پنجم ، شماره 1400 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 5 چهارشنبه 14
|
|
خود همسر نام به را ملكي هم شما آيا
كردهايد؟
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ميخواهند خانمها كه احساس اين:اجتماعي روانشناس مسعودي دكتر
زن اعتماد عدم و بودن غريبه احساس يك از باشند داشته مالي پشتوانه
براساس زندگي پايههاي اگر اينصورت غير در.ميگيرد منشاء شوهرش به
دوجانبه علاقه و عشق همين زندگي پشتوانه باشد ، شده مستحكم طرفين علاقه
است
داشته وجود ازخانوادهها بعضي ميان است ممكن كه مشكلاتي جمله از
دارائيها ديگر و مسكن معمولا چونوداراييهاست مالكيت مسئله باشد ،
براي را امكانات اين كه اوست وظيفه و است خانه مرد به متعلق
در چنداني مالي سهم خانمها يعني همسران لذا ، كند ، تامين خانوادهاش
آنها ، پيشنهاد بدون يا خانمها پيشنهاد به گاهي.ندارند مشترك زندگي
آنها به و ميكنند همسرشان نام به نقليهاي وسيله يا ملك آقايان ،
آغاز در آنچه مانند مشاجراتي شاهد بعدها است ممكن و.ميدهند وكالت
.بكشد هم باريكتري جاهاي به كار نهايت ، در حتي يا و باشند خوانديد ،
وكالت يعني امر ، اين به آقايان تمايل عدم گاهي است ممكن ديگر طرف از
و شده مواجه خانمها حد از بيش اصرار با نقليه وسيله يا ملك دادن
.شود آنها ميان نزاع باعث
:داد قرار بررسي جنبهمورد دو از را قضيه ميتوان صورت دو درهر
در همسرشان كردن شريك به مايل چرا كه آنها دلايل و آقايان ديد از (1
نقليه وسيله يا ملك به نسبت آنها دادن قرار وكيل و زندگي مادي امور
نيستند؟
در ميخواهند چرا آنانكه انگيزههاي و دلايل و خانمها نظر از (2
نقليه وسيله يا آپارتمان دانگ چند حتي ملكيا صاحب مشترك زندگي
باشند؟
شوهر و زن ميان مسايلمالي برسر كه درگيريهايي يعني معضل ، اين
البته.نميشود محدود طبقاتي لحاظ از قشرخاصي به ميافتد اتفاق
وسيله و مسكن خاطرنداشتن به معمولا جامعه محروم و فقير طبقات
مشاجرات ، اين و نيستند مشكل اين دچار مادي امكانات كمبود و نقليه
.ميافتد اتفاق جامعه مرفه و متوسط طبقه در بيشتر
ساله و 14 پسر 10 وصاحب 2 است خانهدار كه ساله ك 36 مرجان ، خانم
تامالاختيار صورت به را آپارتمان از دانگ قبلشوهرم 2 سال ميگويد3
حرف تاثير تحت واقعه ، اين از سال يك گذشت از بعد و داد وكالت من به
و كردند تحريك را او حسادتشان دليل به و گرفت قرار خواهرانش و مادر
.است بيني دهن و اراده سست آدم هم شوهرم چون و انداختند من جان به
اين وقت هيچ ميشود اينطوري ميدانستم اگر جهنم شده خانهمان هم حالا
.نميكردم را كار
:ساله صديقي 73 اشرف
املاكي و دكانها تمام مرگش قبلاز ولي.كرد فوت شوهرم پيش سال هيجده
بزرگم شدبچه مرحوم او كه وقتي آن.بود كرده من بهاسم داشتيم كه
چهارده موقع آن در هم پسرم.بود نكرده ازدواج هنوز و بود سالش بيست
را زندگيم خرج و دهم اجاره را آنها تمام گرفتم تصميم.داشت سال
و كردم عروس را دخترم سه زمينها اجاره با.كردم را كار همين.درآورم
ميدان در و داشت دهنه سه كه مغازهاي اختيار بعد.شد بزرگ هم پسرم
و خودش خانه خرج و ميكند كار او الان.دادم پسرم به را بود حسنآباد
به هم پولي يك ماهي كردهايم هم با كه توافقي طبقميدهد را خانه
