پنجم ، شماره 1400 نوامبر 1997 ، سال آبان 1376 ، 5 چهارشنبه 14
|
|
چيست؟ شما عاطفي نيازهاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
.است اساسي عاطفي نيازهاي انكار يا سركوب نتيجه عاطفي ناهنجاريهاي
پيشرفت ، تعلق ، احساس:از عبارتند نيازها اين روانشناسان عقيده به
گناه ، احساس نداشتن محبت ، عشق ، ترس ، احساس نداشتن اقتصادي ، امنيت
.ديگران و خود شناخت و درك
تعلق احساس
يا بهگروه فرد تعلق احساس با واحساسهويت خود از فرد ذهني تصوير
.دارد نزديك باشدارتباط داشته مهمي نقش درآنها او كه گروههايي
مذهبي ، مكانهاي همكاران ، دوستان ، .است مهم گروههاي از خانوادهيكي
اين از برخي.است ديگر گروههاي از ورزشي و سياسي گروههاي مدرسه ،
حضور اگر.است فرد زندگي ضروري بخش اما نيست ، يافته سازمان گروهها
و ميكند شدن طرد احساس او باشد ، محدود يا كم گروههايي چنين در فرد
چنين خانوادهتان اعضاي از فردي اگر.گيرد قرار تاييد مورد دارد نياز
اگر.ميگذاريد احترام و داريد علاقه او به دهيد نشان دارد ، ويژگي
به او مراجعت زمان در.باشيد تماس در او با است ، دور شما از مدتي
شده تنگ او براي دلتان كه دهيد رفتارتاننشان با.برويد استقبالش
.است
پيشرفت به نياز
مهم برخي.برسيم آنها به ميخواهيم داريمو اهدافي زندگي در ما همه
اهداف برخي.واشتغال تحصيل ادامه نظير بستگيدارد ما آينده به و
كه فردي.رسيدن مدرسه يا سركار موقع به مانند است مدت كوتاه و كوچك
اهداف به رسيدن در است ناموفق خود كوچك اهداف به رسيدن در هميشه
.دارد مشكل خود بلندمدت و و بزرگ
شديد عاطفي ناهنجاري دچار خوردهميدانند شكست را خود كه افرادي
و بدشانسي از ناشي را خود شكست گاهي ميزنند غر مرتب برخي.ميشوند
به غيرمنطقي طور به افراد برخي.خودميدانند ضعف نقاط از ناشي گاهي
نياز افرادي چنين.ميكنند بزرگ را آن و ميبالند خود جزيي پيشرفتهاي
آنان جزئي كارهاي براي حتي بنابراينگيرند قرار تاييد مورد دارند
.كنيد تحسين را
راسرزنش خود آنان زيرا نكنيد رامحكوم آنان خوردند شكست اگر
.ميكنند
اقتصادي امنيت به نياز
كافي ، غذاي بايد همه زيرا.است نياززيستي اقتصادي امنيت به نياز
شواهد.باشند داشته را زيستن براي امكانات حداقل و مناسب زندگي محل
.ميشود شخصيتي ناهنجاريهاي باعث فقر مواردي در است حاكي
در ممكناست كودكي ، دوران در خصوص باشد ، به فقير شدت به فردي اگر
زياد ثروت ، آوردن بدست براي رو اين از.بترسد فقر از زندگي سراسر
و ميشود بيانصاف و خشن تاجري يا پركار كارمند يا كارگر.ميكند تلاش
اقتصادي عدمامنيت ديگر نشانه خساست.ميزند حرص پول آوردن بدست براي
را خود پول فقط و نيست خود راحتي و آسايش فكر خسيسبه فرد.است
در حدكافي به پول يا دارايي هرگز تصورميكند هميشه اوميكند پسانداز
.ندارد بانك
ترس احساس نداشتن
جلوه راوارونه واقعيت ترس.است بازدارندهانسان عامل مهمترين ترس
