شان.انسانها بر وي شدن ظاهر نه است او مخلوق
.است تاريخي حادثه يك در وي
نزول اسلام در ولي بوده ، تاريخي حادثه يك قرآني وحي نزول كه است درست
از علاوه به.نيست تاريخي حادثه يك در خداوند ظهور معناي به قرآن
و بهفهم عصر همان در ميدهند اجازه خود به عصر هر مسلمانان اسلام آغاز
تفسير و فهم اينكه بپردازندبدون نبوي سنت تفسير و فهم و قرآن تفسير
.باشد الزامآور و حجت برايآنان گذشته عصرهاي مسلمانان
بيان فهميدهاند را آن مسلمانان ديني علماي كه آنگونه اسلام الهيات
عدهاي ايماني شهادتهاي تفسير نه است عصر هر در خداوند و انسان رابطه
در.تاريخ در خداوند ظهور وسيله به آمرزش تاريخي حادثه بر
برابرحادثه تسليمدر است مسلماني اساس كه معنايتسليم الهياتاسلام
بلكه.نيست دارد استمرار و اتفاقافتاده بار يك كه آمرزش تاريخي
عصرزنده هر در كه خداونداست تشريعي و تكويني دربرابراراده تسليم
هر در زيستن مسلمان ديني استمعناي چنين اسلام بافت چون.است وفعال
سنتديني ، و نيست آن با زيستن و گذشته مستمر سنتتاريخي فهم عصر ،
براي مسلماني و اسلام دوام اساس و اصل بهمثابه ، زباني و تاريخي
پيدايش معناي به تجدد نيست مطرح سنت اين چون.نميباشد مطرح مسلمانان
معناي در تجدد و سنت رويارويي سپس و سنت اين داخل در يكآنتيتز
ميتوانيم نيست80ـ مطرح آنان براي مشكل بهصورتيك هم عقيدتي ، ديني
را معرفت و تاريخ كه بوده انسان اين مسلمان متفكران تفكر در بگوئيم
دراين چون است بوده دنيوي تفكر اين در تاريخ.ميآورد بهوجود
علامتهاي و البتهنشانهها.دارد قرار تاريخ از فراتر هميشه تفكرخداوند
در پديدارها ساير و پيامبران ازطريقظهور انسان از خداوند هدايت
خداوند گونهايحلول بهمعناي ظهورها اين هيچگاه ولي ظاهرميشوند تاريخ
و خداوند تنزيه بر نبوي احاديث قرآنو آيات شديد تكيه.نيست تاريخ در
.است اينموضوع مبين منابع اين در مسيح عيساي تجسد نشدنمساله قبول
زمامداري به شاننبوت بر علاوه عمرش آخر دهه در اسلام پيامبر اينكه
تدبيرهاي با را آن ديگر زمامداران مانندهمه و پرداخت دنيوي حكومت يك
تقسيمغنيمتها و مخالفان با صلحها جنگها ، قراردادها ، چونعقد انساني ،
است ديگري دليل كرد مقطعاداره هر در متناسب حكومتي تصميمهاي اتخاذ و
.تاريخ بودن دنيوي از وپيروانش پيامبر آن تلقي بر
نهيهاي و امر با حكومت آن گرچه كه داشت توجه مهم نكته اين بر بايد
امااين است ميشده اداره (شريعت) ديني ارزشهاي مراعات و خداوند
.بود نبرده برون بودن دنيوي تدبير از را حكومت آن هويت واقعيت
شناسايي به خود عقلي سرمايه با انسان اسلامي ديني عمومي تفكر در 9ـ
ذاتا انسان تفكر اين در.است ميپرداخته جهان و پيامبران و خداوند
اول طراز علمايبشناسد را خداوند كه تواناست وعقل نيست گنهكار
معرفت واشاعره ، معتزله يعني مسلمان متكلمان اصلي گروه دو از كلام علم
به خود كتابهاي درآغاز و عقليدانستهاند مساله يك را پيامبر و خدا
.پرداختهاند خداوند بهسوي انسان عقلي تشريحراههاي و توضيح
قاضي الخمسه كتابشرحالاصول مقدمه در كه همانطور چنينبحثهايي
ديده هجري چهارم قرن وعقلگراي معتزلي برجسته متكلم و عبدالجبار
ششم قرن سنتگراي اشعري متكلم باقلاني كتابالشهيد مقدمه در ميشود
.ميشود نيزديده
كه هجري سوم و دوم قرن در مسلمان متكلمان معرفتشناسي تئوريهاي
نظريهاي تئوريها آن درنظرصاحبان داده توضيح را آنها فاناس پرفسور
اين در مقدس معرفت از سخني و راميسازد آن انسان كه بود