نبود معلوم بود نكرده را كار اين شوهرم اگر ولي.ميدهد خواهرهايش
.آمد خواهد چه بچههايم و سرمن
شوهرش زن يك بزرگترينسرمايه.نميشناسد غني و فقير مالي ، تامين
زمانيكه تا و ميكشد نفس و است حيات قيد شوهردر كه وقتي تا.است
.مشكلينيست حكمفرماست ، روابطشان ميان عشق
نيز مردان متقابلا دارند ، خود تقاضاي اين براي دلايلي زنان مسلما
اينجا در ما دارند دلايلي درخواست اين با خود موافقت يا مخالفت براي
يك و دهيم قرار بررسي مورد جنبه دو هر از را قضيه كرد خواهيم سعي
.نرويم قاضي به طرفه
مالي پشتوانه
مطرح زندگي امور خوددر برايمشاركت خانمها كه است دلايلي مهمترين از
.است زن يك حقانساني ميكنند
نفس مالي مشاركت از غرض:ميگويد خانهدار ساله ، شريفي 45.ن.خانم
ميخواهم من بلكه.نيست آن خود بخاطر داشتنمالكيت و قضيه خود
برو ، خانه اين از گفت من به شوهرم روزي اگر تا باشم داشته پشتوانهاي
مسلما اينصورت غير در.بكشم بيرون آب از را خودم گليم بتوانم حداقل
داده وكالت من به و كرده نامم به شوهرم كه را اتومبيلي مثلا وقت هيچ
.است اختيارش در بخواهد ، او گاه هر و فروخت نخواهم را
ميخواهند خانمها احساسكه اين:اجتماعي روانشناس مسعودي دكتر
زن عدماعتماد و بودن غريبه احساس يك از داشتهباشند مالي پشتوانه
براساس زندگي پايههاي اگر غيراينصورت در.ميگيرد منشاء شوهرش به
دو علاقه و عشق همين زندگي پشتوانه باشد ، شده مستحكم طرفين علاقه
او از گاه هيچ دارد ، شوهرش به زن كه اعتمادي به توجه با.است جانبه
را وي او درخواست بدون خانه مرد است ممكن حتي و نميكند تقاضايي چنين
و روانشناسي بعد از و حقوقي ، لحاظ از.كند شريك خود مادي زندگي در
.ندارد سخني هيچ هم اجتماع عرف
ديگران حرف تاثير
ميكنند سعي ديگران گرفتنحرف قرار تاثير تحت دليل به زنان از برخي
بدون كند آنها اسم به را...و خانه ماشين ، كنندتا راضي را شوهر
.كنند نياز احساس مسئله اين به واقعا آنكه
هيچ مشترك زندگي در منخودم:ميگويد كارمند ساله مدرسي 28 س ، .خانم
به ياماشيني خانه حتما حالا كه نيستم قايل برايماديات ارزشي
در مدام خواهرم اما هستم راضي شوهرم و خودم زندگي از چون باشد نامم
اينكه براي و باشي مسلط زندگيات بر ميخواهي اگر كه ميخواند گوشم
به را اتومبيلش يا خانه تا بخواه شوهرت از باشي ، داشته پشتوانهاي
.كند نامت
و بودهاند ناكام مشتركشان زندگي در زنان بعضي كه آمده پيش نيز گاهي
ديگري خانم با وقت هر هستند بدبين مردها همه به نسبت نتيجه در
داشته مالي پشتوانه زندگي در حتما تا ميكنند تحريك را او مينشينند
.كند بيرون خانه از را او خواست دلش كه وقت هر نتواند شوهرش و باشد
خود و شود دگرگوني دچار كي هر سخن با ميشود موجب شخصيتي بيثباتي
.بگيرد تصميم زندگياش براي مستقل بطور نتواند
همسرشان به نسبت وبدبيني فكري تضاد دچار اينكه براي شوهرها و زن
يكديگر تفاهم نقاط و مقابل شخص رفتارهاي را هموارهملاك بايد نشوند ،
نزديك بستگان مورد در گاهي يا و سخنان به توجه بدون تا دهند قرار
.باشند داشته بيدغدغهاي و آرام زندگي ديگران ، دخالت
همسر علاقه و اعتماد
ميدانند عاملي زندگيمشترك ، در را ماليشان مشاركت خانمها از بعضي
خود شوهران از واقع در و آنهاست به همسرشان اعتماد دهنده نشان كه