از جهان با رويارويي براي را ما توانايي و ايجادميكند توهم ميدهد ،
.ميبرد بين
رفتارهاي باعث و ميكند راتباه انسان زندگي غيرمنطقي ترس
چيزي هر از و افراطياست افراد از برخي ترس.ميشود روانپريشي
ترس نبايد هرگز.دارند ترديد خود ارزش و توانايي به آنان.ميترسند
افزايش آنان نفس اعتمادبه عدم زيرا كرد مسخره را آنان غيرمنطقي
.كرد كمك آنان به ميتوان كافي نفس اعتمادبه دادن با.مييابد
گناه احساس نداشتن
نداشتنترس از ديگري جنبه افراطيگناه و شديد احساس نداشتن
گناه شكستهايماناحساس يا اشتباهات مابراي همه است غيرمنطقي
چنين نميدهد هرگزاجازه دارد ، سالم عاطفي كهشخصيت انساني ميكنيم ،
زمان گذشت با و بهزودي ميداند او.شود چيره او واكنشهاييبر
متوجه ناخودآگاه و خودآگاه ضمير هميشه اگر.ميكند تغيير گناه احساس
.شماست روي پيش آينده.ميشود تلف انسان انرژي و وقت باشد ، اشتباهات
.خوردن افسوس نه باشيد گذشته جبران و پيشرفت فكر به بنابراين
مشابه اشتباهات تكرار از را ما و است موارديمنطقي در گناه احساس
ميكند گناه احساس شما به نسبت اشتباهش رفتار از كسي اگر.ميدارد باز
.نكنيد سرزنش يا تحقير را او هرگز
محبت و عشق به نياز
نياز ومحبت عشق به جوان و پير كودك ، زن ، و مرد از اعم بشر افراد همه
و ميدهند فريب را خود ميكنند انكار را نياز اين كه كساني.دارند
.ميآورند بوجود خود براي را شديدي عاطفي مشكلات
ازآنان نبايد باشيم نداشته ديگرانتوجه نيازهاي و شرائط به اگر
و خودخواهي بدون اگر.است جانبه دو محبت.باشيم داشته محبت انتظار
و رضايت احساس كنيد ، ديگران نثار را محبتتان پاداش هرگونه انتظار
و شاد روابط محبتكنند او به همه دارد انتظار كه فردي.ميكنيد شادي
به رسيدن براي راوسيلهاي ديگران هرگز.داشت رضايتبخشينخواهد
.ندانيد اهدافتان
شناخت به نياز
كندديگران احساس فرد.دارد جنبه سالمدو عاطفي رشد نظر از شناخت
و ميشناسد ديگرانرا و خود طرفي از و دركميكنند و ميشناسند را او
خود قوت و ضعف نقاط شناخت از ناشي ديگران شناخت تواناييميكند درك
عاطفي نيازهاي بشناسد ، را خود عاطفي نيازهاي خوبي به انسان اگر است
براي ميشناسد ، را خود قوت و ضعف نقاط كه فردي.ميكند درك را ديگران
.ميپذيرد را آنان ضعف نقاط و است قائل ارزش ديگران مثبت اخلاقي خصايص
البته.كنند درك و بشناسند مارا ديگران داريم نياز ما همه
.باشيم ديگران وتحسين تائيد مورد هميشه كهبايد نيست اين منظورمن
.داشتهباشيم عميق ارتباط باديگران بلكه
اعتمادبهنفس به نياز
فرد هميشه اگر.ميآورد بدست مختلفاعتمادبهنفس وظايف انجام با فرد
و جهتگيري توانايي ، اقدام ، قضاوت ، مستلزم وظايفيكه انجام از
مسئوليتهاي انجام ميكندتوانايي احساس شود ، محروم مسئوليتاست
.ميشود ديگران به وابسته و ندارد را زندگي
گوردون:نويسنده
مودب الهام:مترجم