آفريده دينيعقل عالمان اين درنظر اينكه.است نيامده تئوريهابهميان
راهنمايي خداوند سوي به را انسان كه است بهگونهاي و است خداوند
مورد عقل گفت بايد واقع در.شود اشتباه معنايذاكر با نبايد ميكند
آن از هم فلسفهامروز كه بوده نوع آن از ديني عقل اسلام نظرمتكلمان
انساني و دنيوي آن امروزي معناي دينيدر عقل كه همانطور.ميشود صحبت
نيز نزدفقها متداول اجتهاد.است بوده چنين نيز اسلام نزدمتكلمان است
كوشش فقيهان كه است درست.است بوده تفسيري عقلي كوشش گونهاي
انساني كوشش يك كوشش اين ولي بفهمند خدارا نهي و امر ميكردهاند
كوششانساني با را ديگر فقيه نظر ميتوانسته هرفقيه و روشمنديبوده
يك انسان با مسلمانان فاصلهخداي گفت ميتوان كلام يك در.كند نقد ديگر
سه معرفتي فاصله اين در.فيزيكي فاصله استنه بوده معرفتي فاصله
:است ميشده برقرار خدا و انسان ميان گونهارتباط
انسان فطري تفكر و تجربه را آن مسلمانان آنچه طريق از ارتباط 1ـ
طريق از ارتباط وحي30ـ)پيامخداوند طريق از ارتباط مينامند20ـ
عينماندگاري در است بوده معرفتي ارتباطهاي سه هر اينارتباطها.طبيعت
.ازتاريخ خداوند بودن فراتر و تاريخ در انسان
قرنها طول در ساختهبود قادر را مسلمانان شده داده توضيح واقعيات 10ـ
ديني هم كه دهند سامان را زندگياجتماعي آنچنان خود عصر با متناسب
جديدبسر جهان در ما كه نيز امروز.عصر با دنيويمتناسب هم و بود
هم كه باشند اجتماعيداشته زندگي آنچنان ميتوانند مسلمانان ميبريم
اين به مسلمانان كه است ميسر درصورتي اينكار.دنيوي هم و باشد ديني
دومسالهاي هر معرفت ، و تاريخ آنها پيشينيان نظر در كنندكه توجه نكته
مساله اين به كردنمسلمانان توجه با.است بوده جهاني اين و انساني
نوين عقلاني كوشش هرگونه به جديد جهان ميتواننددر آنها امروز اساسي ،
ساختاراصلي با اينكار اينكه بدون بزنند دست دنيوي ادارهزندگي براي
.باشد داشته منافات آنها دين
به عقيدتي -ديني مساله يك اسلامي كشورهاي امروز ، جهان در البته 11ـ
و نامسنت به آنتروپولوژيك يكمساله و دارند توسعه و ناماسلام
بهتوسعه اسلامي ديني نظر از ميتوان آيا كه است اين مسالهاول.توسعه
محوري مساله كه خدا و رابطهانسان مبحث در شد؟ نزديك بدان و نگريست
مبحث اين در اينكه يا گفت سخن توسعه ميتواناز چگونه است اسلام
دوم مساله.كرد برقرار نسبتي آن با و گفت سخن هيچگونه ازآن نميتوان
كشورهاي در رايج اسلامي وزيستهاي ارزشها و عقايد مجموعه كه است اين
تشكيل را سنت يك آنتروپولوژي نظر از و واقعيتاست يك كه اسلامي
ميشوند آنهويتدار با و ميكنند زندگي آن با عصر اين مسلمانان ميدهدكه
جامعه و آنتروپولوژيك مساله مسالهيك اين دارد؟ نسبت چه توسعه با
سنتديني با اسلامي كشورهاي كه است اين آن اصلي وپرسش است شناختي
سنت ، اين درون در رابپيمايند؟ توسعه راه ميتوانند چگونه خود موجود
است اجتنابناپذير توسعه اگر چيست؟ نامساعدتوسعه و مساعد عوامل
كرد؟ بايد چه آن برايتحقق
و ديني مفهوم اصلا است مطرح دوم مساله در كه معنا اين به سنت
.است شناختي جامعه و آنتروپولوژيك مفهوم يك صرفا و ندارد الهياتي
با اسلاميموجود سنت كه برسند نظر اين به محققان از استپارهاي ممكن
يا شوند آن از بخشهايي يا اينسنت تغيير طرفدار و نيست سازگار توسعه
است اين مهم.بيابند سازگار توسعه با را سنتموجود ديگري محققان
نه است توسعه موضوعسنتو در بحث نظرها اين همه پيرامون در كهبحث
.است زمين مغرب حادثهايمخصوص كه تجدد و موضوعسنت