را خود نيت حسن زندگي ، ماديات در آنها كردن سهيم با تا ميخواهند
به نسبت محبت و علاقه لحاظ از را خود شوهر ترتيب اين به و.دهند نشان
خانمها به را حق شايد ، قضيه اين به كلي نگاه يك با.بسنجند خودشان
نظر به ولي.دهند قرار آزمايش بوته در را خود شوهر بايد كه بدهيم
آزموده وگرنه است ديگران از تاثيرپذيري نوعي خود هم اين كارشناسان
.خطاست آزمودن را
يكي جنبه دو مسئله اين:ميگويد مورد اين در خانهدار ، ساله ش 29 زهره
رواني و دروني جنبه از.بيروني جنبه يك و دارد روحي و دروني جنبه
به مختلف افكار خطور و نفس به اعتماد عدم قبيل از دلايلي است ممكن
بيروني عامل است مشهود بيشتر آنچه اما.شود اقدام اين باعث او ذهن
.است
يا و او با پسرشان ازدواج در داماد خانواده رضايت عدم مثلا
طرف از گاهي حتي يا ازدواج از بعد داماد ، سركوفتهايخانواده
كه ميكنيد ملاحظه ندارد ، دوست را تو كهشوهرت عروس خود خانواده
در.باشد مشكلساز ميتواند خود خانوادهطرفين سوي از غلط رفتارهاي
را اتومبيلش مثلا تا شوهرشميخواهد از زن برخوردها اينگونه نتيجه
شوهرش مادر به كهميخواهد است اين هم آن دليل و كند او نام به
علاقه اساس بر ازدواجآنها و نكرده اغفال را پسرش او كه كند اثبات
.است بوده طرفين
مورد اين در منكرد را كار اين خودش شوهرم:ميگويد گودرزي فائزه
زندگي سال هفت و بيست اين طي در دفعه دو يكي البتهنگفتم چيزيبهش
اسمم به ملك يايك ماشين خانه ، دارم دوست كه بودم گفته غيرمستقيم
سالگرد از بعد روز)روز يك.بودم نكرده او از جدي تقاضاي باشد ، ولي
كه بود سندي ورقه.داد نشان بهم را ورقهاي و خانه آمد (ازدواجمان
.بود كرده من اسم به داشتيم چالوس در كه كوچك خانه دانگ شش آن طبق
.بود داده انجام خودش را قانونياش كارهاي تمام و بود زده سند برايش
روز همان بود نتوانسته بود شده طولاني خيلي اداري كارهاي چون ولي
.داد بهم روز آن فرداي درست بنابراينبدهد بهم ازدواج
هر يا ملكي يا زمين و بيايد مرد يك وقتي:بازاري ساله ، م 47.خليل
عميق معني يك اين كند زنش اسم به شماست نظر منظور كه ديگري چيز
را تو من فلاني كه بگويد زنش به ميخواهد كارش اين با مرد اين.دارد
كنيم ، زندگي هم با عمر آخر تا ميتوانيم ما كه مطمئنم و دارم دوست
تو كه مرا دسترنج حاصل اين بيا پس.باشيم هم با عمر آخر تا ميتوانيم
.باشد خودت مال و بگير داري سهمي آن در هم
زنش با مردي كن فكر شما ولياست همين دقيقا مرد كار اين معني
بيرون صبح ميش و گرگ از مرد ميپرند هم به شب تا صبح از.اختلافدارد
نميآيد مرد هرگز زندگي چنين خوب برميگردد ، خانه به سگ وبوق ميزند
احتمال و جدايي احتمال لحظه هر چونبگذارد زنش اختيار در را خانهاش
.دارد وجود زندگي فروريختن
كردهايد؟ خانمتان براي را كار اين شما ـ
.نكردهام خير نه كنم ، عرض چه والله
داريد؟ اختلاف زنتان با ـ
.ندارم اعتماد زياد او به ولي ندارم اختلاف
چرا؟ ـ
گردن در مهماني فلان در كه طلايي سرويس هر از.است پرتوقع خيلي زنم
يكبار سال هر آشپزخانه غذاخوري سرويس.ميخواهد ببيند كه خانم فلان
...باشدو خارجي و مارك فلان زهرمار و كوفت مدل طبق و شود بايدعوض
پزش و دك خرج و فروخت خواهد كنم اسمش به چيزي بخواهم اوصاف اين با
.ميكند
حسادت و چشمي هم و چشم
براي خانمي اينكه.دارد وجود خانمها بعضي بين در نيز مسئله اين
شوهرش.باشد كمترنداشته چيزي همسايهاش يا خواهر يا ازجاري اينكه
نام به را خودش اتومبيل برادرت چون مثلا كه ميدهد قرار تنگنا در را
.بكني را كار اين بايد توهم كرده ، زنش
سهيم از آقايان از بعضي چرا اينكه آن و دارد هم ديگري بعد قضيه اما
دلايلي نيز آقايان براي ميورزند امتناع دارائيها در همسرانشان كردن
.بپردازيم آنها به ميكنيم سعي كه دارد وجود
شدن خارج مرد قدرت سيطره از
همسرشان نام به اتومبيلي يا خانه اگر كه ميكنند فكر مردان از بعضي
از همسرشان و كنند حكمروايي خانه بر سابق مثل نميتوانند كنندديگر
نبايد و دارد تامل جاي موضوع اين البته كه !شد خواهد خارج آنها تسلط
اين از زنانيكه بودهاند شايد.كرد تصميمگيري قاطعيت و سرعت اين به
بلكه داد تعميم را قضيه نبايد اما.كردهاند استفاده سوء دارائيها
اين باعث آنها شوهران عمل بازتاب شايد.شود بررسي مسئله علت بايد
معيارهاي و ملاكها اگر.است ازدواج اصل در اشكال يا و باشد شده عمل
هيچ باشد ، داشته محوريت زندگي در محبت و علاقه و باشد صحيح ازدواج
ما اگر نتيجه در.شود علاقه و عشق آن جايگزين توانست نخواهد ثروتي
را همسرآيندهمان صحيح معيارهاي با و كردهايم ازدواج معتقديم واقعا
خود همسران زندگي ، در معنوي مشاركت بر علاوه بايد.نمودهايم انتخاب
.بدانيم خود شريك نيز زندگي ماديات در را
اينكه براي متاسفانه مردان از بعضي:كارمند ساله ق 34.شهين خانم
سرباز اضافه خرجي دادن از حتي.باشد آنان سيطره و سلطه تحت همسرشان
همسرشان به ولي بكنند خودشان را خانه خريد تمامي تا حاضرند ميزنندو
همين باشد شاغل همسرشان نميخواهند مردان كه عللي از يكي و ندهند پول
كه شده مطرح داماد ازسوي خواستگاريها در كه بوديم شاهد بارها.است
موقعيت داراي و باشد شاغل خانم اين اينكه ولو كند ، كار نبايد همسرش
او خود مانند همسرش كه ببيند نميتواند چون.باشد هم خوبي بسيار شغلي
او بر خود تسلط جهت خطري را امر اين و باشد مستقل مالي لحاظ از
.ميداند
خانهاي يك زندگي از داراييام تمام:كاسب.ساله كيانوري 53 عباس
همسر.دارم بازار در كه است مغازهاي و داشتم ستارخان در بودكه
خانهام كرديم ازدواج اينكه از بعد سال پنج.است بنده دوم زن فعليام
خون و سالهازندگي از بعد ولي.دارم بچه اودو از.كردم زنم اسم به را
اگر.بدهم طلاقش كه كرده كفش يك در پايشرانميسازيم هم با خوردن جگر
.سرگردان و آواره ميشوم من و اوميشود مال خانه قانون طبق بدهم طلاقش
نگاه هم صورت به نه ميزنيم حرف هم با نه.است جهنم نيست كه زندگي
حرف كه ميكرد جرات اسمشنبود به خانه آن اگه بگوييد شما.ميكنيم
.بزند اضافه
خانمها شديد وابستگي
ميگذرد مشتركشان زندگي از كه است سال و 4 دارد سال كه 36 غ علي آقاي
كه كسي چه نميكند هم فرقي است اشتباه كار اين من نظر به:ميگويد
خانمها چون ميگذره ازدواجش از ساله كه 30 كسي يا كرده ازدواج تازه
شديد وابستگي است خودشان به متعلق رسما كه چيزهايي و اشياء به
و است آزاد شغلام من.است آمده پيش مسئله اين من خود براي دارند
پول به چكم كردن پاس براي يكبار است كارم اساس چك گرفتن و دادن
دوباره بفروشيم را ماشين بيا كردم اصرار خانمم به هرچه داشتم احتياج
را سرمايهام كردم بزرگي اشتباه كه فهميدم اينجا و نكرد قبول ميخريم
.كردم همسرم نام به
ارادگي سست
ارادگي سست موجب را خود زنان مالي مشاركت و مالكيت آقايان از عدهاي
بعضي واقع در و ميدانند خود مردانه سيادت دادن دست از واقع در و
زنشان وابستگي يعني دوم و اول عامل دادن دست از نتيجه را سستارادگي
مثلا كه ميكنند فكر و ميدانند آنها بر سلطه دادن دست از و آنها به
فرمانبري آنها از خانم ديگر است همسرشان اسم به اتومبيلشان چون
كه شيري مانند مثلا و نمينگرد شوهرش به سابق ديد با و داشت نخواهد
.باشند گرفته او از را كوپالش و يال
با عامل اين كه ديد خواهيم بينديشيم دقت به اگر:ميگويد مسعودي دكتر
منشا لحاظ از خانمها سوي از همسر علاقه و اعتماد و عاملاحترام
را خود حقوقي و حقيقي شخصيت خانه مرد چون اينجا در يعني.است مشترك
او از ثروت اين اگر كه ميكند فكر ميداند كامل باماديات خانه در
را مردانهاش غرور و اراده و بود نخواهد سابق مرد آن ديگر شود ، گرفته
كننده تكميل ماديات ميكرد حس زن آنجا در كه همانطورداده دست از
خواهد احترام او به شوهرش بعد به اين از نتيجه در و اوست شخصيت
.گذاشت
خست
عرض در كه عاملي ولي باشند هم طول در ميتوانند قبلي عوامل تمامي
شريك با آنها با بيارتباط كاملا ميتواند و ميگيرد قرار عواملديگر
را همسرش تنها نه است خسيس كه مردي خست ، نام به انساني صفترذيله
حقوق از را او حتي است ممكن بلكه نميكند ، شريك زندگي ماديات در
.كند منع نيز قانونياش
افكار و تمايل عدم و مالي مشاركت براي خانمها اصرار در كنيم دقت اگر
اشخاص اينكه برميگردد ، مشتركي عامل به امر اين به نسبت آقايان
خود شخصيت تثبيت براي اتكايي نقطه را مالي وتمكن پشتوانه
در مالي مشاركت و مالكيت آوردن دست بابه ميخواهند ميدانندزنان
مردان و بيفزايند مشترك زندگي در روانيخود و روحي امنيت به زندگي
در قدرت قطب واقع 2 در بههمسرشان خود دارايي وكالت با ميكنند فكر
واقع در و ميزند لطمه آنها شخصيت به اين و ميشود حكمفرما خانواده
خانه بر شخصيت است ، 2 مالي مالكيت داراي او مانند هم مقابل طرف چون
.ميكند حكومت خانه جهان بر قطبي نظام 2 يك واقع در و هستند حكمفرما
رخ زندگي در اشكالي آيا باشد اينطور اگر انديشيد ، بايد اينجا در
به بايد كه عقيدهاند اين بر كارشناسان تمامي جواب در.ياخير ميدهد
.كنيم رجوع ازدواج و زندگي ابتداي
طرفينو شناخت اساس بر معقول ازدواج ملاك و معيار اگر است مسلم آنچه
باشد ، زندگي در يكديگر انتظارات و نياز و تلقي طرز صفات ، ويژگيهاي
بوجود زندگي مهم و كلي مسايل در شوهر و زن ميان تضادي گونه هيچ
آنها وضع بهبود باعث زندگي در زن مالي مشاركت حتي و آمد نخواهد
نسبت طرفين ديدگاه و متغير هدفها چون غيراينصورت در اما.شد خواهد
رسيد خواهد حداقل به زندگي اداره روش در تفاهم است متفاوت زندگي به
.بود خواهد بعدي اختلافات و مشكلات زمينهساز اين و
و باشد يكي اهداف چنانچه اما دارد وجود زندگي هر در نظر اختلاف البته
زندگي امور اداره براي عقلاني تصميمگيري به احساسات از بدور افراد
.كرد خواهند حل منطقي روش با نيز را نظرها و سليقه اختلاف بپردازند
غفاري مريم و پورخامنه جمشيدي سعيده